داستان واقعی : رفتم پیش یه حاج آقا کمکم کنه تا قضیه رو فهمید...

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 9 лют 2025
  • وقتی قلب و عقل باهم دعوا می‌کنن... ❤️‍🔥🤯
    این داستان یه زنه که وسط یه دوراهی سخت گیر افتاده... 🥺
    از یه طرف ، احساسی که نمیتونه نادیده بگیره ،
    از یه طرف عذاب وجدانی که داره دیوونش می‌کنه 😞💔
    هر قدمی که برمی‌داره ، یه چیزی تو دلش میگه درسته
    یه چیزی دیگه فریاد می‌زنه اشتباهه 😣⚖️
    حالا باید بین چیزی که می‌خواد و چیزی که درسته یکی رو انتخاب کنه... 🥺
    ولی مگه انتخاب بین دل و منطق ، ساده‌ست؟ 🥀😶‍🌫️
    تو بودی چیکار می‌کردی؟ 🤔👇
    📌 حمایت یادت نره!
    ✅ ویدیو رو لایک کن
    ✅ نظرت رو برام بنویس
    ✅ کانال رو دنبال کن تا از داستان‌های بعدی جا نمونی!
    ==================================
    بزن روی لینک زیر و داستان گاهی وقتا دلت زودتر از خودت بزرگ میشه رو ببین 👇🏼😑♥️
    • داستان واقعی : داشتم د...
    بزن روی لینک زیر و داستان جاریم باردار نمیشد و من مجبور ... رو ببین👇🏼😶👀
    • داستان واقعی : جاریم ب...
    بزن روی لینک زیر و داستان پسری که قلبش واسه یه زن غیرممکن تپید رو ببین👇🏼😞💔
    ==================================
    پادکست
    داستان
    داستان فارسی
    داستان صوتی
    داستان عاشقانه
    عشق ممنوعه
    داستان واقعی
    پادکست داستان
    پادکست صوتی
    داستان خیانت
    #داستان
    #داستان_فارسی
    #داستان_واقعی
    #عشق_ممنوع
    #خیانت

КОМЕНТАРІ • 1

  • @Ashpaziiasan
    @Ashpaziiasan 21 годину тому

    خاک به سر حاج آقا😂