اسرای کربلا در مجلس ابن زیاد | آوای محبت
Вставка
- Опубліковано 8 вер 2024
- ابنزیاد که در قصر خود جلوس کرده بود، اذن عام داده بود تا همه برای مشاهده فتوحات او حاضر شوند. قبلا سر مقدس حضرت سیدالشهداء (علیهالسلام) نیز در برابر او حاضر شده بود و او با چوبدستی خود به آن جسارت میکرد.
در این حال کاروان اسرا وارد قصر شدند و حضرت زینب (سلاماللهعلیها) با جمعی از کنیزان در گوشهای نشستند و بین ایشان و ابنزیاد سخنانی رد و بدل شد ابنزیاد به سوی امام سجاد (علیهالسلام) نگاه کرد و گفت: این کیست؟ گفته شد: علی بن حسین است. ابنزیاد گفت: مگر خدا علی بن حسین را نکشت؟ امام سجاد فرمود: مرا برادری بود که نام او علی بن حسین بود و مردم او را کشتند. عبیدالله گفت: بلکه خدا او را کشت!! امام سجاد فرمود:خداوند جانها را به هنگام مرگشان میگیرد.
ابنزیاد خشمگین شد و گفت: در پاسخ من با جسارت سخن میگوئی؟! او را گردن بزنید. حضرت زینب چون چنین دید، امام سجاد را در آغوش خود کشید و فرمود: ای پسر زیاد هر چه از خون ما ریختی، تو را بس است. به خدا از او جدا نخواهم شد. اگر قصد کشتن او را داری مرا نیز با او بکش!! ابن زیاد گفت:گمان میکنم که این جوان با همین بیماری درگذرد. امام سجاد فرمود:آیا مرا به قتل تهدید میکنی؟! مگر نمیدانی که کشته شدن عادت ماست و شهادت در راه خدا برای ما کرامت است؟!