"حجم سبز" سهراب سپهری با صدای خسروشکیبایی - بخش 5

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 5 вер 2024
  • دوست
    بزرگ بود
    و از اهالی امروز بود
    و باتمام افق های باز نسبت داشت
    و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید
    صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود
    و پلک هاش مسیر نبض عناصر را به ما نشان داد
    و دست هاش
    هوای صاف سخاوت را
    ورق زد
    و مهربانی را
    به سمت ما کوچاند به شکل خلوت خود بود
    و عاشقانه ترین انحنای وقت خودش را
    برای اینه تفسیر کرد
    و او به شیوه باران پر از طراوت تکرار بود
    و او به سبک درخت
    میان عافیت نور منتشر می شد
    همیشه کودکی باد را صدا می کرد
    همیشه رشته صحبت را
    به چفت آب گره می زد
    برای ما یک شب
    سجود سبز محبت را
    چنان صریح ادا کرد
    که ما به عاطفه سطح خاک دست کشیدیم
    و مثل یک لهجه یک سطل آب تازه شدیم
    و بارها دیدیم
    که با چه قدر سبد
    برای چیدن یک خوشه ی بشارت رفت
    ولی نشد
    که روبروی وضوح کبوتران بنشیند
    و رفت تا لب هیچ
    و پشت حوصله نورها دراز کشید
    و هیچ فکر نکرد
    که ما میان پریشانی تلفظ درها
    برای خوردن یک سیب
    چه قدر تنها ماندیم
    صدای دیدار
    با سبد رفتم به میدان صبحگاهی بود
    میوه ها آواز می خواندند
    میوه ها در آفتاب آواز می خواندند
    در طبق ها زندگی روی کمال پوست ها خواب سطوح جاودان می دید
    اضطراب باغ ها درسایه هر میوه روشن بود
    گاه مجهولی میان تابش به ها شنا می کرد
    هر اناری رنگ خود را تا زمین پارسیان گسترش می داد
    بنیش هم شهریان افسوس
    بر محیط رونق نارنج ها خط مماسی بود
    من به خانه بازگشنم مادر پرسید
    میوه از میدان خریدی هیچ ؟
    میوه های بی نهایت را کجا می شود میان این سبد جا داد ؟
    گفتم از میدان بخر یک انار خوب
    امتحان کردم اناری را
    انبساطش از کنار این سبد سر رفت
    به چه شد آخر خورک ظهر
    ظهر از ایینه ها تصویر به تا دوردست زندگی می رفت

КОМЕНТАРІ • 1