داستان شب (سبک خواب آور) | هزارو یک شب | شب هفتم و هشتم

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 30 вер 2024
  • داستان شب | هزارو یک شب | شب هفتم و هشتم
    هزارو یک شب برای مردم ایران از چه جایگاه و اهمیتی برخوردار است؟
    ---------------------------------------اهمیت هزارو یک شب از جهت ملی و سرزمینی---------------------------------------------
    هزارو یک شب یا همان الف لیله و لیله (به زبان عربی) یک اثر شرقی و به طور اخص ایرانی است که فرآورده میراث فرهنگی هند، ایران و عرب است
    هزارویک شب از تلفیق قصه ها، افسانه ها و عناصر مختلف فرهنگی این سه قوم در دوران کهن و دوره میانه یا قرون وسطی برآمده است
    علاوه بر داستان اصلی آن یعنی سرگذشت شهریار و شاهزمان و شهرزاد و دنیازاد تعداد زیادی از داستانهای این کتاب صد درصد ایرانی است.
    ---------------------------------------------------دلیل انتخاب ترجمه عبداللطیف طسوجی تبریزی---------------------------------------------
    میرزا عبداللطیف طسوجی تبریزی از فرهیختگان ادیب و هنرمند ایرانی در قرن نوزدهم میلادی (اواخر حکومت قاجار) به دعوت کامران میرزا فرزند عباس میرزا برای ترجمه الف لیله و لیله به تهران فرا خوانده شد. این فراخوان به جنبش پردامنه ادبی به خصوص در زمینه زبان و ادبیات فارسی انجامید. زیرا تسوجی با کتابی سروکار پیدا کرده بود که در ترجمه آن از زبان مرده و منجمد قاجارهیچ کاری بر نمی آمد. این زبان برای هزارو یک شب ناتوان بود.
    ترجمه درخشان طسوجی تبریزی و تاثیر سرنوشت ساز و پردامنه آن برزبان، نگارش و ادبیات فارسی در قرن بیستم یکی از مهمترین انگیزه های دوست داشتن این اثر برای کتاب خوانان ایرانی است.
    بنابراین طسوجی در ترجمه الف لیله و لیله به اختیار یا بی اختیار به زبان واقعی خود، زبانی برکنار از تملق، تکلف، ترس و طمع رجوع
    کرد و این ترجمه نهضتی پر دامنه را در ادبیات فارسی در قرن بیستم کلید زد. در آخرین سالهای قرن نوزدهم در ....در تبریز چاپ سنگی شد و در زمره نخستین کتابهای چاپ فارسی قرار گرفت و از آن زمان تا کنون بارها توسط ناشران بسیار چاپ و نشر شد.
    بیشتر این چاپها که از روی نسخه های یاد شده صورت گرفته، خالی از غلط های چاپی و ... نیست که بعضی از آنها باعث آزار خواننده می شود و برخی از این اغلاط یا به کلی معنای متن را تغییر می دهند یا دریاقت آن را ناممکن می کنند.
    ----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    هزارو یک شب در حقیقت مجموعه ای از افسانه های کهن ایران باستان، هندوستان و رویدادهای دوران خلافت عباسیان است که با شیرینی و جاذبه خود هر شنونده یا خواننده ای را مجذوب میکند. این داستانهای کهن از دوران ساسانیان سینه به سینه از نثلی به نثل دیگر انتقال یافته و تا به امروز که به دست ما رسیده است.
    -------------------------------------------------------------------------
    فرهنگ‌ لغات به ترتیب الفبا.
    --------------------------------------------------------------------------
    الف؛
    احدب: گوژپشت
    ارغوانی: سرخ مایل به بنفش
    استر: چهار پائی بارکش و سواری که پدر او خر و مادرش اسب است
    الغیاث: فریاد(هنگام دادخواهی و‌طلب دادرسی میکویند.)
    اندیشناک: بیمناک، مضطرب، نگران
    اولوالالباب: خردمندان، صاحبان اندیشه
    ب
    بقبق: هرزه گو
    بَقبوق: پرحرف، وراّج
    بدیع الجمال: زیبارو
    بیخود گشت: بیهوش شد

    پ
    پاکش: آنچه بر آن سوار شوند چون اسب و خر و درشکه
    ت
    تونتاب
    آتش انداز، گلخن تاب، کارگری که درگلخن حمام است و آب خزانه را گرم می کند.
    ث؛
    ج؛
    چ
    چون : چگونه
    ح
    حدیث: قصه، داستان
    طُرفه حدیث: قصهٔ دلنشین و تازه
    خ؛
    خلعت: لباس
    خداوند: ارباب، صاحب، سرور
    خرگاه: خیمهٔ بزرگ، سراپرده
    خواهر کهتر: خواهر کوچکتر
    د
    داد: عدل و انصاف
    در حال: ناگهان، فوراً
    ذ؛
    ر؛
    رحیل: سفر، عزیمت
    ز؛
    زنگی: سیاه پوست
    ژ
    س
    سریر: تخت پادشاهی
    سه یک: یک سوّم
    ش
    شیار: زمینی را گویند که جهت زراعت با گاوآهن شکافته باشند.
    ص
    صلیح: نیک
    ض
    ط
    طُرفه حدیث: قصهٔ دلنشین و تازه
    ظ
    ع
    عتاب: ملامت کردن، سرزنش
    عشّار: ده یک گیرنده، باجگیر
    عفریت: غول، جن بزرگ و نیرومند
    غ
    ف
    فراز: بالا
    فرحناک: شاد و خوشحال
    فرخار: معبد
    ق
    ک
    کابین کردن: به عقد در آوردن
    کوس: طبل بزرگ، دُهُل
    کِهتر: کوچک تر
    گ
    گردن سوده: گردن ساییده و کوفته
    ل
    لختی: اندکی
    لعب: بازی ‌و تفریح کردن
    م
    مالی بی مرّ: ثروتی بی حد و حساب
    مانده گشتن: خسته و کوفته گشتن
    مدحت: ستایش، مدح
    مقالت: سخن، گفتار
    مقام: جایگاه، مکان، محل زندگی
    مقام عفریتان: محل زندگی غول ها
    ملک: پادشاه، صاحب ملک
    مملوک: بنده، برده، غلام
    مِهتر: بزرگ‌تر
    مهین: فرزند بزرگتر
    ن
    ناصح مشفق: پندگوی خیرخواه و دلسوز
    و
    والی: فرمانروا، حاکم
    ه
    هِدّار: مواظب، مراقب
    همی رفتیم: پیوسته رفتیم
    همی گریست: پیوسته گریه کرد
    ی
  • Розваги

КОМЕНТАРІ • 9

  • @خانهدوست-ذ5ح
    @خانهدوست-ذ5ح  3 роки тому +1

    ------ فرهنگ‌ لغات به ترتیب الفبا-----
    (در حال تکمیل شدن)
    الف؛
    احدب: گوژپشت
    ارغوانی: سرخ مایل به بنفش
    استر: چهار پائی بارکش و سواری که پدر او خر و مادرش اسب است
    الغیاث: فریاد(هنگام دادخواهی و‌طلب دادرسی میکویند.)
    اندیشناک: بیمناک، مضطرب، نگران
    اولوالالباب: خردمندان، صاحبان اندیشه
    ب
    بقبق: هرزه گو
    بَقبوق: پرحرف، وراّج
    بدیع الجمال: زیبارو
    بیخود گشت: بیهوش شد

    پ
    پاکش: آنچه بر آن سوار شوند چون اسب و خر و درشکه
    ت
    تونتاب
    آتش انداز، گلخن تاب، کارگری که درگلخن حمام است و آب خزانه را گرم می کند.
    ث؛
    ج؛
    چ
    چون : چگونه
    ح
    حدیث: قصه، داستان
    طُرفه حدیث: قصهٔ دلنشین و تازه
    خ؛
    خلعت: لباس
    خداوند: ارباب، صاحب، سرور
    خرگاه: خیمهٔ بزرگ، سراپرده
    خواهر کهتر: خواهر کوچکتر
    د
    داد: عدل و انصاف
    در حال: ناگهان، فوراً
    ذ؛
    ر؛
    رحیل: سفر، عزیمت
    ز؛
    زنگی: سیاه پوست
    ژ
    س
    سریر: تخت پادشاهی
    سه یک: یک سوّم
    ش
    شیار: زمینی را گویند که جهت زراعت با گاوآهن شکافته باشند.
    ص
    صلیح: نیک
    ض
    ط
    طُرفه حدیث: قصهٔ دلنشین و تازه
    ظ
    ع
    عتاب: ملامت کردن، سرزنش
    عشّار: ده یک گیرنده، باجگیر
    عفریت: غول، جن بزرگ و نیرومند
    غ
    ف
    فراز: بالا
    فرحناک: شاد و خوشحال
    فرخار: معبد
    ق
    ک
    کابین کردن: به عقد در آوردن
    کوس: طبل بزرگ، دُهُل
    کِهتر: کوچک تر
    گ
    گردن سوده: گردن ساییده و کوفته
    ل
    لختی: اندکی
    لعب: بازی ‌و تفریح کردن
    م
    مالی بی مرّ: ثروتی بی حد و حساب
    مانده گشتن: خسته و کوفته گشتن
    مدحت: ستایش، مدح
    مقالت: سخن، گفتار
    مقام: جایگاه، مکان، محل زندگی
    مقام عفریتان: محل زندگی غول ها
    ملک: پادشاه، صاحب ملک
    مملوک: بنده، برده، غلام
    مِهتر: بزرگ‌تر
    مهین: فرزند بزرگتر
    ن
    ناصح مشفق: پندگوی خیرخواه و دلسوز
    و
    والی: فرمانروا، حاکم
    ه
    هِدّار: مواظب، مراقب
    همی رفتیم: پیوسته رفتیم
    همی گریست: پیوسته گریه کرد
    ی

  • @esmatollahbarekzai5252
    @esmatollahbarekzai5252 3 роки тому +1

    اگر امکان داشته باشد در بین کلامتون هر ده دقیقه یک بار سی ثانیه موزیک ملایم بدون کلام بگذارید بسیار عالی میشود

  • @peymangolbakhsh9970
    @peymangolbakhsh9970 2 роки тому

    چرا پس دیگه فعالیت نمیکنی؟؟؟

  • @AaronTV2021
    @AaronTV2021 3 роки тому

    دينگ دينگ

  • @zamzamahkhanagi9838
    @zamzamahkhanagi9838 3 роки тому +1

    Tashakor beautiful lady 🌸🌺

  • @esmatollahbarekzai5252
    @esmatollahbarekzai5252 3 роки тому

    سلام تشکر بسیار از اینکه به تمام فارسی زبانان سلام کردید من یک افغان هستم و داستانهای شما را بسیار دوست دارم هرشب با شنیدن صدای شما به خواب می روم

  • @mortezarahimi7133
    @mortezarahimi7133 3 роки тому

    بنگ معنیش چیه ؟

  • @انسانمآرزوست-ل2ش
    @انسانمآرزوست-ل2ش 3 роки тому

    عالی تشکرات موفق باشین خاهرجی🇦🇫