"حجم سبز" سهراب سپهری با صدای خسروشکیبایی - بخش 7

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 5 вер 2024
  • از آب ها به بعد (از دفترما هیچ ‚ ما نگاه)
    روزی که دانش لب آب زندگی می کرد
    انسان در تنبلی لطیف یک مرتع
    با فلسفه های لاجوردی خوش بود
    در سمت پرنده فکر می کرد
    با نبض درخت او می زد
    مغلوب شرایط شقایق بود
    مفهوم درشت شط در قعر کلام او تلاطم داشت
    انسان در متن عناصر می خوابید
    نزدیک طلوع ترس بیدار می شد
    اما گاهی آواز غریب رشد در مفصل ترد لذت می پیچید
    زانوی عروج خاکی می شد
    آن وقت انگشت تکامل
    در هندسه دقیق اندوه تنها می ماند

    پشت دریاها
    قایقی خواهم ساخت
    خواهم انداخت به آب
    دور خواهم شد از این خاک غریب
    که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق
    قهرمانان را بیدار کند
    قایق از تور تهی
    و دل از آرزوی مروارید
    همچنان خواهم راند
    نه به آبی ها دل خواهم بست
    نه به دریا پریانی که سر از آب بدر می آرند
    و در آن تابش تنهایی ماهی گیران
    می فشانند فسون از سر گیسوهاشان
    همچنان خواهم راند
    همچنان خواهم خواند
    دور باید شد دور
    مرد آن شهر اساطیر نداشت
    زن آن شهر به سرشاری یک خوشه انگور نبود
    هیچ آیینه تالاری، سرخوشی ها را تکرار نکرد
    چاله ابی حتی مشعلی را ننمود
    دور باید شد دور
    شب سرودش را خواند
    نوبت پنجره هاست
    همچنان خواهم خواند
    همچنان خواهم راند
    پشت دریا ها شهری است
    که در آن پنجرهها رو به تجلی باز است
    بام ها جای کبوترهایی است که به فواره هوش بشری می نگرند
    دست هر کودک ده ساله شهر شاخه معرفتی است
    مردم شهر به یک چینه چنان می نگرند
    که به یک شعله به یک خواب لطیف
    خاک موسیقی احساس ترا می شنود
    و صدای پر مرغان اساطیر می اید در باد
    پشت دریاها شهری است
    که در آن وسعت خورشید به اندازه چشمان سحرخیزان است
    شاعران وارث آب و خرد و روشنی اند
    پشت دریا ها شهری است
    قایقی باید ساخت

КОМЕНТАРІ • 2