@@محمدکرمی-ح1خ سلام، به امید خدا رمضان پیش رو دعای هرروز ماه رمضان را بخوانید، اللهم ادخل علی اهل القبور السرور... قبول باشد، هم دعا ازتو اجابت هم زتو... مولانا هم البته شاگرد خوب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم است.
کای کمینه بخششت مُلک جهان ... من چه گویم چون تو میدانی نهان؟ ای که جان خیره را رهبر کنی ... وی که بی ره را تو پیغمبر کنی میکنی جزوِ زمین را آسمان ... میفزایی در زمین از اختران آب را و خاک را بر هم زدی ... زآب و گِل نقشِ تنِ آدم زدی لذت هستی نمودی نیست را ... عاشق خود کرده بودی نیست را ما نبودیم و تقاضامان نبود ... لطفِ تو نا گفتهی ما میشنود ای دعا ناگفته از تو مستجاب ... داده دل را هر دمی صد فتحِ باب «یا خَفیَّ الذاتِ محسوسَ العطا ... انتَ کالماءِ و نحنُ کالرَّحا» تو بهاری ما چو باغِ سبزِ خَوش ... او نهان و آشکارا بخششش تو چو جانی ما مثال دست و پا ... قبض و بسطِ دست، از جان شد روا تو چو عقلی ما مثالِ این زبان ... این زبان از عقل دارد این بیان تو مثال شادی و ما خندهایم ... که نتیجهی شادیِ فرخندهایم روز، نور و مَکسَب و تابم توی ... شب، قرار و سَلوَت و خوابم توی ای خدا ای فضلِ تو حاجت روا ... با تو یاد هیچ کس نبوَد روا حضرتِ پر رحمت است و پر کرَم ... عاشق او هم وجود و هم عدم کفر و ایمان عاشق آن کبریا ... مِسّ و نقره بندهی آن کیمیا بعد ازین ما دیده خواهیم از تو بس ... تا نپوشد بحر را خاشاک و خس چشمبندِ خلق، جز اسباب نیست ... هر که لرزد بر سبب ز اصحاب نیست «یا الهی سُکِّرَت اَبصارُنا ... فاعفُ عَنّا اُثقِلَت اَوزارُنا» چون «خَلَقتُ الخلق کَی یُربَح عَلَی» ... لطفِ تو فرمود ای قَیوم حَی «لا لِاَن اَربَح علیهِم» جود توست ... که شود زو جمله ناقصها درست ای کریمی که کرَمهای جهان ... محو گردد پیشِ ایثارت نهان از غفوریِ تو غُفران چشمسیر ... روبهان بر شیر از عفوِ تو چیر بیحدی تو در جمال و در کمال ... در کژی ما بیحدیم و در ضلال بی حدیِ خویش بگمار ای کریم ... بر کژیِ بی حدِ مُشتی لئیم بهرِ ما نی، بهرِ آن لطفِ نخست ... که تو کردی گمرهان را باز جُست ای بداده رایگان صد چشم و گوش ... بی ز رشوَت بخش کرده عقل و هوش در عدم ما مستحقان کی بدیم؟ ... که بر این جان و بر این دانش زدیم پیش از استحقاق، بخشیده عطا ... دیده از ما جمله کفران و خطا رو نگردانیم از فرمان تو ... کفر باشد غفلت از احسان تو بحر کاو آبی به هر جو میدهد ... هر خسی را بر سر و رو مینهد کم نخواهد گشت دریا زین کَرَم ... از کرم دریا نگردد بیش و کم آبِ دریا جمله در فرمانِ توست ... آب و آتش ای خداوند آنِ توست گر تو خواهی آتش آبِ خوش شود ... ور نخواهی آب هم آتش شود گرچه بشکستند جامت قومِ مست ... آنکه مست از تو بوَد عُذریش هست ای شهنشه مستِ تخصیصِ توَند ... عفو کن از مستِ خود ای عفومند لذت تخصیصِ تو وقت خطاب ... آن کند که ناید از صد خُم شراب چونکه مستم کردهای حدّم مزن ... شرع، مستان را نبیند حد زدن چون شوم هشیار آنگاهم بزن ... که نخواهم گشت خود هشیار من هرکه از جام تو خورد ای ذوالمِنَن ... تا ابد رَست از هُش و از حد زدن این دعا هم بخشش و تعلیمِ توست ... گر نه در گلخن گلستان از چه رُست؟ هم دعا از تو اجابت هم زتو ... ایمنی از تو مَهابت هم ز تو ای عظیم از ما گناهانِ عظیم ... تو توانی عفو کردن در حریم ما ز آز و حرص خود را سوختیم ... وین دعا را هم ز تو آموختیم حُرمتِ آن که دعا آموختی ... در چنین ظلمت چراغ افروختی عفو کن ای عفو در صندوقِ تو ... سابقِ لطفی، همه مَسبوق تو عفو کن زین بندگانِ تنپرست ... عفو از دریای عفو اولیتر است من که باشم که بگویم عفو کن؟ ... ای تو سلطان و خلاصهی امرِ «کُن» ای تو پاک از جهل و علمت پاک از آن ... که فراموشی کند بر وی نهان چون کَسَم کردی، اگر لابه کنم ... مستمع شو لابهام را از کَرَم زانکه از نقشم چو بیرون بردهای ... آن شفاعت هم تو خود را کردهای چون ز رخت من تهی گشت این وطن ... تر و خشک خانه نَبوَد آنِ من هم دعا از من روان کردی چو آب ... هم نباتش بخش و دارش مستجاب هم تو بودی اول آرندهی دعا ... هم تو باش آخِر اجابت را رَجا این طلب در ما هم از ایجاد توست ... رَستن از بیداد، یا رب دادِ توست بیطلب تو این طلبمان دادهای ... گنجِ احسان بر همه بگشادهای این دعا تو امر کردی ز ابتدی ... ورنه خاکی را چه زهرهی این بُدی؟ چون دعامان امر کردی ای عُجاب ... این دعای خویش را کن مستجاب ای بکرده یار هر اغیار را ... وی بداده خلعتِ گُل خار را لذت اِنعامِ خود را وا مَگیر ... نُقل و باده و جامِ خود را وا مَگیر ور بگیری کیت جست و جو کند؟ ... نقش، با نقاش چون نیرو کند؟ منگر اندر ما مکن در ما نظر ... اندر اِکرام و سخای خود نگر «یا خفیاً قَد مَلَأتَ الخافِقَین ... قد عَلَوتَ فَوقَ نورِ المشرِقَین» ای برون از وهم و قال و قیلِ من ... خاک بر فرقِ من و تمثیلِ من رحم فرما بر قصورِ فهمها ... ای ورای عقلها و وَهمها قطرهی دانش که بخشیدی ز پیش ... متصل گردان به دریاهای خویش قطرهی علم است اندر جانِ من ... وارَهانش از هوا وز خاکِ تن ای مُبَدَّل کرده خاکی را به زر ... خاکِ دیگر را بکرده بوالبشر کار تو تبدیلِ اَعیان و عطا ... کار من سهو است و نِسیان و خطا سهو و نسیان را مُبدّل کن به علم ... من همه خِلمم مرا کن صبر و حلم ای که خاکِ شوره را تو نان کنی ... وی که نانِ مرده را تو جان کنی ای صفاتت آفتابِ معرفت ... و آفتابِ چرخ، بندِ یک صفت گاه خورشیدی و گه دریا شوی ... گاه کوهِ قاف و گه عنقا شوی تو نه این باشی نه آن در ذات خویش ... ای فزون از وهمها، وز بیش بیش از تو ای بی نقشِ با چندین صُوَر ... هم مُشَبِّه هم موحِّد خیرهسر
بسیار عالی سپاسگذارم استاد گرامی🌹دوستان گرامی خواهش میکنم که برنامه هستی عریان را در یوتیوب نگاه کنید 🌹کاملا با صحبتهای اقای پیر جان با حضرت مولا نا اشنا می شوید راهکارهای بی نظیری بهتون میده🌹موفق باشید
از مدرسه مطهری تا مدرسه مولانا چقدر عوض شدید.داریدکم کم شبیه شمس میشید....مولانا که سهل است عضودائمی کمیته مجازات ......خدایاقدرت تشخیص وتمیز مارا بالا ببر
آيه قران است : كه اى محمد تو و پيروان تو همگى از ابراهـيم پيروى كنيد. كه او نه يهودى نه ترسا و نه اسلامى بود بلكه ابراهـيم از فطرت خدايى خودش پيروى ميكرد كه انسان را بر آن آفريده ايم، و او از راستگويان ، و صادقان، بود. دين حقيقى همان دين فطرى يعنى دين خردمندان، و دانايان، و راستگويان و انسانهاى آگاه و پاك انديش ، پاك گفتار، و پاك كردار است،
چه تدبير اى مسلمانان كه من خود را نمىدانم نه گبرم نه يهودى و ترسا نه مسلمانم( مولوى )بسيار زيبا و با معنى گفته كه دين و دانش حقيقى دين درون وجود انسانهاست، و فطرت و هـويت انسانهاى خردمند ، پاك انديش ، پاك گفتار، و پاك كردار، است، 🙏✌️💐😀
سپاس دوست عزیز. منظورتون آیه ۶۷ سوره آل عمران هست؟ متشکرم. مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ. ابراهیم به آیین یهود و نصاری نبود، لیکن به دین حنیف توحید و اسلام بود و هرگز از آنان که به خدا شرک آورند نبود. Abraham was neither a Jew nor a Christian. Rather, he was a Hanif, a Muslim, and he was not one of the polytheists.
دکتر سروش ایا جایی هم هست که مولانا دعا و مناجاتی کرده باشه و برای ما چیزی خواسته باشه اونچیزی که من شنیدم فقط مناجات خود و خدایش بوده ایا جایی بیتی هم هست که مناجات ما و خدا باشد
جناب دکتر سروش ،یک صحبت بی ربط جنابعالی دل دوستداران شما را رنجیده خاطر کرد ،آخر میشود مگر همنشین مثنوی شریف مولانا دجال را مدح وستایش کند؟!!؟ بفول شیخ اجل سعدی شیراز علیه الرحمه "زبان در دهان ای خردمند چیست-- کلید در گنج صاحب هنر -چو دربسته باشدچه داند کسی -که گوهر فروش است یا پیله ور.خداوندا دکتر سروش عزیز ببخش دل انسانهای خردمند رابا ایشان صاف فرما به حق حضرت مولانا "قدس سره"
به به، خدا میدونه چقدر زیباست ❤
پروردگارا برای این ارمغان بهشتیت، مولانای عزیز که با نواهای آسمانیش، با صدای دلنشین دکتر سروش، دلهای شکسته ما را مینوازد، سپاسگزارم.
خداوندا بینهایت بار شکر
در سخترین روزهای زندگیم راه گشا بود باعث آرامش روح و رانم شد ممنون از آقای دکتر سروش
امین یا رب لعالمین
ماشاءالله بسیار عالی 🤲الهی آمین یارب العالمین
من چندین بار با این دعا افطار کردم بس زیبا و قشنگ هست این دعا. درود بر دکتر سروش که بهترین معلم من هست
افرین
@@محمدکرمی-ح1خ سلام، به امید خدا رمضان پیش رو دعای هرروز ماه رمضان را بخوانید، اللهم ادخل علی اهل القبور السرور... قبول باشد، هم دعا ازتو اجابت هم زتو... مولانا هم البته شاگرد خوب رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم است.
سپاس و تشکر، شنیدن دعاهای زیبای مولانا با صدای گرم و دلنشین شما خیلی تاثیر گزار و روحانی است، سلامت باشید و عاقبت بخیر 🌹🌹🌹
زنده باد!
دم همه کسایی ک ادومدن اینجا عاشقی کردن
سپاس بیکران از استاد و راهنمای خودم
این حال خوب رو مدیون توام
😭😭😭😭😭😭😭😭
از خدای متعال برایت بهشت میخاهم آقای دوکتور سروش 🌹🌹🌹🌹🌹
هرشب بااین دعا میخابم. دکتر تو عشق منی. خدانگهت داره نابغه
آرامش از این بالاتر ممکن نیست....
ممنون
بسيار عالى
مولانا بهترینه
درود بر شما
چقدر راحت میشود اشک ریخت و عاشق شد.
❤❤😢❤❤
بلاشک از الطاف الهی در حق ما بندگان خلقت عبدالکریم سروش است
هو حق
کای کمینه بخششت مُلک جهان ... من چه گویم چون تو میدانی نهان؟
ای که جان خیره را رهبر کنی ... وی که بی ره را تو پیغمبر کنی
میکنی جزوِ زمین را آسمان ... میفزایی در زمین از اختران
آب را و خاک را بر هم زدی ... زآب و گِل نقشِ تنِ آدم زدی
لذت هستی نمودی نیست را ... عاشق خود کرده بودی نیست را
ما نبودیم و تقاضامان نبود ... لطفِ تو نا گفتهی ما میشنود
ای دعا ناگفته از تو مستجاب ... داده دل را هر دمی صد فتحِ باب
«یا خَفیَّ الذاتِ محسوسَ العطا ... انتَ کالماءِ و نحنُ کالرَّحا»
تو بهاری ما چو باغِ سبزِ خَوش ... او نهان و آشکارا بخششش
تو چو جانی ما مثال دست و پا ... قبض و بسطِ دست، از جان شد روا
تو چو عقلی ما مثالِ این زبان ... این زبان از عقل دارد این بیان
تو مثال شادی و ما خندهایم ... که نتیجهی شادیِ فرخندهایم
روز، نور و مَکسَب و تابم توی ... شب، قرار و سَلوَت و خوابم توی
ای خدا ای فضلِ تو حاجت روا ... با تو یاد هیچ کس نبوَد روا
حضرتِ پر رحمت است و پر کرَم ... عاشق او هم وجود و هم عدم
کفر و ایمان عاشق آن کبریا ... مِسّ و نقره بندهی آن کیمیا
بعد ازین ما دیده خواهیم از تو بس ... تا نپوشد بحر را خاشاک و خس
چشمبندِ خلق، جز اسباب نیست ... هر که لرزد بر سبب ز اصحاب نیست
«یا الهی سُکِّرَت اَبصارُنا ... فاعفُ عَنّا اُثقِلَت اَوزارُنا»
چون «خَلَقتُ الخلق کَی یُربَح عَلَی» ... لطفِ تو فرمود ای قَیوم حَی
«لا لِاَن اَربَح علیهِم» جود توست ... که شود زو جمله ناقصها درست
ای کریمی که کرَمهای جهان ... محو گردد پیشِ ایثارت نهان
از غفوریِ تو غُفران چشمسیر ... روبهان بر شیر از عفوِ تو چیر
بیحدی تو در جمال و در کمال ... در کژی ما بیحدیم و در ضلال
بی حدیِ خویش بگمار ای کریم ... بر کژیِ بی حدِ مُشتی لئیم
بهرِ ما نی، بهرِ آن لطفِ نخست ... که تو کردی گمرهان را باز جُست
ای بداده رایگان صد چشم و گوش ... بی ز رشوَت بخش کرده عقل و هوش
در عدم ما مستحقان کی بدیم؟ ... که بر این جان و بر این دانش زدیم
پیش از استحقاق، بخشیده عطا ... دیده از ما جمله کفران و خطا
رو نگردانیم از فرمان تو ... کفر باشد غفلت از احسان تو
بحر کاو آبی به هر جو میدهد ... هر خسی را بر سر و رو مینهد
کم نخواهد گشت دریا زین کَرَم ... از کرم دریا نگردد بیش و کم
آبِ دریا جمله در فرمانِ توست ... آب و آتش ای خداوند آنِ توست
گر تو خواهی آتش آبِ خوش شود ... ور نخواهی آب هم آتش شود
گرچه بشکستند جامت قومِ مست ... آنکه مست از تو بوَد عُذریش هست
ای شهنشه مستِ تخصیصِ توَند ... عفو کن از مستِ خود ای عفومند
لذت تخصیصِ تو وقت خطاب ... آن کند که ناید از صد خُم شراب
چونکه مستم کردهای حدّم مزن ... شرع، مستان را نبیند حد زدن
چون شوم هشیار آنگاهم بزن ... که نخواهم گشت خود هشیار من
هرکه از جام تو خورد ای ذوالمِنَن ... تا ابد رَست از هُش و از حد زدن
این دعا هم بخشش و تعلیمِ توست ... گر نه در گلخن گلستان از چه رُست؟
هم دعا از تو اجابت هم زتو ... ایمنی از تو مَهابت هم ز تو
ای عظیم از ما گناهانِ عظیم ... تو توانی عفو کردن در حریم
ما ز آز و حرص خود را سوختیم ... وین دعا را هم ز تو آموختیم
حُرمتِ آن که دعا آموختی ... در چنین ظلمت چراغ افروختی
عفو کن ای عفو در صندوقِ تو ... سابقِ لطفی، همه مَسبوق تو
عفو کن زین بندگانِ تنپرست ... عفو از دریای عفو اولیتر است
من که باشم که بگویم عفو کن؟ ... ای تو سلطان و خلاصهی امرِ «کُن»
ای تو پاک از جهل و علمت پاک از آن ... که فراموشی کند بر وی نهان
چون کَسَم کردی، اگر لابه کنم ... مستمع شو لابهام را از کَرَم
زانکه از نقشم چو بیرون بردهای ... آن شفاعت هم تو خود را کردهای
چون ز رخت من تهی گشت این وطن ... تر و خشک خانه نَبوَد آنِ من
هم دعا از من روان کردی چو آب ... هم نباتش بخش و دارش مستجاب
هم تو بودی اول آرندهی دعا ... هم تو باش آخِر اجابت را رَجا
این طلب در ما هم از ایجاد توست ... رَستن از بیداد، یا رب دادِ توست
بیطلب تو این طلبمان دادهای ... گنجِ احسان بر همه بگشادهای
این دعا تو امر کردی ز ابتدی ... ورنه خاکی را چه زهرهی این بُدی؟
چون دعامان امر کردی ای عُجاب ... این دعای خویش را کن مستجاب
ای بکرده یار هر اغیار را ... وی بداده خلعتِ گُل خار را
لذت اِنعامِ خود را وا مَگیر ... نُقل و باده و جامِ خود را وا مَگیر
ور بگیری کیت جست و جو کند؟ ... نقش، با نقاش چون نیرو کند؟
منگر اندر ما مکن در ما نظر ... اندر اِکرام و سخای خود نگر
«یا خفیاً قَد مَلَأتَ الخافِقَین ... قد عَلَوتَ فَوقَ نورِ المشرِقَین»
ای برون از وهم و قال و قیلِ من ... خاک بر فرقِ من و تمثیلِ من
رحم فرما بر قصورِ فهمها ... ای ورای عقلها و وَهمها
قطرهی دانش که بخشیدی ز پیش ... متصل گردان به دریاهای خویش
قطرهی علم است اندر جانِ من ... وارَهانش از هوا وز خاکِ تن
ای مُبَدَّل کرده خاکی را به زر ... خاکِ دیگر را بکرده بوالبشر
کار تو تبدیلِ اَعیان و عطا ... کار من سهو است و نِسیان و خطا
سهو و نسیان را مُبدّل کن به علم ... من همه خِلمم مرا کن صبر و حلم
ای که خاکِ شوره را تو نان کنی ... وی که نانِ مرده را تو جان کنی
ای صفاتت آفتابِ معرفت ... و آفتابِ چرخ، بندِ یک صفت
گاه خورشیدی و گه دریا شوی ... گاه کوهِ قاف و گه عنقا شوی
تو نه این باشی نه آن در ذات خویش ... ای فزون از وهمها، وز بیش بیش
از تو ای بی نقشِ با چندین صُوَر ... هم مُشَبِّه هم موحِّد خیرهسر
خیلی ممنون از اینکه زحمت کشیده اید.
خدا خیر نصیبت کنه... عالی نوشتی عزیز👌👌👌
بسیار بسیار دلپذیر
هر انسان درستی که سر راهم قرار میگیره پیش از آن ذوب در موالانا بوده علامه طباطبایی و اینک دکتر سروش
بسیار خوب بود ...
خیلی قشنگ بود
عالی 👏👏
وجود سرشار از فیض تان استاد و آموزگار گرانمایه مستدام باد .
عااالیییی
🙏
زنده باشید استاد سروش 💞✋
أين دعا ادم را محو ان نيروي لايتناهي ميكند 🙏🙏👏👏
مولانا غزالی در وصف خداوند سروده
و میشه گفت به زبانی به دعا کردن و مناجات با خدا سروده که واقعا محشر و بینظر
مولانا دیوانم کرده نمیدانم ک نمیدانم
عشقی استاد
عمر طولانی همراه با صحت مندی کامل برای تان آرزومندم
اشعار مولانا فقط از زبان شما قابل لذت بردن است و بس .
سروری آقای سروش 💞 زنده باشید زیبا زیبا و شنیدنی.
agar betawan goft yek doua ,an faghat in doua.afarein bar sorayandeh va goyandeh .
سپاس قشنگ بود،ولی اشکالش این بود که توضیح نداشت
Wahhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhhh
مولانا را با سروش خوشست .
ممتاز .
شكرا سيدي رغم انني لا افهم الا ان الشعروالادب الفارسيس جيد
احسنت احسنت!
ایکاش اون چند" تپق" هم اصلاح میشد
🌺🌺❤️❤️❤️
بسیار عالی سپاسگذارم استاد گرامی🌹دوستان گرامی خواهش میکنم که برنامه هستی عریان را در یوتیوب نگاه کنید 🌹کاملا با صحبتهای اقای پیر جان با حضرت مولا نا اشنا می شوید راهکارهای بی نظیری بهتون میده🌹موفق باشید
😔💔صدقه ات شوم افتخار من سید جمال الدین محمد بلخی مشهور به مولانا 🔥🇦🇫❤ .
میبینی فرزندان ناخلف مهین ات چطور میتازن بر پیکر وطنت . شرم بر ما ای حضرت
جلال الدین نه جمال
👌👌👌👌
آیا این اشعار قبل از آشنایی با شمس است یا بعد از آن ؟
🍀🍀🍀🌿🌿🌿🌾🌾🌾🌾
زنده باشی استاد
بیش از اینها توفیق بینید دکتر.کیف کردیم
سروش
من نمیگویم که آن عالیجناب هست پیغمبر، ولی دارد کتاب.
❤️❤️❤️❤️
حضرت مولانا مصداق کامل حدیث پیامبر است که فرمود علما امت من پیامبران بنی اسراعیل اند
mana ham koni bad nist...
از مدرسه مطهری تا مدرسه مولانا چقدر عوض شدید.داریدکم کم شبیه شمس میشید....مولانا که سهل است عضودائمی کمیته مجازات ......خدایاقدرت تشخیص وتمیز مارا بالا ببر
KOS VA SHER
🙏❤️❤️❤️❤️❤️❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
آيه قران است : كه اى محمد تو و پيروان تو همگى از ابراهـيم پيروى كنيد. كه او نه يهودى نه ترسا و نه اسلامى بود بلكه ابراهـيم از فطرت خدايى خودش پيروى ميكرد كه انسان را بر آن آفريده ايم، و او از راستگويان ، و صادقان، بود. دين حقيقى همان دين فطرى يعنى دين خردمندان، و دانايان، و راستگويان و انسانهاى آگاه و پاك انديش ، پاك گفتار، و پاك كردار است،
چه تدبير اى مسلمانان كه من خود را نمىدانم نه گبرم نه يهودى و ترسا نه مسلمانم( مولوى )بسيار زيبا و با معنى گفته كه دين و دانش حقيقى دين درون وجود انسانهاست، و فطرت و هـويت انسانهاى خردمند ، پاك انديش ، پاك گفتار، و پاك كردار، است، 🙏✌️💐😀
سپاس دوست عزیز. منظورتون آیه ۶۷ سوره آل عمران هست؟ متشکرم.
مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَٰكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ.
ابراهیم به آیین یهود و نصاری نبود، لیکن به دین حنیف توحید و اسلام بود و هرگز از آنان که به خدا شرک آورند نبود.
Abraham was neither a Jew nor a Christian. Rather, he was a Hanif, a Muslim, and he was not one of the polytheists.
دکتر سروش ایا جایی هم هست که مولانا دعا و مناجاتی کرده باشه و برای ما چیزی خواسته باشه اونچیزی که من شنیدم فقط مناجات خود و خدایش بوده ایا جایی بیتی هم هست که مناجات ما و خدا باشد
او چون اولیا می اموزد میتوانید با تکرار.انرا متصف ب خود کنید
Gf 8l yu
جناب دکتر سروش ،یک صحبت بی ربط جنابعالی دل دوستداران شما را رنجیده خاطر کرد ،آخر میشود مگر همنشین مثنوی شریف مولانا دجال را مدح وستایش کند؟!!؟ بفول شیخ اجل سعدی شیراز علیه الرحمه "زبان در دهان ای خردمند چیست-- کلید در گنج صاحب هنر -چو دربسته باشدچه داند کسی -که گوهر فروش است یا پیله ور.خداوندا دکتر سروش عزیز ببخش دل انسانهای خردمند رابا ایشان صاف فرما به حق حضرت مولانا "قدس سره"
❤️❤️❤️❤️
❤❤❤❤❤