عاقد چیزی گفت که هممون ساعت ها…
Вставка
- Опубліковано 9 лют 2025
- راوی و گوینده:مستان محمدی
سلام
به چنل داستان زندگی خوش اومدین.
سرگذشت هرکدوم از ما چالش های خودشو داره و سعی ما اینه که زندگیهای پر از فراز نشیب رو براتون بازگو کنیم.
تمامی روایت ها بازگویی زندگیهای واقعی هستن.
جهت حفظ حریم شخصی و جلوگیری از آسیب رسیدن به افراد واقعی در سرگذشت شخصیت اصلی تمامی اسامی تغییر کرده اند.
اگه هنوز عضو چنل ما نشدید لطفا دکمه سابسکرایب رو بزنیدو علامت زنگوله کنارشو فشار بدید تا اولین نفر از ویدیو های ما باخبر بشید 😍❤️
#داستان #داستان_قدیمی #پادکست_فارسی
#داستان #پادکست #داستان_واقعی
#dastan
________
داستان واقعی
پادکست
داستان های فارسی
داستان واقعی عاشقانه
داستانهای واقعی
داستانهای فارسی
داستان عاشقی
داستان
پادکست داستان صوتی
پادکست داستان فارسی
داستانهای فاسی جدید
داستان های پنهانی
پادکست داستان
داستان انگیزشی
داستان انگیزشی موفقیت
داستان انگیزشی کوتاه
داستان کوتاه
رمان صوتی فارسی
رمان صوتی عاشقانه
کتاب صوتی
مشاوره
تجربه
مشاوره ازدواج
شعر عاشقانه
شاعرانه
شعر
داستان ترسناک
ترسناک
داستان بلند
داستان کوتاه
رمان بلند
Dastan
Life story
داستان زندگی
❤🎉❤🎉❤🎉باسپاس نازنینم
این جدایی عاقلانه ترین و منطقی ترین راه بود، و نپختگی جوونها ... تو ازدواج ، فقط خواستن و عشق دو روزه، نون و آب نمیشه، بلوغ فکری لازمه و شعور زندگی ....
هر کسی هم باید با. هم رده خودش ، ازدواج و اختلاف طبقاتی زیاد نباشه ...
و واقعا خدارو شکر. که قبل عقد و بدبخت شدن. ، این وصلت صورت نگرفت
✌️👍
سلام خسته نباشین عزیزم ❤❤❤❤
خیلی کار خوبی کرد که دیگه به سها مجال ادامه دادن نداد کسی که دائم به حرف پدرو مادرش زندگی رو به بازی بگیره بعدشم همین خواهد بود .اگر واقعا عماد رو دوست داشت باهاش ادامه میداد تو هر شرایطی❤❤❤❤
❤❤❤❤❤بسیار عالی
اون قسمت حرف های سها که گفت « ما همه چیزو شوخی گرفتیم و هنوز بچه ایم و کجا زندگی کنیم و با چه پولی….» خیلی درست هست …. کلا ازدواج زیر سن ۳۰ برای پسر غلط هست اونم با اقتصاد این روزهای ایران حتی کل دنیا ….. ازدواج چیه ، آخه …. دوستی و نامزد بازی خیلی هم عالیه …. ازدواج خیلی آمادگی میخواهد و صبر و گذشت و آگاهی که جوونهای زیر ۲۵ سال ندارن
❤❤❤❤
هر کی باید لقمه اندازه دهنش برداره، دختری که توی ناز و نعمت بزرگ شده هیچوقت نمیتونه فقیرانه زندگی کنه ، عشق اینجا هیچ معنایی نداره ، چند روز که بگذره متوجه میشه که نمیشه.. خدا رو شکر دوباره گول سها رو نخوردی و بالاخره دختر مناسب و پیدا کردی و خوشبخت شدی،افرین به پشتکار و هدفی که داشته و آخرش موفق شدی 👍
شکرخدا که عاقبت به خیر شدی آقا عماد اون دختر لیاقت
نداشت با اون خانواداش حتی
اگر ازدواج میکردین نمیتوانستی اونی باشی که حالا هستی و همان بدبخت میماندی
ولی قربون حکمت خدا برم که
خوب چوب میزند و خوب هوای جونای یتیم و با معرفت
را داره.امیدوارم همیشه موفق
باشی.همانطور صاحب کارت
هم انشاالله خدا یاورش بماند.
سپاس از راوی خوش صدای داستان.امیدوارم روزی حوصله
کنم و داستان خودم هم بفرستم.❤❤❤❤بدرود
Perfect
سلام به روی ماهت عزیزم ممنون داستان قشنگت بسیاری عالی ❤❤❤❤❤🎉🎉🎉🎉🎉😂😂😢😢
❤❤❤ امان از عاشقی
درود و سپاس فراوان از شما بانــو مستان عزیـــز،مثل همیشه عالــی بود،فقط میخواستم برای چندمین بار از ادمین محترم چنل خواهش کنم تیتر ویدئو رو کمی واقعی بزنن،آخه تیتر ویدئو ها هیـــچ ربطی به داستان نداره و فقققققط برای زیادی هیجانــی کردن داستان به امید ویوی بیشتر زده میشه که از نظر من مخاطب نه تنها جذاب نیست بلکه باعث میشه احساس کنم داره به شعورم توهین میشه و این اصلا قشنگ نیست و در طولانی مدت برای چنل هم مفید نیست،بخدا مخاطبین همه جوره چنل شما و صدا و روایت بانو مستان عزیز رو اونقدر دوست دارن که اینا اصلا براشون مهم نیست و بی معطلی ویدئو رو میبینن و چنل تون رو هم به همه معرفی میکنن ،پس ممنون میشم به این موضوع توجه و اون رو برطرف بفرمایید❤🌹
آقای امین سپاس از همراهی و حضور گرمتون🌹🪽این تیترا بر اساس کل داستانه و رازالوده وکاملا در جریا داستان وجود داره و اینکه اصل تیترنویسس همینه بازم ممنون از دقتتون🌹
@@dastan.zendegi فرمایش تون درسته،یه چیزاییش در طول داستان وجود داره،اما غلو شده و هر خط بی ربط به خط بعدیست،با احترام به شما باید بگم خیر از نظر ادبی اصلا تیتر نویسی اینگونه نیست،تیتر بایست واقعی و کاملا مرتبط با داستان،صادقانه و بادر نظر گرفتن شعور مخاطب باشه،بازم شاید من اشتباه میکنم و استدعا میکنم با یک کارشناس ادبی موضوع رو در میان گذاشته و باهاشون مشورت کنید،به هرحال از بانو مستان عزیز و شما سپاسگزارم 🌹
@@amin5895hu موافقم.تیتر ها واقعی نیست و بی سرو ته.
عاشق صداتم مستان جونم❤❤❤
من همسرم با هم دوست بودیم خانواده ها راضی نبودن پدرم میگفت پیک موتوری که شغل نیست از اون سمت هم مادرشوهرم اصلاراضی نبود امابا همه مشکلات زندگی الان 14سال با هم هستیم و من عاشقشم خدادوتا فرشته به ما داده و بامشکلات میجنگیم ❤
❤❤❤❤❤عالی
❤❤
این داستان را از یک زاویه دیگه براتون میگم ،،،،روز قرار محضر پدرو مادر صحی بعد از اتمام خطبه با نشان دادن عمدی ناراحتی و دلخوریشان که حتی سر سوزنی از شور شعفی که در ماحصل وصال بود نتوانست کم کند محضر را ترک و ما را تنها گذاشتن ...من با یک جعبه شیرینی به سر کارم برگشتم و صاحب کارم و سایر کارکنان با برداشتن شیرینی بهم تبریک گفتن و من خنده از روی لبهام جمع نمی شد ،،،، و صاحب کار محمد هرگز پیش نهاد شراکت را به محمد نمی داد و در نهایت یک زندگی زیر خط فقر صحی را خسته و بعد فروکش شدن حرارت عشق ابتدای ازدواج محمد را ترک و به خانه پدرش باز گشت
شما نظر دیگه اییدارید ؟
منو شوهرم هم خیلی وضعیت مون خرابه شوهرم مسافر بره با دوتا دختر گوچک انشاالله ماهم از این وضعیت بیرون بیاییم