دوستان من داستان سرباز را تا اخیر شنیدم در چند پارت به نشر سپرده شده بود اگر میخاین من داستان را برایتان گفته میتوانم اما حالا در کانال نیست نمیتانم چرا
خیلی داستان غم انگیز بود 🥺🥺 خدا لعنت کند همو مامای ظالمش را که طفلک را با بیل چی قسم زد و حلقه مویش را چی قسم به دروازه میزد 😢 دلم یخ کرد سرش که طالب لت کردیش 🤗
سلام لالا رامش نام این پسر که از را بلغارستان آمده بود چی است کدام شهر زنده گی میکند اگر از مزار است بیگو چون یک پسر از رای بلغارستان ده را خدا بیامورز شود چون مار زد به جنگل امون جه جان داد شب بود قاچاق بر امون جه را کرد چون امکان انتقال نداشت کمی خاک انداخت اگر از مزار است
سلام لالا رامش امید که خوب باشی لالا رامش ای داستان ره که تعریف کدی آدم های ای داستان ره به تمام معنا میشناسم اولین دورغ مادر ای دختر این است که وقتی پدرش فوت کد هیچ چیزی نداشت پدرش و مادرش بسیار یک خانم خراب جنگره بود همیشه وقت به شوهرش میگفت تو بمری که مه یک شوهر پیسه دار بیگیرم که امتو هم شد وقتی شوهرش فوت کرد تا چهار سالی که خانه خسرش بود او خانم تمام خرج مصارفش ره ایور های میدادن با وجودی که از شوهرش چیزی نمانده بود در ظرف چهار سال هیچ کدام از ایور هایش نمیگفتن بیا ما توره میگیرم خودش به همگی مردا خوده پیش میکرد حتا در امو بین مرد های خسرانش یک مرد بود کمی مشکل اعصاب داشت و این میگفت اگر مره به امو مرد هم نکاح کنین قبول دارم اما چون بسیار یک زن خراب جنگره بود دل همه خسران ره شکستانده بود هیچ کس راضی نبود که ای زن ره دو باره عروس خود قبول کنن بعد رفت خانه پدرش ایور هایش نگفتن که باید دخترا پیش ما باشن چون اونا خورد بودن و به مادر ضرورت داشتن ایور هایش تا وقتی که ای خانم خانه پدرش بود شوهر نکرده بود ماهانه هم برایش مواد خوراکه میبردن و هم پول نقد برایش میدادن او خانم تمام پول هایش ره جم کرد لاکت طلا خرید بعدش رفت عروسی کرد گفتی خودش با مرد پیسه دار البته ناگفته نمانه شوهر اولش هم پیسه دار بود تمام برادر هایش تجارت داشتن در اون وقت زمان اما شوهر ای خانم تمام پول هایش ره قمار میزد برایش پیسه و جایداد زیاد نمانده بود و ای که دخترایش در خانه مامایش زیاد زجر زحمت دیدین چون مادر خوش بود که دخترایش در خانه ماما هایش باشن و یک گپ به مادر تو دخترک میگم بگو دیگه هیچ وقت ای قسم دورغ دورغ داستان از دلت جور نکو که بیاب میشی😂
خدا تمام مادرو پدرهارا نگه داره و تشکر از شما برادر رامش عزیز بابت نشر داستان و حرفهایها زیبایتان موفق باشید
بسیار داستان خوب بود ❤❤❤
زیاد گریہ کردم بخدا دوری اولاد زیاد سخت است ھردوطفلم پیش خودم نیست 😢😢😢😢😢
راوی محترم بسیار زیبا روایت کردی قصه زندگی مادرتان ❤❤❤❤بسیار شیرین بود لحجه شیرین تعریف کردی ❤❤❤
Thank you 🤲🤲🤲👍👍❤❤❤❤🌹🌹🌹🌹
سپاس از فرهنگ سازی مفید شما آقای آرمان عزیز و گرامی
عالی بود متشکرم
❤❤❤❤❤❤
😢😢😢😢😢
لالای محترم چه گپهای زیبا میزنی... موفق و شاد باشید همیشه 😊
دمثل همیشه عالی ❤❤❤
😢😢😢
ممنون از داستان قشنگتون همکار محترم
شما هم کانال فوق العاده ای دارین ❤
Thank you ❤❤❤❤😊😊😊😊
😢😢😢😢❤❤
سلام رامش جان نازنین . شکر جور و صحتمند استیند .🙏🙏🙏😍😍😍♥️♥️♥️
اول🎉
این داستانتون هم بسیار عالی بود اقای رامیش 🙂😍😍🫶🫶
ارزوی موفقیت دارم برای شما ♥️♥️♥️🔥
❤
تشکر لالا رامش بخاطر داستان های تان 😍
کمنت اول 😂🎉❤
خیلی خندیدم سری دخترک را کل کردی . و زیاد جگر خون شدم که چرا پدرت که زخمی بود شفاخانه نبردن اوردنیش خانه 😢
لالا رامش داستان به امید فردای بهتر چرا حذف کردی
چقدر خوب سراش کل کده بود😂😂
عالی بودید ❤❤❤❤❤❤
خداوند پدر جان ات را غریق رحمت بکند امین . 🤲💔 واقعا خواهرکم بدون مادر زندگی کردن بسیار است . 💔💔💔
🕋🕋🕋🤲🤲🤲😥😥😥😥
😂😂😂😂سرش را کل کرده بسیار جالب
❤❤❤
🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
اقای رامیش همو داستان سرباز چیشد چرا ایدامه اش پخش نشد چرا حزف شد
در کانال افغانستان مگزین به نشر رسید
@@helay_sediqi1922az onja ham hazf shda!
دقیقا
ولی موفق به شنیدن نشدیم و دوباره پاک شد
دوستان من داستان سرباز را تا اخیر شنیدم در چند پارت به نشر سپرده شده بود اگر میخاین من داستان را برایتان گفته میتوانم اما حالا در کانال نیست نمیتانم چرا
@@helay_sediqi1922لالا رامش چطور همرای تان هم کلام شوم
❤❤❤❤❤
دقیقآ آقا رامش شما کاملآ درست میگین تشکر از سخنان شیرین تان و داستان خودی ای دختر چی نام داره
اگر بی بی جانت زنده است لطفاً داستان زندگی او را هم بنویس
ازش اجازه بگیرم حتما ❤
@@its._.tuba_370 انشاءالله 🙏
لالا رامش یک ماہ قبل کہ داستان بنام تقدیر سیاہ نشر شدہ بود بخش دوم اش نیست آیا نشر کردہ بودید لطفاً معلومات بتین تشکر ،
اوه ( ۲۲ ) ساله ؟ بیوه شد ؟ خدایا چقدر جوان بود . 🤲🤲🤲💔💔💔💔
سلام برادر
داستان سرباز چی شد
اصلا نیست چرا ؟
♥♥♥♥♥😍😍😍😍😍😜😜😜😜😜
خیلی داستان غم انگیز بود 🥺🥺 خدا لعنت کند همو مامای ظالمش را که طفلک را با بیل چی قسم زد و حلقه مویش را چی قسم به دروازه میزد 😢 دلم یخ کرد سرش که طالب لت کردیش 🤗
وی …. مادرکلان ات چرا از خانه شما را کشید ؟ اما چقدر بی رحم و ظالم بود . خیر ببیند خاله ات . اما کاش دوباره نمیرفتیند .
نام داستان زندگی خودت چی است جانم
قلبم پاش پاش شد ، داستان نامزدی م است ❤
قصه مادرش بود یا از خودش!!!
سلام لالا رامیش جان نام داستان خوده این دختره به چه نام پخش شده به کدام کانال نشر شده
کانال افغانستان مگزین،قلبم پاش پاش شد
داستان داستان yayy
در راستش تربیه نیست مردسالاری
داستان ازخودت بود یا مادرت😊
سلام لالا رامش نام این پسر که از را بلغارستان آمده بود چی است کدام شهر زنده گی میکند اگر از مزار است بیگو چون یک پسر از رای بلغارستان ده را خدا بیامورز شود چون مار زد به جنگل امون جه جان داد شب بود قاچاق بر امون جه را کرد چون امکان انتقال نداشت کمی خاک انداخت اگر از مزار است
نامش صمیم است در سال ۲۰۱۴ در راه بلغاریا گم شده.
موهایش را کل کردی . چی بلاگک بودی .😂😂😂😂😂
سلام لالا رامش امید که خوب باشی لالا رامش ای داستان ره که تعریف کدی آدم های ای داستان ره به تمام معنا میشناسم
اولین دورغ مادر ای دختر این است که وقتی پدرش فوت کد هیچ چیزی نداشت پدرش و مادرش بسیار یک خانم خراب جنگره بود همیشه وقت به شوهرش میگفت تو بمری که مه یک شوهر پیسه دار بیگیرم که امتو هم شد وقتی شوهرش فوت کرد تا چهار سالی که خانه خسرش بود او خانم تمام خرج مصارفش ره ایور های میدادن با وجودی که از شوهرش چیزی نمانده بود
در ظرف چهار سال هیچ کدام از ایور هایش نمیگفتن بیا ما توره میگیرم خودش به همگی مردا خوده پیش میکرد حتا در امو بین مرد های خسرانش یک مرد بود کمی مشکل اعصاب داشت
و این میگفت اگر مره به امو مرد هم نکاح کنین قبول دارم
اما چون بسیار یک زن خراب جنگره بود دل همه خسران ره شکستانده بود هیچ کس راضی نبود که ای زن ره دو باره عروس خود قبول کنن
بعد رفت خانه پدرش ایور هایش نگفتن که باید دخترا پیش ما باشن چون اونا خورد بودن و به مادر ضرورت داشتن
ایور هایش تا وقتی که ای خانم خانه پدرش بود شوهر نکرده بود ماهانه هم برایش مواد خوراکه میبردن و هم پول نقد برایش میدادن او خانم تمام پول هایش ره جم کرد لاکت طلا خرید بعدش رفت عروسی کرد گفتی خودش با مرد پیسه دار
البته ناگفته نمانه شوهر اولش هم پیسه دار بود تمام برادر هایش تجارت داشتن در اون وقت زمان اما شوهر ای خانم تمام پول هایش ره قمار میزد برایش پیسه و جایداد زیاد نمانده بود
و ای که دخترایش در خانه مامایش زیاد زجر زحمت دیدین چون مادر خوش بود که دخترایش در خانه ماما هایش باشن
و یک گپ به مادر تو دخترک میگم بگو دیگه هیچ وقت ای قسم دورغ دورغ داستان از دلت جور نکو که بیاب میشی😂
انانصر عزیز گفته هایتان را چرخ میتین چرخ میتین و در سر دین میارین البته که دین ما ظلم را نگفته اما کار های اینهاره به دین ربط نتی خواهشا 😬
❤