با سپاس، مطالب این جلسه پیرامون فرم بود و بسیار سازنده، اما من خود فرم (چیستی فرم) رو خوب نمی شناسم و نمی تونم فرم یا نبود فرم رو در یک اثر تشخیص بدم. ممنون میشم اگر در این خصوص محتوایی داشته باشید.
برای اینکه بتونید بودن یا نبودن فرم در یک فیلم رو تشخیص بدید باید خوب ببینید و آثار مختلف رو مشاهده کنید همچنین تکنیک رو باید بلد باشید اونوقت میتونید وجود فرم در یک اثر رو تشخیص بدید و بفهمید اون ارزش و زیبایی که در اثر مشاهده کردید ناشی از تکنیکه که آموختنیه و هر کسی میتونه بهش دست پیدا کنه یا فرمه که به ناخودآگاه و میزان مستعد بود سازنده مربوط میشه
سلام من سوال ندارم ، بلکه تا حدودی انتقاد دارم : در تعریف احساس (feeling) , حس (sense) ، شاید در سطح معنا نه کلمه ولغت منظور هر دوی ما یکی باشد ولی در تعریف این دو کلمه در حیطه زبان تخصصی علمی ( و مخصوصا در حیطه روانشناسی ) کاملا بر عکس گفته شده است : در feeling یا احساس ما به نوعی با عاطفه سر وکار داریم یعنی چیزی از جنس دوست داشتن و نداشتن - یا عشق و نفرت یا مقوله هایی از این نوع ، ولی حس یا (sense) به حواس پنج کانه ما مربوط میشود که با احساس (وبنوعی عواطف متفاوت است) --- حداقل این تعریف و دسته بندی در حیطه روانشناسی بسیار صادق است ، و حس و احساس 2 تا از روش ها یا ابزار های شناختی ما هستند در کنار تحلیل و شهود - بیشتر در سیستم پروفسور کارل گوستاو یونگ - حال ممکن است این تناقض ناشی از متفاوت بودن حیطه یا context بحث ما باشد یا اینکه منظور شما از این دو کلمه معنای دیگری را در حیطه هنر در بردارد ؟؟؟!!!. به بیانی دیگر این تفاوت در سطح ترمینولوژیک هست یا در سطح معنا و مفهوم ؟ منتظر توضیح شما هستم با تشکر
سلام و خسته نباشید. این بحث بسیااااااار بحث مهم و کلیدی هست. من امیدوارم بودم در برنامه کتاب باز پیگیری بشه که به دلایل مختلف نشد. برای هر کسی که با هنر سروکار داره، بحث فرم، همونطور که شما اشاره کردید به ظاهر ساده است اما عموما درست درک نمیشه! 90 درصد هنرمندایی که درباره کارشون صحبت میکنن هیچ اشاره ای به فرم و زیست و چرایی خلق کارشون ندارند و فقط داستان سرایی کلیشه ای درباره کارشون دارند. حتی می تونم بگم خیلی از هنرمندها در هر مدیومی که کار میکنند، حتی مدیوم خودشون رو درست نشناختن و اقتضا و چهارچوبش رو نفهمیدن. امیدوارم بلاخره اینجا این بحث ادامه دار باشه. مرسی
یه ذره تقسیم بندی فرم و تکنیک نا مفهوم بود لطفا شفاف کنید 1- ما درپردازش اطلاعات در ذهن، یه حس (sense) داریم که میشه مواجهه و تجربه غیرمستقیم و با واسطه با پدیده ها از طریق حواس پنج گانه/ در مقابلش (intuition) داریم که میشه شهود یا فراست! که منظور، مواجهه مستقیم و بی واسطه با پدیده ها از طریق خود ذهن هست. 2- در طبع و عاداتمون هنگام تصمیم گیری، یه احساس (feeling) داریم که میشه رفتارهای هیجانی، خودجوش و بر اساس عواطف / از طرف دیگه یه منطق (thinking) داریم که میشه عقل و استدلال حالا رابطه این دو مورد رو با خودآگاه - ناخودآگاه و فرم - تکنیک چطور تعریف میشه؟
مهم ترین اشتباه همه انسانها و حتی اقای فراستی و همه هنرمندهای دیگه اینه که فکر میکنن هنرمند خالق هنره!! که اشتباهه!! انسان هیچ وقت خالق هنر نیست! هنر در بستر مغز ما است! زیرا اگر انسان خالق هنر بود پس هنرمند به عنوان خالق اثر باید از تمام جنبه های وجودی اثر آگاه میشد که اینطور نیست و حتی خود هنرمند از آثار هنری خودش همه چیز را نمیداند پس خالق نیست کاشف است! اگر بفهمیم هنر کشف موقعیت زیبا و اثر گذار است بهتر میتوانیم با مفهوم هنر و فرم آشنا بشم!
فک کنم منظورتون از حس اینه که بعد از تماشای فیلم آدم قبل از تماشا نباشیم. یک چیز خوب و بد به ما اضافه یا کم شده باشه. حس اونه که در ما تثبیت میشه. مثلا من بعد از دیدن یه فیلم میشم آدمی که به دیگران کمک میکنم که تا قبلش نبودم. احساس میشه همین خنده و گریه های زودگذر و آنی
استاد بزرگترین سوال من در بحث هنر به صورت ویژه فیلم،این است که چگونه یک کارگردانی که تمام طول عمرش تو دانشگاه و این ور اونور بودن گذشته است،چگونه میتواند زیستی را تجربه کند که با ان از طریق فرم و بعدشم تکنیک به یک اثر هنری برسد؟(چگونه زیست کنیم که مطلوب باشد،چه زیستی مطلوب است،چگونه جهان را میتوان درست دید؟چگونه میشود زیبا زیست کرد؟
متاسفانه ما در دنیای تکنولوژیک و پست مدرنی زندگی میکنیم که به دلایلی زیست انسانی ما را مختل و در جاهایی دستکاری کرده است ولی باید با آن مبارزه کرد و عامل بیرونی را دفع کرد به وسیله بیشتر با انسان و خویشتن بودن . بخشی از درک فرم استعدادی و تیز بودن ناخود اگاهی است که درک اولیه او از هستی را شکل میدهد و بخشی از آن زیست کردن بیشتر به وسیله رمان ادبیات هنر و فلسفه است
مواجه صد در صدی با وجدان و عقل خود انسان را سوق میدهد که از محیط فقط اکادمی به بیرون سرک بکشد. دوربین عکاسی و ضبط صوت خود را به دشت و صحرا و بازار و معدن و دریا ببرد تا همه پدیده های انسانی و غیرانسانی را از نزدیک مشاهده کند. کیارستمی قطعا مدت زیادی در طبیعت در حال عکاسی و در دهاتها ساکن بوده ، علی حاتمی با کوچه و بازار و انسانهای دوره قجر برخورد داشته ، مسعود کیمیایی بچه پایین شهر در کافه ها و مسجدها و زورخانه ها و بازارچه ها رفت و امد داشته.
هنر یعنی برآمده از حس و ایجاد کننده ی حس. هنر از جنس حس است. حس، خانه و زادگاه و فرایند آفرینش هنری ست. و تکنیک ابزار و وسایل آن. در واقع حس لباس تکنیک و ابزار بخود می گیرد و متولد میشود. حال سوال اینجاست چگونه به آن حس رسید؟ محتوی و تکنیک و احساس که به تنهایی در تولید حس کارساز نیستند. چه چیز در تولید حس موثر است؟ آنچه حس میآفریند چیست
درود بر شما استاد گرامی و عزیز سپاسگزارم از مهرورزی و زحمات جنابعالی... لطفاً استاد بزرگ در نقد فیلم ها، استدلال های و ایرادهای میزانسن و دکوپاژ خوب یا بد بودن آنها برای نقد دقیق پلان ها و سکانس ها و حرکت و نوع دروبین و کات ها هم بیاورید و توضیح کامل دهید. و (چند فیلم در نقد امپریالیسم و سوسیالیزم هم بگذارد. لطفاً ) با احترام نادر کبیر
خیلی ممنون سوال اول: گفتید فرم برای بروزش مجبوره لباس تکنیک بپوشه، اینو قبول ندارم، اگه شخصی زیست فرم داشته باشه ولی تکنیک ندونه نمیتونه اونو یعنی بروز بده؟ یا نه بروز اون خودش تکنیک میتونه تعریف کنه؟ مثل فیلم موقعیت مهدی که زیست فرم کارگردان از تکنیک جلوتره یا فیکس کردن مرگ توسط آوینی که از سواد تکنیکیش نمیاد و از زیست فرم کارگردانه و جلوه ناخودآگاه خودش حالا تبدیل به تکنیک شده و نگاه فرمیک، میتونه تکنیک کشف کنه. سوال دوم: چطور میشه فرم رو نقد کرد؟ خیلی وقت ها در نقدهای شما طرف مقابل از شما ضعف های تکنیکی رو میخواد ولی شما دارید فرم رو نقد میکنید و فرد مقابل چون حس درستی نداره اصلا نمی تونه درک کنه و شمارو متهم به کلی گویی میکنه و میگه بی استدلال هستید و فیلمی مثل همشهری کین بخاطر بکارگیری تکنیک بدون درک از فرم، که خیلی تیز از فیلم میزنه بیرون، را تا حد مونالیزا بالا میبره، خودم وقتی به یکی میگم این فیلم بده، تو نقد فرمش دچار مشکل میشم، فرم یعنی برانگیختن حس، از اونجایی که ماهیت همه انسان به شکل هستش، اگه حس همه سالم باشه، همه فرم رو می فهمند ولی حس آسیب دیده رو نمیشه کاری کرد و نمیشه گفت چرا یک اثر فرمیک نیست.
خیلی از آثار میکل آنژ در واتیکان، به سفارش ( شاید هم به دستور) کلیسا انجام شده، آیا سفارشی بودن اثر میتونسته باعث بشه که اثر هنری از ناخودآگاه هنرمند بیرون نیومده باشه ؟
باسلام. من یه سوال داشتم از مفهوم ناخود آگاه، وقتی می گید در حیطه ناخودآگاهیه، در اینجا دقیقا منظورتون از ناخودآگاه چیه؟ به طور کلی تعریف شما از ناخودآگاه چیه؟ سپاسگزارم
این سوال رو هم اضافه کنید که آیا ما ژانر اولیه نداریم و فرم در وهله اول می آید و ژانر به معنای موضوع است یا خیر ژانر فرم مخصوص خود را دارد که به نظر من همان اولی است .نظرتان را بفرمایید
سوال من اینکه مفهوم یک اثر هنری که حتما در حیطه ناخودآگاه قرار داره بعد از فرم و بعد محتوا به وجود میاد که به ایده اصلی یک اثر هنری میرسیم یا صرفا در محتوا میمونه و جایه پیشرفتی نداره
با سلام و احترام، آیا محتوا خود قسمی از فرم است یا محصول آن؟ آیا اثر هنری ملزم به داشتن محتواست یا صرف بهرهمندی از فرم میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ آیا بهرهمندی از محتوا امتیازی برای یک اثر هنری محسوب میشود؟ اصلا محتوا در موسیقی چگونه معنا میشود؟ مگر نه اینکه موسیقی سراسر فرمیک است و بدون محتوا؟
در خلق فرم، تمام نمود هاى بيرونى(بيرون از انتزاع شخص)، آيا بايد درونى شود؟ مثلا درخت و جنگلى كه بيرون از ما است بايد درونى و سوبژكتيو شود تا به فرم برسد؟ اگر بله چطور؟ و اگر نه هم توضيح دهيد.
منتقد هنر چطور میتونه هم حس و احساس sense & feel رو توأمان برای مخاطب بازنمایی کنه؟ شاید تبیین فرم کار سادهتری باشه. اما آیا منتقد میتونه در بازنمایی محتوا و احساس هم به مخاطب کمک کنه؟
درود استاد چگونه میشه فهمید که کجای یک فیلم فرم است بدین معنی که فرم اتفاق افتاده آیا علائم نشانه هایی داره که بشه از روی آن متوجه شد با مثال از یک فیلم !؟
سلام استاد. با بحث شما به این دید رسیدیم که یادگیری تکنیک به معنی یادگیری یک مدیوم هست یعنی توانمند شدن در یک مدیوم. در ادامه رسیدن به فرم به معنی توانمند شدن در یک چیز دیگرست - ابراز تجربه زیست خود در همان مدیوم یا به قول شما شخصی کردن آن مدیوم. سوال اینجاست که نقش ناخودآگاهی در این میان کجاست؟ آیا در وصل کردن مدیوم و دنیای شخصیست؟ آیا در رسیدن به یک دنیای شخصی ست؟ یک هنرمند در ارتباطش با ناخودآگاه آیا باید قدمی بردارد یا آیا این کافیست که به ناخودآگاه تنها نوعی اجازه داده شود؟
سلام ؛ جمله ی ، حس هنرمند در ناخوداگاهش تبدیل به فرم می شود #یک مغلطه است : به دو دلیل ؛ ۱-رد نقش خودآگاه در تبدیل حس به فرم ۲-عدم توجیه ماندگاری اثر (مشکل ، برداشت نادرست زیست حس هنری در حال می باشد. چون حس ، به طور کلی ، هم در گذشته هم در حال و هم در آینده می تواند زیست کند یعنی ، حس وجودیست بی زمان ، و حس هنری تطمعه ی ، حس بی زمان است. بی همین سبب ، یک اثر هنری با وجود گذشت زمان کهنه نمیشود) آری ؛ حس نشانی از وجود حقیقت است.
بنظرم برای این هستش که تو جامعهی مثلا هنری دغدغهای وجود نداره و زیست فرمی هم که گفته شده تو بین مثلا هنرمندان خیلی کمه و اون هایی هم که دارن دیده نمیشن و فرصت خودنمایی ندارن و البته زود وارد شدن به عرصه حرفهایی با پشت ضعیف هم یکی دیگه از دلایلیشه، مهم ترین در کل اینه که کسایی وارد عرصه میشن دغدغه هنری ندارن و مسئلهشون نیست.
پاسخ: به سراغ مفاهیمی برود که ورای زمان و مکان خودش است مثل فطرت انسانی، مثل سه پرسش اصلی بشری، مثل مفاهیم فلسفی . و میتواند با یافته های تاریخی به اثر هنری خود جامه عمل بپوشاند. امیدوارم البته خود فراستی جوابتو بده 😂
بنظر من فقط یک خالق میتواند انتقاد گر باشد ، چون خودش در بوته ازمایش قرار گرفته و امتحانش را پس داده در خلقت…. برای همین منتقد نهایی هستی از انسان خداست .
اگر بخوایم به تعریف ادیان ابراهیمی از انسان بپردازیم بله انسان ذاتا خالق است چون تصویر خداوند روی زمین و جهان مادی است. اگر بخواهیم به تاریخ نگاه کنیم بدون پیشزمینه مذهبی انسانهایی که بهای سنگین مراقبه و کوشش و تفکر و شجاعت را پرداختند به خلاقیت رسیدند. انسانهایی که خلاقیت نرسیدند اغلب راحت طلب بودند یا توسط دیکران به بندگی کشیده شدند ( ذهنی و فیزیکی ) و در سطحی که طرف خالق بوده بهمان قدر منتقد خوبی هم بوده .
این سوال رو هم قرار بدید آیا فرم چیزی است که میتوان ان را تبیین و خوداگاه کرد و بتوان به فرد دیگری تبیین داد یا خیر هر ناخوداگاهی و هر زیست جهان خاص خود فرد برداشت از فرم یک فیلم دارد و متمایز با فرد دیگری همانند سخن یونگ که گفت جهان فهم فرد است و سخن تولستوی که هر حقیقتی برای همه افراد یکسان نیست
سوال دیگر آن است که ما میدانیم برای بر انگیختن حس محتوا نیاز نیست ولی ایده نیاز است و یا مفاهیم ابژکتیو که با زیست و هستی انسان درگیر باشد. بیشتر درباره ایده و مباحث روانشناسی ان صحبت کنید
درود. پرسش: چگونه میشود (فرم) ها رو با هم قیاس کرد، و اونهارو ارزش گذاری کرد؟ آیا ارزشگذاری ما زمانی که با فرم مواجه شده باشیم ، متوقف میشه؟ و چگونه میشود دربارهی اشکال مختلف فرم حرف زد و اونهارو با هم قیاس کرد؛ چه در اثار مختلف از یک مدیوم، یا حتی قیاس فرم در بین مدیوم های متفاوت، چگونه میتونیم بگیم که یک موسیقی /تصویر / جنس بازیگیری درخور یک صحنه هست و از نظر کیفیت و جنس مکمل فرمی همدیگه هستن. مچکرم🙏🏻
ناخودآگاه ریشه و بسترش در توجه چشم درونی ست . یعنی حوزه توجه شما با حضور احساس ، خوراک ناخودآگاه شما رو شکل میده . که حاصلش میشه ، شخصیت شما . یعنی چیزی که در طول روز شما در ذهنت می بینی و اون رو در طول روزها تکرار می کنی و می بینی . در واقع می آفرینی . لذا این ناخودآگاه و دغدغه و خواسته شماست . حتی اگر بهش نرسی . مثلا در ایران ، با توجه به شرایط میشه به راحتی فهمید که غالب آدمها به چیزای خوبی توجه درونی ندارن و اساسا به چیزایی زیاد توجه درونی دارند که دوست ندارند و اونها رو رنج میده . بنابراین در خودآگاه که اون رو تایید نمی کنند و نمی خوان . باعث چی میشه ، دوگانگی شخصیت . پریشانی ذهنی . نتایج بد . نارضایتی . شرایط بد . حاکمان بد . بعدش این طور آدم وقتی میاد در قلمرو هنر ، یک ایده رو نمیتونه از آب درش بیاره . چرا ؟ چون چیزیه که به خودش تحمیل کرده . یعنی هم می پذیره و هم نمی پذیره و توجیه می کنه که این شرایطه . در حالی که این جهان بیمار توئه قبل از اینکه شرایط باشه . متاسفانه حاصل این توجه هست که شرایط فعلی رو ایجاد کرده .
اگر محتوا به واسطه ی فرم یا از فرم شکل میگیره و حیطه ی هنر در احساسات و ناخودآگاه است ، پس عملا میشه گفت جایگاه هنر در الاهیات تعریف میشه ... راجب این جایگاه و میل به ایدال با استخدام تکنیک و ابژه توضیح میفرمایید
شما ناراحتی و غمگین بودن رو از جمله سنس و احساس میدونید یا فیل و حس متعین.یا ترس چطور ؟ایا میتوان گفت همه فیل و حس های متعین بعد از یک سری احساسات عام مثل شادی یا غمگین بودن یا حتی عام تر مثل لذت می آیند؟پس اینگونه احساسات بیشتر از حواس پنج گانه و غیر هستند و چگونه میتوان فرق بین حس و احساس را تعیین کرد؟؟؟؟ایا ترس بر دو قسم است؟
سوال دیگر آن است که چرا فیلم های امروز ادمیزادی نیستند در جایی از ویدیوهای نقد فیلمتون شنیدم که گفتید فرم مختص انسان کلاسیک است که خیلی درست بود.مسئله نهلیسم و انسان پست مدرن تکنولوژیک در این سوال غیر قابل اجتناب از بحث است نظرتان را بفرمایید
درود بر شما پرسش در این باب: هدف از خلق اثر هنری، رسیدن به فرم است یا محتوایی که پس از فرم میآید؟ اگر هدف رسیدن به محتواست، هنرمند چگونه باید محتوایی که پس از فرم میآید را پیشاز خلق اثر مدیریت کند بی آنکه از قلمرو ناخودآگاهی بیرون بزند؟
نکتهاش دقیقاً همینجاست که هنرمند اصلاً نمیتواند و نباید محتوای حسیِ اثرش رو خودآگاهانه و بهصورت پیشینی «مدیریت» بکنه؛ اگر «مدیریت» بکنه که دیگه خودآگاه میشه و از قلمرو ناخودآگاهی بیرون میاد و به هنرِ فرممندِ اصیلِ حسبرانگیز هم ابداً نمیرسه. اینکه ما میگوییم که مثلاً در علم و فلسفه، عقل و اندیشه پادشاهی میکنند، اما در هنر، حس، پادشاهی میکنه، یعنی همین که اثر هنری رو با مدیریتِ خودآگاهانهی پیشینیِ محتوایِ حسیِ آن، نمیتوان ساخت، بلکه اصولاً خودآگاهی و اندیشه در هنر، بهعنوانِ دستیارِ حس و بهعنوان یک ناظرِ دقیق، عمل میکنند. محتوای حسیِ اثر هم اساساً از ناخودآگاه میاد و تا پیش از اتمامِ پروسهی خلق، اصلاً معلوم نیست که دقیقاً چی هست و بههیچوجه قابلمدیریت هم نیست؛ اگر مدیریت بشه، میشه مثلِ همین خروار خروار اثرِ شعاری و مضمونزدهای که هیچ بویی از هنر نبردن. به قول هاوارد هاکس، اگر میخواهیم پیامهای مدیریتشده بدهیم، بای به تلگرافخونه بریم، اینجا سینماست، در قلمروِ ناخودآگاهی. اصلاً بهخاطر همینه که هر هنرمندی، بعد از اتمام پروسهی خلق اثر، بهعنوان اولین مخاطبِ خودش میتونه اثرش رو ببینه و مثلِ یک مفسّرِ خواب، به تکّههایی از ناخودآگاهِ خودش در زمان ساخت اثر، خودآگاه بشه.
درود برشما آیا محتوا ژانر را تعیین میکند یا هنرمند پیش از تولید فرم و متعاقب آن محتوا ژانر را انتخاب کرده و بر اساس آن فرم و محتوا را میسازد به تعبیری ژانر هم در ناخودآگاه زاده شده یا پس از فرایند خود اگاه سازی شکل میگیرد هنرمند ژانر را انتخاب میکند یا ژانر هنرمند را؟ 🙏
سلام.استاد.لطفا باز هم فیلم معرفی کنید.لیست صد فیلم رو دیدم و الان هم سریال آلفرد هیچکاک تقدیم میکند رو میبینم که فصل هفتشه،بعد از این دیگه فیلمی برای تماشا کردن ندارم
سینمای ایتالیا رو گفته بعد آمریکا دوست داره و سینما میدونه، میتونی بقیه آثار ویسکونتی، فلینی و روسلینی رو ببینی یا از کارگردان های همون لیست فیلم های دیگه ببینی، مثلا دلیجان فورد خوبه یا یسری فیلم خوب از هیچکاک، لوبیچ، وایلدر و .... هستش که تو لیست نیست، البته میتونی فیلم های معرفی شده سایت اند ساند رو هم ببینی که ورژن 2012ش بهتره و 2022ش بیشتر تحت تاثیر مسائل غیر سینمایی هستش، تو سایت مجله فیلم هم میتونی چندتا فیلم دیگه ایی که فراستی بعنوان ده فیلم محبوبش که قبلا معرفی کرده رو ببینی یا مثلا از بقیه منتقدا که تو این سایت هست، مثل سعید قطبی زاده یا جواد طوسی و حمیدرضا صدر هرچند هیچی فیلم هایی که فراستی معرفی میکنه نمیشه و لیستش اگه 500 تایی هم بشه باز کمه، درکت میکنم و منم تو همین شرایطم.
میشه لطفاً فرق بین فرم و لحن رو بفرمایید؟ بعد یک نکته دیگه فرق فرم اصغر فرهادی و کیا رستمی رو مقایسه کنید که ما هم بفهمیم، در آخر این بحث استنلی کاول حل کرده،
5:54 اینکه میفرمایین در تپق ها day dream ها و غیره و ذالک ناخودآگاه وارد خودآگاه میشه تفسیری از مکتب فرویدیه و ابدا علمی نیست بیشتر فلسفه هستش و ما نمیتونیم اعتبار بدیم به این قسمت سخنانتون
سلام استاد خسته نباشید آیا خالق اثر از اینکه به فرم داره لباس تکنیک میپوشونه آگاهه؟یعنی خود خالق میتونه فرمش رو بر اساس تکنیک تحلیل کنه؟ و اینکه آیا مرز بین تکنیک و واضح و شفاف دیدن فرم با صداقت انسان با خود و روشن دلی او رابطه داره؟
سلام دوست عزیز تکنیک بخش مهمی از فرم هست اما شرح فیلم نیست. اساسا بخشی از محتوا که برای برانگیختن احساس مخاطب با اطلاعات و ویژگی های مثلا یک شخصیت است، فقط درون فرم و با تکنیک به مخاطب مخابره میشود. لذا تکنیک زیرمجموعه و یک عنصر بسیار مهم فرم است و فقط وقتی توانایی برانگیختن احساس مخاطب را دارد که فیلمساز به آن اعتقاد داشته باشد و موقعیتی که میخواهد در فیلم نمایش دهد را بشناسد. اینگونه تکنیک خود به خود پیاده میشود. در کل فرم یک چیز خودآگاه نیست.
جدای ازینکه گزارهای که فرمودید ( فرم در ناخودآگاه شکل میگیره ) چقدر قابل اثباته تعریفتون از فرم رو نگفتید. همینطور بنظر میرسه تعریفتون از آگاهی هم مربوط به قرن نوزدهمه لطفا این موضوع رو بیشتر بحث کنید
استاد منظور از دل همون قلب هست؟ مگر قلب چیزی جز یک عضله جهت پمپاژ خون نیست و از نظر بیولوژیکی همه چیز مگر در سر اتفاق نمی افتد، لطفا مقصود از دل رو توضیح بفرمایید
استاد درود آیا هنر میتواند ابزار ایدیولوژی باشه البته که بسیار شده اما قصدم این است بدانم هنری که تحت تاثیر شدید ایدئواوژی است آیا هنوز میتوان آن را هنر تلقی کرد؟
يك سوال ديگر: فرض كنيم از طريق فرم به يك حس معين برسيم، و از احساسات هم استفاده كنيم، چه كار كنيم كه سانتى مانتال نشود، مرز بين سانتى مانتاليسم و حس معين چيست؟
من خودم طرفدار فرمی هستم که محتوای رو در خودش جا داده، اینطوری کار هنرمند مخصوصا سینماگر به شدت سخت میشه و شاید در طول عمرش چند فیلم بیشتر نتونه بسازه درسته؟
جناب فراستی یک سوال چرا یک اثر هنری مثلا شنیدن یک موسقی همیشه در من یک حس بر نمی انگیزه بعضی وقتها قوی تر بعضی وقتا ضعیف مشکل از دل هست مشکل از ناخود آگاه؟.......
استاد درود بر شما لطفاً یک ویدیو دو ۲ ساعته در مورد مارکسیسم و امپریالیسم، پوپولیسم،کمونیست ، چپ ، توده ای، مائوئیسم و لنین و مثال های انها با کشورهای این شکلی و فیلم های که در موردشون هست لطفاً یک برنامه دو ساعت بگذارید و شرح مفصلی از نقطه شروع ان و نحوی تشکیل و در گذر زمان و تفاوت های و نگرش آنها به مردم و جامعه و زندگی چه گونه است؟ بینهایت سپاسگزارم از زحمات جنابعالی استاد فراستی گرامی 🌹🌹🌹
سوالم اینه چطوری احساس رو از و حس کردن رو از قدرت اندیشیدن جدامیکنیم.ما اساسا تمام حس های خودمون رو چه به صورت دلی یا قلبی داریم از اندیشمون میگیریم و این قدرت اندیشه هست که باعث میشه این حس منتقل بشه یا یک احساس خوب بد عشق یا هر آن چیز دیگه رو بهمون منتقل کنه.شاید این باور هست هنگامی که داریم یک اثر هنری رو میبینم داریم با تمام وجودمون این رو لمس میکنیم و منطق و استدلال های عقلانی در لمس یک اثر در آن لحظه دخیل نیست.ولی این حداقل به عقیده من درست نیست و تمام احساس وحس کردن در آن واحد از یک تجربه قبلی میاد که قدرت اندیشیدن داره اون حس رو منتقل میکنه.یک بچه کوچیک یک آثار هنری خیلی خوب رو بزارید جلوش.واکنشش چیه؟قطعا توجه خاصی بهش نمیکنه و شاید براش بی ارزش باشه.همون بچه چندسال بعد با یک نگاه متفاوت تری به اون اثر نگاه میکنه و دربارش به تفکر میفته و اون تفکره که براش زیبایی اون اثر رو به وجود میاره.پس میتونیم بگیم شاید جداکردن قدرت اندیشیدن درباره یک اثر هنری داره در بک گراند اتفاق میفته ولی ما داریم این حس رو از قدرت تفکر جدا میکنیم.درود برشما
قبلا گقته بود، جدا از یادگیری تکنیک، نیاز به دیدن زیاد فیلم و خوندن رمان و ادبیات داستانی و نمایشنامه های مهم هستن هرچی بیشتر بهتر و همینطور آشنایی خوب با سایر هنرها من جمله موسیقی.
با سلام ، مرز بین حس و احساس کجاست؟ تا چه حد و چگونه باید احساس رو برانگیخت که بگیم حس ایجاد شده؟ و سوال بعدی این که چرا آثار هنری فاخر، بسیاری شون در ایجاد اون حس در غالب مردم ناموفقن ، در صورتی که اگر واقعا در ایجاد حس موقق باشند، قطعا برای مردم جذاب و در گیشه هم موفق می شدند
استاد یکم برنامه رو مهیج کن با دعوت مهمون چ حضوری چ انلاین.. میتونید با شخصی انلاین بحث کنید و اون شخص هم از خودش همزمان با کوشی فیلم بگیره و اون فیلمو براتون بفرسته و میکس کنید یعنی همزمان ک با شما حرف میزنه با گوشی یا واتساپ از خودش فیلم بگیره بفرسته میکس کنید. از طرفی دیگ اون فراستی جنجالی و منتقد تیز خبری نیست. استاد سینمای داخل ولو فیلمهای گذشته رو نقد کنید. تو همه این سالها استاد نقد فیلمعای ابرآهیم گلستان تو مجموعتون خالیه. اقا بنظرم ی فیلم از گلستان و ادعاهای عجیب و غریبش رو با حضور ی مهمون بریدد
درود خدمت استاد عزیز و گرامی. در این خصوص بنده سوالی داشتم: آیا هنرمند در سوژه ای در ذهن دارد و به عنوان هدف در حول آن اقدام به آفرینش میکند، با فرض کامل بودن تکنیک فردی ، آیا متوجه مرز بین خودآگاه و نا خودگاه میشود؟ آیا میتوان معیاری برای مبنا آفرینش هنری فرض کرد؟ در این شرایط با فرض کامل بودن تکنیک میتوان بیان کردن که هرچه اثر مقدار بیشتری از ناخودآگاه فرد سرچشمه گرفته باشد، از ارژش هنری بالاتری برخوردار است؟ با سپاس فراوان
با سپاس، مطالب این جلسه پیرامون فرم بود و بسیار سازنده، اما من خود فرم (چیستی فرم) رو خوب نمی شناسم و نمی تونم فرم یا نبود فرم رو در یک اثر تشخیص بدم. ممنون میشم اگر در این خصوص محتوایی داشته باشید.
برای اینکه بتونید بودن یا نبودن فرم در یک فیلم رو تشخیص بدید باید خوب ببینید و آثار مختلف رو مشاهده کنید همچنین تکنیک رو باید بلد باشید اونوقت میتونید وجود فرم در یک اثر رو تشخیص بدید و بفهمید اون ارزش و زیبایی که در اثر مشاهده کردید ناشی از تکنیکه که آموختنیه و هر کسی میتونه بهش دست پیدا کنه یا فرمه که به ناخودآگاه و میزان مستعد بود سازنده مربوط میشه
سلام من سوال ندارم ، بلکه تا حدودی انتقاد دارم : در تعریف احساس (feeling) , حس (sense) ، شاید در سطح معنا نه کلمه ولغت منظور هر دوی ما یکی باشد ولی در تعریف این دو کلمه در حیطه زبان تخصصی علمی ( و مخصوصا در حیطه روانشناسی ) کاملا بر عکس گفته شده است : در feeling یا احساس ما به نوعی با عاطفه سر وکار داریم یعنی چیزی از جنس دوست داشتن و نداشتن - یا عشق و نفرت یا مقوله هایی از این نوع ، ولی حس یا (sense) به حواس پنج کانه ما مربوط میشود که با احساس (وبنوعی عواطف متفاوت است) --- حداقل این تعریف و دسته بندی در حیطه روانشناسی بسیار صادق است ، و حس و احساس 2 تا از روش ها یا ابزار های شناختی ما هستند در کنار تحلیل و شهود - بیشتر در سیستم پروفسور کارل گوستاو یونگ - حال ممکن است این تناقض ناشی از متفاوت بودن حیطه یا context بحث ما باشد یا اینکه منظور شما از این دو کلمه معنای دیگری را در حیطه هنر در بردارد ؟؟؟!!!.
به بیانی دیگر این تفاوت در سطح ترمینولوژیک هست یا در سطح معنا و مفهوم ؟ منتظر توضیح شما هستم با تشکر
سلام و خسته نباشید. این بحث بسیااااااار بحث مهم و کلیدی هست. من امیدوارم بودم در برنامه کتاب باز پیگیری بشه که به دلایل مختلف نشد. برای هر کسی که با هنر سروکار داره، بحث فرم، همونطور که شما اشاره کردید به ظاهر ساده است اما عموما درست درک نمیشه! 90 درصد هنرمندایی که درباره کارشون صحبت میکنن هیچ اشاره ای به فرم و زیست و چرایی خلق کارشون ندارند و فقط داستان سرایی کلیشه ای درباره کارشون دارند. حتی می تونم بگم خیلی از هنرمندها در هر مدیومی که کار میکنند، حتی مدیوم خودشون رو درست نشناختن و اقتضا و چهارچوبش رو نفهمیدن. امیدوارم بلاخره اینجا این بحث ادامه دار باشه. مرسی
یه ذره تقسیم بندی فرم و تکنیک نا مفهوم بود
لطفا شفاف کنید
1- ما درپردازش اطلاعات در ذهن، یه حس (sense) داریم که میشه مواجهه و تجربه غیرمستقیم و با واسطه با پدیده ها از طریق حواس پنج گانه/ در مقابلش (intuition) داریم که میشه شهود یا فراست! که منظور، مواجهه مستقیم و بی واسطه با پدیده ها از طریق خود ذهن هست.
2- در طبع و عاداتمون هنگام تصمیم گیری، یه احساس (feeling) داریم که میشه رفتارهای هیجانی، خودجوش و بر اساس عواطف / از طرف دیگه یه منطق (thinking) داریم که میشه عقل و استدلال
حالا رابطه این دو مورد رو با خودآگاه - ناخودآگاه و فرم - تکنیک چطور تعریف میشه؟
هجده دقیقه پربار و مهم👏
مهم ترین اشتباه همه انسانها و حتی اقای فراستی و همه هنرمندهای دیگه اینه که فکر میکنن هنرمند خالق هنره!! که اشتباهه!! انسان هیچ وقت خالق هنر نیست! هنر در بستر مغز ما است! زیرا اگر انسان خالق هنر بود پس هنرمند به عنوان خالق اثر باید از تمام جنبه های وجودی اثر آگاه میشد که اینطور نیست و حتی خود هنرمند از آثار هنری خودش همه چیز را نمیداند پس خالق نیست کاشف است!
اگر بفهمیم هنر کشف موقعیت زیبا و اثر گذار است بهتر میتوانیم با مفهوم هنر و فرم آشنا بشم!
بحث استاد راجه به ناخوداگاهی گمانم پاسخی به مسئله شماست
صحبت استاد راجه به زیست_فرم بسیار زیبا بود در کنار نکات ارزنده دیگر که اشاره داشتن ؛ بسیار لذت بردم خدا قوت و خسته نباشید
استاد نقد جان ویک منتظریم
لطفا اخر هر ویدیو نسبت به موضوع مطرح شده در اون روز و هم راستا با اون ،فیلم و کتاب معرفی کنید، متشکرم❤❤❤❤❤
آموزنده و عالی ،لطفا بیشتر به این موضوعات بپردازین.
درود به استاد ، سلامت و شاد باشيد. 🫡❤️🧿
چرا در کودکی ما فرم را بیشتر درک میکنیم .البته فک کنم پاسخ این سوال هم بحث روانشناسی آن است خیلی مفید نباشد
فک کنم منظورتون از حس اینه که بعد از تماشای فیلم آدم قبل از تماشا نباشیم. یک چیز خوب و بد به ما اضافه یا کم شده باشه. حس اونه که در ما تثبیت میشه. مثلا من بعد از دیدن یه فیلم میشم آدمی که به دیگران کمک میکنم که تا قبلش نبودم. احساس میشه همین خنده و گریه های زودگذر و آنی
استاد تفاوت احساس و حس خیلی برام جالب بود ولی خوب متوجه نشدم! 🥸
یه جلسه در مورد توضیح کلی فرم بگذارید لطفا ، فککنم مخاطبان زیادی نیاز دارن به این
استاد بزرگترین سوال من در بحث هنر به صورت ویژه فیلم،این است که چگونه یک کارگردانی که تمام طول عمرش تو دانشگاه و این ور اونور بودن گذشته است،چگونه میتواند زیستی را تجربه کند که با ان از طریق فرم و بعدشم تکنیک به یک اثر هنری برسد؟(چگونه زیست کنیم که مطلوب باشد،چه زیستی مطلوب است،چگونه جهان را میتوان درست دید؟چگونه میشود زیبا زیست کرد؟
بنظرم سوال خوبیه
متاسفانه ما در دنیای تکنولوژیک و پست مدرنی زندگی میکنیم که به دلایلی زیست انسانی ما را مختل و در جاهایی دستکاری کرده است ولی باید با آن مبارزه کرد و عامل بیرونی را دفع کرد به وسیله بیشتر با انسان و خویشتن بودن .
بخشی از درک فرم استعدادی و تیز بودن ناخود اگاهی است که درک اولیه او از هستی را شکل میدهد و بخشی از آن زیست کردن بیشتر به وسیله رمان ادبیات هنر و فلسفه است
مواجه صد در صدی با وجدان و عقل خود انسان را سوق میدهد که از محیط فقط اکادمی به بیرون سرک بکشد. دوربین عکاسی و ضبط صوت خود را به دشت و صحرا و بازار و معدن و دریا ببرد تا همه پدیده های انسانی و غیرانسانی را از نزدیک مشاهده کند. کیارستمی قطعا مدت زیادی در طبیعت در حال عکاسی و در دهاتها ساکن بوده ، علی حاتمی با کوچه و بازار و انسانهای دوره قجر برخورد داشته ، مسعود کیمیایی بچه پایین شهر در کافه ها و مسجدها و زورخانه ها و بازارچه ها رفت و امد داشته.
بهترین کار نزدیک بودن به جامعه و حضور بین مردم هستش بنظرم، البته با توجه به بعضی از توضیحات فراستی.
هنر یعنی برآمده از حس و ایجاد کننده ی حس. هنر از جنس حس است. حس، خانه و زادگاه و فرایند آفرینش هنری ست. و تکنیک ابزار و وسایل آن. در واقع حس لباس تکنیک و ابزار بخود می گیرد و متولد میشود. حال سوال اینجاست چگونه به آن حس رسید؟ محتوی و تکنیک و احساس که به تنهایی در تولید حس کارساز نیستند. چه چیز در تولید حس موثر است؟ آنچه حس میآفریند چیست
درود. امکان داره بخشی از نقدها رو به فیلم های کلاسیک آمریکا اختصاص دهید؟
درود بر شما استاد گرامی و عزیز سپاسگزارم از مهرورزی و زحمات جنابعالی...
لطفاً استاد بزرگ در نقد فیلم ها، استدلال های و ایرادهای میزانسن و دکوپاژ خوب یا بد بودن آنها برای نقد دقیق پلان ها و سکانس ها و حرکت و نوع دروبین و کات ها هم بیاورید و توضیح کامل دهید. و (چند فیلم در نقد امپریالیسم و سوسیالیزم هم بگذارد. لطفاً ) با احترام نادر کبیر
خیلی ممنون
سوال اول: گفتید فرم برای بروزش مجبوره لباس تکنیک بپوشه، اینو قبول ندارم، اگه شخصی زیست فرم داشته باشه ولی تکنیک ندونه نمیتونه اونو یعنی بروز بده؟ یا نه بروز اون خودش تکنیک میتونه تعریف کنه؟ مثل فیلم موقعیت مهدی که زیست فرم کارگردان از تکنیک جلوتره یا فیکس کردن مرگ توسط آوینی که از سواد تکنیکیش نمیاد و از زیست فرم کارگردانه و جلوه ناخودآگاه خودش حالا تبدیل به تکنیک شده و نگاه فرمیک، میتونه تکنیک کشف کنه.
سوال دوم: چطور میشه فرم رو نقد کرد؟ خیلی وقت ها در نقدهای شما طرف مقابل از شما ضعف های تکنیکی رو میخواد ولی شما دارید فرم رو نقد میکنید و فرد مقابل چون حس درستی نداره اصلا نمی تونه درک کنه و شمارو متهم به کلی گویی میکنه و میگه بی استدلال هستید و فیلمی مثل همشهری کین بخاطر بکارگیری تکنیک بدون درک از فرم، که خیلی تیز از فیلم میزنه بیرون، را تا حد مونالیزا بالا میبره، خودم وقتی به یکی میگم این فیلم بده، تو نقد فرمش دچار مشکل میشم، فرم یعنی برانگیختن حس، از اونجایی که ماهیت همه انسان به شکل هستش، اگه حس همه سالم باشه، همه فرم رو می فهمند ولی حس آسیب دیده رو نمیشه کاری کرد و نمیشه گفت چرا یک اثر فرمیک نیست.
خیلی از آثار میکل آنژ در واتیکان، به سفارش ( شاید هم به دستور) کلیسا انجام شده، آیا سفارشی بودن اثر میتونسته باعث بشه که اثر هنری از ناخودآگاه هنرمند بیرون نیومده باشه ؟
باسلام. من یه سوال داشتم از مفهوم ناخود آگاه، وقتی می گید در حیطه ناخودآگاهیه، در اینجا دقیقا منظورتون از ناخودآگاه چیه؟ به طور کلی تعریف شما از ناخودآگاه چیه؟ سپاسگزارم
بسیار آموختم، سپاس
عالی
این سوال رو هم اضافه کنید که آیا ما ژانر اولیه نداریم و فرم در وهله اول می آید و ژانر به معنای موضوع است یا خیر ژانر فرم مخصوص خود را دارد که به نظر من همان اولی است .نظرتان را بفرمایید
چقدر خوب بود این کلیپ این مطالب این بیان. خیلی زیاااااااااااااد تشکر از جناب مسعود فراستی. بی نظییییر بود
ادمین تلگرام چرا پاسخ نمیده ؟؟
سوال من اینکه
مفهوم یک اثر هنری که حتما در حیطه ناخودآگاه قرار داره بعد از فرم و بعد محتوا به وجود میاد که به ایده اصلی یک اثر هنری میرسیم یا صرفا در محتوا میمونه و جایه پیشرفتی نداره
با سلام و احترام، آیا محتوا خود قسمی از فرم است یا محصول آن؟ آیا اثر هنری ملزم به داشتن محتواست یا صرف بهرهمندی از فرم میتواند به حیات خود ادامه دهد؟ آیا بهرهمندی از محتوا امتیازی برای یک اثر هنری محسوب میشود؟ اصلا محتوا در موسیقی چگونه معنا میشود؟ مگر نه اینکه موسیقی سراسر فرمیک است و بدون محتوا؟
در خلق فرم، تمام نمود هاى بيرونى(بيرون از انتزاع شخص)، آيا بايد درونى شود؟ مثلا درخت و جنگلى كه بيرون از ما است بايد درونى و سوبژكتيو شود تا به فرم برسد؟
اگر بله چطور؟ و اگر نه هم توضيح دهيد.
منتقد هنر چطور میتونه هم حس و احساس sense & feel رو توأمان برای مخاطب بازنمایی کنه؟ شاید تبیین فرم کار سادهتری باشه. اما آیا منتقد میتونه در بازنمایی محتوا و احساس هم به مخاطب کمک کنه؟
این بحث خیلی مهم و اساسی بود
درود استاد چگونه میشه فهمید که کجای یک فیلم فرم است بدین معنی که فرم اتفاق افتاده آیا علائم نشانه هایی داره که بشه از روی آن متوجه شد با مثال از یک فیلم !؟
سلام استاد. با بحث شما به این دید رسیدیم که یادگیری تکنیک به معنی یادگیری یک مدیوم هست یعنی توانمند شدن در یک مدیوم. در ادامه رسیدن به فرم به معنی توانمند شدن در یک چیز دیگرست - ابراز تجربه زیست خود در همان مدیوم یا به قول شما شخصی کردن آن مدیوم. سوال اینجاست که نقش ناخودآگاهی در این میان کجاست؟ آیا در وصل کردن مدیوم و دنیای شخصیست؟ آیا در رسیدن به یک دنیای شخصی ست؟ یک هنرمند در ارتباطش با ناخودآگاه آیا باید قدمی بردارد یا آیا این کافیست که به ناخودآگاه تنها نوعی اجازه داده شود؟
این ویدیو مهم ترین میراث فراستی برای فیلمسازان آیندست
سلام ؛ جمله ی ، حس هنرمند در ناخوداگاهش تبدیل به فرم می شود #یک مغلطه است : به دو دلیل ؛ ۱-رد نقش خودآگاه در تبدیل حس به فرم ۲-عدم توجیه ماندگاری اثر (مشکل ، برداشت نادرست زیست حس هنری در حال می باشد. چون حس ، به طور کلی ، هم در گذشته هم در حال و هم در آینده می تواند زیست کند یعنی ، حس وجودیست بی زمان ، و حس هنری تطمعه ی ، حس بی زمان است. بی همین سبب ، یک اثر هنری با وجود گذشت زمان کهنه نمیشود) آری ؛ حس نشانی از وجود حقیقت است.
سوالی داشتم از قبل
چرا اثار هنری کلاسیک تکرار نمیشوند یا میشود گفت تکرار نخواهند شد بنظرم مربوط به فرم هم میشود
بنظرم برای این هستش که تو جامعهی مثلا هنری دغدغهای وجود نداره و زیست فرمی هم که گفته شده تو بین مثلا هنرمندان خیلی کمه و اون هایی هم که دارن دیده نمیشن و فرصت خودنمایی ندارن و البته زود وارد شدن به عرصه حرفهایی با پشت ضعیف هم یکی دیگه از دلایلیشه، مهم ترین در کل اینه که کسایی وارد عرصه میشن دغدغه هنری ندارن و مسئلهشون نیست.
میشه مثال از فرم های مختلف کارگردان ها بزنید،یه چیزی مثل فرم شناسی کارگردان ها.بسیار مرسی
پرسش:
هنرمند چگونه میتواند به زیست جهانی برسد که موضوع خلق اثر هنریاش است اما از نظر تاریخ، زمان و مکان با آن فاصله دارد؟
پاسخ: به سراغ مفاهیمی برود که ورای زمان و مکان خودش است مثل فطرت انسانی، مثل سه پرسش اصلی بشری، مثل مفاهیم فلسفی . و میتواند با یافته های تاریخی به اثر هنری خود جامه عمل بپوشاند. امیدوارم البته خود فراستی جوابتو بده 😂
چرا بعضی خالقند و بعضی منتقد؟ من دوست دارم خالق باشم، اما بیشتر نقد میکنم. آیا باید اراده کرد برای خالق شدن؟ یا به نظر شما ذاتیه؟
بنظر من فقط یک خالق میتواند انتقاد گر باشد ، چون خودش در بوته ازمایش قرار گرفته و امتحانش را پس داده در خلقت…. برای همین منتقد نهایی هستی از انسان خداست .
اگر بخوایم به تعریف ادیان ابراهیمی از انسان بپردازیم بله انسان ذاتا خالق است چون تصویر خداوند روی زمین و جهان مادی است. اگر بخواهیم به تاریخ نگاه کنیم بدون پیشزمینه مذهبی انسانهایی که بهای سنگین مراقبه و کوشش و تفکر و شجاعت را پرداختند به خلاقیت رسیدند. انسانهایی که خلاقیت نرسیدند اغلب راحت طلب بودند یا توسط دیکران به بندگی کشیده شدند ( ذهنی و فیزیکی ) و در سطحی که طرف خالق بوده بهمان قدر منتقد خوبی هم بوده .
@@ایرانبان-ظ3س قشنگ بود. ولی من دارم زمینی حرف میزنم و به خدا اعتقاد ندارم.
اگه حین صحبتتون مثال فیلما و سکانسای مربوط به بحث روبگید بهتر حالیمون میشه ،ممنون از توضیح دادن خوبتون
این سوال رو هم قرار بدید
آیا فرم چیزی است که میتوان ان را تبیین و خوداگاه کرد و بتوان به فرد دیگری تبیین داد یا خیر هر ناخوداگاهی و هر زیست جهان خاص خود فرد برداشت از فرم یک فیلم دارد و متمایز با فرد دیگری همانند سخن یونگ که گفت جهان فهم فرد است و سخن تولستوی که هر حقیقتی برای همه افراد یکسان نیست
واقعا تعجب میکنم از اینهمه سواد و اگاهی
سوال دیگر آن است که ما میدانیم برای بر انگیختن حس محتوا نیاز نیست ولی ایده نیاز است و یا مفاهیم ابژکتیو که با زیست و هستی انسان درگیر باشد. بیشتر درباره ایده و مباحث روانشناسی ان صحبت کنید
درود.
پرسش:
چگونه میشود (فرم) ها رو با هم قیاس کرد، و اونهارو ارزش گذاری کرد؟
آیا ارزشگذاری ما زمانی که با فرم مواجه شده باشیم ، متوقف میشه؟
و چگونه میشود دربارهی اشکال مختلف فرم حرف زد و اونهارو با هم قیاس کرد؛ چه در اثار مختلف از یک مدیوم،
یا حتی قیاس فرم در بین مدیوم های متفاوت،
چگونه میتونیم بگیم که یک موسیقی /تصویر / جنس بازیگیری درخور یک صحنه هست و از نظر کیفیت و جنس مکمل فرمی همدیگه هستن.
مچکرم🙏🏻
سپاس 🙌🏼
ناخودآگاه ریشه و بسترش در توجه چشم درونی ست . یعنی حوزه توجه شما با حضور احساس ، خوراک ناخودآگاه شما رو شکل میده . که حاصلش میشه ، شخصیت شما .
یعنی چیزی که در طول روز شما در ذهنت می بینی و اون رو در طول روزها تکرار می کنی و می بینی . در واقع می آفرینی . لذا این ناخودآگاه و دغدغه و خواسته شماست . حتی اگر بهش نرسی .
مثلا در ایران ، با توجه به شرایط میشه به راحتی فهمید که غالب آدمها به چیزای خوبی توجه درونی ندارن و اساسا به چیزایی زیاد توجه درونی دارند که دوست ندارند و اونها رو رنج میده .
بنابراین در خودآگاه که اون رو تایید نمی کنند و نمی خوان . باعث چی میشه ، دوگانگی شخصیت . پریشانی ذهنی . نتایج بد . نارضایتی . شرایط بد . حاکمان بد . بعدش این طور آدم وقتی میاد در قلمرو هنر ، یک ایده رو نمیتونه از آب درش بیاره . چرا ؟ چون چیزیه که به خودش تحمیل کرده . یعنی هم می پذیره و هم نمی پذیره و توجیه می کنه که این شرایطه . در حالی که این جهان بیمار توئه قبل از اینکه شرایط باشه .
متاسفانه حاصل این توجه هست که شرایط فعلی رو ایجاد کرده .
درود برتو
درمورد فرم و ناخودآگاه لطفا بیشتر صحبت کنید
اگر محتوا به واسطه ی فرم یا از فرم شکل میگیره و حیطه ی هنر در احساسات و ناخودآگاه است ، پس عملا میشه گفت جایگاه هنر در الاهیات تعریف میشه ... راجب این جایگاه و میل به ایدال با استخدام تکنیک و ابژه توضیح میفرمایید
آقای فراستی
بنظرم جالب میشه اگه سریال leftovers رو تحلیل کنید. ممنون میشم توجه کنید
کلی مطلب جدید و درست یاد 🙏🏻گرفتیم.مرسی استاد
بهترین کتبی که درباره بحث فلسفی روانکاوانه و حتی جامعه شناختی فرم و هنر مطالعه کردید را معرفی کنید .سپاسگزارم
شما ناراحتی و غمگین بودن رو از جمله سنس و احساس میدونید یا فیل و حس متعین.یا ترس چطور ؟ایا میتوان گفت همه فیل و حس های متعین بعد از یک سری احساسات عام مثل شادی یا غمگین بودن یا حتی عام تر مثل لذت می آیند؟پس اینگونه احساسات بیشتر از حواس پنج گانه و غیر هستند و چگونه میتوان فرق بین حس و احساس را تعیین کرد؟؟؟؟ایا ترس بر دو قسم است؟
خیلی عالی و آموزنده، چندین و چند بار دیدم تا جا بیفته
سوال دیگر آن است که چرا فیلم های امروز ادمیزادی نیستند در جایی از ویدیوهای نقد فیلمتون شنیدم که گفتید فرم مختص انسان کلاسیک است که خیلی درست بود.مسئله نهلیسم و انسان پست مدرن تکنولوژیک در این سوال غیر قابل اجتناب از بحث است نظرتان را بفرمایید
بینظیرید
درود بر شما
پرسش در این باب:
هدف از خلق اثر هنری، رسیدن به فرم است یا محتوایی که پس از فرم میآید؟ اگر هدف رسیدن به محتواست، هنرمند چگونه باید محتوایی که پس از فرم میآید را پیشاز خلق اثر مدیریت کند بی آنکه از قلمرو ناخودآگاهی بیرون بزند؟
نکتهاش دقیقاً همینجاست که هنرمند اصلاً نمیتواند و نباید محتوای حسیِ اثرش رو خودآگاهانه و بهصورت پیشینی «مدیریت» بکنه؛ اگر «مدیریت» بکنه که دیگه خودآگاه میشه و از قلمرو ناخودآگاهی بیرون میاد و به هنرِ فرممندِ اصیلِ حسبرانگیز هم ابداً نمیرسه. اینکه ما میگوییم که مثلاً در علم و فلسفه، عقل و اندیشه پادشاهی میکنند، اما در هنر، حس، پادشاهی میکنه، یعنی همین که اثر هنری رو با مدیریتِ خودآگاهانهی پیشینیِ محتوایِ حسیِ آن، نمیتوان ساخت، بلکه اصولاً خودآگاهی و اندیشه در هنر، بهعنوانِ دستیارِ حس و بهعنوان یک ناظرِ دقیق، عمل میکنند. محتوای حسیِ اثر هم اساساً از ناخودآگاه میاد و تا پیش از اتمامِ پروسهی خلق، اصلاً معلوم نیست که دقیقاً چی هست و بههیچوجه قابلمدیریت هم نیست؛ اگر مدیریت بشه، میشه مثلِ همین خروار خروار اثرِ شعاری و مضمونزدهای که هیچ بویی از هنر نبردن. به قول هاوارد هاکس، اگر میخواهیم پیامهای مدیریتشده بدهیم، بای به تلگرافخونه بریم، اینجا سینماست، در قلمروِ ناخودآگاهی. اصلاً بهخاطر همینه که هر هنرمندی، بعد از اتمام پروسهی خلق اثر، بهعنوان اولین مخاطبِ خودش میتونه اثرش رو ببینه و مثلِ یک مفسّرِ خواب، به تکّههایی از ناخودآگاهِ خودش در زمان ساخت اثر، خودآگاه بشه.
👌👌👌
درود برشما
آیا محتوا ژانر را تعیین میکند یا هنرمند پیش از تولید فرم و متعاقب آن محتوا ژانر را انتخاب کرده و بر اساس آن فرم و محتوا را میسازد به تعبیری ژانر هم در ناخودآگاه زاده شده یا پس از فرایند خود اگاه سازی شکل میگیرد هنرمند ژانر را انتخاب میکند یا ژانر هنرمند را؟
🙏
هنر در زمان حال می زیه ینی چی؟
می زیه؟
سلام.استاد.لطفا باز هم فیلم معرفی کنید.لیست صد فیلم رو دیدم و الان هم سریال آلفرد هیچکاک تقدیم میکند رو میبینم که فصل هفتشه،بعد از این دیگه فیلمی برای تماشا کردن ندارم
برو سرگیجه ببین من قبل شرگیجه هزارتا فیلم دیدم اما با اون سینما رو شناختم واقعا اونم اثر هیچکاکه
سینمای ایتالیا رو گفته بعد آمریکا دوست داره و سینما میدونه، میتونی بقیه آثار ویسکونتی، فلینی و روسلینی رو ببینی یا از کارگردان های همون لیست فیلم های دیگه ببینی، مثلا دلیجان فورد خوبه یا یسری فیلم خوب از هیچکاک، لوبیچ، وایلدر و .... هستش که تو لیست نیست، البته میتونی فیلم های معرفی شده سایت اند ساند رو هم ببینی که ورژن 2012ش بهتره و 2022ش بیشتر تحت تاثیر مسائل غیر سینمایی هستش، تو سایت مجله فیلم هم میتونی چندتا فیلم دیگه ایی که فراستی بعنوان ده فیلم محبوبش که قبلا معرفی کرده رو ببینی یا مثلا از بقیه منتقدا که تو این سایت هست، مثل سعید قطبی زاده یا جواد طوسی و حمیدرضا صدر هرچند هیچی فیلم هایی که فراستی معرفی میکنه نمیشه و لیستش اگه 500 تایی هم بشه باز کمه، درکت میکنم و منم تو همین شرایطم.
@@Hemywhatdaf دیدم قبلا.اونم جزو صد فیلم پیشنهادی استاد بوده.
عالی بود
میشه لطفا تنها خود فرم رو توضیح دقیق بدین
میشه لطفاً فرق بین فرم و لحن رو بفرمایید؟ بعد یک نکته دیگه فرق فرم اصغر فرهادی و کیا رستمی رو مقایسه کنید که ما هم بفهمیم، در آخر این بحث استنلی کاول حل کرده،
5:54
اینکه میفرمایین در تپق ها day dream ها و غیره و ذالک ناخودآگاه وارد خودآگاه میشه تفسیری از مکتب فرویدیه و ابدا علمی نیست
بیشتر فلسفه هستش
و ما نمیتونیم اعتبار بدیم به این قسمت سخنانتون
استاد خسته نباشید معرفی کتاب بیشتر بزارید.واقعا نیاز داریم به کمک و همراهی شما
سلام استاد خسته نباشید
آیا خالق اثر از اینکه به فرم داره لباس تکنیک میپوشونه آگاهه؟یعنی خود خالق میتونه فرمش رو بر اساس تکنیک تحلیل کنه؟
و اینکه آیا مرز بین تکنیک و واضح و شفاف دیدن فرم با صداقت انسان با خود و روشن دلی او رابطه داره؟
سلام دوست عزیز
تکنیک بخش مهمی از فرم هست اما شرح فیلم نیست. اساسا بخشی از محتوا که برای برانگیختن احساس مخاطب با اطلاعات و ویژگی های مثلا یک شخصیت است، فقط درون فرم و با تکنیک به مخاطب مخابره میشود. لذا تکنیک زیرمجموعه و یک عنصر بسیار مهم فرم است و فقط وقتی توانایی برانگیختن احساس مخاطب را دارد که فیلمساز به آن اعتقاد داشته باشد و موقعیتی که میخواهد در فیلم نمایش دهد را بشناسد. اینگونه تکنیک خود به خود پیاده میشود. در کل فرم یک چیز خودآگاه نیست.
@@h.naderi2070 ممنون از کامنتتون ولی جواب سوالم رو نگرفتم🌹
جدای ازینکه گزارهای که فرمودید ( فرم در ناخودآگاه شکل میگیره ) چقدر قابل اثباته تعریفتون از فرم رو نگفتید. همینطور بنظر میرسه تعریفتون از آگاهی هم مربوط به قرن نوزدهمه لطفا این موضوع رو بیشتر بحث کنید
مثل همیشه عالی بود استاد . دستت درد نکنه از شما یاد میگیرم ❤
جناب فراستی عزیز با سلام و احترام
تقاضای برنامه هایی راجع به بازیگران شهیر از جمله براندو و دنیل دی لوئیس و سایر چهر ها رو دارم
سپاس از توجه جنابتان
سلام استاد اگه امکانش هست بیشتر از این ویدئو های آموزشی در رابطه با هنر بزارید ممنون 🩵
استاد منظور از دل همون قلب هست؟ مگر قلب چیزی جز یک عضله جهت پمپاژ خون نیست و از نظر بیولوژیکی همه چیز مگر در سر اتفاق نمی افتد، لطفا مقصود از دل رو توضیح بفرمایید
استاد درود
آیا هنر میتواند ابزار ایدیولوژی باشه البته که بسیار شده
اما قصدم این است بدانم هنری که تحت تاثیر شدید ایدئواوژی است آیا هنوز میتوان آن را هنر تلقی کرد؟
عالی بود ممنون. لطفاً این بحث و با شاهکارهای سینمای جهان مثال بزنید که روشنتر بشه
يك سوال ديگر:
فرض كنيم از طريق فرم به يك حس معين برسيم، و از احساسات هم استفاده كنيم، چه كار كنيم كه سانتى مانتال نشود، مرز بين سانتى مانتاليسم و حس معين چيست؟
بسیاری عالی 😊
من خودم طرفدار فرمی هستم که محتوای رو در خودش جا داده، اینطوری کار هنرمند مخصوصا سینماگر به شدت سخت میشه و شاید در طول عمرش چند فیلم بیشتر نتونه بسازه درسته؟
جناب فراستی یک سوال چرا یک اثر هنری مثلا شنیدن یک موسقی همیشه در من یک حس بر نمی انگیزه بعضی وقتها قوی تر بعضی وقتا ضعیف مشکل از دل هست مشکل از ناخود آگاه؟.......
رئیس میفرماد با دل می اندیشیم. این واژه زیادی عرفانیه رییس. تمام اتفاقات در مغز ما رخ میده و شناخت انواع شهود و منطق الزامیه
استاد درود بر شما
لطفاً یک ویدیو دو ۲ ساعته در مورد مارکسیسم و امپریالیسم، پوپولیسم،کمونیست ، چپ ، توده ای، مائوئیسم و لنین و مثال های انها با کشورهای این شکلی و فیلم های که در موردشون هست لطفاً یک برنامه دو ساعت بگذارید و شرح مفصلی از نقطه شروع ان و نحوی تشکیل و در گذر زمان و تفاوت های و نگرش آنها به مردم و جامعه و زندگی چه گونه است؟ بینهایت سپاسگزارم از زحمات جنابعالی استاد فراستی گرامی 🌹🌹🌹
هنر یعنی
آدم شجاعت عذر خواهی کردن داشته باشه
چیزی که خیلیا ندارن ولی درس هنر میدن😆
از قدیم گفتن کسی که کاریو بلده انجامش میده کسیم که بلد نیست درسشو میده!
@@miladbarati2650 احسنت
چقدر مبتذل
الان دغدغه شما معذرت خواهی فراستی؟
انیشتین فیزیک درس میداد@@miladbarati2650
سپاس ❤️ ❤️
سلام
نسبت فرم و حس با اگزیستانس فرد و همچنین عقل حضوری و شهود قلبی و پدیدارشناسی هوسرل در چیست؟
باتشکر
چجوری روی ضمیر ناخودآگاه اثر بزاریم و ازش استفاده کنیم؟
بهتره بگم چجوری هنر بیاموزیم
سوالم اینه چطوری احساس رو از و حس کردن رو از قدرت اندیشیدن جدامیکنیم.ما اساسا تمام حس های خودمون رو چه به صورت دلی یا قلبی داریم از اندیشمون میگیریم و این قدرت اندیشه هست که باعث میشه این حس منتقل بشه یا یک احساس خوب بد عشق یا هر آن چیز دیگه رو بهمون منتقل کنه.شاید این باور هست هنگامی که داریم یک اثر هنری رو میبینم داریم با تمام وجودمون این رو لمس میکنیم و منطق و استدلال های عقلانی در لمس یک اثر در آن لحظه دخیل نیست.ولی این حداقل به عقیده من درست نیست و تمام احساس وحس کردن در آن واحد از یک تجربه قبلی میاد که قدرت اندیشیدن داره اون حس رو منتقل میکنه.یک بچه کوچیک یک آثار هنری خیلی خوب رو بزارید جلوش.واکنشش چیه؟قطعا توجه خاصی بهش نمیکنه و شاید براش بی ارزش باشه.همون بچه چندسال بعد با یک نگاه متفاوت تری به اون اثر نگاه میکنه و دربارش به تفکر میفته و اون تفکره که براش زیبایی اون اثر رو به وجود میاره.پس میتونیم بگیم شاید جداکردن قدرت اندیشیدن درباره یک اثر هنری داره در بک گراند اتفاق میفته ولی ما داریم این حس رو از قدرت تفکر جدا میکنیم.درود برشما
درود و سپاس بسیار استاد 🙏🏼💚
مرسی ❤ممنون
سوال من این بود ک اون ذخیره ی مدیومی رو چگونه میتونیم پربار کنیم؟🌱
قبلا گقته بود، جدا از یادگیری تکنیک، نیاز به دیدن زیاد فیلم و خوندن رمان و ادبیات داستانی و نمایشنامه های مهم هستن هرچی بیشتر بهتر و همینطور آشنایی خوب با سایر هنرها من جمله موسیقی.
البته بودن در بین مردم و رفت و آمد در میانشون هم برای یک هنرمند مهمه.
من هنوز با این توضیحات تعریف دقیقی از فُرم ندارم ، مثلاً اینکه شما میگید یه کاری فرم نداره ینی چی
دمت گرم رئیس👏🏻 این بحث فرم رو حتما ادامه بده 👍🏻
عالی خسته نباشید . لطفا در مورد بازی های رایانه ای هم صحبت کنید. آیا فکر میکنید که میشه توی اون ها یه روزی به این سطح رسید؟
فوق العاده بود
با سلام ، مرز بین حس و احساس کجاست؟ تا چه حد و چگونه باید احساس رو برانگیخت که بگیم حس ایجاد شده؟
و سوال بعدی این که چرا آثار هنری فاخر، بسیاری شون در ایجاد اون حس در غالب مردم ناموفقن ، در صورتی که اگر واقعا در ایجاد حس موقق باشند، قطعا برای مردم جذاب و در گیشه هم موفق می شدند
Thanks❤
استاد یکم برنامه رو مهیج کن با دعوت مهمون چ حضوری چ انلاین.. میتونید با شخصی انلاین بحث کنید و اون شخص هم از خودش همزمان با کوشی فیلم بگیره و اون فیلمو براتون بفرسته و میکس کنید یعنی همزمان ک با شما حرف میزنه با گوشی یا واتساپ از خودش فیلم بگیره بفرسته میکس کنید. از طرفی دیگ اون فراستی جنجالی و منتقد تیز خبری نیست. استاد سینمای داخل ولو فیلمهای گذشته رو نقد کنید. تو همه این سالها استاد نقد فیلمعای ابرآهیم گلستان تو مجموعتون خالیه. اقا بنظرم ی فیلم از گلستان و ادعاهای عجیب و غریبش رو با حضور ی مهمون بریدد
همیشه استاد🙏
عالی بود استاد . لذت بردیم . لطفا قسمت هایی از کلاس حضوری رو هم بگذارید
❤❤❤❤
استاد درباره جیمز دین هم بسازیذ
درود خدمت استاد عزیز و گرامی. در این خصوص بنده سوالی داشتم:
آیا هنرمند در سوژه ای در ذهن دارد و به عنوان هدف در حول آن اقدام به آفرینش میکند، با فرض کامل بودن تکنیک فردی ، آیا متوجه مرز بین خودآگاه و نا خودگاه میشود؟ آیا میتوان معیاری برای مبنا آفرینش هنری فرض کرد؟ در این شرایط با فرض کامل بودن تکنیک میتوان بیان کردن که هرچه اثر مقدار بیشتری از ناخودآگاه فرد سرچشمه گرفته باشد، از ارژش هنری بالاتری برخوردار است؟
با سپاس فراوان