#تمرین *دیروز تو جلسه چندین بار حضور در لحظه رو به خودم یادآوری کردم(حتی یه تکه شیرینی رو سعی کردم با حضور و درک لذت و طعم و ... بخورم) *بازم دیروز تو مطب دکتر وقتی از بی توجهی منشی کلافه بودم سعی کردم به حسم توجه کنم و درکش کنم و توجهم که رفت به لحظه حال متوجه یک گلدان خیلی خوشگل شدم که طرح شکوفه های گل روش بود که به راحتی دیده نمیشد و فوق العاده بود. *امروز چندین بار کلافگی داشتم سعی کردم بیام تو لحظه و به نفسها دم و بازدمم توجه کنم (چون بین کاره - هی حواسم پرت میشد ولی خوب دیگه ...) *عادت جدید مرتب کردن تخت خیلی کار رو مخیه برام ولی خوب دو روزه نصفه نیمه انجامش میدم * دیروز مود کلیم خوب بود اما از 6 عصر به بعد کلا مودم اومد پایین . (حواسم نبود از راهایی که یاد گرفتم استفاده کنم) اونقدر که کلاس م رو نرفتم. *کرگدن رو امروز کپی گرفتم و یکی پشت کیس گوشیم گذاشتم، رو مانیتورم چسبوندم و خلاصه یکی هم برنامه دارم تو ماشین بچسبونم چون واقعا دنیای حرفه *مدل ای بی سی دی رو دیروز تو جلسه به خودم یادآور شدم که حس کردم زحمت من نادیده گرفته شده-بعد به خودم گفتم مثل اون شاخ کرگدن نباشه یه وقت شاید من اشتباه میبینم - برداشت من غلطه شاید . بیا یه جور دیگه نگاه کنیم و .... خیلی خوب و موثر بود. من با اجازتون اینارو نوشتم که یخ بچه ها هم بشکنه و گروه فعالتر شه و از هم بیشتر یاد بگیریم. شاد باشیم
درود برشما استاد جواب سوالات : ۱)استعاره شاخ گردن (شاخی که برگزیده از باورها و نگرش های غلط زندگی ما هست که با ما همراهه و خیلی از تصمیم های اشتباه و افکار اشتباه ما به خاطر داشتن اون نگرش هاست که مثل اون کرگدنی می مونه که همه جا شاخشو می بینه حتی وقتی نقاشی می کشه هر تصویری میکشه شاخ رو می کشه ) ۲) مدل Abcde:مدل جالبی بود من خودم به شخصه اجراش کردم و به چند نفر هم پیشنهاد دادم اینکه ما در یک موقعیتی که ناراحت کننده است قرار میگیریم نگرش منفی ما باعث رفتار غلط ما میشه و با ایجاد چالش فکری در مورد اون موقعیت که نگرش منفی مارو تغییر میده و باعث یک رفتار جایگزین مثبت تر میشه .
سلام ،وقتتون بخیر باشه خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید بابت این دوره و مطالب مفیدی که به ما یاد دادین .این کارگاه خیلی برای من مفید بود من تونستم تغییرات خوبی رو در خودم ایجاد کنم ❤❤❤❤
در مدل درمان ABCDE مشکل اساسی من فوت یکی از عزیزانم بود که موجب ایجاد بی انگیزگی، و ترس از دست دادن سایر اطرافیانم در من شده بود و این امر باعث ایجاد درگیری ذهنی و بی قراری در من بود من برای حل این مشکل باید راهی انتخاب میکردم و این بود که ورودی ذهنم را کنترل کنم و به از دست دادن ها منطقی فکر کنم، تفکری سازنده ای که باید در خودم ایجاد میکردم این بود که هر اتفاقی یک فرصتی هست برای قوی تر شدن من
نظریه عینک ذهنی شبیه استعاره گرگان در زندگی یعنی من زندگی رو جوری نگاه می کنم که برداشت من هست نه واقعیت با تعییر نگاه به زندگی و همدلی با اطرافیانم سعی می کنم خودم جای اونا بزارم و دنیارو از زاویه نگاه اونا نگاه کنم گاهی سخت هست ولی وقتی نوجوانم کارهايي از من میخواد که با باور من فرق داره با تعامل و نگاه جدیدم بهتر درکش می کنم ذهنم مثل آسمان آرام هست و افکارم و ترس هام و باورهای غیر منطقی در اون غوطه ور میشن مهم اینه که من بهشون فقط نگاه کنم و اثری روی من و انرژی من نزارن مثل وقتی که با نوجوانم دعوام میشه خودم زیر سوال می برم ولی بعد باکمی ذهن آگاهی و واقع بینی مشکل به راحتی حل میشه مباحث عالی بود ممنون از شما🙏🙏🌹
تکنیک آسمان آبی. ذهن من آسمان است. روی ابر یک جمله است و من به تماشای آن نشسته ام. فقط ناظر هستم. (من شاید نتوانم در مسیرهای جدید رانندگی کنم. اگر تصادف کنم چه؟ چقدر هزینه های یک ماشین تصادفی زیاد است.)
آسمان آبی:قبل از کنکور وقتی درس میخوندم فکرهای گذشته و ترس از آینده به ذهنم میومد مثلا این کارها ازتو گذشته تواز بقیه جا موندی منم سعی میکردم فقط نگاشون کنم و رد بشن بهشون بها نمیدادم بعدش دوباره مشغول درس میشدم تکنیک ABCDE:از کنکور اردیبهشت راضی نبودم میگفتم من از پسش برنمیام ناامید شدم و اعتماد به نفسم پایین اومد خودمو به چالش کشیدم دیدم به نکات ریز دقت نکرده بودم و استرس داشتم .با دقت بیشتری درس خوندم و سعی کردم استرسم رو کنترل کنم خدارو شکر کنکور تیر بهتر بود
جواب سوال اول : من برای خودم اینجوری تصور میکنم که من مثل یک سالن هستم که مراسمات مختلف برگزار میشه و مهمون های مختلفی میان و میرن گاهی مثبت گاهی منفی ، در تمثیل آسمان یا رودخانه هم همین طور. سوال دوم: دقیقا رانندگی رو در جاده برای خودم تمرین کردم و در کلاس مطرح کردم که بر ترس رانندگی در جاده غلبه کردم و شروع کردم
برای استعاره شاخ کرگدن یاد گرفتم که از صحنه های زیبای زندگی ام غافل نباشم جوری نباشد که همیشه مشکلات را جلوی چشمم قرار دهم در آسمان آبی خودم را شبیه به آسمانی تصور کردم صاف و آبی و ابرهایی که مشکلات هستند می آیند و می روند و برای رشد و آگاهی من ضروری هستند و من مثل یک آسمان فقط نظاره گر هستم
ABCDE : A. واقعه فعال ساز B.باورهای غیرمنطقی C.پیامدهای رفتاری و هیجانی D.چالش E.دیدگاه اثر بخش برخورد ماشین به در پارکینگ و باوری که من نمیتوانم راننده ی خوبی باشم. رانندگی نکردن .چالش فکری که من میتوانم باز هم رانندگی کنم ولی با دقت بیشتر و رانندگی کردن بعد از دو هفته.
عینک ذهنی در من (نظریه کرگدن)باعث شد که یه سری باور ها و اعتقادات غلط و خاسته های غیر منطقی من مانع دید و درک درست من از شرایط و درک خواسته های بقیه شد برای درک این موضوع از و آگاهی از پرده سینما استفاده کردم و سعی کردم یکم از دور زندگی خودم رو تماشا کنم و برای درمان از abcd استفاده کردم اتفاقی که افتاد رو درنظر گرفتم و کنترل کردن باور های غیر منطقی رو اصلاح کردم رفتار های منفی هیجانی رو کنترل کردم و خودمو به چالش کشیدم و به نتیجه دلخواه رسیدم در کنترل رفتار هام سعی میکردم خودم رو مثل یک آسمان آبی تصور کنم که اتفاق های ناخوشاید مثل ابر های تیره میان میبارن و میرن و درنهایت حتی اگه رعدوبرق بزنه باز هم آسمان آفتابی خواهد شد حتی گاهی آسمان رو تماشا میکردم و هرکدام از ابر هارو یکی از افکار های منفی خودم رو اسم میدادم و گذر کردنشون رو تماشا میکردم احساس میکنم بهترین پاسخ به سوالات چگونه به کار بردن تمرینات و درمان ها درزندگی خودمون باشه ❤
نظریه عینک ذهن یعنی من فقط از زوایه دید خودم به دنیا محیط و دیگران نگاه کنم بجای اینکه خودم رو بزارم جای اونها و درکشون کنم مثل کسی که پاش میلنگه بجای اینکه بگی چرا میلنگی بهتر یکبار کفش اون رو بپوشی خواهی فهمید که چرا میلنگه اگر دیگران را بجای قضاوت با نگاه خودمون از زاویه نگاه اونها بهش نگاه و درک کنیم بهتر خواهد بود
کاربرد عینک ذهن: ما سعی داریم محیط و افراد رو از داریره عینک خودمان ببینیم و قضاوت کنیم در حالی که بهتر هست از نگاه خود فرد به دنیا و شرایط نگاه و قضاوت کنیم در اینصورت درک متقابل ایجاد شده و مشکلمان حل میشود استعاره اسمان ابی.: یعنی ما در جای ارام نشستیم و به اسمان و ابرها نگاه میکنیم و گذشت اسمان و ابرها و گذرشون مانند گذر افکار منفی هستند و تسلط و کنترل افکار منفی موجب پذیرش و حل انها میشود
سلام استاد خیلی ممنون ازین آموزشهای عالی🙏 یه سوال داشتم در روش نشت یابی وقتی متوجه شدیم احساس منفی یه مدت خیلی طولانی با آدم همراهه و رها شدن ازش سخت تر شده وافعا چجور میشه ازش خلاص شد
سلام وقت بخیر ممنون از نظرتون، شما اگر چیزهایی به ته قابلمه هایی به صورت خفیف و یا شدید بچسبه بخواین پاک کنی، روش یکی است فقط شوینده و زحمتش متفاوته، در روانشناسی هم روش یکی است ولی تمرین و مداومت زیادتره، مهم قدمه اوله که آگاهی بعد با انجام تمریناتی که در این دوره ها گفتیم یا طرحواره درمانی بعد مدتی میبینی طرحواره دیگه نیست
پاسخ به سوال 1:من بعد از آشنایی وفهمیدن استعاره کرگدن وقتی به درونم خودم نگاه کردم وفکر کردم دیدم که خیلی جاها از سرِ ناآگاهی ضعف هایی خودمو خیلی بزرگش کردم ومثل شاخ کرگدن همیشه جلوی چشمم بوده وخیلی جاها خیلی کارهارو به خاطر ضعف هام انجام ندادم ولی الآن یاد گرفتم شاخ کرگدن که همون بزرگ نمایی وهمیشگی کردن ضعف هامون برای خودمون رو حذف کنم و جلو برم،واستعاره آسمان آبی هم یادگرفتم اینه که مشکلات وناراحتی ها رو مثل ابرهایی میبینم توی آسمان آبی درحال حرکت هستن وکم کم محو میشن ودیدمن کنارمیرن ومن به آرامش میرسم پاسخ به سوال2: من چندین بار توی ذهنم به اتفاقاتی که توگذشته برام افتاده بود ونمیتونستم هضمش کنم ویاتوی ذهنم باخودم حلش کنم وچون چندین بار تلاش کرده بود نشده بود فک میکردم تا همیشه بامن هستن اما فک کردم وراه حل براش پیداکردم وتصمیم به حل کردنش گرفتم وخوشبختانه بعداز چندین سال وچندین بار تلاش ناموفق تونستم به آرامش ذهنی برسم وترس ودل نگرانی هاواضطراب وحال بدی های چندین سالمو برطرف کنم
شاخ کرگدن یا نظریه عینک ذهن: گردن در تمام تصویرهایی که رسم کرده است شاخ خودش هم کشیده است و فکر میکند این شاخ جزیی از طبیعت بیرون است و نمیداند جزیی از خودش است. باورهایی داریم مانع از فکر کردن درست ما میشود. باور به اینکه من توانایی رانندگی در مسیر جدید را ندارم باعث میشود درست فکر نکنم و مسیر جدید را شروع کنم.
سلام من خیلی دیر عصبی میشم وقتی عصبی میشم دقیقا حس میکنم اصلا انسانیت ندارم ، مثل اسیری میمونم که از بند آزاد شده و خیلی راحت به همه آسیب میزنم ، چکار کنم ، محیط اطرافم پر از تنش هستش از خیلی کس ها ساده میگذرم ولی وقتی قاطی میکنم یک مادر مرده بدشانسی به پستم میخوره و اون وقت کاری باهاش میکنم که تا ابد دهر من رو فراموش نکنه ، چه گلی سرم بگیرم ، نه مصرف دارم ، نه الکلی هستم ، خیلی شوخ طبع و دلسوزم از خودم بدم میاد وقتی میخواد شروع بشه و عصبی بشم ، میدونم این نیستم ولی اتفاق میافته احساس میکنم موجود دیگه ای هستم ، احساس قدرت فراوانی پیدا میکنم و بی رحم میشم خیلی بی رحم ، واقعاً گوه تو این دنیا چرا باید اینطور خودم رو خالی کنم ، همه اطرافیان من رو دوست دارند و درد دلشون را برای من انجام میدن و سنگ صبورم ، چرا من باید نیمه ای به این تاریکی داشته باشم ، راهی هست که خلاص شم و حداقل تو زندگی حد وسط باشم ، چرا مردم از من انتظار دارند خوب باشم من نه پیغمبرم نه امام و نه فرشته خسته ام خسته تر از اونی که فکر بکنید
سلام امید جان، ممنون از به اشتراک گذاشتن تجربه ت، نمیدونم از بچه های کارگاه هستی یا همین طوری بیننده پیج، ولی قطعا این رفتار ریشه در مسائلی در گذشته تو داره که باید کشف و اصلاح بشه، پیشنهادم اینکه این جلسات رو دنبال کن و تمرینات رو انجام بده، بعد اتمام جلسه ها که روانت آماده پذیرش بیشتره میشه خصوصی هم بحث کرد در مورد مسائل شما در گذشته و حال ، در هر صورت قابل کنترل و حله نگران نباش
با سلام و درود جواب سوال اول تمثیل کرگدن یا عینک ذهن مثال بسیار عالی از فیلترهای ذهنی می باشد که ما باورها و تعتقاداتی داریم که مانع دید درست ما میشوند . استعاره آسمان آبی یعنی یک جای آرام و دنج بشینیم و فکر کنیم که آسمان و رودخانه ذهن ماست و ابرهایی که رد میشوند مانند افکار منفی ذهن ما هستند که از ذهنمان در حال گذر هستند و ما فقط ناظر آن هستیم. و وقتی آنها را کنترل کنیم خیلی روی ما فشار نخواهد داشت. جواب سوال۲: در این مدل درمان مثلا فوت یکی از عزیزان موجب بی انگیزگی و ترس از دست دادن سایر اطرافیان را در ما شده است. و برای حل این مشکل باید راهی پیدا کنیم و باید ورودی ذهنمان را کنترل کنیم و از روی منطق به آنها نگاه کنیم.
میخوام صادق باشم همیشه بودم و هستم امروز تونستم بدون قرص استرس سر کنم صب که بیدار شدم شکم درد داشتم انگار یه کندو تو معدم بود ولی اروم کردم خودمو به خیاطیم فکر کردم رفتم لباس یه مشتریو برش دادم حینش داشتم گریه میکردم بعدش رفتم سراغ یه لباس بچه به این فکر میکردم که این لباس تو تن اون بچه چه شکلی قراره بشه قشنگ بود واقعیتش و مامانش خوشحال، کلیم قراره بچه فامیلشون بیاد پیشم چون به خودم ایمان دارم بعدش یاد اون رویایی افتادم که همیشه تو سرم بود بچه های کار :) یه روز میرسه بچه های کار با لباس ترتمیز با کلی ذوق به خونه برمیگردن یه روز منه مریم به خودم قول میدم هرچی خدا استعداد بهم داده من بهشون یاد بدم بتونن قوی باشن یه روز شاید یه سرپناه داشتن کاش تا اون روز دیر نشه کاش بتونم کاری بکنم بعدش رفتم جلو آفتاب نشستم هندسفریمو گذاشتم ویدیو رو نگاه کردم در واقع گوش دادم درست میگفت بعضی وقتا چیزی که من میخوام ببینم نمیزاره واقعیتو ببینم مثل خواستن ازدواج مادوتا خیلی خواستم رویا پردازی کردم چون خانواده همیشه اینو ازم خواست چون خوانواده موفقیت منو تو ازدواج دید من واقعا تو فشار بودم ولی واقعیتو هیچ وقت ندیدم نخواستم ببینم نه من شرایطشو داشتم نه اون اونم نخواست من آسیب ببینم و اسیب ببینه تمومش کرد منم همش به این فکر کردم که بدون اون نمیتونم بدون اون آینده رو تصور نکرده بودم استرسو اضطراب منو کشت خاطرات گذشته هم منو با گریه خفه کرد امروز با موضوع کنار اومدم این ادم بهترین رفیق من بود بدون اینکه چیزی بگیم میفهمیدیم چی میخوام دوتامونم حرف همو میفهمیدیم انگار چندین ساله همو میشناسیم وقتی رفت من هم رفیقمو از دست دادم هم عشق زندگیمو بخاطر شرایط مالی که نمیتونست ازدواج کنه من جوری باهاش حرف زدم که فکر کرد ازدواجو میخوام نه خودشو درستم فکر میکرد من اشتباه رفتار کردم حرفایی زدم که اصلا در شانم نبود انگار من نبودم همش سرزنشش کردم من خیلی اشتباه کردم و بابتش پشیمونم دیگه تکرار نمیشه به خودم قول میدم امروز تصمیم گرفتیم با هم دوست باشیم رفیق باشم مثل قدیم مثل همون اول که همو شناختیم و باعث پیشرفت و حال خوب هم شدیم شاید هیچ وقت همو نبینیم شاید نتونیم بگیم دوست دارم شاید خیلی کمتر حرف بزنیم شاید شبا با صدای نفسای هم خوابمون نبره ولی همیشه رفیق هم بودیم و هستیم و خواهیم بود رابطمونو همین رفیق بودن انقد خاص کرده بود واقعیتش منم نمیدونستم ولی من اصلا شرایط ازدواجو ندارم اول اینکه کسی تو دلمه، بعدش کارم، من اگه ازدواج کنم نمیتونم به کارم برسم به اون درجه که همیشه رویا و ارزوشو داشتم اگرم به کارم نرسم نمیتونم زندگی کنم من از بچگی برای این کار ساخته شدم و همیشه رویاشو داشتم کلی براش کار کردم وقت گذاشتم ارزش اینو داره که بهش برسم و ازدواج این فرصتو از من میگیره میفهمم سخته و شاید اشتباه ولی اینکه باهم رفیقیم حال همو خوب میکنیم کنار همیم باعث پیشرفت هم میشیم حالمو خوب میکنه انگیزمو میبره بالا انگیزه اونم میره بالا برای به دست اوردن برای کنار من بودن من درکش میکنم این دوره زمونه خیلی سخته زندگی اونم هدف اینو داشت که از کشور بره بخاطر من درواقع بخاطر هم از همچی دس کشیدیم تصمیم گرفتیم برای هم بار روی دوش نباشیم و اروم بگیریم خدا برای ما بزرگه همچی درست میشه مجبوریم قوی بمونیم
درود بر مریم خانم که شجاعانه تمرین تو منتشر کردی، خوشحالم که از تمرینات برای حل این مساله ت که مشکل چندین نفر در گروه است بهره گرفتی، حقیقت خوبی رو کشف کردی که وقتی اصرار به چیزی مثل سریع ازدواج کردم کنیم، طرف چه دختر چه پسر ممکنه شک کنه و فراری بشه، بخصوص در شرایط ناپایدار جامعه امروزی، در مورد تصمیم تون اگر بخواهم استرالیایی نظر بدم میگم کار خوبی کردین که از ازدواج به دوستی رسیدین تا همو بیشتر بشناسین اما ایرانی بخواهم حرف بزنم باید بگم که باشه اما آیا اگر دو هفته بعد بازم بی تفاوت شد و رفت و تحویلت نگرفت. با همین منطق خواهی ایستاد؟ ناراحت تو کنترل خواهی کرد؟ آمادگی شو داری؟ بنابراین فرهنگی نگاه کنیم به این مساله احتمال اینکه این ارتباط دوباره موج های ناامیدی رو به سمتت بفرسته زیاده، یا باید بپذیری که اونجور شد آماده ای یا از الان روی آمادگی های لازم برای ارتباط اصولی رو کسب کنی بعد وارد رابطه بشی، نکته بسیار مهم دیگری که کشف کردی اینکه موفقیت در خانواده شما ینی ازدواج، که این خطایی بسیار غیرمنطقی از طرف والدین است که روی بخصوص دخترا فشار مضاعف وارد میکنه، خوشحالم که به این آگاهی رسیدی و همین آگاهی در ادامه کمک کننده خواهد بود برات، با شناخت قبلیم از تو مطمئنم در کار خودت طراحی لباس بسیار موفق خواهی بود پس اون رو به عنوان هدف مرکزی ات در نظر بگیر و پیش برو.
سوال ۱ : کاربرد شاخ کرگدن در زندگی من به این صورت بود که یاد گرفتم فقط از یک دید به زندگی نگاه نکنم مانع هایی که جلوی دیدم رو گرفته رو بشناسم برای استعاره آسمان آبی فرض میکنیم که ابر ها افکار منفی ما هستن و ما فقط نگاهشون میکنیم و رفتن آنها رو میبینم این کار رو برای تخلیه افکار منفی و پذیرش و مواجه شدن با این افکار میکنیم . من بیشتر وقتا سعی میکنم از این استعاره استفاده کنم وقتی در کتابخانه هستم وقتی در حیاط خونه نشستم و بیشتر وقت هایی که مضطرب میشم یکی از مواردی که به خوبی کمکم کرد زمانی بود که امتحان سختی داشتم و از ترس شکست خوردن افکار منفی زیادی به سمت من آمده بودن.به آسمان نگاه کردم و به هر کدوم از ابر ها یکی از ترس هامو گفتم و فقط نگاهشون کردم و رفتنشون رو دیدم بعد از اون حالم بهتر شد و بهتر تونستم درس بخونم
جواب سوال۱: کاربرد عینک دهنی،گاهی تعصبات دینی اموخته شده مثل عینک ذهنی مانع دیدن حقیقت ماجرا میشه که برخی شون درست نیستن چون به ما اموختن وما انها را با خودمون حمل کردیم به مسایل دقت نمکنیم مطالعه نمکنیم تا از صحت وسقم انها اگاه بشیم همانطور کور کورانه عمل میکنیم.در اسمان ابی افکار ی که به ذهن ما ورود میکنن مثل ابرهایی ببینیم که فقط رد مشوند کار خاصی نکنیم فقط اگاهانه به تماشای انها بشینیم تا بتوانیم افکار منی مون را کنترل کنیم
#تمرین
*دیروز تو جلسه چندین بار حضور در لحظه رو به خودم یادآوری کردم(حتی یه تکه شیرینی رو سعی کردم با حضور و درک لذت و طعم و ... بخورم)
*بازم دیروز تو مطب دکتر وقتی از بی توجهی منشی کلافه بودم سعی کردم به حسم توجه کنم و درکش کنم و توجهم که رفت به لحظه حال متوجه یک گلدان خیلی خوشگل شدم که طرح شکوفه های گل روش بود که به راحتی دیده نمیشد و فوق العاده بود.
*امروز چندین بار کلافگی داشتم سعی کردم بیام تو لحظه و به نفسها دم و بازدمم توجه کنم (چون بین کاره - هی حواسم پرت میشد ولی خوب دیگه ...)
*عادت جدید مرتب کردن تخت خیلی کار رو مخیه برام ولی خوب دو روزه نصفه نیمه انجامش میدم
* دیروز مود کلیم خوب بود اما از 6 عصر به بعد کلا مودم اومد پایین . (حواسم نبود از راهایی که یاد گرفتم استفاده کنم) اونقدر که کلاس م رو نرفتم.
*کرگدن رو امروز کپی گرفتم و یکی پشت کیس گوشیم گذاشتم، رو مانیتورم چسبوندم و خلاصه یکی هم برنامه دارم تو ماشین بچسبونم چون واقعا دنیای حرفه
*مدل ای بی سی دی رو دیروز تو جلسه به خودم یادآور شدم که حس کردم زحمت من نادیده گرفته شده-بعد به خودم گفتم مثل اون شاخ کرگدن نباشه یه وقت شاید من اشتباه میبینم - برداشت من غلطه شاید . بیا یه جور دیگه نگاه کنیم و .... خیلی خوب و موثر بود.
من با اجازتون اینارو نوشتم که یخ بچه ها هم بشکنه و گروه فعالتر شه و از هم بیشتر یاد بگیریم.
شاد باشیم
ممنونم از خانم محبی که خیلی عالی یک نمونه از تمرین رو به اشتراک گذاشتن
درود برشما استاد جواب سوالات :
۱)استعاره شاخ گردن (شاخی که برگزیده از باورها و نگرش های غلط زندگی ما هست که با ما همراهه و خیلی از تصمیم های اشتباه و افکار اشتباه ما به خاطر داشتن اون نگرش هاست که مثل اون کرگدنی می مونه که همه جا شاخشو می بینه حتی وقتی نقاشی می کشه هر تصویری میکشه شاخ رو می کشه )
۲) مدل Abcde:مدل جالبی بود من خودم به شخصه اجراش کردم و به چند نفر هم پیشنهاد دادم اینکه ما در یک موقعیتی که ناراحت کننده است قرار میگیریم نگرش منفی ما باعث رفتار غلط ما میشه و با ایجاد چالش فکری در مورد اون موقعیت که نگرش منفی مارو تغییر میده و باعث یک رفتار جایگزین مثبت تر میشه .
خدایا شکرت برای حضورت در زندگیم💜🧡
خوش اومدین
بسیار عالی و تاثیر گذار
مرسی سارا خانم
بسیار عالی بود 🎉
سپاس
بسیار عالی😍😍😍
درود ستایش خانم
عالی بود استاد
عالي بود ممنون
ممنونم از شما
عالی بود استاد عزیز
ارادتمند
عالی بود ❤
🥰 مرسی از مشارکت
ممنون از اشتراکتون
درود بر نازنین خانم
سلام ،وقتتون بخیر باشه خیلی ممنون از وقتی که گذاشتید بابت این دوره و مطالب مفیدی که به ما یاد دادین .این کارگاه خیلی برای من مفید بود من تونستم تغییرات خوبی رو در خودم ایجاد کنم ❤❤❤❤
درود بر شما و ممنون از مشارکت تون، اگر گواهی حضور میخواین لطفا نام انگلیسی تون رو به تلگرام @student4ever بفرستید تا گواهی ارسال بشه
در مدل درمان ABCDE
مشکل اساسی من فوت یکی از عزیزانم بود که موجب ایجاد بی انگیزگی، و ترس از دست دادن سایر اطرافیانم در من شده بود و این امر باعث ایجاد درگیری ذهنی و بی قراری در من بود
من برای حل این مشکل باید راهی انتخاب میکردم و این بود که ورودی ذهنم را کنترل کنم و به از دست دادن ها منطقی فکر کنم، تفکری سازنده ای که باید در خودم ایجاد میکردم این بود که هر اتفاقی یک فرصتی هست برای قوی تر شدن من
✅️✅️✅️ خدا رحمت کنه، خوبه که کمک کننده بوده
نظریه عینک ذهنی شبیه استعاره گرگان در زندگی یعنی من زندگی رو جوری نگاه می کنم که برداشت من هست نه واقعیت با تعییر نگاه به زندگی و همدلی با اطرافیانم سعی می کنم خودم جای اونا بزارم و دنیارو از زاویه نگاه اونا نگاه کنم گاهی سخت هست ولی وقتی نوجوانم کارهايي از من میخواد که با باور من فرق داره با تعامل و نگاه جدیدم بهتر درکش می کنم
ذهنم مثل آسمان آرام هست و افکارم و ترس هام و باورهای غیر منطقی در اون غوطه ور میشن مهم اینه که من بهشون فقط نگاه کنم و اثری روی من و انرژی من نزارن مثل وقتی که با نوجوانم دعوام میشه خودم زیر سوال می برم ولی بعد باکمی ذهن آگاهی و واقع بینی مشکل به راحتی حل میشه
مباحث عالی بود ممنون از شما🙏🙏🌹
✅️✅️
تکنیک آسمان آبی. ذهن من آسمان است. روی ابر یک جمله است و من به تماشای آن نشسته ام. فقط ناظر هستم. (من شاید نتوانم در مسیرهای جدید رانندگی کنم. اگر تصادف کنم چه؟ چقدر هزینه های یک ماشین تصادفی زیاد است.)
درست✅️✅️
آسمان آبی:قبل از کنکور وقتی درس میخوندم فکرهای گذشته و ترس از آینده به ذهنم میومد مثلا این کارها ازتو گذشته تواز بقیه جا موندی منم سعی میکردم فقط نگاشون کنم و رد بشن بهشون بها نمیدادم بعدش دوباره مشغول درس میشدم تکنیک ABCDE:از کنکور اردیبهشت راضی نبودم میگفتم من از پسش برنمیام ناامید شدم و اعتماد به نفسم پایین اومد خودمو به چالش کشیدم دیدم به نکات ریز دقت نکرده بودم و استرس داشتم .با دقت بیشتری درس خوندم و سعی کردم استرسم رو کنترل کنم خدارو شکر کنکور تیر بهتر بود
🙏🙏🙏
جواب سوال اول : من برای خودم اینجوری تصور میکنم که من مثل یک سالن هستم که مراسمات مختلف برگزار میشه و مهمون های مختلفی میان و میرن گاهی مثبت گاهی منفی ، در تمثیل آسمان یا رودخانه هم همین طور. سوال دوم: دقیقا رانندگی رو در جاده برای خودم تمرین کردم و در کلاس مطرح کردم که بر ترس رانندگی در جاده غلبه کردم و شروع کردم
✅️
برای استعاره شاخ کرگدن یاد گرفتم که از صحنه های زیبای زندگی ام غافل نباشم جوری نباشد که همیشه مشکلات را جلوی چشمم قرار دهم
در آسمان آبی خودم را شبیه به آسمانی تصور کردم صاف و آبی و ابرهایی که مشکلات هستند می آیند و می روند و برای رشد و آگاهی من ضروری هستند و من مثل یک آسمان فقط نظاره گر هستم
علاوه بر اینکه گفتین، شاخ کرگدن به این اشاره داره که تفکرات و طرز فکر ما، تابوها، مانند شاخی جلو چشم مان رو میگیرند و مانع دیدن حقایق میشوند
ABCDE :
A. واقعه فعال ساز
B.باورهای غیرمنطقی
C.پیامدهای رفتاری و هیجانی
D.چالش
E.دیدگاه اثر بخش
برخورد ماشین به در پارکینگ و باوری که من نمیتوانم راننده ی خوبی باشم. رانندگی نکردن .چالش فکری که من میتوانم باز هم رانندگی کنم ولی با دقت بیشتر و رانندگی کردن بعد از دو هفته.
درست
عینک ذهنی در من (نظریه کرگدن)باعث شد که یه سری باور ها و اعتقادات غلط و خاسته های غیر منطقی من مانع دید و درک درست من از شرایط و درک خواسته های بقیه شد برای درک این موضوع از و آگاهی از پرده سینما استفاده کردم و سعی کردم یکم از دور زندگی خودم رو تماشا کنم و برای درمان از abcd استفاده کردم اتفاقی که افتاد رو درنظر گرفتم و کنترل کردن باور های غیر منطقی رو اصلاح کردم رفتار های منفی هیجانی رو کنترل کردم و خودمو به چالش کشیدم و به نتیجه دلخواه رسیدم
در کنترل رفتار هام سعی میکردم خودم رو مثل یک آسمان آبی تصور کنم که اتفاق های ناخوشاید مثل ابر های تیره میان میبارن و میرن و درنهایت حتی اگه رعدوبرق بزنه باز هم آسمان آفتابی خواهد شد حتی گاهی آسمان رو تماشا میکردم و هرکدام از ابر هارو یکی از افکار های منفی خودم رو اسم میدادم و گذر کردنشون رو تماشا میکردم
احساس میکنم بهترین پاسخ به سوالات چگونه به کار بردن تمرینات و درمان ها درزندگی خودمون باشه ❤
✅️✅️✅️
نظریه عینک ذهن یعنی من فقط از زوایه دید خودم به دنیا محیط و دیگران نگاه کنم بجای اینکه خودم رو بزارم جای اونها و درکشون کنم مثل کسی که پاش میلنگه بجای اینکه بگی چرا میلنگی بهتر یکبار کفش اون رو بپوشی خواهی فهمید که چرا میلنگه
اگر دیگران را بجای قضاوت با نگاه خودمون از زاویه نگاه اونها بهش نگاه و درک کنیم بهتر خواهد بود
✅️☑️✅️
کاربرد عینک ذهن: ما سعی داریم محیط و افراد رو از داریره عینک خودمان ببینیم و قضاوت کنیم در حالی که بهتر هست از نگاه خود فرد به دنیا و شرایط نگاه و قضاوت کنیم در اینصورت درک متقابل ایجاد شده و مشکلمان حل میشود
استعاره اسمان ابی.: یعنی ما در جای ارام نشستیم و به اسمان و ابرها نگاه میکنیم و گذشت اسمان و ابرها و گذرشون مانند گذر افکار منفی هستند و تسلط و کنترل افکار منفی موجب پذیرش و حل انها میشود
درست✅️☑️✔️
سلام استاد خیلی ممنون ازین آموزشهای عالی🙏
یه سوال داشتم در روش نشت یابی وقتی متوجه شدیم احساس منفی یه مدت خیلی طولانی با آدم همراهه و رها شدن ازش سخت تر شده وافعا چجور میشه ازش خلاص شد
سلام وقت بخیر ممنون از نظرتون، شما اگر چیزهایی به ته قابلمه هایی به صورت خفیف و یا شدید بچسبه بخواین پاک کنی، روش یکی است فقط شوینده و زحمتش متفاوته، در روانشناسی هم روش یکی است ولی تمرین و مداومت زیادتره، مهم قدمه اوله که آگاهی بعد با انجام تمریناتی که در این دوره ها گفتیم یا طرحواره درمانی بعد مدتی میبینی طرحواره دیگه نیست
پاسخ به سوال 1:من بعد از آشنایی وفهمیدن استعاره کرگدن وقتی به درونم خودم نگاه کردم وفکر کردم دیدم که خیلی جاها از سرِ ناآگاهی ضعف هایی خودمو خیلی بزرگش کردم ومثل شاخ کرگدن همیشه جلوی چشمم بوده وخیلی جاها خیلی کارهارو به خاطر ضعف هام انجام ندادم ولی الآن یاد گرفتم شاخ کرگدن که همون بزرگ نمایی وهمیشگی کردن ضعف هامون برای خودمون رو حذف کنم و جلو برم،واستعاره آسمان آبی هم یادگرفتم اینه که مشکلات وناراحتی ها رو مثل ابرهایی میبینم توی آسمان آبی درحال حرکت هستن وکم کم محو میشن ودیدمن کنارمیرن ومن به آرامش میرسم
پاسخ به سوال2: من چندین بار توی ذهنم به اتفاقاتی که توگذشته برام افتاده بود ونمیتونستم هضمش کنم ویاتوی ذهنم باخودم حلش کنم وچون چندین بار تلاش کرده بود نشده بود فک میکردم تا همیشه بامن هستن اما فک کردم وراه حل براش پیداکردم وتصمیم به حل کردنش گرفتم وخوشبختانه بعداز چندین سال وچندین بار تلاش ناموفق تونستم به آرامش ذهنی برسم وترس ودل نگرانی هاواضطراب وحال بدی های چندین سالمو برطرف کنم
درست✅️✅️
شاخ کرگدن یا نظریه عینک ذهن: گردن در تمام تصویرهایی که رسم کرده است شاخ خودش هم کشیده است و فکر میکند این شاخ جزیی از طبیعت بیرون است و نمیداند جزیی از خودش است.
باورهایی داریم مانع از فکر کردن درست ما میشود.
باور به اینکه من توانایی رانندگی در مسیر جدید را ندارم باعث میشود درست فکر نکنم و مسیر جدید را شروع کنم.
درست
سلام
من خیلی دیر عصبی میشم وقتی عصبی میشم دقیقا حس میکنم اصلا انسانیت ندارم ، مثل اسیری میمونم که از بند آزاد شده و خیلی راحت به همه آسیب میزنم ، چکار کنم ، محیط اطرافم پر از تنش هستش از خیلی کس ها ساده میگذرم ولی وقتی قاطی میکنم یک مادر مرده بدشانسی به پستم میخوره و اون وقت کاری باهاش میکنم که تا ابد دهر من رو فراموش نکنه ، چه گلی سرم بگیرم ، نه مصرف دارم ، نه الکلی هستم ، خیلی شوخ طبع و دلسوزم از خودم بدم میاد وقتی میخواد شروع بشه و عصبی بشم ، میدونم این نیستم ولی اتفاق میافته احساس میکنم موجود دیگه ای هستم ، احساس قدرت فراوانی پیدا میکنم و بی رحم میشم خیلی بی رحم ، واقعاً گوه تو این دنیا چرا باید اینطور خودم رو خالی کنم ، همه اطرافیان من رو دوست دارند و درد دلشون را برای من انجام میدن و سنگ صبورم ، چرا من باید نیمه ای به این تاریکی داشته باشم ، راهی هست که خلاص شم و حداقل تو زندگی حد وسط باشم ، چرا مردم از من انتظار دارند خوب باشم من نه پیغمبرم نه امام و نه فرشته خسته ام خسته تر از اونی که فکر بکنید
سلام امید جان، ممنون از به اشتراک گذاشتن تجربه ت، نمیدونم از بچه های کارگاه هستی یا همین طوری بیننده پیج، ولی قطعا این رفتار ریشه در مسائلی در گذشته تو داره که باید کشف و اصلاح بشه، پیشنهادم اینکه این جلسات رو دنبال کن و تمرینات رو انجام بده، بعد اتمام جلسه ها که روانت آماده پذیرش بیشتره میشه خصوصی هم بحث کرد در مورد مسائل شما در گذشته و حال ، در هر صورت قابل کنترل و حله نگران نباش
با سلام و درود
جواب سوال اول
تمثیل کرگدن یا عینک ذهن مثال بسیار عالی از فیلترهای ذهنی می باشد که ما باورها و تعتقاداتی داریم که مانع دید درست ما میشوند . استعاره آسمان آبی یعنی یک جای آرام و دنج بشینیم و فکر کنیم که آسمان و رودخانه ذهن ماست و ابرهایی که رد میشوند مانند افکار منفی ذهن ما هستند که از ذهنمان در حال گذر هستند و ما فقط ناظر آن هستیم. و وقتی آنها را کنترل کنیم خیلی روی ما فشار نخواهد داشت.
جواب سوال۲: در این مدل درمان مثلا فوت یکی از عزیزان موجب بی انگیزگی و ترس از دست دادن سایر اطرافیان را در ما شده است. و برای حل این مشکل باید راهی پیدا کنیم و باید ورودی ذهنمان را کنترل کنیم و از روی منطق به آنها نگاه کنیم.
✅️✅️✅️
میخوام صادق باشم همیشه بودم و هستم
امروز تونستم بدون قرص استرس سر کنم صب که بیدار شدم شکم درد داشتم انگار یه کندو تو معدم بود ولی اروم کردم خودمو به خیاطیم فکر کردم رفتم لباس یه مشتریو برش دادم حینش داشتم گریه میکردم بعدش رفتم سراغ یه لباس بچه به این فکر میکردم که این لباس تو تن اون بچه چه شکلی قراره بشه قشنگ بود واقعیتش و مامانش خوشحال، کلیم قراره بچه فامیلشون بیاد پیشم چون به خودم ایمان دارم
بعدش یاد اون رویایی افتادم که همیشه تو سرم بود بچه های کار :)
یه روز میرسه بچه های کار با لباس ترتمیز با کلی ذوق به خونه برمیگردن یه روز منه مریم به خودم قول میدم هرچی خدا استعداد بهم داده من بهشون یاد بدم بتونن قوی باشن یه روز شاید یه سرپناه داشتن کاش تا اون روز دیر نشه کاش بتونم کاری بکنم
بعدش رفتم جلو آفتاب نشستم هندسفریمو گذاشتم ویدیو رو نگاه کردم در واقع گوش دادم درست میگفت بعضی وقتا چیزی که من میخوام ببینم نمیزاره واقعیتو ببینم مثل خواستن ازدواج مادوتا خیلی خواستم رویا پردازی کردم چون خانواده همیشه اینو ازم خواست چون خوانواده موفقیت منو تو ازدواج دید من واقعا تو فشار بودم ولی واقعیتو هیچ وقت ندیدم نخواستم ببینم نه من شرایطشو داشتم نه اون اونم نخواست من آسیب ببینم و اسیب ببینه تمومش کرد
منم همش به این فکر کردم که بدون اون نمیتونم بدون اون آینده رو تصور نکرده بودم استرسو اضطراب منو کشت خاطرات گذشته هم منو با گریه خفه کرد
امروز با موضوع کنار اومدم این ادم بهترین رفیق من بود بدون اینکه چیزی بگیم میفهمیدیم چی میخوام دوتامونم حرف همو میفهمیدیم انگار چندین ساله همو میشناسیم وقتی رفت من هم رفیقمو از دست دادم هم عشق زندگیمو بخاطر شرایط مالی که نمیتونست ازدواج کنه من جوری باهاش حرف زدم که فکر کرد ازدواجو میخوام نه خودشو درستم فکر میکرد من اشتباه رفتار کردم حرفایی زدم که اصلا در شانم نبود انگار من نبودم همش سرزنشش کردم من خیلی اشتباه کردم و بابتش پشیمونم دیگه تکرار نمیشه به خودم قول میدم
امروز تصمیم گرفتیم با هم دوست باشیم رفیق باشم مثل قدیم مثل همون اول که همو شناختیم و باعث پیشرفت و حال خوب هم شدیم شاید هیچ وقت همو نبینیم شاید نتونیم بگیم دوست دارم شاید خیلی کمتر حرف بزنیم شاید شبا با صدای نفسای هم خوابمون نبره ولی همیشه رفیق هم بودیم و هستیم و خواهیم بود رابطمونو همین رفیق بودن انقد خاص کرده بود
واقعیتش منم نمیدونستم ولی من اصلا شرایط ازدواجو ندارم اول اینکه کسی تو دلمه، بعدش کارم، من اگه ازدواج کنم نمیتونم به کارم برسم به اون درجه که همیشه رویا و ارزوشو داشتم اگرم به کارم نرسم نمیتونم زندگی کنم من از بچگی برای این کار ساخته شدم و همیشه رویاشو داشتم کلی براش کار کردم وقت گذاشتم ارزش اینو داره که بهش برسم و ازدواج این فرصتو از من میگیره
میفهمم سخته و شاید اشتباه ولی اینکه باهم رفیقیم حال همو خوب میکنیم کنار همیم باعث پیشرفت هم میشیم حالمو خوب میکنه انگیزمو میبره بالا انگیزه اونم میره بالا برای به دست اوردن برای کنار من بودن من درکش میکنم این دوره زمونه خیلی سخته زندگی اونم هدف اینو داشت که از کشور بره بخاطر من درواقع بخاطر هم از همچی دس کشیدیم تصمیم گرفتیم برای هم بار روی دوش نباشیم و اروم بگیریم خدا برای ما بزرگه همچی درست میشه مجبوریم قوی بمونیم
درود بر مریم خانم که شجاعانه تمرین تو منتشر کردی، خوشحالم که از تمرینات برای حل این مساله ت که مشکل چندین نفر در گروه است بهره گرفتی، حقیقت خوبی رو کشف کردی که وقتی اصرار به چیزی مثل سریع ازدواج کردم کنیم، طرف چه دختر چه پسر ممکنه شک کنه و فراری بشه، بخصوص در شرایط ناپایدار جامعه امروزی، در مورد تصمیم تون اگر بخواهم استرالیایی نظر بدم میگم کار خوبی کردین که از ازدواج به دوستی رسیدین تا همو بیشتر بشناسین اما ایرانی بخواهم حرف بزنم باید بگم که باشه اما آیا اگر دو هفته بعد بازم بی تفاوت شد و رفت و تحویلت نگرفت. با همین منطق خواهی ایستاد؟ ناراحت تو کنترل خواهی کرد؟ آمادگی شو داری؟ بنابراین فرهنگی نگاه کنیم به این مساله احتمال اینکه این ارتباط دوباره موج های ناامیدی رو به سمتت بفرسته زیاده، یا باید بپذیری که اونجور شد آماده ای یا از الان روی آمادگی های لازم برای ارتباط اصولی رو کسب کنی بعد وارد رابطه بشی،
نکته بسیار مهم دیگری که کشف کردی اینکه موفقیت در خانواده شما ینی ازدواج، که این خطایی بسیار غیرمنطقی از طرف والدین است که روی بخصوص دخترا فشار مضاعف وارد میکنه، خوشحالم که به این آگاهی رسیدی و همین آگاهی در ادامه کمک کننده خواهد بود برات، با شناخت قبلیم از تو مطمئنم در کار خودت طراحی لباس بسیار موفق خواهی بود پس اون رو به عنوان هدف مرکزی ات در نظر بگیر و پیش برو.
سوال ۱ : کاربرد شاخ کرگدن در زندگی من به این صورت بود که یاد گرفتم فقط از یک دید به زندگی نگاه نکنم مانع هایی که جلوی دیدم رو گرفته رو بشناسم
برای استعاره آسمان آبی فرض میکنیم که ابر ها افکار منفی ما هستن و ما فقط نگاهشون میکنیم و رفتن آنها رو میبینم این کار رو برای تخلیه افکار منفی و پذیرش و مواجه شدن با این افکار میکنیم . من بیشتر وقتا سعی میکنم از این استعاره استفاده کنم وقتی در کتابخانه هستم وقتی در حیاط خونه نشستم و بیشتر وقت هایی که مضطرب میشم یکی از مواردی که به خوبی کمکم کرد زمانی بود که امتحان سختی داشتم و از ترس شکست خوردن افکار منفی زیادی به سمت من آمده بودن.به آسمان نگاه کردم و به هر کدوم از ابر ها یکی از ترس هامو گفتم و فقط نگاهشون کردم و رفتنشون رو دیدم بعد از اون حالم بهتر شد و بهتر تونستم درس بخونم
عالی
جواب سوال۱: کاربرد عینک دهنی،گاهی تعصبات دینی اموخته شده مثل عینک ذهنی مانع دیدن حقیقت ماجرا میشه که برخی شون درست نیستن چون به ما اموختن وما انها را با خودمون حمل کردیم به مسایل دقت نمکنیم مطالعه نمکنیم تا از صحت وسقم انها اگاه بشیم همانطور کور کورانه عمل میکنیم.در اسمان ابی افکار ی که به ذهن ما ورود میکنن مثل ابرهایی ببینیم که فقط رد مشوند کار خاصی نکنیم فقط اگاهانه به تماشای انها بشینیم تا بتوانیم افکار منی مون را کنترل کنیم
درست✅️✅️
عالی بود استاد
درود بر آذین خانم
بسیار عالی بود
ممنونم