لیلا حاتمی و خسرو شکیبایی در فیلم زیبای میکس | فیلمی از داریوش مهرجویی

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 14 тра 2023
  • #Shouka_Film
    #شوکا_فیلم
    #FilmMix
    میکس فیلمی به کارگردانی داریوش مهرجویی محصول سال ۱۳۷۸ در مورد مشکلات فیلم‌سازی و سینمای ایران است.
    داستان فیلم
    چند روز بیشتر به شروع جشنواره نمانده و فیلمی که خسرو ساخته در مرحله صداگذاری دچار مشکل شده، فرسودگی دستگاه‌های فنی، قطع و وصل مدام برق، آماده نبودن موسیقی متن و خستگی عوامل فنی که به‌طور شبانه‌روزی مشغول به کار هستند باعث ایجاد فضایی پرتنش و عصبی‌کننده شده‌است. از سوی دیگر الزام حضور فیلم در جشنواره که شرط لازم برای نمایش عمومی آن در سال آینده است، باعث شده تهیه‌کننده هم لحظه به لحظه فشار بیشتری برای آماده شدن فیلم به خسرو وارد کند، در حالی که هنوز مونتاژ فیلم کامل نشده و حتی چند صحنه‌ای را که در مراحل آخر فیلمبرداری کرده‌اند از لابراتوار به دستشان نرسیده‌است. خسرو تمام انرژی خود را به کار می‌گیرد و با خواهش و تمنا عوامل را تشویق به ادامه کار می‌کند. در حالی که امیدی به آماده شدن فیلم در زمان مقرر نیست. ناصر چشم‌آذر آهنگساز فیلم هم دچار بحران روحی است و از آماده کردن موسیقی متن طفره می‌رود و وقتی خسرو با شگردهای مختلفی او را به استودیوی ضبط موسیقی می‌برد، خستگی نوازندگان مانع از اجرای موسیقی می‌شود و دست آخر چشم آذر یک تنه با سینتی سایزر موسیقی را اجرا می‌کند. در میان هجوم این مصائب که باعث افزایش استرس خسرو شده، گروه سازنده فیلم هم چندان دل به کار نمی‌دهند و بار نگرانی او را با همکاری شان کاهش نمی‌دهند. در میان این همه گرفتاری چند صحنه‌ای از فیلم سانسور می‌شود که نیازمند دستکاری تدوین و حضور مجدد بازیگران برای صدابرداری است. اما لیلا حاتمی و علی مصفا دو بازیگر فیلم با همدیگر قهر کرده‌اند و حاضر به گفتن جمله هایشان نیستند. وقتی محمدرضا شریفی‌نیا آن دو را آشتی می‌دهد و مشکل را حل می‌کند، نوبت امید روحانی است که با حضور بی موقع خود و تقاضای مصاحبه در آن وانفسا خسرو را کلافه تر می‌کند. سرانجام فشار کار خسرو را دچار جنون می‌کند و قصد دارد همه چیز را به هم بریزد اما افراد گروه، او را به یک صندلی می‌بندند و کار را ادامه می‌دهند. روز نمایش فیلم قرار می‌شود نمایش حلقه‌های آماده فیلم شروع شود تا باقی پرده‌ها برسد، اما وقفه‌های بین رسیدن پرده‌ها به سینما حوصله تماشاگران را سر برده و تعدادی از آن‌ها از شدت کلافگی روی سن سالن نمایش کمدی مسخره‌ای را اجرا می‌کنند. بینندگان فیلم از نزدیک با مشکلات ساخت فیلم به‌خصوص مراحل صداگذاری آنالوگ آشنا میشوند و در ضمن چند نفر از صداگذاران و صدابرداران نام آشنای سینما در ابن فیلم حضور دارند
  • Фільми й анімація

КОМЕНТАРІ • 10

  • @nahidshahriary5800
    @nahidshahriary5800 7 місяців тому

    یادش بخیر استاد مهرجویی 😞🏵👏🌹🙏

  • @kamalbajelan
    @kamalbajelan 9 місяців тому

    بسیار زیبا و دوست داشتنی..

  • @user-xz2gl4gg3w
    @user-xz2gl4gg3w 8 місяців тому +2

    ❤تک تک دیالوگهای فیلمو حفظم

    • @amirkhan-rp4tg
      @amirkhan-rp4tg 8 місяців тому +1

      🍬👉اینم جایزت حالا که انقد هنرمندی

  • @em4852
    @em4852 8 місяців тому

    عالی و خاص👌

  • @akramhomayoonypour5613
    @akramhomayoonypour5613 8 місяців тому

    Thanks

  • @fatemebadii6807
    @fatemebadii6807 6 місяців тому

    چقدر کارشون سخته . بیخودنیست عمرشون کوتاهه .

  • @fy9785
    @fy9785 7 місяців тому +1

    این روز و شبها ، ساعت به ساعت یاد حادثه وحشتناک قتل داریوش مهرجویی می افتم
    هر چند از بچگی عرق هنری از نقاشی تا فیلمنامه نویسی و موسیقی و مجسمه سازی داشتم و همیشه روحم با هنر امیخته بوده
    اما فکر می کنم تاثیر سنگین این قتل ، تنها به خاطر هنردوستی ذاتی من نبوده
    بلکه این اتفاق، اتفاقی دهشتناک، اتفاقی با تلخ ترین مفهوم به تمام معناست
    من اثار سینمایی رو از حفظم و تقریبا همه برترها رو دیدم
    ولی این بار هر زمان بر میگردم و کارهای مهرجویی رو می بینم، بیشتر عمق فاجعه بر من معلوم میشود
    گاهی میگم برم تو خیابون و هوار کنم و خاک بر سر کنم
    ولی این تصمیم رو پارسال هم موقعی که مجید رضا رهنورد رو بر دار دیدم هم گرفتم
    دیدن اون جوان رعنا و بی گناه بر دار، وجودم رو غرق احساسی عجیب می کرد. در حد انتحار.
    انگار می خواستم آتشی باشم و هرچه پلیدی رو می بینم بسوزونم
    در مورد قتل بزدلانه و وحشیانه مهرجویی هم در اوج انتحارم اما همونقدر مستاصل
    تصور اینکه
    چطور عمق دردناکی این حادثه رو توصیف کنم
    و با چه واژه هایی؟
    ایا این اتفاق اصلا واقعیت داره؟
    دیروز تنها در گوشه حیات مدرسه نشسته بودم و به خودم می گفتم، نه امکان نداره این درخت لیمو که من کنارش نشستم واقعیت داشته باش
    یا این مدرسه
    یا این بچه ها
    اصلا خودم
    خودم هم واقعی نیستم
    احتمالأ همه اینها یک رویا یا کابوس هست که من می بینم.
    اخر با کدام تفسیر و توجیه می شود مرگ انسانی بی گناه ، هنر دوست، فرهنگ دوست که اتفاقا اهل سیاست هم نبوده و هیچ گاه برای کسی هم شاخی نشده و فقط عمری فیلم ساخته انهم فیلم هایی که در اوج زیبایی ولی هرگز هم خط قرمز این رژیم سفاک ایدیولوژیک رو هم رد نمی کرده رو اینگونه با وقاحت، حقارت ، رذالت و پلیدی از بین برد
    نه احتمالا تمام این روز و شبها، خوایی بیش نیست
    مگر می شود باور کرد
    این متن رو تقدیم می کنم به تمام فرهنگ و هنر دوستان و صمیمانه اندوه خودم رو ابراز می کنم
    معلمی از ایران