سلام یه چیزی من یه داستان دیگر هم دارم که متاسفانه جزئیات ندار این که مادر بتمن ده سال قبل از اینکه با پدر بتمن باشه با یه مرد دیگه بود و از اون مرد یه دختر میار ولی وقتی با پدر بتمن آشنا میش اون مرد و دختر را رها میکن و بیست سال بعد اون دختر یه آدم کش را میفرست تا پدر و مادر بتمن را بکش ولی بهش میگه با بتمن کاری نداشته باشه متوجه شدید چی شد؟ به نظر شما خوب هست یا نه و من هرچی فکر میکنم نمیتونم به یه داستان کامل تبدیلش کنم شما میتونید این داستان را کامل کنید؟
@@Filmbinsho ببین اگه کمیکای میگل خونده باشی کلا کارکتریه که به نسبت خشنه مثلا یه بار میره بالا سر مرد کوهی (دقیق نمیدونم اسمش این باشه)و شکنجش میکنه تا بفهمه دوست دخترش کی دزدیده یا یبار تو بانک نزدیک بود یه نفر که یه بچه گروگان گرفته بود بکشه حتی تو کمیک سکرت وارز هم پدرش که صاحب الکسمکس بود از رو بیلچر پرت میکنه پایین و...
سلام یه چیزی من داستان نویسم میشه یه کم از داستانم را برایتو تریف کنم شاید تونستین نظر خوبی بدین دوتا داستان دارم اول توبه یک دراکولا و خونبی اگر نمیخوای که هیچ ولی اگر ار کدام را بگم و شرمنده نمیتونم توی اینستا یا تلگرام بگم باید اینجا بگم و داستان های من یه کم ضعیف هستند چون من یه آماتور هستم پس ببخشید ولی الان نه فردا میگم
داخل صحنه ای که میگل گوعن رو از گروه میندازه بیرون چند ثانیه بعد صورت میگل در عرض چندین صدم ثانیه به مورلان تغییر میکنه باید دقیق باشی تا بتونی عکس بگیری من خودم فکر کنم نزدیک ۵۰ بار عکس گرفتم تا صورتش دراومد ولی من برای اون اسپایدر من ها بیشترخندم میگیره 😅😅😅که قراره به فاک عالم برن در همین حد بگم که داخل کمیک مورلان میتونه بایک انگشت یک اسپایدر من هالکی رو بکشه دیگه چه برسه به اونا در کل قسمتی بعدی با توجه به حضور مورلان و اون صحنه بعد از تیتراژ که معلومه داره به مرگ پدرش اشاره میکنه قراره خیلی خیلی دارک بشه ۹۹ درصدشم بخاطر مورلان هستش اون یک درصدم کشته شدن احتمالی پدر مایلز به دست خودش امیدوارم قسمت بعد مثل کمیک خون و خونریزی زیاد داشته باشه و اینجوری نباشه که مورلان بیاد عین فیلم های مارول با چند نفر چرخو فلک بازی کنه و بره کاری کانگ خیلی خوب بلده واقعا اون صحنه چی بود که کانگ دختر اسکلت لنگ رو روی هوا میچرخوند 😂😂😂 من تعجب کرده بودم داره باهاش بازی میکنه یا شکنجش میکنه 😂این صحنه رو با تانوس در فیلم اونجر جنگ بی نهایت مقایسه کنین که چطور لوکی رو که یکی از خدایان قدرت مند و خبیث اساطیر نورس به حساب میاد توسط تانوس کشته میشه اون فیلم در یک کلام سیرک بود ولی از دلقک ۴ عشق و تندر بهتر بود تور فقط تور god of war ragnarok واقعا خوب بود اون تور.و برای ورود مورلان باید درجه سنی R به انیمیشن بدن مورلان و اعضای خوانوادش دنبال ۳ نفر هستن عروس انکبوتی سیندی مون بچه انکبوتی و اون یکی اسمش اون یکی و یک خدای انکبوتی به حساب میاد و بهش کین هم گفته میشه برای جمع کردن داستان اسپایدر ورس احتمال داره که ۳ تا انیمیشن دیگه بعد از قسمت بعدی بسازن چون خیلی داستان بزرگی محصوب میشه مایلز هم در نبرد با اونها نقش بزرگی داره البته بیشتر در قسمت دوم که راستش یک جا تا سکته زدن هم پیش میره بخاطر از دست دادن بهترین دوستش که خیلی هم به اندرو گارفیلد نزدیک بود هرچند بازم اسپویل نمیکنم مایلز چطور رد میده و میزنه چه کسی رو از رو عمد میکشه
@@matrix.gaming3449 بعد از اینکه مایلز اسپویل شدید کمیک گوعن رو از دست میده داخل کمیک دوم البته توسط انرژی ینیورس به عنوان کاپیتان ینیورس انتخواب میشه و بدجور میزنه جاده خاکی به توری که اخرش سولوس پدر وارژان رو به شکل عجیبی میکشه در واقع اولین قتلش رو انجام میده ولی پایانش دم دن اسلات گرم شاد هستش حداقل مایلز در پایان میفهمه که گوعن نمی دونم چطوری از اون انفجار که حتی خود اون وارژان هم نمیتونه ازش زنده در بره زندست و این دونفر به علت مثبت ۱۸سال نشدن کمیک فقط همو یک میبوسن😮💨 و عین پیتر و سیلک وارد عملیات نمیشن 🤣🤣و میرن پایانش برای من بعد از خوندن رمان ویتچر بسیار لذت بخش بود چون بعد خوندن پایان رمان ویتچر افسردگی گرفتم از اتفاقی که برای اسپویل شدید کتاب ویتچر گرالت میفته و کشته میشه و قبول دارم شاید پایانش کمی زیادی لوس بود برای یک همچین کمیک تاریکی ولی برای من واقعا لذت بخش بود حداقل شاهد مرگ شخصیت های اصلی نبودم و پایان بدون غم واندوهی داشت
حاجی میدونم خیلی مشتاقی ولی همه چیو خیلی قاطی کردی کین فق یکی از میزبان های دیگری(خدای نیرو های عنکبوتی) بود تو داری سعی میکنی یه طوری سری کمیک قیامت عنکبوتی ودنیای عنکبوتی تو ادامه داستان بچپونی که فک نکنم بشه چون نهایتا مخاطبای سینما یه پایان میخوان که واسه همین دو پارت باشه و میگل هم مورلان نی چون با توجه به میزان قدرت مورلان ۶بار تو نبرد با مایلز پیروز میشد ولی اگه بخوان اسپایدر ورس جمع کنن به نظرم پروژه جنگ هی مخفی میتونه کارو تموم کنه که اونطوری اصلا وقت نمیشه ۳تا انیمیشن دیگه بسازن
ادامه اون سرباز رفت پیش پادشاه چین و همچیز را گفت و پادشاه با عصبانیت پرسید چطوری ممکن یه نفر آنقدر قوی و سری باشه من یه چیزایی از یه خوناشام به اسم گابریل شنیدم ولی فکر میکردم چرت و پرت باش ولی الان فکر کنم واقعی ولی اهمیت نمیدم اون فقط یه احمق و سرباز گفت ولی اون شکست ناپذیر پادشاه گفت خفه شب شد گابریل سری رفت توی قلعه پادشاه و توی اتاق پادشاه و بهش گفت پس هشدار من را جدی نگرفتی پادشاه التماس کرد ولی گابریل خوردش یک ماه بعد طولی نکشید که گابریل معروف شده و همون طوری که گفت داشته همه آدم بد ها را میکشت زن های هرز مرد های خیانت کار بچه باز ها نزول خور ها مقامات فاست و مردم اسمش را گذاشتند جانگیرشبحی سال ۱۸۰۰ گابریل توی سرتاسر شهر یه نوشته پخش کرد و توی نوشته این بود که سیاهپوستان تا کی میخوای برده باشین غذای کم بخورید آب کثیف و توی انباری بخابین باید آن برده دار های شیطانی را بکشید و یه نفر گفت نه مردم گوش ندیده اون فقط یه روانی که خودش را با خدا اشتباه گرفته ولی برده ها ویل و کولنگ ها شان را گرفتند و به برد دار ها حمله کردند ولی پلیس جلوی شان را گرفت و گابریل گفت زیادروی کردم و شب شد گابریل سری رفت توی خانه یه برده دار و از پنجره رفت تو و از تختش کشیدش و با طناب بستش و با شلاق میزدش و گفت چرا تو باید آنقدر بخوری که هیکلد مثل گاو باشه ولی برده ها پوست استخوان باشن چرا اتاق بچه های تو باید پور از اسباب بازی باشه ولی بچه های برده حسرت یه عروسک داشتباشن و برد دار التماس میکرد میگفت نزن نزن درد دار و پلیس که کمین کرده بود گفت ایثت تسلیم شو و گابریل توی دلش گفت بد نیست یه کم باهاشون بازی کنم و الکی تسلیم شده و بردنش اتاق شکنجه و میخواستند ناخونش را بکشن ولی نتوانستند و میخواستند با چاقو دستش را قطع کنند ولی چاقو شکست و با ترس پرسیدند چطور ممکنه تو انسان نیستی تو شیطان هستی و گابریل همشون را خورد و رفت و داشته از شهر خارج میشد که یه پسر بچه دید ازش پرسید تو چرا اینجایی گفت عموم من را بیرون کرد و پدرم مرد گابریل به اون بچه یکمیلیون دلار داد و رفت خانه عمو و پرسید این جوری از برادر زادت مواظبت میکنی و عمو با اسلحه به گابریل شلیک کرد ولی فایده نداشته و پرسید تو چی هستی ولی گابریل بدون حرف عمو را خورد و رفت سال ۲۰۲۷ گابریل رفت به یه کلیسا تا دعا کن و یه دختر دید و از یه کشیش پرسید اون خانوم اسمش چیه گفت رزیتا دختر آقای دیگو و رفت پیش رزیتا و ازش پرسید حاضرین با هم یه شام بخوریم گفت اگر پدرم اجازه بده چرا که نه ادامه دار
ادامه گابریل رزیتا رو با لیموزین برده رستوران و رزیتا سن گابریل را پرسید گفت بیست و هفت سالم رزیتا گفت بیست سال و پرسید خانوادتون کجان گابریل گفت توی تصادف مردند رزیتا گفت متاسفم گابریل گفت ممنون و گابریل پرسید نظر شما راجب جانگیرشبحی چیه گفت به نظرمن یه قهرمان ولی پدرم میگه اون فقط یه روانی که خودش را با خدا اشتباه گرفته گابریل تو دلش گفت به من میگی روانی خودتی و پرسید با من ازدواج میکنید رزیتا یه کم خجالت کشید و گفت چرا که نه یک ماه بعد شب عروسی گابریل با رزیتا بود همه داشتند تبریک میدادن خوشبخت بشین از این چرت و پرت ها که توی عروسی میگن و گابریل میخواست یه سیب پوست بکن ولی چاقو شکست و گفت چاقو خراب بود رزیتا گفت ولی بازم نباید میشکست ولی بیخیال شد و گابریل یه خوناشام دید و بردش زیرزمینی و ازش پرسید چی میخوای گفت من میخوام برای شما کار کنم و گابریل یه کم از خونش را داد به اون و دید که تصویرش توی آیینه دید میشه و گفت من آنقدر خوشتیپ بودم که نمیدونستم و با شون موش را مرتبه میکرد و رفت و رزیتا از گابریل پرسید اون آقای کی بود گفت همکارم بود شب شد رزیتا و گابریل رفتند توی تخت و کار های اداری انجام دادند و گابریل متوجه شد که رزیتا حامل شد اون هم چهار قلو ماه بعد گابریل و رزیتا صاحب چهار تا بچه شدند به اسم سوفیا و لینکلن و مایکل و سارا همه چیز خوب بود تا اینکه دکتر گفت خیلی عجیبه سارا و مایکل عادی هستند ولی لینکلن و سوفیا غیرعادی هستند پوست شان خیلی محکم و اصلا ناخالصی توشون نیست و با این که نوزاد هستند ولی دندان دارند گابریل به دکتر یکمیلیون دلار داد تا حرف نزن و با رزیتا و بچه ها رفتند خانه و رزیتا تک های پازل را کنار هم قرار داده اول گابریل اصلا مریض نمیشه و خیلی قوی و پوستش خیلی محکم و از گابریل پرسید تو کی هستی گابریل گفت میدانستم متوجه میشی من یه خوناشام هستم و دیگو رزیتا را برد پوشت سرش و یه صلیب را نشون میده و میگه برو گمشو شیطان گابریل گفت ببخشیدا من هرروز میام کلیسا و همچیز را گفت و دیگو گفت نه تو توبه نکردی وقتی توبه میکنی نباید گناه کنی ولی تو همش داری گناه میکنی گابریل گفت من دارم آدم های بد را میکشم کجای این کار اشتباهی دیگو گفت تو خدا نیستی گابریل با عصبانیت گفت من پیر نمیشم من نمیمیرم من فناناپذیرم من شکست ناپذیر هستم دیگو گفت نه تو فناناپذیر نیستی تو هم یه روز میمیری و به رزیتا گفت تو باید از این مرد جدا بشی رزیتا گفت نه من گابریل را دوست دارم و دیگو گفت تو دیگه دختر من نیستی و رفت ادامه دار
اولین کامنت پین نداره:>>
بله پین میشید😁♥️
تیزرش رو کجا ببینیم؟؟
اون یه قسمت خیلی کوتاه بود درباره احتمال مرگ پدر مایلز که داخل ویدیو توضیح دادم
8:49 تو ام سی یو مایلز هستش و همسایه جدید پیتر تو زیرنویس برزیلی تو نو وی هوم صدای مامان بابای مایلز میادش
درسته اشاره کردم بهش👌
6:18 راستش راه اوز کردن داره چون بابای گوئن تونست را۶و اوز کنه
داداش عالی موفق باشی
مخلص♥️🙏
آقا من هر چی تو یوتوب سرچ کردم ویدیو درباره صحنه بعده تیتراژ ( تیزره قسمته بعدی) نیومد برام میشه لینک ویدیوشو بدی؟!
لینک ندارم راستش اون چیز عجیبی نیست همون چندتا لحظس فقط ددبارش حرف زدم تصویر نشون دادم ازش
عالی
عزیزی♥️
سلام میشه این صحنه بعد تیتراژ حذف شده رو بذاری هر چی گشتم نبود
راستش یه تیزر کوتاه نمیتونم بزارمش چون کپی رایت میگیره همونی که توضیح دادم درباره مرگ پدر مایلز
قسمت بعدی انیمیشن کی میاد؟
۲۰۲۴
Xeili dark shoro nashod? Param rixt
دارک خوبه
میگل کلا تو دنیای کمیک هم کارکتر خشنیه
👌♥️
کی میاد ۳ ها
۲۰۲۴ میادش
ثدری مایلز زینده میمونی
لطفا یکی جواب مو بده ادامش کیه میاد
۲۰۲۴
Very nice
Thanks♥️
سلام یه چیزی من یه داستان دیگر هم دارم که متاسفانه جزئیات ندار این که مادر بتمن ده سال قبل از اینکه با پدر بتمن باشه با یه مرد دیگه بود و از اون مرد یه دختر میار ولی وقتی با پدر بتمن آشنا میش اون مرد و دختر را رها میکن و بیست سال بعد اون دختر یه آدم کش را میفرست تا پدر و مادر بتمن را بکش ولی بهش میگه با بتمن کاری نداشته باشه متوجه شدید چی شد؟ به نظر شما خوب هست یا نه و من هرچی فکر میکنم نمیتونم به یه داستان کامل تبدیلش کنم شما میتونید این داستان را کامل کنید؟
داستانای کمیکی ننویسی بهتره چون وقتتو تلف میکنی مگر اینک شخصیت جدید درست کنی
لطفا از انیمیشن جنگ های تک شاخ و سریال فال نیک و شهر زمردی بگین
برای کدوم شرکتن؟
گروه وارثان هم بعید میدونم میگل عضوشون باشه ولی شباهت زیادی باش دارن
خیلی رفتارش شبیه اینجا
@@Filmbinsho ببین اگه کمیکای میگل خونده باشی کلا کارکتریه که به نسبت خشنه مثلا یه بار میره بالا سر مرد کوهی (دقیق نمیدونم اسمش این باشه)و شکنجش میکنه تا بفهمه دوست دخترش کی دزدیده
یا یبار تو بانک نزدیک بود یه نفر که یه بچه گروگان گرفته بود بکشه حتی تو کمیک سکرت وارز هم پدرش که صاحب الکسمکس بود از رو بیلچر پرت میکنه پایین و...
بنظر من احتمالش هست که دکتر استرنج ۱۹۹۹ میلادی ای که میکوئل ملاقات کرده در واقع همون مستر ریور باشه.
داداش استرنج ۱۹۹۹۹ همون دکتر استرنج mcu عه
@@Amir0yci نه دیگه. دکتر استرنج mcu توی ۲۰۲۳ پاش به مولتیورس باز شد؛ ولی دکتر استرنجی که میکوئل گفت، هم سالش فرق داره، هم شماره زمینی که توش هست
تیپیکال مارول فن :
اون زمین مارول چون همیشه ببین ۱۹۹۹۹ و ۶۱۶ بحث دارن که کدوم زمین سینمایی ماروله
@@Filmbinsho خب اونا که بطور رسمی اعلام کردن که mcu همون ۶۱۶ هستش. اگه بحث ما در مورد شماره زمین اصلیه که قبلا مشخص شد.
مگه تریلر Beyond Spider verse اومده؟
یه تیزر کوتاه
Like👍❤️
👌♥️
سلام یه چیزی من داستان نویسم میشه یه کم از داستانم را برایتو تریف کنم شاید تونستین نظر خوبی بدین دوتا داستان دارم اول توبه یک دراکولا و خونبی اگر نمیخوای که هیچ ولی اگر ار کدام را بگم و شرمنده نمیتونم توی اینستا یا تلگرام بگم باید اینجا بگم و داستان های من یه کم ضعیف هستند چون من یه آماتور هستم پس ببخشید ولی الان نه فردا میگم
هر وقت تصمیم گرفتی بگو رفیق👌
آقا کلا قضیه اون دندون ها همیشه تو کامیک بوده
درسته بوده ولی خب همه کمیک نخوندن باید توضیح داد که سوالشون جواب داده بشه ولی میگل اینجا خیلی شبیه وارثان بود شاید فقط بازی با ذهن باشه
❤️❤️❤️
♥️♥️♥️
داخل صحنه ای که میگل گوعن رو از گروه میندازه بیرون چند ثانیه بعد صورت میگل در عرض چندین صدم ثانیه به مورلان تغییر میکنه باید دقیق باشی تا بتونی عکس بگیری من خودم فکر کنم نزدیک ۵۰ بار عکس گرفتم تا صورتش دراومد ولی من برای اون اسپایدر من ها بیشترخندم میگیره 😅😅😅که قراره به فاک عالم برن در همین حد بگم که داخل کمیک مورلان میتونه بایک انگشت یک اسپایدر من هالکی رو بکشه دیگه چه برسه به اونا در کل قسمتی بعدی با توجه به حضور مورلان و اون صحنه بعد از تیتراژ که معلومه داره به مرگ پدرش اشاره میکنه قراره خیلی خیلی دارک بشه ۹۹ درصدشم بخاطر مورلان هستش اون یک درصدم کشته شدن احتمالی پدر مایلز به دست خودش امیدوارم قسمت بعد مثل کمیک خون و خونریزی زیاد داشته باشه و اینجوری نباشه که مورلان بیاد عین فیلم های مارول با چند نفر چرخو فلک بازی کنه و بره کاری کانگ خیلی خوب بلده واقعا اون صحنه چی بود که کانگ دختر اسکلت لنگ رو روی هوا میچرخوند 😂😂😂 من تعجب کرده بودم داره باهاش بازی میکنه یا شکنجش میکنه 😂این صحنه رو با تانوس در فیلم اونجر جنگ بی نهایت مقایسه کنین که چطور لوکی رو که یکی از خدایان قدرت مند و خبیث اساطیر نورس به حساب میاد توسط تانوس کشته میشه اون فیلم در یک کلام سیرک بود ولی از دلقک ۴ عشق و تندر بهتر بود تور فقط تور god of war ragnarok واقعا خوب بود اون تور.و برای ورود مورلان باید درجه سنی R به انیمیشن بدن مورلان و اعضای خوانوادش دنبال ۳ نفر هستن عروس انکبوتی سیندی مون بچه انکبوتی و اون یکی اسمش اون یکی و یک خدای انکبوتی به حساب میاد و بهش کین هم گفته میشه برای جمع کردن داستان اسپایدر ورس احتمال داره که ۳ تا انیمیشن دیگه بعد از قسمت بعدی بسازن چون خیلی داستان بزرگی محصوب میشه مایلز هم در نبرد با اونها نقش بزرگی داره البته بیشتر در قسمت دوم که راستش یک جا تا سکته زدن هم پیش میره بخاطر از دست دادن بهترین دوستش که خیلی هم به اندرو گارفیلد نزدیک بود هرچند بازم اسپویل نمیکنم مایلز چطور رد میده و میزنه چه کسی رو از رو عمد میکشه
میشه بگی
@@matrix.gaming3449 بعد از اینکه مایلز اسپویل شدید کمیک گوعن رو از دست میده داخل کمیک دوم البته توسط انرژی ینیورس به عنوان کاپیتان ینیورس انتخواب میشه و بدجور میزنه جاده خاکی به توری که اخرش سولوس پدر وارژان رو به شکل عجیبی میکشه در واقع اولین قتلش رو انجام میده ولی پایانش دم دن اسلات گرم شاد هستش حداقل مایلز در پایان میفهمه که گوعن نمی دونم چطوری از اون انفجار که حتی خود اون وارژان هم نمیتونه ازش زنده در بره زندست و این دونفر به علت مثبت ۱۸سال نشدن کمیک فقط همو یک میبوسن😮💨 و عین پیتر و سیلک وارد عملیات نمیشن 🤣🤣و میرن پایانش برای من بعد از خوندن رمان ویتچر بسیار لذت بخش بود چون بعد خوندن پایان رمان ویتچر افسردگی گرفتم از اتفاقی که برای اسپویل شدید کتاب ویتچر گرالت میفته و کشته میشه و قبول دارم شاید پایانش کمی زیادی لوس بود برای یک همچین کمیک تاریکی ولی برای من واقعا لذت بخش بود حداقل شاهد مرگ شخصیت های اصلی نبودم و پایان بدون غم واندوهی داشت
حاجی میدونم خیلی مشتاقی ولی همه چیو خیلی قاطی کردی کین فق یکی از میزبان های دیگری(خدای نیرو های عنکبوتی) بود
تو داری سعی میکنی یه طوری سری کمیک قیامت عنکبوتی ودنیای عنکبوتی تو ادامه داستان بچپونی که فک نکنم بشه چون نهایتا مخاطبای سینما یه پایان میخوان که واسه همین دو پارت باشه
و میگل هم مورلان نی چون با توجه به میزان قدرت مورلان ۶بار تو نبرد با مایلز پیروز میشد
ولی اگه بخوان اسپایدر ورس جمع کنن به نظرم پروژه جنگ هی مخفی میتونه کارو تموم کنه که اونطوری اصلا وقت نمیشه ۳تا انیمیشن دیگه بسازن
@@matrix.gaming3449 پدر وارثان میکشه
پدرشون رو اره بهش میگن پدر اسمش سولوس مایلز میکشتش
ادامه اون سرباز رفت پیش پادشاه چین و همچیز را گفت و پادشاه با عصبانیت پرسید چطوری ممکن یه نفر آنقدر قوی و سری باشه من یه چیزایی از یه خوناشام به اسم گابریل شنیدم ولی فکر میکردم چرت و پرت باش ولی الان فکر کنم واقعی ولی اهمیت نمیدم اون فقط یه احمق و سرباز گفت ولی اون شکست ناپذیر پادشاه گفت خفه شب شد گابریل سری رفت توی قلعه پادشاه و توی اتاق پادشاه و بهش گفت پس هشدار من را جدی نگرفتی پادشاه التماس کرد ولی گابریل خوردش یک ماه بعد طولی نکشید که گابریل معروف شده و همون طوری که گفت داشته همه آدم بد ها را میکشت زن های هرز مرد های خیانت کار بچه باز ها نزول خور ها مقامات فاست و مردم اسمش را گذاشتند جانگیرشبحی سال ۱۸۰۰ گابریل توی سرتاسر شهر یه نوشته پخش کرد و توی نوشته این بود که سیاهپوستان تا کی میخوای برده باشین غذای کم بخورید آب کثیف و توی انباری بخابین باید آن برده دار های شیطانی را بکشید و یه نفر گفت نه مردم گوش ندیده اون فقط یه روانی که خودش را با خدا اشتباه گرفته ولی برده ها ویل و کولنگ ها شان را گرفتند و به برد دار ها حمله کردند ولی پلیس جلوی شان را گرفت و گابریل گفت زیادروی کردم و شب شد گابریل سری رفت توی خانه یه برده دار و از پنجره رفت تو و از تختش کشیدش و با طناب بستش و با شلاق میزدش و گفت چرا تو باید آنقدر بخوری که هیکلد مثل گاو باشه ولی برده ها پوست استخوان باشن چرا اتاق بچه های تو باید پور از اسباب بازی باشه ولی بچه های برده حسرت یه عروسک داشتباشن و برد دار التماس میکرد میگفت نزن نزن درد دار و پلیس که کمین کرده بود گفت ایثت تسلیم شو و گابریل توی دلش گفت بد نیست یه کم باهاشون بازی کنم و الکی تسلیم شده و بردنش اتاق شکنجه و میخواستند ناخونش را بکشن ولی نتوانستند و میخواستند با چاقو دستش را قطع کنند ولی چاقو شکست و با ترس پرسیدند چطور ممکنه تو انسان نیستی تو شیطان هستی و گابریل همشون را خورد و رفت و داشته از شهر خارج میشد که یه پسر بچه دید ازش پرسید تو چرا اینجایی گفت عموم من را بیرون کرد و پدرم مرد گابریل به اون بچه یکمیلیون دلار داد و رفت خانه عمو و پرسید این جوری از برادر زادت مواظبت میکنی و عمو با اسلحه به گابریل شلیک کرد ولی فایده نداشته و پرسید تو چی هستی ولی گابریل بدون حرف عمو را خورد و رفت سال ۲۰۲۷ گابریل رفت به یه کلیسا تا دعا کن و یه دختر دید و از یه کشیش پرسید اون خانوم اسمش چیه گفت رزیتا دختر آقای دیگو و رفت پیش رزیتا و ازش پرسید حاضرین با هم یه شام بخوریم گفت اگر پدرم اجازه بده چرا که نه ادامه دار
👌👌
ادامه گابریل رزیتا رو با لیموزین برده رستوران و رزیتا سن گابریل را پرسید گفت بیست و هفت سالم رزیتا گفت بیست سال و پرسید خانوادتون کجان گابریل گفت توی تصادف مردند رزیتا گفت متاسفم گابریل گفت ممنون و گابریل پرسید نظر شما راجب جانگیرشبحی چیه گفت به نظرمن یه قهرمان ولی پدرم میگه اون فقط یه روانی که خودش را با خدا اشتباه گرفته گابریل تو دلش گفت به من میگی روانی خودتی و پرسید با من ازدواج میکنید رزیتا یه کم خجالت کشید و گفت چرا که نه یک ماه بعد شب عروسی گابریل با رزیتا بود همه داشتند تبریک میدادن خوشبخت بشین از این چرت و پرت ها که توی عروسی میگن و گابریل میخواست یه سیب پوست بکن ولی چاقو شکست و گفت چاقو خراب بود رزیتا گفت ولی بازم نباید میشکست ولی بیخیال شد و گابریل یه خوناشام دید و بردش زیرزمینی و ازش پرسید چی میخوای گفت من میخوام برای شما کار کنم و گابریل یه کم از خونش را داد به اون و دید که تصویرش توی آیینه دید میشه و گفت من آنقدر خوشتیپ بودم که نمیدونستم و با شون موش را مرتبه میکرد و رفت و رزیتا از گابریل پرسید اون آقای کی بود گفت همکارم بود شب شد رزیتا و گابریل رفتند توی تخت و کار های اداری انجام دادند و گابریل متوجه شد که رزیتا حامل شد اون هم چهار قلو ماه بعد گابریل و رزیتا صاحب چهار تا بچه شدند به اسم سوفیا و لینکلن و مایکل و سارا همه چیز خوب بود تا اینکه دکتر گفت خیلی عجیبه سارا و مایکل عادی هستند ولی لینکلن و سوفیا غیرعادی هستند پوست شان خیلی محکم و اصلا ناخالصی توشون نیست و با این که نوزاد هستند ولی دندان دارند گابریل به دکتر یکمیلیون دلار داد تا حرف نزن و با رزیتا و بچه ها رفتند خانه و رزیتا تک های پازل را کنار هم قرار داده اول گابریل اصلا مریض نمیشه و خیلی قوی و پوستش خیلی محکم و از گابریل پرسید تو کی هستی گابریل گفت میدانستم متوجه میشی من یه خوناشام هستم و دیگو رزیتا را برد پوشت سرش و یه صلیب را نشون میده و میگه برو گمشو شیطان گابریل گفت ببخشیدا من هرروز میام کلیسا و همچیز را گفت و دیگو گفت نه تو توبه نکردی وقتی توبه میکنی نباید گناه کنی ولی تو همش داری گناه میکنی گابریل گفت من دارم آدم های بد را میکشم کجای این کار اشتباهی دیگو گفت تو خدا نیستی گابریل با عصبانیت گفت من پیر نمیشم من نمیمیرم من فناناپذیرم من شکست ناپذیر هستم دیگو گفت نه تو فناناپذیر نیستی تو هم یه روز میمیری و به رزیتا گفت تو باید از این مرد جدا بشی رزیتا گفت نه من گابریل را دوست دارم و دیگو گفت تو دیگه دختر من نیستی و رفت ادامه دار
خسته نباشی ♥️👌
باقیشو دیگ برای خودت بنویس داستانتو کسی کپی نکنه
دیر شده چون من داستانم را برای بیشتر یوتیوبر ها تعریف کردم و برای یکیشون ۳ فصل را تعریف کردم و اینی که الان دیدین تاز فصل ۲ هست پس فردا بقیه را میگم