اقای امیر منصور ارادت واقعا باتمام وجود از صحبتهای شما لذت میبرم ، امیدوارم این رسالت زیبا رو ادامه بدید در روزگاری که همه دنبال لایک و کامنت هستن شما با کلونی خوتون صحبت میکنید که فکر میکنم این میتونه قشنگتر باشه البته امیدوارم این کانال اینقدر رشد کنه که افراد زیادی حرفهای شما رو بشنون ، ممنون از صرف وقت و انرژی که میذارید
واقعا اپیزودهات میچسبه به مغز و روح ادم. درست اون موقعی که فکر میکنم مگه میشه یکی توی این دنیا اینقدر دغدغههای فکری و علایقش به موضوعات نزدیک باشه، اپیزود میدی بیرون و هزارتا نقطهی معلق توی ذهن منو با مثالها و ایدههایی که منعکس میکنی به هم وصل میکنی. دمت گرم 🌿
@@skeptichedgehog5509 واقعا کمیابه محتوای شبیه کارت و اینکه دلش را داری که اون چیزی که دوست داری را بگی به جای چیزی که مخاطب زیاد داره تورو خاص میکنه. امیدوارم موفق باشی و ماهم همینطور استفاده کنیم
سلام و تشکر بخاطر ویدئو آموزنده شما.🌸 در مورد خطای مزخرف گویی فکر میکنم شاید در کوتاه مدت هزینه نداشته باشد ولی در بلند مدت برای شخص و مهمتر جامعه هزینه دارد که مثالهاش هم کم نیست در کشور ما.به همین خاطر باید روی روحیه پرسشگری و نقد کردن بیشتر تمرکز کنیم،(همچنین پاسخگویی و نقد پذیری )که البته هزینه و مسئولیت دارد و همین هزینه و مسئولیت باعث میشود که انسانها به سمت توهم و توطئه و امور دینی و ماورایی میل پیدا کنند،چون اینها بار مسئولیت را از دوش انسان بر میدارند.
سلام و ارادت حرف شما درسته، اینکه من گفتم هزینه مزخرف گویی تقریبا صفره، خیلی دقیق نیست، اصلا برخورد کسی مثل شرمر و تلاشی که داره میکنه یعنی هزینه وجود داره. اصلا خودش داره هزینه ایجاد میکنه. و عدهای هم به دنبالش. 🫢🙂 در مورد این موضوع اگه عمری باشه در یک ویدیو توضیح خواهم داد، فقط مختصرا: حدس من اینه که میزان حساسیت آدمها به مزخرف متفاوته، بعد یک عده خطشکن میشن و به چرندیات اشاره میکنن و احتمالا هزینه میدن، و بعدا کمکم دیگرانی هم بهشون میپیوندند. و از شما چه پنهون، ممکنه پس از مدتی مزخرف اونطرفی بشه!
این ویدئو خیلی اتفاقی اومد تو ساجسشن هام و اولین ویدئویی بود که از این کانال دیدم و بسیار برام تعجب برانگیزه که چرا این کانال انقدر سابسکرایبراش کمه! با اینکه از قبل کمو بیش راجب این مطالب خونده بودم اما بسیار ویدئو جالبی بود، نوع بیان دوستانه و ساده و بسیار لذت بخش خسته نباشید
امیر منصور واقعاً ممنونم ازت … نمیدونم و اصلاً نمیتونم چی بگم که شایسته ی سپاسگزاری ازت بابت این کارهای قشنگت و آگاهی بخشی ات به ماها باشه؟!.. ولی اینو میگم که *امیرمنصور جان : داآشمی* 😍🥰😎🤓
سلام امیرمنصور عزیز، بازهم تشکر بابت ویدیوی آموزنده و پرمحتوایی که تولید کردی. خواستم در این کامنت چندتا نکته رو مختصرا به مباحثت اضافه کنم، شاید جالب باشه راجع بهشون بحث و تبادل نظر کنیم. نکته اول اینکه شاید تفکیک بحث noise از bias خیلی هم کار راحتی نباشه. مثلا فرض کنیم تصمیمات یک قاضی رو که بررسی میکنیم همون پراکندگی رو ببینیم که به ظاهر نمایشگر نویز باشه، یعنی همون شکل صفحه اول کتاب کانمان که در ویدیو هم بهش اشاره کردی. خوب این پراکندگی میتونه نویز خالص باشه اما از طرفی هم میتونه pattern ای ناشی از یک توزیع مثلا bi-modal (دو-کوهانی) باشه که تلفیقی از دو توزیع نرمال در رفتار قاضی هستن، اولی مربوط به حکم های او وقتی گرسنه نیست و دیگری وقتی گرسنه بوده. وقتی این تصمیمات رو همزمان و یکجا میبینیم به نظر نویز بالاست اما اگر عامل (یا عواملی) که منجر به نویز در تصمیمات قاضی شدن رو بشه شناسایی کرد و نشون داد هرکدوم چطور به صورت سیستماتیک میتونن تصمیمات رو در مقایسه با وضعیت کنترل (مثلا تصمیمات قاضی وقتی گشنه نیست) تغییر بدن، اونوقت آنچه که نویز دیده میشه، در واقع میتونه تجمع چندین bias باشه. اگر هم نشه عامل و یا عواملی رو اصلا شناسایی کرد، اونوقت دیگه چیزی که بهش نویز میگیم از یه الگوی کاملا رندوم قابل تفکیک نخواهد بود که خوب بحثش جداست. اتفاقا در رابطه با گشنگی (و دیگر visceral state ها) تحقیقات مفصلی انجام شده و آثار سیستماتیکشون روی تصمیمات اقتصادی و اخلاقی مطالعه شده. میخوام بگم گاهی نویز میتونه ترکیبی از بایاس هایی باشه که اگه آثارشون به درستی single out بشن، دیگه نویزی نمیمونه. مورد دوم: وقتی راه حل کانمان رو در ترجیحش برای تفویض امور به الگوریتم ها گفتی، یاد کلی تحقیقات جدید در این یکی دو سال اخیر افتادم روی AI Aversion. اگرچه در برخی امور عددی و رقمی معمولی، مثل پیش بینی وضع هوا، مردم الگوریتم رو به متخصص انسانی ترجیح میدن، اما در بسیاری از امور پر ریسک (مثلا تحلیل تست سرطان) و یا امور subjective مثل هنر، مردم کاملا انسان متخصص رو به الگوریتم ترجیح میدن. البته با روزمره تر شدن نقش AI در زندگی ممکنه چندسال دیگه این تحقیقات دقیقا replicate نشن. حالا ترجیح مردم به الگوریتم یا متخصص یک بحث هست (که به هر حال بیزینس ها باید در نظر بگیرنشون) و تحقیقاتی که نشون میدن که الگوریتم ها (مثلا در موارد استخدامی و حتی تجویز دارو) تبعیض هایی مشابه به همون racial biases or political biases داشتن هم خودش نکته مهم و جذاب دیگریست که بیانگر وجود سوگیری های طراحان این الگوریتم ها (و داده هایی که الگوریتم ها باهاشون train شدن) در شکل گیری خروجی الگوریتم ها داره. نکته آخرم اینکه: درسته که از منظر روانشناسی تکاملی و قصه های عمدتا ساده سازی شده ای که اون طیف از محققین میگن، آخرش همه کارهای ما مربوط میشه به mating، اما این امر لزوما وقتی فرد داره تصمیمی میگیره که مثلا به کسی کمکی بکنه یا نه salient نیست. به عبارتی ما در تصمیماتمون خیلی حساب شده و آگاهانه دنبال توسعه ژن هامون نیستیم در هر لحظه. بعلاوه اینکه اگر هم حساب شده تلاشی رو بکنیم، ممکنه reciprocate نشه اصلا و یا موفق نشیم و بازی میتینگ رو ببازیم. فکر میکنم دقیقتر میشه مساله رو توضیح داد و اون اینکه ما در بسیاری از تصمیماتمون به دنبال افزایش psychosocial resources هستیم، مثل پول، شهرت و احترام اجتماعی، قدرت و غیره. وقتی چنین منابعی اضافه میشن، من احتمال اینکه ژن هام هم بمونن به صورت غیر مستقیم میره بالا. به عبارتی شاید ما آگاهانه همه تلاشهامون برای میتینگ نیست اما منابعی هستن که به بقا کمک میکنن (و در نتیجه به طور غیر مستقیم و ناخودآگاه به اون قصه ژن و میتینگ کمک میکنن و شانسش رو افزایش میدن). به نظر میاد ما معمولا در تصمیماتمون سعی در ماکسیمایز کردن یکی یا چندتا از اون منابع رو داریم. به عبارتی، در لحظه تصمیم، خود منبع بیشتر salient است تا its ultimate purpose (که همون بقای ژن و اون قصه هاست). اتفاقا این نکته رو شاید بشه در توضیح (بخشی)از رفتار اون پدری که بچه اش میره جنگ و کشته میشه (که در ویدیوی قبلی گفتی) هم بکاربرد. در اون مثالی که زدی، اون پدر، برعکس مادر، به بچه اش به راحتی اجازه داد بره جنگ. در اون ایام، و در یک محله، اینکه بچه ات رو با شجاعت راهی میکردی و ای بسا چندی بعد جنازه اش رو تحویل میگرفتی حتما میتونست باعث افزایش اعتبار اجتماعی و احترام بشه. ای بسا مرد خانواده هنگام رفتن فرزندش به به بدست آوردن social status ناشی از کشته شدن اون هم تاحدودی فکر کرده که در نهایت عاملیست که به بقا در اون جامعه میتونه کمک کنه، اگرچه مادر شاید بقا رو در زنده بودن بچه میدیده و بس. ببخشید پرگویی کردم. امیدوارم رسونده باشم مطلب رو. دم شما گرم باشه 😊
آقا دمت گرم نکات خیلی جالبی رو گفتی و اگه حالش رو داشتی در ایمیل بحث رو ادامه بدیم من درخصوص کامنتت چند نکته به ذهنم میرسه اول) راستش قضیه گرسنگی و سیر بودن قاضی رو که در یک ویدیوی دیگه گفته بودم میخواستم بگم، ولی انگار جاهایی این بحث دچار مشکل هم شده. دوم) من نگاهت به قضیه گرسنگی قاضی رو اینطور میخوام تفسیر کنم، اگه غلطه راهنمایی کن، که وقتی الگوی پراکندگی نظرات رو ندونیم و به نظر تصادفی بیاد بهش میگیم نویز ولی وقتی این پراکندگی شکل توزیعش روشن بشه دیگه نویز نیست. در واقع این شکل تعریف خیلی نزدیک میشه به تعریف نویز در دیتا و شاید مخابرات و بهرحال کمک بزرگی داره میکنه، به این شکل که وقتی الگوی پراکندگی کشف بشه، میشه با مداخله حذفش کرد یا کاهشش داد، مثلا یه شکلات بدیم به قاضی. یا قضاتی رو استخدام کنیم که خیلی فوتبالی نیستن! سوم) دقیقا درست گفتی، کانمن هم رفت به استقبال از هوش مصنوعی، ولی مشکل همونیه که گفتی: subjectivity . من خطای یک راننده در تصادف و کشته شدن رفیقم رو یه جوری میتونم تحمل کنم، ولی اگه بگن ماشین خودران خطا کرده نمیتونم هضمش کنم، شاید بشه گفت برمیگرده به نیاز و علاقه ما به تشخیص «یک» عامل برای یک پدیده، راننده بیشرف؛ در برابر وضعیت بلاتکلیف ماشین خودران: طراح بیشرف ماشین؟ طراح بیشرف جاده؟ اون بیشرفی که اجازه تردد داد؟ و این حالمون رو خراب میکنه. توی ویدیوی مسئولیت جزئی به مفهومی اشاره کردم به اسم radical eliminative reductionism که بیربط به اینی که در موردش حرف زدیمنیست. چهارم) همینطوره در مورد پزشکی و ارتباط انسانی با بیمار. ته تهش هوش مصنوعی تشخیص بیماری رو عالی میده، ولی یه دکتر باید اونجا بشینه که برای من توضیحش بده و اگه لازم شد فحشش بدم! 🫣 پنجم) من حسم در مورد کانمن اینه که میخواد به ما یاد بده که ول کن و اعتماد کن و بگذر از ذهنیت خودت و بچسب به عینیت. صدای پوپر انگار تو گوشش زنگ میخورد و ول کنش نبود. ششم) موضوع psychological resources خیلی عالی و جالب بود، چیزی نمیدونستم ازش. و البته حرفت کاملا درسته و توسعه ژنها به شکل آگاهانه نیست، حرف همیلتون به شکلی نظریهپردازی در خصوص چیزهای متنوعی بود که میدید.شد شبیه نکته دوم کامنت من و نکته اول کامنت تو. آقا مرسی یادگرفتم کلی
ویدئو ی جالبی بود فقط یه پیشنهاد: اول ویدئو یه مقدمه بده که توی این ویدئو قراره چه چیزهایی رو ببینیم که بهتر بتونیم تصمیم بگیریم کدوم قسمتش رو ببینیم و بفهمیم حدودا کل ویدئو دربارهی چیه.
اتفاقا مواردی رو که باهاش ارتباط احساسی داریم رو مطرح می کنی تمرین منطق بیزین سخت تر میشه. شرایط خاص ایران و عدم وجود استقلال نهادها ماجرای توطئه رو به نظرممحتمل تر می کنه البته. ممنون بابت وقتی که می ذارید.
مشکل دقیقا همینجاست، که احساسات نمیذاره منطقی فکر کنیم، در مورد «خاص» بودن یک وضعیت، یک عمره که میخوام ویدیویی بسازم و تنبلی نمیذاره. شاید اگه عمری بود.
۰۱:۴۰:۰۰ شجاعتت ستودنی هست امیرمنصور ، شجاعت اعتراف به اشتباه و متوهم بودن . هرکسی از عهده اش برنمیاد 💪🏼، تو 🫵🏻تونستی با خودت صادق باشی و این مهمترین اتفاق و پدیده ی جدید زندگی ات هست. قدرش رو بدون 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻🫶🏻🫶🏻بهت تبریک میگم 🫱🏻🫲🏼🫱🏻🫲🏼🫱🏻🫲🏼
امیرمنصور جان خیلی برام کنجکاوی برانگیزه که یه کلیتی از این جامعهی کوچیکی که شما را دنبال میکنند بدونم. ای کاش یه نظرسنجی کوچولویی میگذاشتی یه کم از این جامعهی باحال هم اطلاعات میگرفتی هم فیدبک و هم به اشتراک میگذاشتی ما هم کنجکاویمون برطرف بشه 🙈😅
مدتیست که میخوام یه جلسه آنلاین بذارم که نظرات و نقدها و فحشهای رفقا رو بگیرم، اگه بشه اونجا میشه گپی بزنیم و آماری بگیریم. اگه بشه فک کنم باحال بشه. مخلص.
27:07 خب الگوریتم ها رو هم یک سری متخصص مگه نمینویسن؟ یعنی به نظرم این تقسیم بندی که برای گرفتن هر تصمیمی یا میتونی به متخصصین مراجعه کنی یا "بدی به الگوریتم" تقسیم بندی راهگشایی نیست چون شاید بشه دومی رو نوعی اجماع نظر اولی دونست! داستان وقتی پیچیدهتر میشه که توجه کنیم اون نویز حتی هنگام ساخت اون الگوریتمها هم وجود داشته!
ممنون نکته مهمیه، و شاید خوب توضیح ندادم، برای همین اینجا مفصلتر مینویسم. اگه کتاب پال میل رو ببینی، و همینطور در اون دو مثالی که خودم زدم (روانشناسی استخدام و قهرمانی تیم فوتبال) دارم از پارامترهای سادهای حرف میزنم که البته برای تشخیص این پارامترها طبیعتا به سطحی از تخصص و سواد نیاز هست، چیزی شاید در سطح اطلاعات عمومی، من که هیچی از تاکتیکهای فوتبال نمیفهمم میدونم که تیم قهرمان سال قبل شانس خوبی داره برای تکرار قهرمانی. ولی اگه اصلا ندونم فوتبال چیه و رقابت ورزشی یعنی چی، طبیعتا ذهنم سراغ این موضوع هم نمیره. حرف پال میل این بود که خیلی از این متخصصین، بقول کانمن در حال یاوه گفتن هستن و بجای شنیدن حرفهاشون میشه با چندتا پارامتر ساده، حتی نتایج بهتری گرفت، و قسمت بد داستان این بود که نتایج «بهتری» گرفت. خودش به کتابش میگه Little Disturbing Book و خب طبیعیه که خیلیا شاکی میشدن ازش. این موضوع رو به شکلی، دیگران هم بهش پرداختن یه نمونهاش گیگرنزر که این نقل قول ازش معروفه: We have to get over the illusion that complex problems need complex solutions. البته که این حرفها اصطلاحا domain specificity داره، یعنی در برخی شاخهها درست و برخی دیگه غلطه. در مورد نویز در نوشتن الگوریتم نکتهای وجود داره: نویز وقتی رخ میده که قضاوت رو «تکرار» کنی، اگه برای یکمورد «یکبار» قضاوت کنی نویز خیلی معنی نمیده، و اگه بخوای یکبار برای همیشه الگوریتم طراحی کنی، البته که ممکنه اشتباه کنی، ولی نویز بهش نمیشه گفت، که نتایج پال میل میگفت خیلی همانگار اشتباه نمیکنی!
@@skeptichedgehog5509 به نظرم همینجا بحث رو دنبال کنیم جالب تره. ببین من هیچ کدوم از منابعی که معرفی کرده رو مطالعه نکردم و تنها به میانجی گفتههای خودت در مورد مسائلی که مطرح کردی فکر میکنم. به چند تا نکته اشاره میکنم: - مدخل بحث رو از قاضی و حکم مجازات مجرم ها شروع کردی که اصلا مسئلهی سادهای نیست. - این "خیلی" از متخصصین یعنی چند درصد و در چه حوزهای یاوه میگن و بر اساس کدوم آزمایش یا مقاله این بدست اومده؟ - و نکتهی آخرم اینه که باهات موافقم خیلی اوقات مسائل پیچیده راهحل های سادهای دارن اما رسیدن به سادگی کار سادهای نیست و احتمالا نیاز به پشتکار و ممارست و حوصله داره و آسون به دست نمیاد. نظر تو چیه؟
23:39 یک چیزی که تا اینجای من ذهنم رو درگیر کرد این تفویض امر کردن و تکیه کردن به الگوریتم برای راه حل چقدر میتونه توضیح پذیر باشه. من اولین چیزی که برای راه حل به ذهنم رسید همین مدلهای زبانی به عنوان جایگزین بود بعد به این فکر کردم که ما باز نمیدونیم این نتیجهای که داریم از کجا اومده و یک بلک باکسی بوده که این خروجی رو داشته. باز سوال اینه اون نتیمه هم قابل اتکاست یا روی هم باید تحقیقات آماری انجام بدیم و با آزموم مقایسهاش کنیم با کاربری که تفیض امر نکرده. در کنار اینها یک تجربه شخصی که داشتم این بود وقتی اتفاقی میوفته و دارم بیش از اندازه بهش فکر میکنم با چت کردن با چت جی پی تی قضاوتم نسبت یه موضوع خیلی بهتر میشه و سختگیریم کمتر میشه. این از اعتمادی که به اون دارم نمیاد همیشه به خودم میگم اون خنگه و با نوشتن همون موضوع به شیوه دیگ نتیجه عوض میشه. ولی برام ابزاری شده که وقتی زیاد سخت میگیرم بهم عقبگرد بده خود این موضوع و آرامشی که بعد از عقبگرد داری جای خطا رو از من میگیره. این سوال مهمه نقشی که داریم به الگوریتم برای قضاوت میدیم کجاست؟ میتونیم بگیم مشاور باش ولی در همین حال باز با همین خطا در قضاوت باعث یشه نقش اصلی رو بگیره.
این وجه جالبیست از مساله، به شکلی برداشتن فشار روانی تصمبم گیریست، صرفنظر از نتیجه و نویز، بار روانی و مطلوبیت منفی تصمیمگیری رو حذف میکنه. این شکلش به ذهنم نرسیده بود. دمت گرم.
@@skeptichedgehog5509 خود منم خیلی وقتا تو حرفهام استفاده می کنم ولی دقیقا مشکلم اینه شکل داستانی همیشه می گیره نگاه به مثالها ی خودتم همه چی چفت بست می خوره . به قولی نادانستها گم می شه و همیشه جهتش از بیولوژی به سمت نرم افزاره نه برعکس.
آره انگار یه جوری قصه رو تعریف میکنه که آدم میگه خب همینه. یه کم «ته به سر» تعریف میکنه و شکل «توجیه» میگیره بعضی وقتها. این از نقد. حالا تایید. یه چیزی هست که فلاسفه علم میگن: IBE: Inference to the Best Explanation یعنی بین قصهها اونی که با فرضیات کمتر بهتر و بیشتر توضیح میده.
سلام اقای امیر منصور عزیز در مورد مایکل شرمر اینکه میگید که اگر درز نکنه پس با توجه به قانون احتمالات قابل قبول نیست خب خود این گزارهای که شرمر مطرح میکنه ابطال پذیر نیست الان مثلا یک نفر که تو هسته قدرت بوده بیاد این توطئه رو به چند نفر بگه و اونا بیان اون رو علنی بیان کنن خب در اخر همون شخص هسته قدرت بزنه زیرش بگه من نگفتم خب چی میشه اون وقت در این حالت کدوم حالت رو در نظر بگیریم ؟ اصلا این فرمولی که شما مطرح کردید امکان نداره یک تئوری توطئه درست در بیاد
سعید جان نکته مهمی رو اشاره کردی بله کمی عجیبه، و اشاره کردم که «خرق عادت»، مساله اینه که ما با «مشاهده» میگیم یه چیزی «هست»٫ و حالا با «ندیدن» میگیم یه چیزی «نیست»٫ و این کمی مساله رو دشوار میکنه. میخواستم این توضیح رو بدم ولی دیگه میرفت رو سه ساعت. نکته اول اینکه میشه جوری گفت که کمی به ابطال پذیری نزدیک بشه. ولی اصولا درسته حرفت. اما خیلی مهمتر، نکته دوم، اینه که اصولا وقتی کسی ادعایی میکنه، وظیفه اثبات با اونه، و من برای نفی و طردش وظیفه ندارم. اونه که باید مستند ارائه کنه. تکنیک شرمر داره میگه من تا یه جایی حرف رو جدی میگیرم، ولی اگه اثبات نشه ازومی نداره قبولش کنم، و بعد با این تکنیک کمکم رهاش میکنم و کمتر و کمتر جدیش میگیرم. ممنون ازت
این قضیه رو نمیدونم چرا مغز من نمیپذیره شاید دلیلش این باشه که خیلی نویز و خطای سیستم statistical بولد هست برام. ولی انگار بهتر بودن اون سیستم مهار کردن نویز هست. همیشه الگوریتم و رو یک درصد خطای حداقلی ثابت میکنیم. اونجا انگار خطا رو میدونیم.
@@skeptichedgehog5509 آها، حالا این قضیه برام منطقی تر شد. اگر داستان دیدن خطا باشه و فهم خطا، مدلها بیزی و فراوانی محور بیشتر میتونن کمکمون کنن تا AI که الان ترند این روزهاست به این دلیل که اتفاقات پشت این شبکههای عصبی و LLMها رو ما نمیدونی. برای اینها نمیدونیم خروجی ما از کجا و از چه مسیری اومده و انگار جعبه سیاه داریم بین ورودی و خروجی . خیلی ممنون برای معرفی کتاب حتما میخونمش
@@skeptichedgehog5509 ممنون کتاب رو حتما میخونم. هم زمان این خیلی ذهنم رو درگیر کرده که چه الگوریتمی میتونه بهینه باشه برای این کارها مثلا ما در شبکههای عصبی و LLM ها هم خطای سیستم رو نمیبینیم. و بین ورودی و خروجی یک بلک باکس قرار گرفته. ولی مدل بیزی یا حتی فراوانی محور خیلی خطا داخلش مشخصتر هست. خیلی دوست دارم برای سوالهای کوچکی که روزانه ذهنم رو درگیر میکنه دنبال این الگوریتمها بگردم و برای خودم بهینهاشون کنم. در آخر واقعا ازت ممنون برای محتوایی که تولید میکنی.
دمت گرم آقا این قضیه بلک باکس بودن الگوریتمها خودش خیلی جالبه و میشه کلی دربارهاش فکر کرد. ما آخرش بین درستی نتیجه و نویزی بودنش گیریم، من به این نتیجه رسیدم که هرگونه اولویتبندی میتونه باعث خرابکاری بشه و یکی رو به نفع دیگری قربانی کنه، باید هر دو با هم بهتر بشن، یه چیزی مثل دوگانه آزادی و امنیت، کدومش اول؟ ولی خود من باز دوباره میگم، حالا نویز رو کم کنیم بعدا نتیجه رو درست میکنیم، این بعدا کِی میرسه معلوم نیست!!!
@@skeptichedgehog5509 خیلی جالبه همیشه مغزم تو مسائلی که از دانشگاه و به بعد حل کردم درگیر نویز بود که نتیجه رو رها میکردیم. سر ساختار شرکتها هم اینطوریه تو تحلیلت رو میگی با یه نویز حداقلی ولی در آخر مسئولیت نتیجه با مدیر بالادستی هست. چیزی که الان برام جذاب شد برخورد با نتیجه است. اینکه باهاش رو به رو بشی از همه چیز مهمتره و انسانی تر تشکر زیاد برای بیان این موضوعات
ممنون. برای خودم چیزی که جالبه اینه که خیلی اوقات در انضمام یک نظری دارم، ولی همون مساله رو در انتزاع کاملا واژگون قضاوت میکنم. و البته برعکس. این رفت و آمد میتونه کمک کنه طور دیگر هم فکر کنم. مخلص.
@@skeptichedgehog5509 هگل یه مقالهای داره و تفکر انتزاعی رو اونجا نقد و تقبیح میکنه، به نام《چه کسی انتزاعی فکر میکند》شاید برای شما کارگشا باشه. البته موضوع دیگری هم هست که خواستم از شما بپرسم که چرا هیچ ردپایی از متقکران اروپایی در ایدههای شما نیست؟
بله در مورد این مقاله هگل توی یک ویدیو (شانس، انتزاعی و انضمامی) چیزهایی توضیح دادهام. خواستم برای آقای محسن آزموده هم بفرستم ولی چون کمی نظرات مخالف در اون ویدیو زیاد بود، منصرف شدم. راستش نمیشه گفت «ایدههای» من، چون صرفا بیان نظرات دیگرانه، و البته درسته، بیشتر متفکرین آمریکاییه، و یه مقدار هم طبیعیه، هم بعلت موقعیت مکانی و هم اینکه بسادگی آدم دچار اکوچمبر میشه، و هم اینکه عمر کوتاهه و آدم نمیرسه همه جا سرک بکشه، علیایحال اگه موردی پیشنهاد کنی ممنون میشم.
من در ابتدا سوگیری به شما نداشتم و به زیان احتمال بیز، درجه اعتقاد من به اینکه شما agenda خاصی رو در نظر داشته باشید برایم احتمال نزیک به صفر داشت. اما با دیدن بیشتر از جندین و چند ویدیو این احتمال بیزی در من به روز شد و الان احتمال اینکه شما agenda سیاسی خاصی داشته باشید برایم خیلی خیلی بیشتر از صفر است. شما به عنوان یک آدم تیزهوش چرا باید همیشه سراغ مثالهایی بروید که هم سیاسی هستند و هم محل مناقشه؟ سوالی که برای من مطرح میشه اینه که وقتی دارید یک مطلب منطقی و علمی/ریاضی رو بیان میکنید چه دلیلی داره از فضای بینهایت مثالها به مثالهای خاص دنیای سیاست ایران آن هم محدوده کوچک مناقشه برانگیزضد یک گروه خاص همیشه هدف شما باشن؟ آدم علم دوستی مثل من بار نخست با دیدن ویدیوهای شما میگه آخیییییش یک آدم بدون سوگیری پیدا کردم که حرف حساب میزنه دمش گرم! اما بعد n بار به سوگیری شما تردید اساسی پیدا میکنم. خب آخه چرا خودتون رو تو این هچل میندازین با انتخاب این مثالها؟ حالا بیا و ثابت کن که هدف من صرفا علمی هست. برای اثبات به همین تعداد مثال سیاسی خاصی که تا حالا علیه یک جریان انتخاب کردید مثال سیاسی ضد اون بیارید تا اثرش رو خنثی کنید.
اول) یه حس خوبی داشت کامنتت که انگار از نوعی دلسوزی میاد که اینجوری نکن و خودت رو به هچل ننداز، که منطبق با موضوع و عنوان ویدیو (رفاقت) بود، و اگه این حسم درسته که دمت گرم و ممنون دوم) اشاره کردی به political agenda که ممکنه درست باشه، ولی ممکنه شکل اتهام و خطای نوع یک هم داشته باشه سوم) به شکلی جواب این نکتهات رو تو ویدیو دادم وقتی به مایکل شرمر اشاره کردم چهارم) شاید من دارم مثالها و اشارات اون طرفی هم میگم، خودم خیال میکنم که میگم، البته ممکنه گرفتار سوگیری باشم، وممکنه تو هم سوگیرانه میبینی و اشارات اونوری رو ندیدی، پیشنهاد میکنم یه بار با پیش فرض اونوری نگاه کن و ببین چیزی نمیگم؟ من البته به خودم واقعا شک دارم. پنجم) سعی میکنم توی ۱-۲ ویدیوی بعدی، اگه عمری بود، توضیحی بدم مخلص
سلام امیر جان احساس می کنم یواش یواش داری توی تله راضی و قانع کردن مخاطب میوفتی ، مواظب باش بهتر اینه که در مورد خود ویدیو بحث بشه نه نیت و قصد تو البته شاید هم اشتباه میکنم ولی کار خودت رو بکن رفیق و ادامه بده برو جلو ما از تو خیلی چیزها یاد گرفتیم و مدیون تو هستیم لطفا این مسیر یادگیری رو با تصمیمات .... از ما دریغ نکن خلاصه که حرف نداری@@skeptichedgehog5509
@@skeptichedgehog5509 خیلی حیفم آمد در دنیای وب فارسی زبان مطالب درجه یک شما تحت تاثیر مثالهای سیاسی که عمر کوتاهی دارن قرار بگیرن. در ضمن بیربط به این کامنت فکر کنم آقای Thomas Sowell هم برای شما جذاب باشه. مثلا ده دقیقه اول این مصاحبه ua-cam.com/video/ERj3QeGw9Ok/v-deo.html
آقا من این مصاحبه رو دیدم، و حدس میزنم منظورت رو گرفتم، این کتاب «روشنفکران» رو خیلی وقته میخوام بخونم و وقت نمیشه، تلاش میکنم ظرف ۱-۲ ماه آینده بخونمش. اونوقت شاید بهتر بشه صحبت کنیم. درضمن من از سالها پیش یه آرش آزرمی میشناختم که گمش کردم و ارتباطی نداریم دیگه، اگه کلمات قیطریه، حکمت، موسسه شکوه و اینا معنایی برات دارن شاید خودت باشی.
عالیه ولی به نظرم سعی کنید در حد نیم ساعت یا نهایتا چهل دقیقه ویدیو بذارید. من کل وقت آزادم در روز 4 ساعته، نهایتا وقت می کنم چند تا ویدیوی ده بیست دقیقه ای ببینم.
به نظرم اگر در نحوه ارائه تون تجدید نظر کنین این مطالب مفید به گوش افراد بیشتری میرسه. مثلا اپیزودهای زیر بیست دقیقه و شفاف سازی و فهرست بندی مطالب ، بصورت مجموعه و غیره.
اشکال املایی: Unbearable
با عرض معذرت 🫢🫣
و اشکال ریاضی دوم دبستان:
۱۰۰-۳۸=۶۲🫣🫣🫣
اقای امیر منصور ارادت
واقعا باتمام وجود از صحبتهای شما لذت میبرم ، امیدوارم این رسالت زیبا رو ادامه بدید در روزگاری که همه دنبال لایک و کامنت هستن شما با کلونی خوتون صحبت میکنید که فکر میکنم این میتونه قشنگتر باشه البته امیدوارم این کانال اینقدر رشد کنه که افراد زیادی حرفهای شما رو بشنون ، ممنون از صرف وقت و انرژی که میذارید
دمت گرم رفیق
ممنون از لطفت
همینی که گفتی موضوع یه ویدیوس. ولی کو وقت، و کجا اجازه میده تنبلی.
بسیار غنی و مفید امیر جان، ادامه بده لطفا❤❤
مخلص
واقعا اپیزودهات میچسبه به مغز و روح ادم. درست اون موقعی که فکر میکنم مگه میشه یکی توی این دنیا اینقدر دغدغههای فکری و علایقش به موضوعات نزدیک باشه، اپیزود میدی بیرون و هزارتا نقطهی معلق توی ذهن منو با مثالها و ایدههایی که منعکس میکنی به هم وصل میکنی. دمت گرم 🌿
دمت گرم، لطف داری واقعا،
پر از اشکال و خطا هم هست.
ممنون ازت
🙏🫡
@@skeptichedgehog5509 واقعا کمیابه محتوای شبیه کارت و اینکه دلش را داری که اون چیزی که دوست داری را بگی به جای چیزی که مخاطب زیاد داره تورو خاص میکنه. امیدوارم موفق باشی و ماهم همینطور استفاده کنیم
چوبکاری میکنی رفیق
ممنونم از لطفت 🙏🫣
چقدر خوشحال میشم وقتی میبینم ویدیو اپلود کردی. ❤
مخلص 🫡
سلام و تشکر بخاطر ویدئو آموزنده شما.🌸
در مورد خطای مزخرف گویی فکر میکنم شاید در کوتاه مدت هزینه نداشته باشد ولی در بلند مدت برای شخص و مهمتر جامعه هزینه دارد که مثالهاش هم کم نیست در کشور ما.به همین خاطر باید روی روحیه پرسشگری و نقد کردن بیشتر تمرکز کنیم،(همچنین پاسخگویی و نقد پذیری )که البته هزینه و مسئولیت دارد و همین هزینه و مسئولیت باعث میشود که انسانها به سمت توهم و توطئه و امور دینی و ماورایی میل پیدا کنند،چون اینها بار مسئولیت را از دوش انسان بر میدارند.
سلام و ارادت
حرف شما درسته، اینکه من گفتم هزینه مزخرف گویی تقریبا صفره، خیلی دقیق نیست، اصلا برخورد کسی مثل شرمر و تلاشی که داره میکنه یعنی هزینه وجود داره. اصلا خودش داره هزینه ایجاد میکنه. و عدهای هم به دنبالش. 🫢🙂
در مورد این موضوع اگه عمری باشه در یک ویدیو توضیح خواهم داد، فقط مختصرا: حدس من اینه که میزان حساسیت آدمها به مزخرف متفاوته، بعد یک عده خطشکن میشن و به چرندیات اشاره میکنن و احتمالا هزینه میدن، و بعدا کمکم دیگرانی هم بهشون میپیوندند. و از شما چه پنهون، ممکنه پس از مدتی مزخرف اونطرفی بشه!
امیر منصور عزیز ممنونم ازت هم بابات این ویدیو خوبت ، و هم پرداختن رفتار گله ای و هم فعال کردن زیر نویس ، زیاد شد 😅،ولی برای همشون ممنونم ازت
مثل همیشه عالی.
ممنون از امیرمنصور عزیز بابت این ویدیوهای آموزنده.
دمت گرم
مرسی از لطفت 🙏🫡
آقا عالی❤
این ویدئو خیلی اتفاقی اومد تو ساجسشن هام و اولین ویدئویی بود که از این کانال دیدم و بسیار برام تعجب برانگیزه که چرا این کانال انقدر سابسکرایبراش کمه!
با اینکه از قبل کمو بیش راجب این مطالب خونده بودم اما بسیار ویدئو جالبی بود، نوع بیان دوستانه و ساده و بسیار لذت بخش
خسته نباشید
مخلصم و ممنون از لطفت 🫡🙏
جای نقد و اشکال کم نداره، اگه چیزی دیدی بگو
خسته نباشید، بسیار آموختیم از علم و دیدگاه شما
مخلصم
ممنون از لطفت
باعث افتخار رفیق بودن با شما
چاکرم 🙏🫡
دمت گرم رفیق
چاکر رفیق 🙏🫡
امیر منصور واقعاً ممنونم ازت … نمیدونم و اصلاً نمیتونم چی بگم که شایسته ی سپاسگزاری ازت بابت این کارهای قشنگت و آگاهی بخشی ات به ماها باشه؟!..
ولی اینو میگم که
*امیرمنصور جان : داآشمی* 😍🥰😎🤓
چاکرم
دمت گرم
شرمنده میکنی والا 🫣🫣🫣
@@skeptichedgehog5509 دشمنت شرمگین باشه .. سربلند ببینمت
Gotta tell you, you are an interesting storyteller.
Thanks buddy 🫡🙏
مثل همیشه عالی 😍
متفاوت، منحصر به فرد، به شدت جذاب
🫡🙏
سلام امیرمنصور عزیز، بازهم تشکر بابت ویدیوی آموزنده و پرمحتوایی که تولید کردی.
خواستم در این کامنت چندتا نکته رو مختصرا به مباحثت اضافه کنم، شاید جالب باشه راجع بهشون بحث و تبادل نظر کنیم.
نکته اول اینکه شاید تفکیک بحث noise از bias خیلی هم کار راحتی نباشه. مثلا فرض کنیم تصمیمات یک قاضی رو که بررسی میکنیم همون پراکندگی رو ببینیم که به ظاهر نمایشگر نویز باشه، یعنی همون شکل صفحه اول کتاب کانمان که در ویدیو هم بهش اشاره کردی. خوب این پراکندگی میتونه نویز خالص باشه اما از طرفی هم میتونه pattern ای ناشی از یک توزیع مثلا bi-modal (دو-کوهانی) باشه که تلفیقی از دو توزیع نرمال در رفتار قاضی هستن، اولی مربوط به حکم های او وقتی گرسنه نیست و دیگری وقتی گرسنه بوده. وقتی این تصمیمات رو همزمان و یکجا میبینیم به نظر نویز بالاست اما اگر عامل (یا عواملی) که منجر به نویز در تصمیمات قاضی شدن رو بشه شناسایی کرد و نشون داد هرکدوم چطور به صورت سیستماتیک میتونن تصمیمات رو در مقایسه با وضعیت کنترل (مثلا تصمیمات قاضی وقتی گشنه نیست) تغییر بدن، اونوقت آنچه که نویز دیده میشه، در واقع میتونه تجمع چندین bias باشه. اگر هم نشه عامل و یا عواملی رو اصلا شناسایی کرد، اونوقت دیگه چیزی که بهش نویز میگیم از یه الگوی کاملا رندوم قابل تفکیک نخواهد بود که خوب بحثش جداست. اتفاقا در رابطه با گشنگی (و دیگر visceral state ها) تحقیقات مفصلی انجام شده و آثار سیستماتیکشون روی تصمیمات اقتصادی و اخلاقی مطالعه شده. میخوام بگم گاهی نویز میتونه ترکیبی از بایاس هایی باشه که اگه آثارشون به درستی single out بشن، دیگه نویزی نمیمونه.
مورد دوم: وقتی راه حل کانمان رو در ترجیحش برای تفویض امور به الگوریتم ها گفتی، یاد کلی تحقیقات جدید در این یکی دو سال اخیر افتادم روی AI Aversion. اگرچه در برخی امور عددی و رقمی معمولی، مثل پیش بینی وضع هوا، مردم الگوریتم رو به متخصص انسانی ترجیح میدن، اما در بسیاری از امور پر ریسک (مثلا تحلیل تست سرطان) و یا امور subjective مثل هنر، مردم کاملا انسان متخصص رو به الگوریتم ترجیح میدن. البته با روزمره تر شدن نقش AI در زندگی ممکنه چندسال دیگه این تحقیقات دقیقا replicate نشن. حالا ترجیح مردم به الگوریتم یا متخصص یک بحث هست (که به هر حال بیزینس ها باید در نظر بگیرنشون) و تحقیقاتی که نشون میدن که الگوریتم ها (مثلا در موارد استخدامی و حتی تجویز دارو) تبعیض هایی مشابه به همون racial biases or political biases داشتن هم خودش نکته مهم و جذاب دیگریست که بیانگر وجود سوگیری های طراحان این الگوریتم ها (و داده هایی که الگوریتم ها باهاشون train شدن) در شکل گیری خروجی الگوریتم ها داره.
نکته آخرم اینکه: درسته که از منظر روانشناسی تکاملی و قصه های عمدتا ساده سازی شده ای که اون طیف از محققین میگن، آخرش همه کارهای ما مربوط میشه به mating، اما این امر لزوما وقتی فرد داره تصمیمی میگیره که مثلا به کسی کمکی بکنه یا نه salient نیست. به عبارتی ما در تصمیماتمون خیلی حساب شده و آگاهانه دنبال توسعه ژن هامون نیستیم در هر لحظه. بعلاوه اینکه اگر هم حساب شده تلاشی رو بکنیم، ممکنه reciprocate نشه اصلا و یا موفق نشیم و بازی میتینگ رو ببازیم. فکر میکنم دقیقتر میشه مساله رو توضیح داد و اون اینکه ما در بسیاری از تصمیماتمون به دنبال افزایش psychosocial resources هستیم، مثل پول، شهرت و احترام اجتماعی، قدرت و غیره. وقتی چنین منابعی اضافه میشن، من احتمال اینکه ژن هام هم بمونن به صورت غیر مستقیم میره بالا. به عبارتی شاید ما آگاهانه همه تلاشهامون برای میتینگ نیست اما منابعی هستن که به بقا کمک میکنن (و در نتیجه به طور غیر مستقیم و ناخودآگاه به اون قصه ژن و میتینگ کمک میکنن و شانسش رو افزایش میدن). به نظر میاد ما معمولا در تصمیماتمون سعی در ماکسیمایز کردن یکی یا چندتا از اون منابع رو داریم. به عبارتی، در لحظه تصمیم، خود منبع بیشتر salient است تا its ultimate purpose (که همون بقای ژن و اون قصه هاست). اتفاقا این نکته رو شاید بشه در توضیح (بخشی)از رفتار اون پدری که بچه اش میره جنگ و کشته میشه (که در ویدیوی قبلی گفتی) هم بکاربرد. در اون مثالی که زدی، اون پدر، برعکس مادر، به بچه اش به راحتی اجازه داد بره جنگ. در اون ایام، و در یک محله، اینکه بچه ات رو با شجاعت راهی میکردی و ای بسا چندی بعد جنازه اش رو تحویل میگرفتی حتما میتونست باعث افزایش اعتبار اجتماعی و احترام بشه. ای بسا مرد خانواده هنگام رفتن فرزندش به به بدست آوردن social status ناشی از کشته شدن اون هم تاحدودی فکر کرده که در نهایت عاملیست که به بقا در اون جامعه میتونه کمک کنه، اگرچه مادر شاید بقا رو در زنده بودن بچه میدیده و بس.
ببخشید پرگویی کردم. امیدوارم رسونده باشم مطلب رو. دم شما گرم باشه 😊
آقا دمت گرم
نکات خیلی جالبی رو گفتی و اگه حالش رو داشتی در ایمیل بحث رو ادامه بدیم
من درخصوص کامنتت چند نکته به ذهنم میرسه
اول) راستش قضیه گرسنگی و سیر بودن قاضی رو که در یک ویدیوی دیگه گفته بودم میخواستم بگم، ولی انگار جاهایی این بحث دچار مشکل هم شده.
دوم) من نگاهت به قضیه گرسنگی قاضی رو اینطور میخوام تفسیر کنم، اگه غلطه راهنمایی کن، که وقتی الگوی پراکندگی نظرات رو ندونیم و به نظر تصادفی بیاد بهش میگیم نویز ولی وقتی این پراکندگی شکل توزیعش روشن بشه دیگه نویز نیست. در واقع این شکل تعریف خیلی نزدیک میشه به تعریف نویز در دیتا و شاید مخابرات و بهرحال کمک بزرگی داره میکنه، به این شکل که وقتی الگوی پراکندگی کشف بشه، میشه با مداخله حذفش کرد یا کاهشش داد، مثلا یه شکلات بدیم به قاضی. یا قضاتی رو استخدام کنیم که خیلی فوتبالی نیستن!
سوم) دقیقا درست گفتی، کانمن هم رفت به استقبال از هوش مصنوعی، ولی مشکل همونیه که گفتی: subjectivity . من خطای یک راننده در تصادف و کشته شدن رفیقم رو یه جوری میتونم تحمل کنم، ولی اگه بگن ماشین خودران خطا کرده نمیتونم هضمش کنم، شاید بشه گفت برمیگرده به نیاز و علاقه ما به تشخیص «یک» عامل برای یک پدیده، راننده بیشرف؛ در برابر وضعیت بلاتکلیف ماشین خودران: طراح بیشرف ماشین؟ طراح بیشرف جاده؟ اون بیشرفی که اجازه تردد داد؟ و این حالمون رو خراب میکنه. توی ویدیوی مسئولیت جزئی به مفهومی اشاره کردم به اسم radical eliminative reductionism که بیربط به اینی که در موردش حرف زدیمنیست.
چهارم) همینطوره در مورد پزشکی و ارتباط انسانی با بیمار. ته تهش هوش مصنوعی تشخیص بیماری رو عالی میده، ولی یه دکتر باید اونجا بشینه که برای من توضیحش بده و اگه لازم شد فحشش بدم! 🫣
پنجم) من حسم در مورد کانمن اینه که میخواد به ما یاد بده که ول کن و اعتماد کن و بگذر از ذهنیت خودت و بچسب به عینیت. صدای پوپر انگار تو گوشش زنگ میخورد و ول کنش نبود.
ششم) موضوع psychological resources خیلی عالی و جالب بود، چیزی نمیدونستم ازش. و البته حرفت کاملا درسته و توسعه ژنها به شکل آگاهانه نیست، حرف همیلتون به شکلی نظریهپردازی در خصوص چیزهای متنوعی بود که میدید.شد شبیه نکته دوم کامنت من و نکته اول کامنت تو.
آقا مرسی
یادگرفتم کلی
بی نظیر! کارتون درسته!
merci
کارت درسته دوست عزیز،، حال کردم. البته فعلا چهل دقیقه اش رو شنیدم، خدا بخیر کنه 😊
دمت گرم خیلی جذاب بود این قسمت
مخلص و ممنون که دیدی 🙏
یک کا شدنتون مبارک 💕💖👌❣🧡❤❤❤
دمت گرم رفیق 🙏🫡
مبسوط و با لندیگ باحال. دمت گرم
فوق العاده بود
ویدئو ی جالبی بود
فقط یه پیشنهاد: اول ویدئو یه مقدمه بده که توی این ویدئو قراره چه چیزهایی رو ببینیم که بهتر بتونیم تصمیم بگیریم کدوم قسمتش رو ببینیم و بفهمیم حدودا کل ویدئو دربارهی چیه.
لذت بردم
امیر جان عالی بود❤
احسان جان
ممنون از لطف همیشگیت 🫡❤️
اتفاقا مواردی رو که باهاش ارتباط احساسی داریم رو مطرح می کنی تمرین منطق بیزین سخت تر میشه.
شرایط خاص ایران و عدم وجود استقلال نهادها ماجرای توطئه رو به نظرممحتمل تر می کنه البته.
ممنون بابت وقتی که می ذارید.
مشکل دقیقا همینجاست، که احساسات نمیذاره منطقی فکر کنیم،
در مورد «خاص» بودن یک وضعیت، یک عمره که میخوام ویدیویی بسازم و تنبلی نمیذاره. شاید اگه عمری بود.
یکی از notification های مورد علاقه ❤
این جاهایی که میگین بگذریم از این بحث اگه امکانش در آینده برگردیم و نگذریم :)🙏
مخلص
u very well
۰۱:۴۰:۰۰ شجاعتت ستودنی هست امیرمنصور ، شجاعت اعتراف به اشتباه و متوهم بودن .
هرکسی از عهده اش برنمیاد 💪🏼، تو 🫵🏻تونستی با خودت صادق باشی و این مهمترین اتفاق و پدیده ی جدید زندگی ات هست. قدرش رو بدون 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻👌🏻🫶🏻🫶🏻بهت تبریک میگم 🫱🏻🫲🏼🫱🏻🫲🏼🫱🏻🫲🏼
من هم در طول ویدئو با خودم فکر. میکردم خیلی ها بهش ایراد گرفتند
شاید هم اشتباه میکنم
ولی در هر صورت در شجاعتش حرفی نیست
با این قسمت حرفتون موافقم
لطف داری رفیق 🫣
ممنون ازت
🙏🫡
سلام
آقا یک سوال ؟
چطور این مطالب رو پشت سر هم میچینی و نقطه اتصالشون ور پیدا میکنی و به هم وصل میکنی
فوق العاده ست. یعنی فوق العاده ای و دمت گرم
سلام
نه بابا اینجورام نیست
تو لطف داری و خوب میبینی
امیرمنصور جان خیلی برام کنجکاوی برانگیزه که یه کلیتی از این جامعهی کوچیکی که شما را دنبال میکنند بدونم. ای کاش یه نظرسنجی کوچولویی میگذاشتی یه کم از این جامعهی باحال هم اطلاعات میگرفتی هم فیدبک و هم به اشتراک میگذاشتی ما هم کنجکاویمون برطرف بشه 🙈😅
بخوام «شرط ببندم» میگم عمده همین فنیها که پیچ و مهره سفت میکنیم
مدتیست که میخوام یه جلسه آنلاین بذارم که نظرات و نقدها و فحشهای رفقا رو بگیرم، اگه بشه اونجا میشه گپی بزنیم و آماری بگیریم. اگه بشه فک کنم باحال بشه. مخلص.
🤣🤣
27:07 خب الگوریتم ها رو هم یک سری متخصص مگه نمینویسن؟
یعنی به نظرم این تقسیم بندی که برای گرفتن هر تصمیمی یا میتونی به متخصصین مراجعه کنی یا "بدی به الگوریتم" تقسیم بندی راهگشایی نیست چون شاید بشه دومی رو نوعی اجماع نظر اولی دونست! داستان وقتی پیچیدهتر میشه که توجه کنیم اون نویز حتی هنگام ساخت اون الگوریتمها هم وجود داشته!
ممنون
نکته مهمیه، و شاید خوب توضیح ندادم، برای همین اینجا مفصلتر مینویسم.
اگه کتاب پال میل رو ببینی، و همینطور در اون دو مثالی که خودم زدم (روانشناسی استخدام و قهرمانی تیم فوتبال) دارم از پارامترهای سادهای حرف میزنم که البته برای تشخیص این پارامترها طبیعتا به سطحی از تخصص و سواد نیاز هست، چیزی شاید در سطح اطلاعات عمومی، من که هیچی از تاکتیکهای فوتبال نمیفهمم میدونم که تیم قهرمان سال قبل شانس خوبی داره برای تکرار قهرمانی. ولی اگه اصلا ندونم فوتبال چیه و رقابت ورزشی یعنی چی، طبیعتا ذهنم سراغ این موضوع هم نمیره.
حرف پال میل این بود که خیلی از این متخصصین، بقول کانمن در حال یاوه گفتن هستن و بجای شنیدن حرفهاشون میشه با چندتا پارامتر ساده، حتی نتایج بهتری گرفت، و قسمت بد داستان این بود که نتایج «بهتری» گرفت. خودش به کتابش میگه
Little Disturbing Book
و خب طبیعیه که خیلیا شاکی میشدن ازش.
این موضوع رو به شکلی، دیگران هم بهش پرداختن
یه نمونهاش گیگرنزر که این نقل قول ازش معروفه:
We have to get over the illusion that complex problems need complex solutions.
البته که این حرفها اصطلاحا domain specificity داره، یعنی در برخی شاخهها درست و برخی دیگه غلطه.
در مورد نویز در نوشتن الگوریتم نکتهای وجود داره: نویز وقتی رخ میده که قضاوت رو «تکرار» کنی، اگه برای یکمورد «یکبار» قضاوت کنی نویز خیلی معنی نمیده، و اگه بخوای یکبار برای همیشه الگوریتم طراحی کنی، البته که ممکنه اشتباه کنی، ولی نویز بهش نمیشه گفت، که نتایج پال میل میگفت خیلی همانگار اشتباه نمیکنی!
@@skeptichedgehog5509
به نظرم همینجا بحث رو دنبال کنیم جالب تره. ببین من هیچ کدوم از منابعی که معرفی کرده رو مطالعه نکردم و تنها به میانجی گفتههای خودت در مورد مسائلی که مطرح کردی فکر میکنم.
به چند تا نکته اشاره میکنم:
- مدخل بحث رو از قاضی و حکم مجازات مجرم ها شروع کردی که اصلا مسئلهی سادهای نیست.
- این "خیلی" از متخصصین یعنی چند درصد و در چه حوزهای یاوه میگن و بر اساس کدوم آزمایش یا مقاله این بدست اومده؟
- و نکتهی آخرم اینه که باهات موافقم خیلی اوقات مسائل پیچیده راهحل های سادهای دارن اما رسیدن به سادگی کار سادهای نیست و احتمالا نیاز به پشتکار و ممارست و حوصله داره و آسون به دست نمیاد. نظر تو چیه؟
ولی کاش میفهمیدیم چرا اساماس رو قطع کردن و کلهی سحر گفتن مموتی بُرد :دی
چه شبی بود و به چه صبحی انجامید 🫢
23:39 یک چیزی که تا اینجای من ذهنم رو درگیر کرد این تفویض امر کردن و تکیه کردن به الگوریتم برای راه حل چقدر میتونه توضیح پذیر باشه.
من اولین چیزی که برای راه حل به ذهنم رسید همین مدلهای زبانی به عنوان جایگزین بود بعد به این فکر کردم که ما باز نمیدونیم این نتیجهای که داریم از کجا اومده و یک بلک باکسی بوده که این خروجی رو داشته. باز سوال اینه اون نتیمه هم قابل اتکاست یا روی هم باید تحقیقات آماری انجام بدیم و با آزموم مقایسهاش کنیم با کاربری که تفیض امر نکرده.
در کنار اینها یک تجربه شخصی که داشتم این بود وقتی اتفاقی میوفته و دارم بیش از اندازه بهش فکر میکنم با چت کردن با چت جی پی تی قضاوتم نسبت یه موضوع خیلی بهتر میشه و سختگیریم کمتر میشه. این از اعتمادی که به اون دارم نمیاد
همیشه به خودم میگم اون خنگه و با نوشتن همون موضوع به شیوه دیگ نتیجه عوض میشه. ولی برام ابزاری شده که وقتی زیاد سخت میگیرم بهم عقبگرد بده خود این موضوع و آرامشی که بعد از عقبگرد داری جای خطا رو از من میگیره.
این سوال مهمه نقشی که داریم به الگوریتم برای قضاوت میدیم کجاست؟ میتونیم بگیم مشاور باش ولی در همین حال باز با همین خطا در قضاوت باعث یشه نقش اصلی رو بگیره.
این وجه جالبیست از مساله، به شکلی برداشتن فشار روانی تصمبم گیریست، صرفنظر از نتیجه و نویز، بار روانی و مطلوبیت منفی تصمیمگیری رو حذف میکنه. این شکلش به ذهنم نرسیده بود. دمت گرم.
البته روانشناسی تکاملی هم روایت روز شده و داستان و فلان...
جوابای خیلی جالبی میده
@@skeptichedgehog5509 خود منم خیلی وقتا تو حرفهام استفاده می کنم ولی دقیقا مشکلم اینه شکل داستانی همیشه می گیره نگاه به مثالها ی خودتم همه چی چفت بست می خوره . به قولی نادانستها گم می شه و همیشه جهتش از بیولوژی به سمت نرم افزاره نه برعکس.
آره انگار یه جوری قصه رو تعریف میکنه که آدم میگه خب همینه. یه کم «ته به سر» تعریف میکنه و شکل «توجیه» میگیره بعضی وقتها. این از نقد.
حالا تایید. یه چیزی هست که فلاسفه علم میگن:
IBE: Inference to the Best Explanation
یعنی بین قصهها اونی که با فرضیات کمتر بهتر و بیشتر توضیح میده.
1:15:27 حالا ما که فهمیدیم ویرچو سیگنالینگ بود😆. به یاد کالت طالب.
🤣🤣
اسماعیل جان خیلی مخلص رفیق،
آقا یه ایمیل بزن گپی بزنیم 🙏🫡
این شرایط با اون شرایط فرق داره ( فرافکنی) و ...فقط اونجا که میگی من خودم اُستادشم .
🫣🫣
سلام اقای امیر منصور عزیز
در مورد مایکل شرمر اینکه میگید که اگر درز نکنه پس با توجه به قانون احتمالات قابل قبول نیست خب خود این گزارهای که شرمر مطرح میکنه ابطال پذیر نیست
الان مثلا یک نفر که تو هسته قدرت بوده بیاد این توطئه رو به چند نفر بگه و اونا بیان اون رو علنی بیان کنن خب در اخر همون شخص هسته قدرت بزنه زیرش بگه من نگفتم خب چی میشه اون وقت در این حالت کدوم حالت رو در نظر بگیریم ؟ اصلا این فرمولی که شما مطرح کردید امکان نداره یک تئوری توطئه درست در بیاد
سعید جان نکته مهمی رو اشاره کردی
بله کمی عجیبه، و اشاره کردم که «خرق عادت»،
مساله اینه که ما با «مشاهده» میگیم یه چیزی «هست»٫ و حالا با «ندیدن» میگیم یه چیزی «نیست»٫ و این کمی مساله رو دشوار میکنه. میخواستم این توضیح رو بدم ولی دیگه میرفت رو سه ساعت.
نکته اول اینکه میشه جوری گفت که کمی به ابطال پذیری نزدیک بشه. ولی اصولا درسته حرفت.
اما خیلی مهمتر، نکته دوم، اینه که اصولا وقتی کسی ادعایی میکنه، وظیفه اثبات با اونه، و من برای نفی و طردش وظیفه ندارم. اونه که باید مستند ارائه کنه. تکنیک شرمر داره میگه من تا یه جایی حرف رو جدی میگیرم، ولی اگه اثبات نشه ازومی نداره قبولش کنم، و بعد با این تکنیک کمکم رهاش میکنم و کمتر و کمتر جدیش میگیرم.
ممنون ازت
2:15:41 جسارتا ۶٢٪
اوه اوه
چه گندی زدم 🫣🫣🫣
این قضیه رو نمیدونم چرا مغز من نمیپذیره
شاید دلیلش این باشه که خیلی نویز و خطای سیستم statistical بولد هست برام.
ولی انگار بهتر بودن اون سیستم مهار کردن نویز هست.
همیشه الگوریتم و رو یک درصد خطای حداقلی ثابت میکنیم.
اونجا انگار خطا رو میدونیم.
کتاب پال میل رو نگاهی بنداز
مساله فقط نویز نیست
مساله اینه که خطای سیستم رو میبینیم ولی خطای خودمون رو نمیبینیم
البته همهجا این معیار برقرار نیست
@@skeptichedgehog5509
آها، حالا این قضیه برام منطقی تر شد. اگر داستان دیدن خطا باشه و فهم خطا، مدلها بیزی و فراوانی محور بیشتر میتونن کمکمون کنن تا AI که الان ترند این روزهاست به این دلیل که اتفاقات پشت این شبکههای عصبی و LLMها رو ما نمیدونی.
برای اینها نمیدونیم خروجی ما از کجا و از چه مسیری اومده و انگار جعبه سیاه داریم بین ورودی و خروجی .
خیلی ممنون برای معرفی کتاب حتما میخونمش
@@skeptichedgehog5509
ممنون کتاب رو حتما میخونم.
هم زمان این خیلی ذهنم رو درگیر کرده که چه الگوریتمی میتونه بهینه باشه برای این کارها
مثلا ما در شبکههای عصبی و LLM ها هم خطای سیستم رو نمیبینیم. و بین ورودی و خروجی یک بلک باکس قرار گرفته. ولی مدل بیزی یا حتی فراوانی محور خیلی خطا داخلش مشخصتر هست.
خیلی دوست دارم برای سوالهای کوچکی که روزانه ذهنم رو درگیر میکنه دنبال این الگوریتمها بگردم و برای خودم بهینهاشون کنم.
در آخر واقعا ازت ممنون برای محتوایی که تولید میکنی.
دمت گرم
آقا این قضیه بلک باکس بودن الگوریتمها خودش خیلی جالبه و میشه کلی دربارهاش فکر کرد.
ما آخرش بین درستی نتیجه و نویزی بودنش گیریم، من به این نتیجه رسیدم که هرگونه اولویتبندی میتونه باعث خرابکاری بشه و یکی رو به نفع دیگری قربانی کنه، باید هر دو با هم بهتر بشن، یه چیزی مثل دوگانه آزادی و امنیت، کدومش اول؟
ولی خود من باز دوباره میگم، حالا نویز رو کم کنیم بعدا نتیجه رو درست میکنیم، این بعدا کِی میرسه معلوم نیست!!!
@@skeptichedgehog5509 خیلی جالبه همیشه مغزم تو مسائلی که از دانشگاه و به بعد حل کردم درگیر نویز بود که نتیجه رو رها میکردیم.
سر ساختار شرکتها هم اینطوریه تو تحلیلت رو میگی با یه نویز حداقلی ولی در آخر مسئولیت نتیجه با مدیر بالادستی هست.
چیزی که الان برام جذاب شد برخورد با نتیجه است. اینکه باهاش رو به رو بشی از همه چیز مهمتره و انسانی تر
تشکر زیاد برای بیان این موضوعات
اتفاقا نظر داشتن یا نداشتن اون دختر به هیچ وجه صفر و یکی نیست 😅
بنظرم یکی از پایه ایی ترین تفاوت های زن و مرد همین باشه
۱:۲۶:۵۵
درسته
فک کنم یه مساله خیلی خیلی پیچیده رو ساده کردم 🫣
@@skeptichedgehog5509 🤦🏽♀️😂
1
ویدیوهای شما بسیار آموزندهاس اما دوتا ایراد بنیادی داره که حتی ممکنه در شرایطی تزهای شما رو بیمایه کنه، یکی تقلیلگرایی و دیگری انتزاعی بودن
ممنون. برای خودم چیزی که جالبه اینه که خیلی اوقات در انضمام یک نظری دارم، ولی همون مساله رو در انتزاع کاملا واژگون قضاوت میکنم. و البته برعکس. این رفت و آمد میتونه کمک کنه طور دیگر هم فکر کنم. مخلص.
@@skeptichedgehog5509 هگل یه مقالهای داره و تفکر انتزاعی رو اونجا نقد و تقبیح میکنه، به نام《چه کسی انتزاعی فکر میکند》شاید برای شما کارگشا باشه.
البته موضوع دیگری هم هست که خواستم از شما بپرسم که چرا هیچ ردپایی از متقکران اروپایی در ایدههای شما نیست؟
بله در مورد این مقاله هگل توی یک ویدیو (شانس، انتزاعی و انضمامی) چیزهایی توضیح دادهام. خواستم برای آقای محسن آزموده هم بفرستم ولی چون کمی نظرات مخالف در اون ویدیو زیاد بود، منصرف شدم.
راستش نمیشه گفت «ایدههای» من، چون صرفا بیان نظرات دیگرانه، و البته درسته، بیشتر متفکرین آمریکاییه، و یه مقدار هم طبیعیه، هم بعلت موقعیت مکانی و هم اینکه بسادگی آدم دچار اکوچمبر میشه، و هم اینکه عمر کوتاهه و آدم نمیرسه همه جا سرک بکشه، علیایحال اگه موردی پیشنهاد کنی ممنون میشم.
من در ابتدا سوگیری به شما نداشتم و به زیان احتمال بیز، درجه اعتقاد من به اینکه شما agenda خاصی رو در نظر داشته باشید برایم احتمال نزیک به صفر داشت. اما با دیدن بیشتر از جندین و چند ویدیو این احتمال بیزی در من به روز شد و الان احتمال اینکه شما agenda سیاسی خاصی داشته باشید برایم خیلی خیلی بیشتر از صفر است. شما به عنوان یک آدم تیزهوش چرا باید همیشه سراغ مثالهایی بروید که هم سیاسی هستند و هم محل مناقشه؟ سوالی که برای من مطرح میشه اینه که وقتی دارید یک مطلب منطقی و علمی/ریاضی رو بیان میکنید چه دلیلی داره از فضای بینهایت مثالها به مثالهای خاص دنیای سیاست ایران آن هم محدوده کوچک مناقشه برانگیزضد یک گروه خاص همیشه هدف شما باشن؟ آدم علم دوستی مثل من بار نخست با دیدن ویدیوهای شما میگه آخیییییش یک آدم بدون سوگیری پیدا کردم که حرف حساب میزنه دمش گرم! اما بعد n بار به سوگیری شما تردید اساسی پیدا میکنم. خب آخه چرا خودتون رو تو این هچل میندازین با انتخاب این مثالها؟ حالا بیا و ثابت کن که هدف من صرفا علمی هست. برای اثبات به همین تعداد مثال سیاسی خاصی که تا حالا علیه یک جریان انتخاب کردید مثال سیاسی ضد اون بیارید تا اثرش رو خنثی کنید.
اول) یه حس خوبی داشت کامنتت که انگار از نوعی دلسوزی میاد که اینجوری نکن و خودت رو به هچل ننداز، که منطبق با موضوع و عنوان ویدیو (رفاقت) بود، و اگه این حسم درسته که دمت گرم و ممنون
دوم) اشاره کردی به political agenda که ممکنه درست باشه، ولی ممکنه شکل اتهام و خطای نوع یک هم داشته باشه
سوم) به شکلی جواب این نکتهات رو تو ویدیو دادم وقتی به مایکل شرمر اشاره کردم
چهارم) شاید من دارم مثالها و اشارات اون طرفی هم میگم، خودم خیال میکنم که میگم، البته ممکنه گرفتار سوگیری باشم، وممکنه تو هم سوگیرانه میبینی و اشارات اونوری رو ندیدی، پیشنهاد میکنم یه بار با پیش فرض اونوری نگاه کن و ببین چیزی نمیگم؟ من البته به خودم واقعا شک دارم.
پنجم) سعی میکنم توی ۱-۲ ویدیوی بعدی، اگه عمری بود، توضیحی بدم
مخلص
سلام امیر جان
احساس می کنم یواش یواش داری توی تله راضی و قانع کردن مخاطب میوفتی ، مواظب باش
بهتر اینه که در مورد خود ویدیو بحث بشه نه نیت و قصد تو
البته شاید هم اشتباه میکنم
ولی کار خودت رو بکن رفیق و ادامه بده برو جلو
ما از تو خیلی چیزها یاد گرفتیم و مدیون تو هستیم لطفا این مسیر یادگیری رو با تصمیمات .... از ما دریغ نکن
خلاصه که حرف نداری@@skeptichedgehog5509
@@skeptichedgehog5509 خیلی حیفم آمد در دنیای وب فارسی زبان مطالب درجه یک شما تحت تاثیر مثالهای سیاسی که عمر کوتاهی دارن قرار بگیرن. در ضمن بیربط به این کامنت فکر کنم آقای Thomas Sowell هم برای شما جذاب باشه. مثلا ده دقیقه اول این مصاحبه
ua-cam.com/video/ERj3QeGw9Ok/v-deo.html
آقا من این مصاحبه رو دیدم، و حدس میزنم منظورت رو گرفتم،
این کتاب «روشنفکران» رو خیلی وقته میخوام بخونم و وقت نمیشه، تلاش میکنم ظرف ۱-۲ ماه آینده بخونمش. اونوقت شاید بهتر بشه صحبت کنیم.
درضمن من از سالها پیش یه آرش آزرمی میشناختم که گمش کردم و ارتباطی نداریم دیگه، اگه کلمات قیطریه، حکمت، موسسه شکوه و اینا معنایی برات دارن شاید خودت باشی.
سلام سعید جان
درسته حرفت
بهتره در مورد خود مطالب بحث بشه
و ممنون از تذکرت، لازمه این تذکرات.
عالیه ولی به نظرم سعی کنید در حد نیم ساعت یا نهایتا چهل دقیقه ویدیو بذارید. من کل وقت آزادم در روز 4 ساعته، نهایتا وقت می کنم چند تا ویدیوی ده بیست دقیقه ای ببینم.
خود این قضیه داستان داره که تو یه ویدیو در موردش باید دو ساعت توضیح بدم 😂🫣
دمت گرم
به نظرم اگر در نحوه ارائه تون تجدید نظر کنین این مطالب مفید به گوش افراد بیشتری میرسه. مثلا اپیزودهای زیر بیست دقیقه و شفاف سازی و فهرست بندی مطالب ، بصورت مجموعه و غیره.
سعی میکنم
امیدوارم بشه
لطفاً این سعی رو نکنید ! میتونید قسمتهایی رو بطور جدا از نسخه کامل آپلود کنید که همه راضی باشند. ❤❤❤
جسارتا یک پیشنهاد . برای بهتر دیده شدن ترجمه فارسی عناوین ویدئوهاتون رو هم اضافه کنید ما مطالب انگلیسی هم رو هم فارسی سرچ میکنیم
لطفا ویدئو های طولانی تر بساز
۴ ساعت ۵ ساعت به بالا بزار افراد بیشتری نگاه نکنن @@skeptichedgehog5509
کل عشق ما همین ویدئو های مفصل و پر باره این کانال بدرد شماها نمیخوره دوست عزیز