ای نخه ای کور میدانم حق را میدانی ولی قبول نمیکنی. خداوند از این بیشتر و بیشتر چشم و دلت را کور بگرداند تا به خواب غفلت بروی و تا بلاخره آتش دوزخ بیدارت کند
شاه سلطان حسین صفوی: او دردوران سی سال هزار زن گرفت.نخستین سازنده سرسره بازی زنان بود. و سرانجام یک جوان دیوانه به نام محمود افغان با لشکری نه چندان بسیار توانست پایتختش راگرفته و تاج از سر نالایقش درآورد. در زمانیکه محمود افغان از افغانستان به راه افتاد و در سر راه خود شهرهای بم و کرمان راگرفت و به تندی به سوی اصفهان درراه بود. شاه سلطان حسین در همان زمان دستور داده بود تا هر سال یک روز هیچ دکان داری در بازار و خیابان ها حق ندارد در محل کسبش باشد. باید زن و دخترانش به جای او در دکان وحجره باشند. تا شاه که بربنیاد فتوایی محرم همه زنان بود وهیچ زنی نمی بایست از او رو بگیرد. یکایک آنان را ببیند و از میان آنان، شماری زن و دختر زیبا پسندکرده و به حرمسرای خود ببرد. صد افسوس برای مردم آن روزگار که باورداشتند ، آبی که شاه سلطان حسین در آن دست هایش را می شوید هستی بخش است و اگر قطره ای به بیمار داده شود بهبود خواهد یافت. مردمی خرافه پرست ودر منجلاب نادانی . ای کاش چنان مردمی از مادر زاده نمی شدند
دمتون گرم
درود بر شما استاد
شیعه ی هدایت یافته
لا اله الا الله محمد رسول الله
عزیز دل ، یه کم گلستان و بوستان بخوان که رو خوانی از متن رو یاد بگیری ..!
وقتی متن ساده و سره رو غلط میخونی ، چه انتظاری از تاثیر بر مخاطب داری ..!
آفرین بر تلفن دوم ...تاریخ رو گفتی آقای مجری ولی دیگه از افغانی طرفداری نکن تکلم ت به زبان فارسیه
حتما شاهای. عثمانی بهتر بودن. ک از شاه حسین صفوی. به بدی یاد میکنید
ای نخه ای کور میدانم حق را میدانی ولی قبول نمیکنی. خداوند از این بیشتر و بیشتر چشم و دلت را کور بگرداند تا به خواب غفلت بروی و تا بلاخره آتش دوزخ بیدارت کند
شاه سلطان حسین صفوی:
او دردوران سی سال هزار زن گرفت.نخستین سازنده سرسره بازی زنان بود. و سرانجام یک جوان دیوانه به نام محمود افغان با لشکری نه چندان بسیار توانست پایتختش راگرفته و تاج از سر نالایقش درآورد. در زمانیکه محمود افغان از افغانستان به راه افتاد و در سر راه خود شهرهای بم و کرمان راگرفت و به تندی به سوی اصفهان درراه بود. شاه سلطان حسین در همان زمان دستور داده بود تا هر سال یک روز هیچ دکان داری در بازار و خیابان ها حق ندارد در محل کسبش باشد. باید زن و دخترانش به جای او در دکان وحجره باشند. تا شاه که بربنیاد فتوایی محرم همه زنان بود وهیچ زنی نمی بایست از او رو بگیرد. یکایک آنان را ببیند و از میان آنان، شماری زن و دختر زیبا پسندکرده و به حرمسرای خود ببرد. صد افسوس برای مردم آن روزگار که باورداشتند ، آبی که شاه سلطان حسین در آن دست هایش را می شوید هستی بخش است و اگر قطره ای به بیمار داده شود بهبود خواهد یافت. مردمی خرافه پرست ودر منجلاب نادانی . ای کاش چنان مردمی از مادر زاده نمی شدند