واااای چقد قشنگ بود اخه این سریال،هیییچ وقت قدیمی نمیشه هیچوقت تکراری نمیشه کاش خشایار الوند فوت نمیکرد و ادامه پیدا میکرد ،فیلمنامه نویس جدیدش نتونست مثل قبلی قشنگ بنویسه،خدا رحمتش کنه روحش شاد که انقد دل مردم رو شاد کرد😢
عاشق این سریال بودم و هستم واقعا تکن، مخصوصا پارت سوم که شاید ده بار دیده باشم چقد طبیعی و قشنگ بازی می کنن یه موقعهایی یادم میره فیلمه انگار زندگی واقعیه، کاش همیشه هر روز مثل اخبار این سریال سالها ادامه داشت هرشب نیگا می کردیم همشون عالین🙏🙏🙏
بهترین سریالی که تو عمرم دیدم که ریختم روی فلش و هرروز نگاه می کنم من تلویزیون روشن میکردم که سریال پایتخت نگاه کنم الان مدت ها هست که تلویزیون روشن می کنم ولی به فلش وصل هست و باز پایتخت نگاه می کنم هیج برنامه ای دیگه نه دوست دارم نه نگاه می کنم
اول خوشحال شدم چهار هموطن سازگار با هم میبینم که یکچا جمعند و خوش❤❤❤❤❤❤ بی شعورا😍😍 چون میگویند سازگاری و مدارا نشان شعور است! بیاید به کلبه کتاب و اندیشه و تار و تفنگ من جانا.❤❤❤❤🏡🌋🏕🚑🚒 تفنگ پدری
داستانی جالب و آموزنده 👉 شخصی که با خودرو به یک شهر دور رفته بود در حال بازگشت راه را گم کرد و وارد جاده ای شد که به اعماق جنگلی دور افتاده ختم میشد . زمانی متوجه شد راه را اشتباه رفته که سوخت اتومبیلش تمام شد . در آن فصل کسی به آن جنگل نمیرفت و هر چقدر منتظر شد گذری از انجا عبور نکرد . پس به ناچار برای اینکه از گرسنگی و تشنگی تلف نشود پیاده راه را در پیش گرفت . شب شده بود و نور آتشی در میان جنگل نظرش را جلب کرد . پس به سمت آن رفت و دید که پیرمردی در آنجا زندگی میکند . بعد از اینکه پیرمرد به او غذا و آب داد ، آن دو شروع به صحبت کردند ؛ پیرمرد : کیستی و اینجا چه می کنی ؟ مرد ، داستان گم شدنش را تعریف کرد و پرسید ؛ "چرا شما اینجا زندگی میکنید؟ پیرمرد گفت : تمام دار و ندار من دوستی بود که همدمم بود ، هر وقت به مشکلی بر می خوردم او با استعداد فکری که داشت مشکل من را حل میکرد ، او برای من تکیه گاهی بود ، در کنار او زندگی برای من خیلی شیرین بود اما از زمانی که با هم برای شکار به این جنگل آمدیم او را گم کرده ام و چون بدون او نمیتوانم در جامعه زندگی کنم و همه از من سو استفاده میکنند ، پس به اینجا امده ام تا هم تنهایی زندگی کنم هم اینکه شاید او را پیدا کنم ( پیرمرد انسان پاک و ساده و بی نیرنگ و راست گو بود به همین دلیل فکر میکرد همه مثل خودش پاک و صادق هستند در نتیجه مردم حیله گر همیشه سرش کلاه می گذاشتند ) . مرد که تمام فکرش این بود که چگونه از این جنگل نجات پیدا کند وقتی این را شنید فکری به ذهنش خطور کرد و رو به پیرمرد کرد و گفت ؛ مشخصات دوستت چه بود؟ پیرمرد مشخصات دوستش را توضیح داد مرد به دروغ گفت که من او را میشناسم ، در شهر ما مشغول کار است و من او را دیده ام . پیرمرد بدون اینکه شک کند گفت چه خوب لطفا مرا پیش او ببر . مرد : اما من راه بیرون رفتن از این جنگل را بلد نیستم پیرمرد : من راه را میدانم فقط چند روز طول میکشد تا پیاده برویم مرد : قبول است آب و غذا بردار تا برویم پس ، آن دو راهی شدند ، در راه مرد صحبت های خوبی میکرد و از خوبی های دوست پیرمرد میگفت و پیرمرد که همه ی فکرش رسیدن به دوستش بود اصلا به حیله ی مرد توجهی نمی کرد . بعد از گذشت یک روز مرد خسته شد پس خودش را روی زمین انداخت و پایش را گرفت و گفت پایم پیچ خورد ، دیگر نمیتوانم ادامه دهم . پیرمرد که اشتیاق دیدن دوستش کورش کرده بود گفت اشکالی ندارد من تو را کول میکنم . ابتدا مرد نپذیرفت ، پیرمرد نزد خودش گفت عجب ادم خوبی است که نمی خواهد من اذیت شوم اما به خاطر اینکه زودتر به دوستش برسد با اسرار مرد را کول کرد در صورتی که پای مرد مشکلی نداشت . بلاخره به روستایی رسیدند و از آنجا با الاغ به شهر و از انجا به شهر مرد رفتند . مرد ، پیرمرد را به سمت مغازه ای که خیلی وقت بود خالی بود برد . وقتی به مغازه ی خالی رسیدند مرد گفت احتمالا به جای دیگری رفته پس تو بیا و در باغ من کار کن تا من دوستت را پیدا کنم . یک سالی گذشت و پیرمرد همچنان در باغ آن مرد کار میکرد و مرد نمی گذاشت که شخصی به پیرمرد نزدیک شود و با او هم صحبت شود که مبادا پیرمرد از نیت پلید مرد اگاه شود . پیرمرد از مرد در مورد دوستش سوال میکرد و مرد هر بار بهانه ای می اورد . سرانجام مرد چاره ای اندیشید تا پیرمرد را تا اخر عمرش برده ی خود کند . او به پیرمرد گفت دوست تو به بهشت رفته . پیرمرد گفت : بهشت کجاست مرد گفت : هر کسی به دیگران کمک کند و باغ دیگران را آباد کند بعد از مرگ به بهشت میرود ، حتی نباید به صاحب باغ شک کند و اگر شک کرد به جای اینکه به بهشت برود به جهنم میرود پس اگر از دیگران در مورد من و دوستت سوال کردی به بهشت نمیروی . پس پیرمرد که گول خورده بود ، به خاطر رسیدن به دوستش تا آخر عمر در باغ آن مرد کار کرد . بله دوست عزیز بهشت داستانی ساختگی از دنیایی ساختگی است ، تا انسانهای ساده دل را به بردگی گرفت . هر کسی که اسمی از بهشت و دنیای دیگر برد شک نکن که آن شخص نقشه ای بر سر دارد تا مردم ساده را گول بزند و برده ی خود کند و این است داستان پیامبران من جمله محمد پیامبر اسلام .
بی نهایت از دیدن سریال شاد میشم بطور عجیب😂😂
هیچوقت قدیمی و تکراری و بی مزه نمیشه
😂😂😂❤❤❤❤
خدا همه بازیگران فیلم را حفظ کند. عالی بود. سپاس فراوان.
عالی بود واقعا این سریال هر افسرده رو شفا میداد 😂😂😂😂❤
واااای چقد قشنگ بود اخه این سریال،هیییچ وقت قدیمی نمیشه هیچوقت تکراری نمیشه کاش خشایار الوند فوت نمیکرد و ادامه پیدا میکرد ،فیلمنامه نویس جدیدش نتونست مثل قبلی قشنگ بنویسه،خدا رحمتش کنه روحش شاد که انقد دل مردم رو شاد کرد😢
پایتخت جدید نزدیکای عید میاد
درود گلم❤❤❤❤
روح خشايار الوند شاد❤
منو هم فالو کن
اینو خشایار الوند ننوشته بود که . اون نویسنده ای که اسمشو بخاطر اعتراض حذف کردن نوشته بود. امیرعلی قاسمی
😅😅😅😅چقدر عالی
سریالی که چندمین دفعه میبینیم
ومثل اولین بار😅 همه شاهکار هستن و بازی میکنند
منو فالو کن لطفا
واقعا من عاشق این سریالم ۲۰۰ بار ببینم برام تکراری نمیشه ❤❤❤❤❤❤
روح نویسنده اش شاد خشایار الوند❤
نویسنده اش الوند خدابیامرز نبود. اونی بود که بخاطر اعتراض حذفش کردن
عاشق این سریال بودم و هستم واقعا تکن، مخصوصا پارت سوم که شاید ده بار دیده باشم چقد طبیعی و قشنگ بازی می کنن یه موقعهایی یادم میره فیلمه انگار زندگی واقعیه، کاش همیشه هر روز مثل اخبار این سریال سالها ادامه داشت هرشب نیگا می کردیم همشون عالین🙏🙏🙏
عالی بود حیف این سریال که ادامه پیدا نکرد باید تا پایتخت۵۰ساخته میشد.حیف این همه بازیگر درجه یک 😅😅😅
اون اوایلش خوب بود ، پایتخت ۶ اصلا خوب نشده بود
ای اقا ولمون کن ترو قران! مملکت بود جه نداره هر بار 40-50 میلیارد بده به فقط یکی از بازیگرای این سریال. بعدم تا کجا میخان چرت و پرتو کش بدن
دارن میسازن ماه رمضون پخش میشه
خبر خوب داره فصل جدیدش میاد
گگگگگگ😊گگظظظظظج شد ششششششششششششش@@sarinasiavashpour2646
چی میگه این تیر برق😂 4:07
خداهیش دم همه بازیگرها گارگردان همه وهمه گرم که مردم رو شاد میکردن❤❤❤
چه خونه و بالکن زیبایی
شمال ایران روستاهایش بهشت هستن
😃خیلی قشنگه
ینجا مازندران.سوادکوه
روستا نیس داخل شهر شیرگاه.سوادکوه
شیرگاه روستا نب
شیرگاه روستا نی
بهتررین سریال قرن عاشقشم صدبارمیبینم❤
واای این تیکه ش خیلی باحاله 😂 دامن نقی
داداش منه کباب برگ بازی در نیار 😂😂😂😂
مرسی از کانال خوب بکس که اشتیاق به فیلم های ایرانی رو درونمون زنده نگه داشته
من خیلی عاشق سریال پایتخت هزار بار که ببینم سیر نمیشم
Behtash awwlye 😂❤❤❤❤
هیچ وقت قدیمی نمیشه😂😂😂😂😅😅😅😅
شیرمادرتون حلالتون با این فیلم واقعا محشره❤❤
واقعا ، کی این سکانس نوشته ، عالیه 👏👏
اونی که حذفش کردن بخاطر سانسور. امیرقاسمی
دمه سازنده گرم که چقدر خاطره ساخت❤
چشم و نظر خانه ادم رو ویران میکنه
زیبا ترین سریا فشنگترین سریال که هیچ وقت قدیمی نخواهد شد، من هربار ببینم غش خنده ام
چقدر این نقش و ابن دیلاق خوب بازی کرد 😂خیلی جدی گرفته بود
تنها سریال ماندگار❤
بهترین سریالی که تو عمرم دیدم که ریختم روی فلش و هرروز نگاه می کنم من تلویزیون روشن میکردم که سریال پایتخت نگاه کنم الان مدت ها هست که تلویزیون روشن می کنم ولی به فلش وصل هست و باز پایتخت نگاه می کنم هیج برنامه ای دیگه نه دوست دارم نه نگاه می کنم
مثل من
متهم گریخت و نون خ و زیر اسمان شهر خشایار و خانه بدوش هم 😂👌
آبجی چی میگه این دراز بچه 😂
زنده باد بازیگر دوست داشتنی آقای محسن تنابنده ❤❤❤
You're so amazing guys.♥️♥️
تیر برق 😂
عالی😂
😂
چقدر از شخصیت هما تو فیلم بدم میاد
دقیقا عادی سازی بدبختی مردم.
من فکر میکردم فقط من این حس و دارم😊😅
عه نغی بفهمه میگه مگه میشه مگه داریم 😂
به تخمه نقی که بدت میاد
Behrareen cereal, bazigaray alieee❤
وااای عالیهههه این سکانس 😂😂😂😂
سلام یه سوال داشتم
الان همچین محتوا هایی به درامد رسیده ؟
یادش ب😢 خیر چقدر خوش میگذشت پای سریال می نشستیم
😂😂😂😂😂😂پایتخت ۷
این سریال عالی بود ❤❤❤
😂😂😂😂عالی همیشه ❤❤
نخ میده خوبشم میده😅😂
واقعا سریال عالی است
خیلی عالی بود
این کدوم فصلشه و کدوم قسمتشه لطفا بگید🙏🏻
چرا کسی منو لایک نمیکنه🥺
بی لایک
کمبود توجه داری 😐😂 لایک نمیکنن ب تخمت
این لایک ها دداش بیلاخه😂
به یه ورت که لایک نمیکنن😂
مگزور کیه
نخ بده 😂😂
عالی بود 😂
من مازندرانی ام اینا خدان از خنده مردم چقد خنگن🤣🤣🤣🤣
youtube.com/@nanazdrawing?feature=shared
هيچ وقت قديمي نميشه😅
عالی بود
لایک داری داداش❤
بی صبرانه منتظر ۷❤❤❤
پایخت توپیج منه😂
ای خدا این چی،چی شلواره😂😂
4:47 4:52 4:37 4:38 😂😂هماای بی تربیت ..ای نردبون نمگفتم😂😂😂😂
چقدر قشنگ بود این پایتخت❤
عااااااااالیبود 😂😂😂😂❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂❤❤❤❤❤❤😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤😂😂😂👌👍
خخخ اسم مادر من فهمیمه ست ... انقد شبیه این بحث و با هم داشتیم که نگو 😂
این فصل چنده؟
هیچوقت قدیمی نمیشه😂
زیباست❤
عالیه کارشون.
عالی
😂😂😂😂😂عالی
چجوری اینارو دانلود کنیم؟
من هر وقت بخام انرژی بگیرم این فیلم و نگاه میکنم
هرررررررررر😂😂😂😂
بهترین سریال تاریخ، هربار ببینی بازم کمه
نخ میده 😂
هد فامیل😂😂😂😂
خدایا چرا توی این مملکت گذشته ها زیبا، حال ترسناک و آینده وحشتناکه.یادش بخیر سلامتی داشتیم، اعصاب راحتی داشتیم، خدا لعنتشون کنه که زندگی رو جهنم کردن.
رحمان بود، رحیم بود، شیطان رجیم بود 🤣😂 فهیمه همیشه عالی...
youtube.com/@nanazdrawing?feature=shared
سریاله و نویسنده اش. نویسنده این سری رو که بخاطر اعتراض به سانسور حذف کردن، خشایار الوندم که فوت کرد خدابیامرز، دیگه کی پایتخت رو میخواد بنویسه؟
واقعا دلخوشی مان با این پایتخت چقدر عالی بود
اول خوشحال شدم چهار هموطن سازگار با هم میبینم که یکچا جمعند و خوش❤❤❤❤❤❤
بی شعورا😍😍 چون میگویند سازگاری و مدارا نشان شعور است!
بیاید به کلبه کتاب و اندیشه و تار و تفنگ من جانا.❤❤❤❤🏡🌋🏕🚑🚒
تفنگ پدری
کباب برگ 😅
نقی گرفتار شده زورش به بهتاش نمیرسه😂😂😂😂
داداش تو به این میگی سکانس؟ این که تمام سریال بود
یه سکانسه دیگه چندتا سکانس که نیست
😂😂😂
بله دوست عزیز در تعریف اصطلاحات سینما،این سکانس هست!
😂😂😂
دقیقاً 😂
فقط بهتاش ماشاءالله قد بلند
میخوان ختنش کننن وای😂
مهم نیست که شما ازکی بدت میاد مهم اینه که هرحرفی روهمه جابازگونکنی وشخصیت خودت رونشون ندی
زمان قدیم زیبا روتواین سریال فقط میشه دید
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
هماعالی بودتوی پایتخت۵😂
❤❤😂😂
هِدِ فامیل
❤
داستانی جالب و آموزنده 👉
شخصی که با خودرو به یک شهر دور رفته بود در حال بازگشت راه را گم کرد و وارد جاده ای شد که به اعماق جنگلی دور افتاده ختم میشد .
زمانی متوجه شد راه را اشتباه رفته که سوخت اتومبیلش تمام شد .
در آن فصل کسی به آن جنگل نمیرفت و هر چقدر منتظر شد گذری از انجا عبور نکرد .
پس به ناچار برای اینکه از گرسنگی و تشنگی تلف نشود پیاده راه را در پیش گرفت . شب شده بود و نور آتشی در میان جنگل نظرش را جلب کرد .
پس به سمت آن رفت و دید که پیرمردی در آنجا زندگی میکند .
بعد از اینکه پیرمرد به او غذا و آب داد ، آن دو شروع به صحبت کردند ؛
پیرمرد : کیستی و اینجا چه می کنی ؟
مرد ، داستان گم شدنش را تعریف کرد و پرسید ؛ "چرا شما اینجا زندگی میکنید؟
پیرمرد گفت : تمام دار و ندار من دوستی بود که همدمم بود ، هر وقت به مشکلی بر می خوردم او با استعداد فکری که داشت مشکل من را حل میکرد ، او برای من تکیه گاهی بود ، در کنار او زندگی برای من خیلی شیرین بود اما از زمانی که با هم برای شکار به این جنگل آمدیم او را گم کرده ام و چون بدون او نمیتوانم در جامعه زندگی کنم و همه از من سو استفاده میکنند ، پس به اینجا امده ام تا هم تنهایی زندگی کنم هم اینکه شاید او را پیدا کنم ( پیرمرد انسان پاک و ساده و بی نیرنگ و راست گو بود به همین دلیل فکر میکرد همه مثل خودش پاک و صادق هستند در نتیجه مردم حیله گر همیشه سرش کلاه می گذاشتند ) .
مرد که تمام فکرش این بود که چگونه از این جنگل نجات پیدا کند وقتی این را شنید فکری به ذهنش خطور کرد و رو به پیرمرد کرد و گفت ؛
مشخصات دوستت چه بود؟
پیرمرد مشخصات دوستش را توضیح داد
مرد به دروغ گفت که من او را میشناسم ، در شهر ما مشغول کار است و من او را دیده ام .
پیرمرد بدون اینکه شک کند گفت چه خوب لطفا مرا پیش او ببر .
مرد : اما من راه بیرون رفتن از این جنگل را بلد نیستم
پیرمرد : من راه را میدانم فقط چند روز طول میکشد تا پیاده برویم
مرد : قبول است آب و غذا بردار تا برویم
پس ، آن دو راهی شدند ، در راه مرد صحبت های خوبی میکرد و از خوبی های دوست پیرمرد میگفت و پیرمرد که همه ی فکرش رسیدن به دوستش بود اصلا به حیله ی مرد توجهی نمی کرد .
بعد از گذشت یک روز مرد خسته شد پس خودش را روی زمین انداخت و پایش را گرفت و گفت پایم پیچ خورد ، دیگر نمیتوانم ادامه دهم .
پیرمرد که اشتیاق دیدن دوستش کورش کرده بود گفت اشکالی ندارد من تو را کول میکنم .
ابتدا مرد نپذیرفت ، پیرمرد نزد خودش گفت عجب ادم خوبی است که نمی خواهد من اذیت شوم اما به خاطر اینکه زودتر به دوستش برسد با اسرار مرد را کول کرد در صورتی که پای مرد مشکلی نداشت .
بلاخره به روستایی رسیدند و از آنجا با الاغ به شهر و از انجا به شهر مرد رفتند .
مرد ، پیرمرد را به سمت مغازه ای که خیلی وقت بود خالی بود برد .
وقتی به مغازه ی خالی رسیدند مرد گفت احتمالا به جای دیگری رفته پس تو بیا و در باغ من کار کن تا من دوستت را پیدا کنم .
یک سالی گذشت و پیرمرد همچنان در باغ آن مرد کار میکرد و مرد نمی گذاشت که شخصی به پیرمرد نزدیک شود و با او هم صحبت شود که مبادا پیرمرد از نیت پلید مرد اگاه شود .
پیرمرد از مرد در مورد دوستش سوال میکرد و مرد هر بار بهانه ای می اورد . سرانجام مرد چاره ای اندیشید تا پیرمرد را تا اخر عمرش برده ی خود کند .
او به پیرمرد گفت دوست تو به بهشت رفته .
پیرمرد گفت : بهشت کجاست
مرد گفت : هر کسی به دیگران کمک کند و باغ دیگران را آباد کند بعد از مرگ به بهشت میرود ، حتی نباید به صاحب باغ شک کند و اگر شک کرد به جای اینکه به بهشت برود به جهنم میرود پس اگر از دیگران در مورد من و دوستت سوال کردی به بهشت نمیروی .
پس پیرمرد که گول خورده بود ، به خاطر رسیدن به دوستش تا آخر عمر در باغ آن مرد کار کرد .
بله دوست عزیز بهشت داستانی ساختگی از دنیایی ساختگی است ، تا انسانهای ساده دل را به بردگی گرفت .
هر کسی که اسمی از بهشت و دنیای دیگر برد شک نکن که آن شخص نقشه ای بر سر دارد تا مردم ساده را گول بزند و برده ی خود کند و این است داستان پیامبران من جمله محمد پیامبر اسلام .
دقیقا
😂😂😂😂
امسال عید سری جدید میاد
برای کسایی که نمیدونن پایتخت 7 رمضون یا عید 1404 میاد تیزرشم اومده
cheghad az in behtash lagam migire
Ok
به فهیم نخ داده😂😂😂
باباپنجعلی خیلی اضافه بودوبیخود
😅😅😅😅😅😅
سلام صبح خبر
🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
فهیمه و رحمت خروس عروسی میکردن چی سريالي میشد🩵🩷
والا فهیمه خروس رو فقط واسه این میخواست که سرشو ببره و قربونیش کنه که چشمشون نزنن
روح نویسندش قرین رحمت که باعث شد لحظات شادی داشته باشیم فقط حیف فیلم بود با وجود یخ هایی مثل سارا ونیکا پسر بچه بهتر از سارا ونیکا بازی کرد