دوقطبی ابدی جبر و اراده در کتاب نام آشنای موراکامی

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 23 січ 2025

КОМЕНТАРІ • 11

  • @hnri8444
    @hnri8444 2 роки тому

    ممنون از معرفی خوبتون❤️

  • @parvanehkakooi8116
    @parvanehkakooi8116 Рік тому +1

    دقیقاااااا من روهم حدیص فرستاد سراغ این ویدیو چون قراره شروع کنم این کتابو

  • @fatemesadeghli2100
    @fatemesadeghli2100 2 роки тому

    ممنون از معرفی خوبتون. تفسیرتون رو خیلی دوست داشتم. 👌👌📚📚

  • @parvanehkakooi8116
    @parvanehkakooi8116 Рік тому

    خیلی عالی و کامل بود 🥰🥰💓

    • @khaterparish
      @khaterparish  Рік тому

      ممنونم از اینکه ویدیو رو دیدی🍃🍃🍃

  • @mohammadClassics8681
    @mohammadClassics8681 2 роки тому +1

    چیزی که نباید فراموش کرد اینه که هدف داستان این نیست که درونش به سوالهای اساسی و فلسفی انسان پاسخی داد برعکس هدف اینه که بفهمونه هیچ سوالی جواب قطعی نخواهد داشت و هر سوالی سوال هایی دیگه رو جذب میکنه و آدم رو در گردابی از پیچیدگی ها رها میکنه اینکه بتونی از این گرداب خارج بشی خودش بحثی دیگه س که تو کتاب محاکمه به زیبایی بهش پاسخ داده کافکا این کتاب رو در عالم رویا به تصویر درآورده و یکی از شفاف ترین رویاهای پیچیده دنیاست که مطمئنا همه ما یکبار درگیرش شدیم ‹‹ فرار از کسی یا جایی یا در کل هراسان بودن›› پایه داستان در تلاش مردم یه شهر برای محاکمه جوزف دست به دست هم میدهند و هیچ وقت توضیح نمیدن که به چه جرمی محاکمه میشه و جوزف هم هیچ وقت نمیپرسه که چرا محاکمه میشه و همیشه در حال افزودن به این آشوب و هراس به کلیت داستانه که یکجا از خواب بیدار بشه و بینهایت خوشحال بشه که همه چیز خواب بود ولی در داستانهای کافکا از خواب بیدار شدنی وجود نداره ... همینطور کافکای داستان موریکامی که بشدت نیاز داره بخوابه و یا بهتره بگم از این کابوس زندگی بیدار بشه روز به روز هوشیار تر میشه خصوصا قسمتهایی که موسیقی رو کشف میکنه و برای لحظه ای فکر میکنه از این محاکمه ابدی خلاص شده بیدار شده و دیده همه چیز کابوس بوده ولی هیچ چیز هیچ وقت تموم نمیشه و استثنایی در آشوب های ذهنی هم وجود نداره فقط شکل و شمایل آنها تغییر میکنند یا ما به آنها عادت میکنیم.
    قسمت های ناکاتا که با یک وضعیت خارق العاده ای مثل کما در طول جنگهایی که دنیا رو تغییر داد واقعا حس یک فراموشی یا زوال عقلی رو القا میکنه که باز آدم در این وضعیت احساس بی پناهی میکنه شروع به ساختن ساختارهایی میکنه که به نظر خودش نجات بخش خودش هستند تا این شخصیتی که قبلا داشت و در طی یک کمای طولانی(چند ساله) قطعا میمیره و چیزی که درون این کالبد هست یه فرد متفاوت از اونیه که بود شاید بخش هایی از وجودش برگرده ولی این فایده ای نداره هیچ اصالتی در هیچ کجای هستی وجود نداره همه فکر میکنن شخصی هستن اصیل در حالی که همه چیز وام گرفته س و قاعدتا هم باید همینطور باشد بحث رشد و تربیت در میان است نمیتوان رشد یافت و اصالت و جمود خود را هم همزمان حفظ کرد همه چیز در حال شدن هستند و جمله جالبی که همیشه کاسب جماعت میگن (دیر بجنبی می چاپن می قاپن) جمله ای ننگ باری برای توجیه جنگل بودن دنیاست و باید نباشد ولی هست ولی در مورد رشد یافتن همیشه باید جنبید و کما کسر وقت بسیار دلگیر کننده ای هست ناکاتا دلگیر هست که دقایق او از او ربوده شده ولی فرقی هم با زندگی طبیعی خود نمیبینه سیر و روال زندگی خودش رو هم مثل یک خواب میبینه و برای همین براش باران ماهی میباره و با گربه ها همکلام میشه چون دیگه نیازی به این شتاب برای رسیدن به جایی که آدمای دور و برش دارن رو نداره او همین الان به همه چیز رسیده و در اصل به هیچ چیز نرسیده
    ممنونم بابت محتوای خوبتون

    • @khaterparish
      @khaterparish  2 роки тому +1

      کلی ممنونم از نظرات مفید و خوبتون...مثه همیشه یاد گرفتم از شما 🍃🍃🍃...حتما بعد از خوندن محاکمه برمی‌گردم و دوباره این کامنت رو میخونم و ممنون که به نقش ناکاتا در داستان به خوبی اشاره کردین 🍃🤗

    • @mohammadClassics8681
      @mohammadClassics8681 2 роки тому

      ​@@khaterparish این یادگیری متقابل هست ممنونم