«عبدالله بن ابینجیح از پدرش نقل میکند که گفت: معاویه در سفر حج و زیارت خانه خدا، به سعد بن ابیوقاص گفت: درگیریها و جنگ مانع از زیارت خانه خدا شده است؛ به گونهای که بعضی از سنتهای آن را فراموش کردهام، تو طواف کن تا پشت سرت ما هم طواف کنیم. پس از اتمام طواف، در دار الندوة نشست و سعد را کنار خود نشاند و شروع کرد به بدگویی از علی بن ابیطالب (علیهالسّلام). سعد گفت: مرا با خودت همراه کردهای تا از علی بدگویی کنی؟ به خدا سوگند اگر هر یک از سه امتیازی که علی (علیهالسّلام) دارد من داشتم، بهتر بود برای من از آن چه که در کره زمین خورشید بر آن میتابد. یکی این سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که در غزوه تبوک به علی (علیهالسّلام) فرمود: آیا راضی نمیشوی که تو جانشین من باشی همانند هارون نسبت به موسی، فقط بعد از من پیامبری نخواهد بود. دوم آن که در فتح خیبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند، فتح و پیروزی به دست وی خواهد بود و او فرار نمیکند. سوم آن که همسر دخترش و دامادش باشم تا از وی فرزندی داشته باشم. از امروز به بعد در هیچ مکانی با تو در یکجا نخواهم نشست. سپس بلند شد و لباسش را تکان داد و رفت.ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۵۰.
معاویه بعد از سال خشکسالی، نامهای به یکی از کارگزاران خویش نوشت که هرکس که چیزی از فضیلتهای ابوتراب (امیر مومنان علی علیهالسلام) و خاندان او را نقل کند، در مقابل او هیچگونه مسئولیتی شما را تهدید نمیکند (هرچه با وی کردید جایز است)؛ پس سخنرانان در هر منطقه و بر هر منبری علی را لعن کرده و از او بیزای میجستند و به او و اهلبیت او دشنام میدادند؛ و بیچارهترین مردمان در آن زمان مردم کوفه بودند؛ زیرا شیعه علی (علیهالسّلام) در آن شهر زیاد بود؛ پس معاویه زیاد بن سمیه را حاکم بر آنجا قرار داده و بصره را نیز تحت امر او قرار داد؛ او به دنبال شیعیان میگشت (او شیعیان را میشناخت، زیرا در زمان خلافت علی (علیهالسّلام) از طرفداران او بود) پس ایشان را حتی در زیر هر سنگ و کلوخی پیدا کرده و میکشت؛ و یا تهدید میکرد؛ و دستها و پاها را جدا کرده و چشمها را کور مینمود؛ و ایشان را بر تنههای درخت خرما به دار میکشید؛ و یا از عراق بیرون میکرد؛ تا جایی که کسی از شیعیان شناخته شده در عراق باقی نماند.» علوی شافعی، محمد بن عقیل، النصایح الکافیة، ص۹۷. ابن ابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ج۱۱، ص۴۴.
دستور معاویه ملعون به صحابه برای دشنام دادن به امیرالمومنین علی علیه السلام عن سعید قال امر معاویة سعدا ان یسب ابا تراب فقال اما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه لان یکون فی واحدة منهن احب الی من حمر النعم؛ [] معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داد که علی (علیهالسّلام) را ناسزا بگوید....» محبالدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، ج۳،ص۱۵۲، باب ذکر ان بیوته اوسط بیوت رسول، طبع مصر و طبق برنامه مکتبة الشاملة. «معاویه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علی (علیهالسّلام) دشنام دهند با آنکه در صحیح مسلم آمده است رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: یاعلی! تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق کسی با تو دشمنی نمیکند. و نیز در مسند احمد این حدیث از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است که فرمود: هر کس به علی دشنام دهد به من دشنام داده است و در تاریخ ثبت شده است که معاویه هم خودش به علی (علیهالسّلام) بد میگفت و هم دیگران را به سب و لعن علی (علیهالسّلام) فرمان میداد. در صحیح مسلم آمده است: معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور ناسزا گفتن به علی (علیهالسّلام) را صادر کرد و گفت: چرا به علی دشنام نمیدهی، در جواب گفت: سه خصلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها را در حق من فرموده بود برای من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود.» سقاف، حسن بن علی، زهر الریحان، ص۱۱، ط دار الامام الرواس، بیروت.
عبداللّه بن عمر میگوید: پیامبر از مکانی در حال عبور بود، چشمش به ابوسفیان افتاد که سوار بر شتر بود و معاویه و برادرش یکی پیشاپیش و دیگری پشت سر در حرکت بودند فرمود: «اللّهمّ العن القائد و السائق و الراکب». بار خدایا آنکه سواره است و آن دو که همراه او و پیاده هستند را لعنت کن، افرادی که این حدیث را از عبدالله بن عمر شنیدند، سؤال کردند: آیا خودت از پیامبر شنیدی یا کسی دیگر برایت تعریف کرده است؟ گفت: آری خودم شنیدم، و اگر دروغ بگویم، گوشهایم کر شوند همانگونه که دو چشمم کور شده است. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۰، ص۵۸، حوادث سال ۲۸۴ ه. منقری، نصر بن مزاحم، کتاب صفین، ص۲۲۰، چاپ مصر. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۵۶۶. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۱۸.
تنها کسی هستیم که بر اساس بی طرفانهاش تاریخ روایت میکنه در حالی که خیلی مثلاً یه یارو که طرف شیعیا رو میگیره شما تنها کسی هستین که من به صورت بیطرفانه از تاریخ روایت میکنه
دستور معاویه ملعون به صحابه برای دشنام دادن به امیرالمومنین علی علیه السلام عن سعید قال امر معاویة سعدا ان یسب ابا تراب فقال اما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه لان یکون فی واحدة منهن احب الی من حمر النعم؛ [] معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داد که علی (علیهالسّلام) را ناسزا بگوید....» محبالدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، ج۳،ص۱۵۲، باب ذکر ان بیوته اوسط بیوت رسول، طبع مصر و طبق برنامه مکتبة الشاملة. «معاویه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علی (علیهالسّلام) دشنام دهند با آنکه در صحیح مسلم آمده است رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: یاعلی! تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق کسی با تو دشمنی نمیکند. و نیز در مسند احمد این حدیث از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است که فرمود: هر کس به علی دشنام دهد به من دشنام داده است و در تاریخ ثبت شده است که معاویه هم خودش به علی (علیهالسّلام) بد میگفت و هم دیگران را به سب و لعن علی (علیهالسّلام) فرمان میداد. در صحیح مسلم آمده است: معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور ناسزا گفتن به علی (علیهالسّلام) را صادر کرد و گفت: چرا به علی دشنام نمیدهی، در جواب گفت: سه خصلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها را در حق من فرموده بود برای من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود.» سقاف، حسن بن علی، زهر الریحان، ص۱۱، ط دار الامام الرواس، بیروت.
روایت دستور معاویه، به سبّ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در صحیح مسلم آمده است: مسلم نیشابوری در صحیح خود این روایت را نقل میکند: «حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا فِی اللَّفْظِ قَالَا حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ اِسْمَعِیلَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی وَقَّاصٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ اَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ اَنْ تَسُبَّ اَبَا التُّرَابِ فَقَالَ اَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ اَسُبَّهُ لَاَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لَاُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیًّا فَاُتِیَ بِهِ اَرْمَدَ فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَةَ اِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَکُمْ} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی.» [۶۱] «عامر بن سعد بن ابیوقّاص، از پدرش روایت کرده است که در یکی از روزها، معاویة بن ابیسفیان به سعد دستور داد[تا به حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچی کرد ]. معاویه، از وی پرسید: به چه سبب علی را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمیدهی؟ سعد گفت: بخاطر آنکه سه فضیلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدهام که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد. ۱. در کارزاری، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود، در مدینه باقی گذاشت و حضرت علی (علیهالسّلام) به عرض رسانید: یا رسول الله! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای؟! رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در پاسخ او، فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسی (علیهالسّلام) باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبری مبعوث نمیشود. ۲. در جنگ خیبر، از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شنیدم، میفرمود: پرچم اسلام را به دست کسی میدهم که خدا و رسول را دوست میدارد و خدا و رسول هم، او را دوست میدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمیشناختیم، همان زمان رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) علی را به حضور
بله و همچنین افرادی که معاویه کشت مثل حسن، عایشه،حجر ابن عدی، آمار یاسر ، ابوضر ، مقداد، مالک اشتر نخعی، علی ابن ابی طالب (مشکوک به قتل)، آری خدا این قاتل غاصب غارتگر را رحمت کند.😂
معاویه بعد از سال خشکسالی، نامهای به یکی از کارگزاران خویش نوشت که هرکس که چیزی از فضیلتهای ابوتراب (امیر مومنان علی علیهالسلام) و خاندان او را نقل کند، در مقابل او هیچگونه مسئولیتی شما را تهدید نمیکند (هرچه با وی کردید جایز است)؛ پس سخنرانان در هر منطقه و بر هر منبری علی را لعن کرده و از او بیزای میجستند و به او و اهلبیت او دشنام میدادند؛ و بیچارهترین مردمان در آن زمان مردم کوفه بودند؛ زیرا شیعه علی (علیهالسّلام) در آن شهر زیاد بود؛ پس معاویه زیاد بن سمیه را حاکم بر آنجا قرار داده و بصره را نیز تحت امر او قرار داد؛ او به دنبال شیعیان میگشت (او شیعیان را میشناخت، زیرا در زمان خلافت علی (علیهالسّلام) از طرفداران او بود) پس ایشان را حتی در زیر هر سنگ و کلوخی پیدا کرده و میکشت؛ و یا تهدید میکرد؛ و دستها و پاها را جدا کرده و چشمها را کور مینمود؛ و ایشان را بر تنههای درخت خرما به دار میکشید؛ و یا از عراق بیرون میکرد؛ تا جایی که کسی از شیعیان شناخته شده در عراق باقی نماند.» علوی شافعی، محمد بن عقیل، النصایح الکافیة، ص۹۷. ابن ابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ج۱۱، ص۴۴.
«عبدالله بن ابینجیح از پدرش نقل میکند که گفت: معاویه در سفر حج و زیارت خانه خدا، به سعد بن ابیوقاص گفت: درگیریها و جنگ مانع از زیارت خانه خدا شده است؛ به گونهای که بعضی از سنتهای آن را فراموش کردهام، تو طواف کن تا پشت سرت ما هم طواف کنیم. پس از اتمام طواف، در دار الندوة نشست و سعد را کنار خود نشاند و شروع کرد به بدگویی از علی بن ابیطالب (علیهالسّلام). سعد گفت: مرا با خودت همراه کردهای تا از علی بدگویی کنی؟ به خدا سوگند اگر هر یک از سه امتیازی که علی (علیهالسّلام) دارد من داشتم، بهتر بود برای من از آن چه که در کره زمین خورشید بر آن میتابد. یکی این سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که در غزوه تبوک به علی (علیهالسّلام) فرمود: آیا راضی نمیشوی که تو جانشین من باشی همانند هارون نسبت به موسی، فقط بعد از من پیامبری نخواهد بود. دوم آن که در فتح خیبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند، فتح و پیروزی به دست وی خواهد بود و او فرار نمیکند. سوم آن که همسر دخترش و دامادش باشم تا از وی فرزندی داشته باشم. از امروز به بعد در هیچ مکانی با تو در یکجا نخواهم نشست. سپس بلند شد و لباسش را تکان داد و رفت.ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۵۰.
دستور معاویه ملعون به صحابه برای دشنام دادن به امیرالمومنین علی علیه السلام عن سعید قال امر معاویة سعدا ان یسب ابا تراب فقال اما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه لان یکون فی واحدة منهن احب الی من حمر النعم؛ [] معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داد که علی (علیهالسّلام) را ناسزا بگوید....» محبالدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، ج۳،ص۱۵۲، باب ذکر ان بیوته اوسط بیوت رسول، طبع مصر و طبق برنامه مکتبة الشاملة. «معاویه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علی (علیهالسّلام) دشنام دهند با آنکه در صحیح مسلم آمده است رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: یاعلی! تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق کسی با تو دشمنی نمیکند. و نیز در مسند احمد این حدیث از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است که فرمود: هر کس به علی دشنام دهد به من دشنام داده است و در تاریخ ثبت شده است که معاویه هم خودش به علی (علیهالسّلام) بد میگفت و هم دیگران را به سب و لعن علی (علیهالسّلام) فرمان میداد. در صحیح مسلم آمده است: معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور ناسزا گفتن به علی (علیهالسّلام) را صادر کرد و گفت: چرا به علی دشنام نمیدهی، در جواب گفت: سه خصلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها را در حق من فرموده بود برای من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود.» سقاف، حسن بن علی، زهر الریحان، ص۱۱، ط دار الامام الرواس، بیروت.
عبداللّه بن عمر میگوید: پیامبر از مکانی در حال عبور بود، چشمش به ابوسفیان افتاد که سوار بر شتر بود و معاویه و برادرش یکی پیشاپیش و دیگری پشت سر در حرکت بودند فرمود: «اللّهمّ العن القائد و السائق و الراکب». بار خدایا آنکه سواره است و آن دو که همراه او و پیاده هستند را لعنت کن، افرادی که این حدیث را از عبدالله بن عمر شنیدند، سؤال کردند: آیا خودت از پیامبر شنیدی یا کسی دیگر برایت تعریف کرده است؟ گفت: آری خودم شنیدم، و اگر دروغ بگویم، گوشهایم کر شوند همانگونه که دو چشمم کور شده است. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۰، ص۵۸، حوادث سال ۲۸۴ ه. منقری، نصر بن مزاحم، کتاب صفین، ص۲۲۰، چاپ مصر. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۵۶۶. منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۱۸.
عبد الرزاق صنعانی از اساطين علم حدیث اهل سقیفه كه بزرگانی همچون احمد بن حنبل، یحیی بن معین، اسحاق بن راهویه و علی بن المدینی شاگردی او را كردهاند، به شدت از معاویه (خال النواصب) متنفر بوده است. نام معاویه برای او به حدی مشمئز كننده بوده كه هر وقت یادی از معاویه میشد، میگفت: لاَ تُقَذِّرْ مَجْلِسَنَا بِذِكْرِ وَلَدِ أَبِی سُفْیانَ؛ مجلس ما را با یاد پسر أبو سفیان كثیف  نكن.  ذهبی، سیر أعلام النبلاء ، ج9، ص570.
من همواره معلومات های شما را می شنوم متاسفانه در پیوند به ساحت شخصیت های علمی وتاریخی یا بر چسپ می زنید یا به اون هویت مذهب شعیه میدهی متاسفانه این ضعف شماست که شونده نمی تواند منبع ویا کانال شمارا معبر بداند ونقص شما نیز است
روایت دستور معاویه، به سبّ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در صحیح مسلم آمده است: مسلم نیشابوری در صحیح خود این روایت را نقل میکند: «حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا فِی اللَّفْظِ قَالَا حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ اِسْمَعِیلَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی وَقَّاصٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ اَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ اَنْ تَسُبَّ اَبَا التُّرَابِ فَقَالَ اَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ اَسُبَّهُ لَاَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لَاُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیًّا فَاُتِیَ بِهِ اَرْمَدَ فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَةَ اِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَکُمْ} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی.» [۶۱] «عامر بن سعد بن ابیوقّاص، از پدرش روایت کرده است که در یکی از روزها، معاویة بن ابیسفیان به سعد دستور داد[تا به حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچی کرد ]. معاویه، از وی پرسید: به چه سبب علی را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمیدهی؟ سعد گفت: بخاطر آنکه سه فضیلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدهام که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد. ۱. در کارزاری، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود، در مدینه باقی گذاشت و حضرت علی (علیهالسّلام) به عرض رسانید: یا رسول الله! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای؟! رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در پاسخ او، فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسی (علیهالسّلام) باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبری مبعوث نمیشود. ۲. در جنگ خیبر، از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شنیدم، میفرمود: پرچم اسلام را به دست کسی میدهم که خدا و رسول را دوست میدارد و خدا و رسول هم، او را دوست میدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمیشناختیم، همان زمان رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) علی را به حضور
روایت دستور معاویه، به سبّ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در صحیح مسلم آمده است: مسلم نیشابوری در صحیح خود این روایت را نقل میکند: «حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا فِی اللَّفْظِ قَالَا حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ اِسْمَعِیلَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی وَقَّاصٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ اَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ اَنْ تَسُبَّ اَبَا التُّرَابِ فَقَالَ اَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ اَسُبَّهُ لَاَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لَاُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیًّا فَاُتِیَ بِهِ اَرْمَدَ فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَةَ اِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَکُمْ} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی.» [۶۱] «عامر بن سعد بن ابیوقّاص، از پدرش روایت کرده است که در یکی از روزها، معاویة بن ابیسفیان به سعد دستور داد[تا به حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچی کرد ]. معاویه، از وی پرسید: به چه سبب علی را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمیدهی؟ سعد گفت: بخاطر آنکه سه فضیلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدهام که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد. ۱. در کارزاری، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود، در مدینه باقی گذاشت و حضرت علی (علیهالسّلام) به عرض رسانید: یا رسول الله! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای؟! رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در پاسخ او، فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسی (علیهالسّلام) باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبری مبعوث نمیشود. ۲. در جنگ خیبر، از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شنیدم، میفرمود: پرچم اسلام را به دست کسی میدهم که خدا و رسول را دوست میدارد و خدا و رسول هم، او را دوست میدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمیشناختیم، همان زمان رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) علی را به حضور
عبد الرزاق صنعانی از اساطين علم حدیث اهل سقیفه كه بزرگانی همچون احمد بن حنبل، یحیی بن معین، اسحاق بن راهویه و علی بن المدینی شاگردی او را كردهاند، به شدت از معاویه (خال النواصب) متنفر بوده است. نام معاویه برای او به حدی مشمئز كننده بوده كه هر وقت یادی از معاویه میشد، میگفت: لاَ تُقَذِّرْ مَجْلِسَنَا بِذِكْرِ وَلَدِ أَبِی سُفْیانَ؛ مجلس ما را با یاد پسر أبو سفیان كثیف  نكن.  ذهبی، سیر أعلام النبلاء ، ج9، ص570.
ممنون عالی بود
لعنت خداوند بر دشمنان مولا علی ع
درود بر معاویە بزرگ
احمق جان یکم حرف تاریخ بخون بعد اینو بگو
معاویه به تو چی داده؟ ها؟ فقط بخواطر دشمنیش با اهل بیت اینو میگی و عقده از اخودا. وای از دست نادان
«عبدالله بن ابینجیح از پدرش نقل میکند که گفت: معاویه در سفر حج و زیارت خانه خدا، به سعد بن ابیوقاص گفت: درگیریها و جنگ مانع از زیارت خانه خدا شده است؛ به گونهای که بعضی از سنتهای آن را فراموش کردهام، تو طواف کن تا پشت سرت ما هم طواف کنیم. پس از اتمام طواف، در دار الندوة نشست و سعد را کنار خود نشاند و شروع کرد به بدگویی از علی بن ابیطالب (علیهالسّلام). سعد گفت: مرا با خودت همراه کردهای تا از علی بدگویی کنی؟ به خدا سوگند اگر هر یک از سه امتیازی که علی (علیهالسّلام) دارد من داشتم، بهتر بود برای من از آن چه که در کره زمین خورشید بر آن میتابد. یکی این سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که در غزوه تبوک به علی (علیهالسّلام) فرمود: آیا راضی نمیشوی که تو جانشین من باشی همانند هارون نسبت به موسی، فقط بعد از من پیامبری نخواهد بود.
دوم آن که در فتح خیبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند، فتح و پیروزی به دست وی خواهد بود و او فرار نمیکند. سوم آن که همسر دخترش و دامادش باشم تا از وی فرزندی داشته باشم. از امروز به بعد در هیچ مکانی با تو در یکجا نخواهم نشست. سپس بلند شد و لباسش را تکان داد و رفت.ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۵۰.
معاویه بعد از سال خشکسالی، نامهای به یکی از کارگزاران خویش نوشت که هرکس که چیزی از فضیلتهای ابوتراب (امیر مومنان علی علیهالسلام) و خاندان او را نقل کند، در مقابل او هیچگونه مسئولیتی شما را تهدید نمیکند (هرچه با وی کردید جایز است)؛ پس سخنرانان در هر منطقه و بر هر منبری علی را لعن کرده و از او بیزای میجستند و به او و اهلبیت او دشنام میدادند؛ و بیچارهترین مردمان در آن زمان مردم کوفه بودند؛ زیرا شیعه علی (علیهالسّلام) در آن شهر زیاد بود؛ پس معاویه زیاد بن سمیه را حاکم بر آنجا قرار داده و بصره را نیز تحت امر او قرار داد؛ او به دنبال شیعیان میگشت (او شیعیان را میشناخت، زیرا در زمان خلافت علی (علیهالسّلام) از طرفداران او بود) پس ایشان را حتی در زیر هر سنگ و کلوخی پیدا کرده و میکشت؛ و یا تهدید میکرد؛ و دستها و پاها را جدا کرده و چشمها را کور مینمود؛ و ایشان را بر تنههای درخت خرما به دار میکشید؛ و یا از عراق بیرون میکرد؛ تا جایی که کسی از شیعیان شناخته شده در عراق باقی نماند.»
علوی شافعی، محمد بن عقیل، النصایح الکافیة، ص۹۷.
ابن ابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ج۱۱، ص۴۴.
دستور معاویه ملعون به صحابه برای دشنام دادن به امیرالمومنین علی علیه السلام
عن سعید قال امر معاویة سعدا ان یسب ابا تراب فقال اما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه لان یکون فی واحدة منهن احب الی من حمر النعم؛ [] معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داد که علی (علیهالسّلام) را ناسزا بگوید....»
محبالدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، ج۳،ص۱۵۲، باب ذکر ان بیوته اوسط بیوت رسول، طبع مصر و طبق برنامه مکتبة الشاملة.
«معاویه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علی (علیهالسّلام) دشنام دهند با آنکه در صحیح مسلم آمده است رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: یاعلی! تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق کسی با تو دشمنی نمیکند. و نیز در مسند احمد این حدیث از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است که فرمود: هر کس به علی دشنام دهد به من دشنام داده است و در تاریخ ثبت شده است که معاویه هم خودش به علی (علیهالسّلام) بد میگفت و هم دیگران را به سب و لعن علی (علیهالسّلام) فرمان میداد. در صحیح مسلم آمده است: معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور ناسزا گفتن به علی (علیهالسّلام) را صادر کرد و گفت: چرا به علی دشنام نمیدهی، در جواب گفت: سه خصلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها را در حق من فرموده بود برای من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود.»
سقاف، حسن بن علی، زهر الریحان، ص۱۱، ط دار الامام الرواس، بیروت.
ولی به نظر من شخصیت معاویه رو درست معرفی نکردی
عبداللّه بن عمر میگوید: پیامبر از مکانی در حال عبور بود، چشمش به ابوسفیان افتاد که سوار بر شتر بود و معاویه و برادرش یکی پیشاپیش و دیگری پشت سر در حرکت بودند فرمود: «اللّهمّ العن القائد و السائق و الراکب». بار خدایا آنکه سواره است و آن دو که همراه او و پیاده هستند را لعنت کن، افرادی که این حدیث را از عبدالله بن عمر شنیدند، سؤال کردند: آیا خودت از پیامبر شنیدی یا کسی دیگر برایت تعریف کرده است؟ گفت: آری خودم شنیدم، و اگر دروغ بگویم، گوشهایم کر شوند همانگونه که دو چشمم کور شده است.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۰، ص۵۸، حوادث سال ۲۸۴ ه.
منقری، نصر بن مزاحم، کتاب صفین، ص۲۲۰، چاپ مصر.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۵۶۶.
منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۱۸.
تنها کسی هستیم که بر اساس بی طرفانهاش تاریخ روایت میکنه در حالی که خیلی مثلاً یه یارو که طرف شیعیا رو میگیره شما تنها کسی هستین که من به صورت بیطرفانه از تاریخ روایت میکنه
دستور معاویه ملعون به صحابه برای دشنام دادن به امیرالمومنین علی علیه السلام
عن سعید قال امر معاویة سعدا ان یسب ابا تراب فقال اما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه لان یکون فی واحدة منهن احب الی من حمر النعم؛ [] معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داد که علی (علیهالسّلام) را ناسزا بگوید....»
محبالدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، ج۳،ص۱۵۲، باب ذکر ان بیوته اوسط بیوت رسول، طبع مصر و طبق برنامه مکتبة الشاملة.
«معاویه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علی (علیهالسّلام) دشنام دهند با آنکه در صحیح مسلم آمده است رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: یاعلی! تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق کسی با تو دشمنی نمیکند. و نیز در مسند احمد این حدیث از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است که فرمود: هر کس به علی دشنام دهد به من دشنام داده است و در تاریخ ثبت شده است که معاویه هم خودش به علی (علیهالسّلام) بد میگفت و هم دیگران را به سب و لعن علی (علیهالسّلام) فرمان میداد. در صحیح مسلم آمده است: معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور ناسزا گفتن به علی (علیهالسّلام) را صادر کرد و گفت: چرا به علی دشنام نمیدهی، در جواب گفت: سه خصلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها را در حق من فرموده بود برای من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود.»
سقاف، حسن بن علی، زهر الریحان، ص۱۱، ط دار الامام الرواس، بیروت.
عالی گفتی
@@Witcherfans-m2w تشکر اجرتون با امیرالمومنین علی علیه السلام
روایت دستور معاویه، به سبّ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در صحیح مسلم آمده است:
مسلم نیشابوری در صحیح خود این روایت را نقل میکند:
«حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا فِی اللَّفْظِ قَالَا حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ اِسْمَعِیلَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی وَقَّاصٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ اَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ اَنْ تَسُبَّ اَبَا التُّرَابِ فَقَالَ اَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ اَسُبَّهُ لَاَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لَاُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیًّا فَاُتِیَ بِهِ اَرْمَدَ فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَةَ اِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَکُمْ} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی.»
[۶۱]
«عامر بن سعد بن ابیوقّاص، از پدرش روایت کرده است که در یکی از روزها، معاویة بن ابیسفیان به سعد دستور داد[تا به حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچی کرد ].
معاویه، از وی پرسید: به چه سبب علی را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمیدهی؟ سعد گفت: بخاطر آنکه سه فضیلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدهام که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد.
۱. در کارزاری، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود، در مدینه باقی گذاشت و حضرت علی (علیهالسّلام) به عرض رسانید: یا رسول الله! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای؟! رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در پاسخ او، فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسی (علیهالسّلام) باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبری مبعوث نمیشود.
۲. در جنگ خیبر، از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شنیدم، میفرمود: پرچم اسلام را به دست کسی میدهم که خدا و رسول را دوست میدارد و خدا و رسول هم، او را دوست میدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمیشناختیم، همان زمان رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) علی را به حضور
@@افشینمحمدی-م7ح برمعاویه ملعون لعنتتتتتتتتتتتتتتتت
@@افشینمحمدی-م7ح خدا قوت
فقط حیدر امیرالمومنین است
خداوند رحمت کند معاویە را
بله و همچنین افرادی که معاویه کشت مثل حسن، عایشه،حجر ابن عدی، آمار یاسر ، ابوضر ، مقداد، مالک اشتر نخعی، علی ابن ابی طالب (مشکوک به قتل)، آری خدا این قاتل غاصب غارتگر را رحمت کند.😂
معاویه بعد از سال خشکسالی، نامهای به یکی از کارگزاران خویش نوشت که هرکس که چیزی از فضیلتهای ابوتراب (امیر مومنان علی علیهالسلام) و خاندان او را نقل کند، در مقابل او هیچگونه مسئولیتی شما را تهدید نمیکند (هرچه با وی کردید جایز است)؛ پس سخنرانان در هر منطقه و بر هر منبری علی را لعن کرده و از او بیزای میجستند و به او و اهلبیت او دشنام میدادند؛ و بیچارهترین مردمان در آن زمان مردم کوفه بودند؛ زیرا شیعه علی (علیهالسّلام) در آن شهر زیاد بود؛ پس معاویه زیاد بن سمیه را حاکم بر آنجا قرار داده و بصره را نیز تحت امر او قرار داد؛ او به دنبال شیعیان میگشت (او شیعیان را میشناخت، زیرا در زمان خلافت علی (علیهالسّلام) از طرفداران او بود) پس ایشان را حتی در زیر هر سنگ و کلوخی پیدا کرده و میکشت؛ و یا تهدید میکرد؛ و دستها و پاها را جدا کرده و چشمها را کور مینمود؛ و ایشان را بر تنههای درخت خرما به دار میکشید؛ و یا از عراق بیرون میکرد؛ تا جایی که کسی از شیعیان شناخته شده در عراق باقی نماند.»
علوی شافعی، محمد بن عقیل، النصایح الکافیة، ص۹۷.
ابن ابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، ج۱۱، ص۴۴.
«عبدالله بن ابینجیح از پدرش نقل میکند که گفت: معاویه در سفر حج و زیارت خانه خدا، به سعد بن ابیوقاص گفت: درگیریها و جنگ مانع از زیارت خانه خدا شده است؛ به گونهای که بعضی از سنتهای آن را فراموش کردهام، تو طواف کن تا پشت سرت ما هم طواف کنیم. پس از اتمام طواف، در دار الندوة نشست و سعد را کنار خود نشاند و شروع کرد به بدگویی از علی بن ابیطالب (علیهالسّلام). سعد گفت: مرا با خودت همراه کردهای تا از علی بدگویی کنی؟ به خدا سوگند اگر هر یک از سه امتیازی که علی (علیهالسّلام) دارد من داشتم، بهتر بود برای من از آن چه که در کره زمین خورشید بر آن میتابد. یکی این سخن رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که در غزوه تبوک به علی (علیهالسّلام) فرمود: آیا راضی نمیشوی که تو جانشین من باشی همانند هارون نسبت به موسی، فقط بعد از من پیامبری نخواهد بود.
دوم آن که در فتح خیبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خدا و رسول او را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند، فتح و پیروزی به دست وی خواهد بود و او فرار نمیکند. سوم آن که همسر دخترش و دامادش باشم تا از وی فرزندی داشته باشم. از امروز به بعد در هیچ مکانی با تو در یکجا نخواهم نشست. سپس بلند شد و لباسش را تکان داد و رفت.ابنکثیر، اسماعیل بن عمر، البدایة والنهایة، ج۱۱، ص۵۰.
دستور معاویه ملعون به صحابه برای دشنام دادن به امیرالمومنین علی علیه السلام
عن سعید قال امر معاویة سعدا ان یسب ابا تراب فقال اما ما ذکرت ثلاثا قالهن رسول الله صلی الله علیه وسلم فلن اسبه لان یکون فی واحدة منهن احب الی من حمر النعم؛ [] معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور داد که علی (علیهالسّلام) را ناسزا بگوید....»
محبالدین طبری، احمد بن عبدالله، الریاض النضرة، ج۳،ص۱۵۲، باب ذکر ان بیوته اوسط بیوت رسول، طبع مصر و طبق برنامه مکتبة الشاملة.
«معاویه به بزرگان صحابه دستور داد تا به علی (علیهالسّلام) دشنام دهند با آنکه در صحیح مسلم آمده است رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به علی (علیهالسّلام) فرمود: یاعلی! تو را جز مؤمن دوست نمیدارد و جز منافق کسی با تو دشمنی نمیکند. و نیز در مسند احمد این حدیث از پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمده است که فرمود: هر کس به علی دشنام دهد به من دشنام داده است و در تاریخ ثبت شده است که معاویه هم خودش به علی (علیهالسّلام) بد میگفت و هم دیگران را به سب و لعن علی (علیهالسّلام) فرمان میداد. در صحیح مسلم آمده است: معاویه به سعد بن ابی وقاص دستور ناسزا گفتن به علی (علیهالسّلام) را صادر کرد و گفت: چرا به علی دشنام نمیدهی، در جواب گفت: سه خصلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدم که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها را در حق من فرموده بود برای من بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود.»
سقاف، حسن بن علی، زهر الریحان، ص۱۱، ط دار الامام الرواس، بیروت.
عبداللّه بن عمر میگوید: پیامبر از مکانی در حال عبور بود، چشمش به ابوسفیان افتاد که سوار بر شتر بود و معاویه و برادرش یکی پیشاپیش و دیگری پشت سر در حرکت بودند فرمود: «اللّهمّ العن القائد و السائق و الراکب». بار خدایا آنکه سواره است و آن دو که همراه او و پیاده هستند را لعنت کن، افرادی که این حدیث را از عبدالله بن عمر شنیدند، سؤال کردند: آیا خودت از پیامبر شنیدی یا کسی دیگر برایت تعریف کرده است؟ گفت: آری خودم شنیدم، و اگر دروغ بگویم، گوشهایم کر شوند همانگونه که دو چشمم کور شده است.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۱۰، ص۵۸، حوادث سال ۲۸۴ ه.
منقری، نصر بن مزاحم، کتاب صفین، ص۲۲۰، چاپ مصر.
طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۵۶۶.
منقری، نصر بن مزاحم، وقعة صفین، ص۲۱۸.
خدالعنتش کنه
عبد الرزاق صنعانی از اساطين علم حدیث اهل سقیفه كه بزرگانی همچون احمد بن حنبل، یحیی بن معین، اسحاق بن راهویه و علی بن المدینی شاگردی او را كردهاند، به شدت از معاویه (خال النواصب) متنفر بوده است.
نام معاویه برای او به حدی مشمئز كننده بوده كه هر وقت یادی از معاویه میشد، میگفت:
لاَ تُقَذِّرْ مَجْلِسَنَا بِذِكْرِ وَلَدِ أَبِی سُفْیانَ؛ مجلس ما را با یاد پسر أبو سفیان كثیف  نكن.
 ذهبی، سیر أعلام النبلاء ، ج9، ص570.
از تاریخ ایران بگو چقدر در تا یخ وطن فروش داشته و داره
به چدرد ایرانی میخوره
من همواره معلومات های شما را می شنوم
متاسفانه در پیوند به ساحت شخصیت های علمی وتاریخی یا بر چسپ می زنید یا به اون هویت مذهب شعیه میدهی
متاسفانه این ضعف شماست که
شونده نمی تواند منبع ویا کانال شمارا معبر بداند
ونقص شما نیز است
درود بر معاویە بزرگ
روایت دستور معاویه، به سبّ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در صحیح مسلم آمده است:
مسلم نیشابوری در صحیح خود این روایت را نقل میکند:
«حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا فِی اللَّفْظِ قَالَا حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ اِسْمَعِیلَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی وَقَّاصٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ اَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ اَنْ تَسُبَّ اَبَا التُّرَابِ فَقَالَ اَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ اَسُبَّهُ لَاَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لَاُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیًّا فَاُتِیَ بِهِ اَرْمَدَ فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَةَ اِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَکُمْ} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی.»
[۶۱]
«عامر بن سعد بن ابیوقّاص، از پدرش روایت کرده است که در یکی از روزها، معاویة بن ابیسفیان به سعد دستور داد[تا به حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچی کرد ].
معاویه، از وی پرسید: به چه سبب علی را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمیدهی؟ سعد گفت: بخاطر آنکه سه فضیلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدهام که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد.
۱. در کارزاری، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود، در مدینه باقی گذاشت و حضرت علی (علیهالسّلام) به عرض رسانید: یا رسول الله! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای؟! رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در پاسخ او، فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسی (علیهالسّلام) باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبری مبعوث نمیشود.
۲. در جنگ خیبر، از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شنیدم، میفرمود: پرچم اسلام را به دست کسی میدهم که خدا و رسول را دوست میدارد و خدا و رسول هم، او را دوست میدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمیشناختیم، همان زمان رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) علی را به حضور
در کتاب النساب و الشراف بلاذری از بزرگترین علما و محدثین اهل سنت از قول حضرت محمد ص آمده است معاویه در تابوت قفل شده در اعماق جهنم است
خداوند رحمت کند معاویە را
روایت دستور معاویه، به سبّ امیرالمؤمنین (علیهالسّلام) در صحیح مسلم آمده است:
مسلم نیشابوری در صحیح خود این روایت را نقل میکند:
«حَدَّثَنَا قُتَیْبَةُ بْنُ سَعِیدٍ وَمُحَمَّدُ بْنُ عَبَّادٍ وَتَقَارَبَا فِی اللَّفْظِ قَالَا حَدَّثَنَا حَاتِمٌ وَهُوَ ابْنُ اِسْمَعِیلَ عَنْ بُکَیْرِ بْنِ مِسْمَارٍ عَنْ عَامِرِ بْنِ سَعْدِ بْنِ اَبِی وَقَّاصٍ عَنْ اَبِیهِ قَالَ اَمَرَ مُعَاوِیَةُ بْنُ اَبِی سُفْیَانَ سَعْدًا فَقَالَ مَا مَنَعَکَ اَنْ تَسُبَّ اَبَا التُّرَابِ فَقَالَ اَمَّا مَا ذَکَرْتُ ثَلَاثًا قَالَهُنَّ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَنْ اَسُبَّهُ لَاَنْ تَکُونَ لِی وَاحِدَةٌ مِنْهُنَّ اَحَبُّ اِلَیَّ مِنْ حُمْرِ النَّعَمِ:
سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ یَقُولُ لَهُ خَلَّفَهُ فِی بَعْضِ مَغَازِیهِ فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ یَا رَسُولَ اللَّهِ خَلَّفْتَنِی مَعَ النِّسَاءِ وَالصِّبْیَانِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ اَمَا تَرْضَی اَنْ تَکُونَ مِنِّی بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسَی اِلَّا اَنَّهُ لَا نُبُوَّةَ بَعْدِی وَسَمِعْتُهُ یَقُولُ یَوْمَ خَیْبَرَ لَاُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیُحِبُّهُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ قَالَ فَتَطَاوَلْنَا لَهَا فَقَالَ ادْعُوا لِی عَلِیًّا فَاُتِیَ بِهِ اَرْمَدَ فَبَصَقَ فِی عَیْنِهِ وَدَفَعَ الرَّایَةَ اِلَیْهِ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَةُ: {فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ اَبْنَاءَنَا وَاَبْنَاءَکُمْ} دَعَا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ عَلِیًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَیْنًا فَقَالَ اللَّهُمَّ هَؤُلَاءِ اَهْلِی.»
[۶۱]
«عامر بن سعد بن ابیوقّاص، از پدرش روایت کرده است که در یکی از روزها، معاویة بن ابیسفیان به سعد دستور داد[تا به حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) ناسزا بگوید! «سعد» از دستور او سرپیچی کرد ].
معاویه، از وی پرسید: به چه سبب علی را آماج ناسزا و دشنامت قرار نمیدهی؟ سعد گفت: بخاطر آنکه سه فضیلت از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در شان علی (علیهالسّلام) شنیدهام که با توجه به آنها، هیچگاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمیکنم و هر گاه یکی از آنها برای من بود، بهتر و ارزندهتر از شتران سرخ مو بود که در اختیار من باشد.
۱. در کارزاری، رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله)، حضرت علی (علیهالسّلام) را به جانشینی خود، در مدینه باقی گذاشت و حضرت علی (علیهالسّلام) به عرض رسانید: یا رسول الله! مرا به خلافت بر زنان و کودکان گماشته ای؟! رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) در پاسخ او، فرمود: آیا خرسند نیستی از اینکه جایگاه تو نسبت به من، همانند جایگاه هارون، به حضرت موسی (علیهالسّلام) باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبری مبعوث نمیشود.
۲. در جنگ خیبر، از رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) شنیدم، میفرمود: پرچم اسلام را به دست کسی میدهم که خدا و رسول را دوست میدارد و خدا و رسول هم، او را دوست میدارند! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار این که این فضیلت بزرگ نصب ما گردد، سر از پا نمیشناختیم، همان زمان رسول خدا (صلیاللّهعلیهوآله) علی را به حضور
عبد الرزاق صنعانی از اساطين علم حدیث اهل سقیفه كه بزرگانی همچون احمد بن حنبل، یحیی بن معین، اسحاق بن راهویه و علی بن المدینی شاگردی او را كردهاند، به شدت از معاویه (خال النواصب) متنفر بوده است.
نام معاویه برای او به حدی مشمئز كننده بوده كه هر وقت یادی از معاویه میشد، میگفت:
لاَ تُقَذِّرْ مَجْلِسَنَا بِذِكْرِ وَلَدِ أَبِی سُفْیانَ؛ مجلس ما را با یاد پسر أبو سفیان كثیف  نكن.
 ذهبی، سیر أعلام النبلاء ، ج9، ص570.