جبر و اختیار در اندیشه شعرا، صوفیان و عارفان از زبان عبدالکریم سروش
Вставка
- Опубліковано 16 тра 2017
- فایل صوتی اصلاح شده :
drive.google.com/file/d/0B-I-...
------------------------------
جبر در اندیشه های صوفیان از تواضع و فروتنی آغاز و تا هیچ کاره بودن آدمی پیش میرود.
رضا به داده بده وز جبین گره بگشای
که بر من و تو در اختیار نگشادست
( حافظ - غزل شمارهٔ ۳۷ )
گویند عشق چیست بگو ترک اختیار
هر کو ز اختیار نرست اختیار نیست
( مولوی - دیوان شمس - غزل شمارهٔ ۴۵۵ )
------------------------
منبع :
مدرسه مولانا جلال الدین School of Rumi
Episode 1 - Dars 10
عبدالکریم سروش
عزیزنازنینم....استادتاابدوهمیشه ام.....🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷🕊
ممنون استاد
سلام بسیار عالی بود من به اشعار جناب مولانا علاقه دارم اما مساله جبر حقیقتا برای من جای سوال بوده همیشه و البته مساله ساز من که لذت بردم ممنون
استاد فهمندوک: بروید در صفحه یوتوپ: بنویس که "مولانا از دید محمد رضا شجریان" که یک آواز خوان 😂😂 است ببین تا مولانا را بشناسی .
😘😘😘😘😘
instagram.com/p/B2Hiu8tD4JE/
لطفا نظزات گرانبها ی خود را بیان کنید.
آخرت شبهه ای
جناب قاهر بزرگ دکتر سروش که شعرا را قاهر نمیدانید مانند حافظ و تحت تاثیر احساسات میدانید و اگر از جبر مطلق سخن میگویند قابل اتکا نمیدانید ایا اینشتین فیزیک دان پر اوازه المانی هم که اعتراف به جبر مطلق جهان داشت هم تحت تاثیر احساساتش بود؟؟ یا فیلسوفان پر اوازه غربی مانند اسپینوزا و یا ابر فیلسوف غرب نیچه که به جبر مطلق اعتراف داشتند هم تحت تاثیر احساساتشون بودند؟؟ یا فیلسوف معاصر یوهان حراری که قایل به هیچ اراده ازادی برای انسان نیستند نیز باز تحت تاثیر احساسات میدانید؟؟؟ و از همه بالاتر تنها فیلسوف ایرانی عمر خیام که صحه بر جبر مطلق میگذاشت هم حتما تحت تاثیر احساساتشان بودند؟!!
جناب نو اندیش دینی فیلسوف خود خوانده دکتر سروش عوام فریبی را کنار بگذارید و اگر میخواهید از جبر و اختیار سخن در کنید یا در سواد شما هست جدی سخن بگید یا برید پی کارتون از عنقلی صمد بازی دست بردارید بگذارید اهل فن در این مورد اظهار فضل نمایند وقت تلف کن نشوید.
پرسشی که من دارم اینه که مسلمان بودن به معنای لغوی تسلیم بودن امر به خداست. البته میدونم بحث لغوی پایه محکمی نداره ولی سوال اینهکه چرا انقدر تاکید بر مسلمانی بوده و این صفت ازادی و اختیار کمرنگه ؟
حزب باد :
بیچاره هموطن :
نان را به نرخ روز خوردن
برای تو آ سان است إ
اما گلوی خشک مرا میدرد چو خار إ
چون نرم شاخه ای
با هر نسیم هرزه ز هرسو
سر را بخاک سجده کشیدن
آسان برای توست إ
اما در عاقبت :
آنسان که دیده ایم
پیشانی بخاک تو را میگزد چو خارإ
******
بیچاره هموطن :
سررا درون شانه نهفتن إ
جز قصه فریب نگفتن إ
لبخند منجمد إ
چشمان پر زآز إ
تا خاک خم شدن إ
در لحظه نیاز :
تا رسم و راه توست :
باقی نمی گذاردت : اندوه ننگ و عارإ
دستان بهم نهاده ز خواهش
با دیده گان پر ز تمنا:إ
درانتظار بخشش ظالم إ
جز چیره گی ظلم : چه میاورد ببار إ؟
باچهره ریا :
ریشی برای شیخ إ
چتری برای شاه .
دیدیم هموطن که نیامد ترا بکار إ
در دوستی : نه دوست إ
جز آنکه بهره ای ؛جز آنکه حاصلی.
باری بهر جهت ؛ ره میبری به پیش
اما دریغ و درد : زانجام غافلی إ
فرقی نمی کند : هر مکر و هر فریب :
با نوحه یا شعار
با کدخدا بساز إ بربینوا بتاز :
خرمن به باد ده :
هر ریشه ؛ بوته را
با شعله برگد از؛ فرزند کورشی ؛ یاا ننگ روزگار
گندم نما و جو بفروش هر کجا که شد
پر کین و پر حسد؛ بی مهر و بی وفا
نفعی اگر رسد ؛ فرقی نمی کند :
شاه است یا گدا:
رنگین کمان ز چهره تومانده یادگار.
مسعود علی پور
چقد ساده ان دوستان خب معلومه که خدا به ما اختیار داده چون اگه اختیار نداده بود نمی تونستیم بگیم که اختیار نداریم ! ( خوب به این متن دقت کنید تا به جواب برسید )
الله عالمشاه عادل اختر عالمتاب
یا خدای بزرگمهر حضرت عالیه عالمتاب شرق و غرب و شمال و جنوب مرزبان الهی پیامبر ملائک الهی عالمشاه عادل
جانان جان جانان
روز چهار شکرگزاری 19 ماه ستایش سال 42 تقویم نوین همگان
احوال پرسی میکنم و خواهانم اقبال مقبلین اختری باشید چنانچه فرصت پیش آید و حضوری به نشست بیان حقایق معنوی باشد دعوت میکنم که آمده و نظریات مرا بشنوید و ببینید معجزه خوش اختری را جان خوش ست صحبت با جانان جان زنده به اختری ست خدا نگهدار
858 8883932