ای که شکفته ای چو گل در ملکوت خواب من چشمه خوشگواره ای در عطش سراب من حاصل آن شکر لبت وقت جمیل بوسه ها از در غیب عشق تو نان من است و آب من طرح تبسم تو را روح بهار میکشد تا که ترانه خوان شود هر ورق کتاب من جسم شهید خفته را جان دوباره می دهی ای که همه بشارتی در پی اضطراب من جامه ی نیلی مرا خلعتی از حماسه کن شام مرا سپیده دم ، ای همه آفتاب من لحظه ی خوب چشم تو ، لحظه ی آفرینش است برق نگاه خیره ات عمر پر از شتاب من بی تو ز غصه سوختم ، لب زکلام دوختم تا سخن از تو نشنود جز دل بی جواب من شور من ای شراب من ای همه شعر ناب من با غزلی ز خون بخوان ، از جگر کباب من
جان گیتی مرا خلوتی از حماسه کن/ شام مرا ،سپیده بخت ای همه آفتاب من لحظه خوب چشم تو لحظه آفرینش است/ برق نگاه خیره ات عمر پر از شتاب من بی تو ز غصه سوختم ، نبض کلام دوختم/ تا سخن از تو نشنود جز دل بیجواب من شور من ای شراب من ای همه شعر ناب من/ وای غزلی زخون بخوان از جگر کباب من
ای که شکفته ای چو گل در ملکوت خواب من/ چشمه ی خشک و خانگی در عطش سراب من حاصل آن شکر لبت قهر جمیع بو سه هاست/ از در غیب عشق تو نان منست و آب من طرح تبسم تو را روح بهار می کشد/ تا که ترانه خوان شود هر ورق کتاب من جسم شهید خفته را جان دوباره میدهی/ ای که همه بشارتی در پی اضطراب من
oh you who blossomed like a rose in the kingdom of my dream you are the delightful water fountain in the thirst of my well the harvest of your sugar lips: the beautiful time of kisses in the unseen of your love is my bread and my water the design of your smile is drawn by the soul of spring so that each leaf of my book becomes a singing song you give new life to the sleeping dead body oh you that is the annunciation following my distress turn my indigo garments into a gifted robe of legends my night into dawn, oh you my sun that is all sun the precious moment of your eyes is the moment of creation the electricity of your bold gaze is the acceleration of my life without you I burnt from grief, I sewed my lips away from words so that my unanswered heart heard no speech other than from you oh my passion, oh my wine, oh my pure poetry with a ghazal coming from the blood, sing of my burning heart
شور من ای شراب من ... ای همه شعر ناب من ...غزلی ز خون بخوان از جگر کباب من
👏 👏 👏 👏 👏 👏 👏
بی نظیره
!بسیار دلنشین... ممنون
حرف نداشت زنده باد آقا، محبت کردید دمتون گرم حیف این نابغه ی بیتکرار و مردمی وسینه سوخته بود حیف حیف حیف
ای که شکفته ای چو گل در ملکوت خواب من
چشمه خوشگواره ای در عطش سراب من
حاصل آن شکر لبت وقت جمیل بوسه ها
از در غیب عشق تو نان من است و آب من
طرح تبسم تو را روح بهار میکشد
تا که ترانه خوان شود هر ورق کتاب من
جسم شهید خفته را جان دوباره می دهی
ای که همه بشارتی در پی اضطراب من
جامه ی نیلی مرا خلعتی از حماسه کن
شام مرا سپیده دم ، ای همه آفتاب من
لحظه ی خوب چشم تو ، لحظه ی آفرینش است
برق نگاه خیره ات عمر پر از شتاب من
بی تو ز غصه سوختم ، لب زکلام دوختم
تا سخن از تو نشنود جز دل بی جواب من
شور من ای شراب من ای همه شعر ناب من
با غزلی ز خون بخوان ، از جگر کباب من
C4
❤❤❤❤
سالی که نکوست از بهارش پیداست !
جان گیتی مرا خلوتی از حماسه کن/ شام مرا ،سپیده بخت ای همه آفتاب من
لحظه خوب چشم تو لحظه آفرینش است/ برق نگاه خیره ات عمر پر از شتاب من
بی تو ز غصه سوختم ، نبض کلام دوختم/ تا سخن از تو نشنود جز دل بیجواب من
شور من ای شراب من ای همه شعر ناب من/ وای غزلی زخون بخوان از جگر کباب من
ای که شکفته ای چو گل در ملکوت خواب من/ چشمه ی خشک و خانگی در عطش سراب من
حاصل آن شکر لبت قهر جمیع بو سه هاست/ از در غیب عشق تو نان منست و آب من
طرح تبسم تو را روح بهار می کشد/ تا که ترانه خوان شود هر ورق کتاب من
جسم شهید خفته را جان دوباره میدهی/ ای که همه بشارتی در پی اضطراب من
oh you who blossomed like a rose in the kingdom of my dream
you are the delightful water fountain in the thirst of my well
the harvest of your sugar lips: the beautiful time of kisses
in the unseen of your love is my bread and my water
the design of your smile is drawn by the soul of spring
so that each leaf of my book becomes a singing song
you give new life to the sleeping dead body
oh you that is the annunciation following my distress
turn my indigo garments into a gifted robe of legends
my night into dawn, oh you my sun that is all sun
the precious moment of your eyes is the moment of creation
the electricity of your bold gaze is the acceleration of my life
without you I burnt from grief, I sewed my lips away from words
so that my unanswered heart heard no speech other than from you
oh my passion, oh my wine, oh my pure poetry
with a ghazal coming from the blood, sing of my burning heart