من احساس میکنم این سریال الهلم گرفته از سریال scenes from a marriage هست، اون مینی سریال هم فراز و فرود رابطه یک زوج رو قبل و بعد از طلاق نشون میده، من به دلیل علاقم به فیلم و سریالهایی که روی روابط انسانی تمرکز دارند، خیلی خوشحال شدم که همچین سریالی ساخته و پخش شده و به نظرم حتما مینی سریال scenes from a marriage رو ببنید چون رو نظرتون نسبت به این سریال اثر میذاره
حس همذات پنداري رو من هم گرفتم. قصه اش هم كه چطور يك زندگي عاشقانه تحت تاثير از محيط( مشكلات اقتصادي و دور بودن خانه از محل كار) يا تصميمات نادرست( بلند پروازيهاي زن خانه) يا منفعل بود شخصيت مرد ( بعنوان تكيه گاه اصلي خانواده) يا فرزند ناخوش( در اينجا بيش فعالي)يا فشارهاي عاطفي يا كاري و يا كوتاه نيامدن يكي از طرفين، مي تواند ادامه دار باشد يا به اتمام برسد را هم دوست داشتم. در مجموع خوش ساخت هم هست. اينكه قصه ي پس از جدايي هم به تصوير كشيده مي شه هم قابل تامل هست.
مثل همیشه عااالی آقا اونجا که ماهان فهمید محمد میتونه همذات پنداری کنه، دیگه آدم سابق نشد :(((( عاشق جفتتونم، همینطوری ادامه بدید، فیلم pulp fiction هم تو برنامتون بزارید
من دوست دارم سریال طنز خوب ببینیم سریالهای اجتماعی با تم غم انگیز که راجع به مشکلات صحبت می کنند رو دوست ندارم، باید برای افرادی مثل من هم که این سلیقه رو دارن سریال خوب تو کشور باشه، یا اونقدر سطح پایین خستند یا اونقدر راجع به موضوعات آزار دهنده صحبت می کنند که ادم با دیدنشون افسردگی میگیره آدم خجالت میکشه آثار با این بی کیفیتی ببینه
همذات پنداری باید در مخاطب به وجود بیاد چه اون شرایط رو داشته باشه چه نداشته باشه وگرنه هر فیلم یا سریالی فقط اون عده کوچیکی رو درگیر میکنه که اون شرایط رو دارن
راستش بيشتر صحبت من اينه كه ببينيم دوربين كجاى قصه ايستاده ، تو همبن قسمت اول داره نشون ميده دوربين بيطرف نيست و ما بايد با در نظر گرفتن طرف دوربين قضاوتمون رو انجام بديم ، اره خيلى منطقى بود كه فلش بك با صحنه صبح بيدار شدن اقا و صبحانه اش شروع ميشد پیش ميرفت تا ديالوك پس به فنا رفتم ، ميرفت سمت خانم تو محل كار ميومد تا خونه ميرسيد به بازجويي اما دوربين طرف بندى داره شما قراره لحظه گرفتن كيك با ديزاين توت فرنگی قد خانم ذوق داشته باشى با گزارشى كه هنوز تحويل ندادى محل كار رو ترك كنى برسى خونه بچه رو پیدا نكنى يه سرى ادم خونه اند ترسيدى نگرانى قراره به اندازه خدا لعنتت كنه بهنامى كه به گوشی خاموش میگه كفرى باشى ، قراره به اندازه جمله اى كه از بچه میپرسه بابا تو رو گذاشت خونه رفت ، به مسئوليت پذیری اقا بى اعتماد باشى ، به اندازه شب بيدارى كه كنار بچه داره نگران باشى ، به اندازه تلفن سر صبح باباش كه ميخواد تولد شوهرش رو تبريك بگه احساس بیچارگی كنى تا وقتى اقا اونطور همه فشار رو ميريزه سر خانم قلبت بشكنه تا حتى نتونى ذره اى باهاش همدلى كنى كه درگیر چه چیز ترسناك و در عين حال احمقانه اى شده ، تو قراره با دوربين و حال اون زن پیش برى وقتى اينهمه زور زده واسه اينكه بسازه زندگی رو درست يا غلط از همه چیز گذشته كه بتونه زندگی بهترى براى خودش و خانوادش بسازه و حالا انقدر صريح داره محكوم ميشه برسى به لحظه اى كه تير خلاص رو ميزنه میگه نميتونم جدا شيم با اشكهايي كه زورش نميرسه نگهشون داره . بنظرم كارش رو خوب انجام داد من مخاطب تمام اون لحظه ها رو جاي اون زن تا اينجاى قصه حداقل درك كردم
ممنون از نظرتون🙌 میشد ما شاهد خرید کیک و ذوق داشتن هدی زین العابدین باشیم و همچنین با ظرافت خیلی بیشتری چیزی که به بهنام گذشته رو هم ببینیم نباید حتما یکی از این دوتا باشه بنظرم انتخاب سریال در نوع روایت با فلش بک بجای ایجاد تعلیق فقط ایجاد یک شوک کرد. شوکی که مخاطب از عصبانیت ناگهانی بهنام دریافت کرد میتونست با تعلیق درست بجای یک شوک لحظه ای به درک درست عواطف برسه که این اتفاق رخ نداد
خیر ، فقط باید مبلغ رو بعد از پیاده شدن پرداخت کنید . کما اینکه این اتوبوس اصلا سرویس کار بود و پول هم نمیگیره . مسئلهی عجیب این بود که افراد تو اتوبوس چرا نفهمیدن این آدم همکارشون نیست و غریبهست ؟! مگه همدیگه رو نمیشناسن !
@@filmisho بدبختی اینه ۹۰ درصده ایرانی ها درکی از فیلم و سریال ندارن فقط نگاه میکنن . این سریال مخصوص کسائیه که درک بالایی از فیلم و سریال دارن. کیفیت حرف اولو میزنه در این سریال داستانشم باید پیش بره ببینیم چطوره. به نظرم در حد یک قسمت خوب بوده
راستش من تحليل هاى شما رو قبول دارم من سريال رو از روى آگهی شما براى اينكه مبخواستيد تحليلش رو شروع كنيد ديدم ، اما بنظرم توى تحليلتون جاى يه چیزهایی خيلى خالى بود ، توي همين چند دقيقه يه سريال تونست تمام عواطف من نوعى رو به عنوان يك زن متاهل ، يه مادر بچه دار يه همسر كه ٦ سال از زندكي مشتركش میگذره در تمام عواطف انسانى شريك كنه ، با معمولى ترين اتفاقات هیچ چیز عجيب و غريبى اتفاق نيافتاد گره خاصى وجود نداشت ولى تو ميتونستى تمام دقايق رو با اون زن زندكى كنى از دست بچه كلافه است ، هى دست به دامن همسره كه دادش برسه داره براى زندكي اي كه تموم شده و داره تركش ميكنه گوشت و سبزى خورد ميكنه ، شب كنار بچه با تمام خستگی باز داره دووم مياره ، همسرى كه با اونهمه شوق اومد تا روز تولدش رو جشن بگیره اونهمه تا خود صبح دلنكرانى رو پا به پاش كشيديم همسرى كه اومد و لحظه اى كه باز همه فشار ريخت روى سرش ، كيكى كه اونجورى تيكه شد كنار قهوه ، قهوه خورد كنى كه از تراس افتاد پایین، سیگارى كه دیگه دليلى براى قايمكى كشيدنش نبود ، اون لحظه اى كه فقط با يه جمله ساده بدون هیچ داد و بيدادى با اروم ترين لحن ممكن گفت دیگه نميتونم جدا شيم . تختى كه تنها نتونست روش بخوابه . ميدونيد بنظرم سريال هر طور پیش بره همينكه قسمت اول با معمولى ترين حالت زندكى در واقعى ترين حالت بدون سانتى مانتاليسم لحظه لحظه تو رو همراه كنه و كاملا حس همزاد پنداری منه مخاطب رو با خودش داشت براى سينماى ما كه اغلب اوقات معمولا يا همه چی رو اغراق شده انجام ميدن يا كلا از زندكي واقعى به دورن ، راضي كننده بود كاملا و با كمال ميل ميشه انتظار قسمت بعدش رو كشيد .
من کاملا حس حرفهای شما رو درک می کنم، اما به نظر شما، این چنین مادری، که همه ی زندگیش و به پای فرزند و همسر گذاشته، می تونه انقدر سریع بکنه و بره! اونم بدون فرزندش ؟! اصلا تو ایران داریم این چنین جدا شدن هایی رو؟
@@ABCDEFU1990 بنظرم بله ،ببينيد اول اينكه از لحظه اى كه ما بستن چمدون و شب اخر رو داريم ميبينيم تا اون موقعى كه توى فلش بك زن قصه میگه دیگه نميتونم يه فاصله چند ماهه است انكار كه هنوز نميدونيم چطور پیش رفته چه توافق هايي انجام شده ، چه تصميم ها و برخوردهايي اتفاق افتاده . اگر اونها رو ببينيم شايد قانع بشيم چطور ميشه براى خونه اى كه دارى تركش ميكنى و زندگی اى كه تموم شده ميشه ايستاد و سبزى خورد كرد و بادمجون سرخ كرد .
@@ABCDEFU1990 بين شب اخر و لحظه اى كه خانم اظهار ميكنه جدا شيم سريال به ما میگه چند ماه فاصله است ، شايد در قسمت هاى بعد تونست ما رو قانع كنه كه چطور به اين لحظه اى رسيده كه براى زندگی كه داره تركش ميكنه ميشه سبزى خورد كرد و بادمجون سرخ كرد و چطور ميشه ترك كرد عشقى رو كه به روز طرح صورتش رو كشيدى و بچه اى كه به خاطر أينده اش اين همه زحمت به خودت دادى كه يه سرپناه داشته باشه .
نقد عالی و درست 👌🏻
من احساس میکنم این سریال الهلم گرفته از سریال scenes from a marriage هست، اون مینی سریال هم فراز و فرود رابطه یک زوج رو قبل و بعد از طلاق نشون میده، من به دلیل علاقم به فیلم و سریالهایی که روی روابط انسانی تمرکز دارند، خیلی خوشحال شدم که همچین سریالی ساخته و پخش شده و به نظرم حتما مینی سریال scenes from a marriage رو ببنید چون رو نظرتون نسبت به این سریال اثر میذاره
دقیقا به منم وایب اون سریالو داد
Great
thank you mohammad and mahan
حس همذات پنداري رو من هم گرفتم. قصه اش هم كه چطور يك زندگي عاشقانه تحت تاثير از محيط( مشكلات اقتصادي و دور بودن خانه از محل كار) يا تصميمات نادرست( بلند پروازيهاي زن خانه) يا منفعل بود شخصيت مرد ( بعنوان تكيه گاه اصلي خانواده) يا فرزند ناخوش( در اينجا بيش فعالي)يا فشارهاي عاطفي يا كاري و يا كوتاه نيامدن يكي از طرفين، مي تواند ادامه دار باشد يا به اتمام برسد را هم دوست داشتم.
در مجموع خوش ساخت هم هست.
اينكه قصه ي پس از جدايي هم به تصوير كشيده مي شه هم قابل تامل هست.
Thanks
مثل همیشه عااالی
آقا اونجا که ماهان فهمید محمد میتونه همذات پنداری کنه، دیگه آدم سابق نشد :((((
عاشق جفتتونم، همینطوری ادامه بدید، فیلم pulp fiction هم تو برنامتون بزارید
قسمت ۵ قطب شمال، منتظره نقدتونم 😍 نیاز دارم بخندیم دوره هم 😁
امشب🙌😂
@@filmishoجنگل آسفالت هم بذارید بیشتر بخندیم بازی متفاوتی از امیر و هنگامه شاهد بودیم😂
بچه هایی که از فیلم نت نگاه کردید، آیا این سریال زیرنویس انگلیسی هم داره؟ کلا آیا سریال های ایرانی زیرنویس انگلیسی رسمی یا غیر رسمی ای دارن؟
من خوشم اومد متفاوت بود. امیدوارم خوب پیش بره.
باید دید در قسمتای بعد چجوری پیش میره
اسم خانم بازیگر تو سریال ماهی بود
این سریال به نظر من هم ارزش دیدن داره دوستان من هم پنجاه پنجاه بودم باهاش❤🎉
ماهی بود اسم هدی زین العابدینی
ممنون ، بنظر بد نبود در کل
بله فعلا پنجاه پنجاهه
من دوست دارم سریال طنز خوب ببینیم سریالهای اجتماعی با تم غم انگیز که راجع به مشکلات صحبت می کنند رو دوست ندارم، باید برای افرادی مثل من هم که این سلیقه رو دارن سریال خوب تو کشور باشه، یا اونقدر سطح پایین خستند یا اونقدر راجع به موضوعات آزار دهنده صحبت می کنند که ادم با دیدنشون افسردگی میگیره آدم خجالت میکشه آثار با این بی کیفیتی ببینه
سریال طنز که زیاده. سریاله خوب کمه
اسم هنرویشه خانم ماهرخ بود که شوهرش صداش میزنه ماهی
درسته👏
مسخره کردن قطب شمال کی میاد پس؟😂😂 منتظرم.
اگه شما هر روز با این مسافت درگیر باشید دقیقا همزاد پنداری می کنید با هردو شون هم زن و نگرانیش برای آینده و هم با مرد و تحقیری که تحمل می کنه
همذات پنداری باید در مخاطب به وجود بیاد چه اون شرایط رو داشته باشه چه نداشته باشه
وگرنه هر فیلم یا سریالی فقط اون عده کوچیکی رو درگیر میکنه که اون شرایط رو دارن
راستش بيشتر صحبت من اينه كه ببينيم دوربين كجاى قصه ايستاده ، تو همبن قسمت اول داره نشون ميده دوربين بيطرف نيست و ما بايد با در نظر گرفتن طرف دوربين قضاوتمون رو انجام بديم ، اره خيلى منطقى بود كه فلش بك با صحنه صبح بيدار شدن اقا و صبحانه اش شروع ميشد پیش ميرفت تا ديالوك پس به فنا رفتم ، ميرفت سمت خانم تو محل كار ميومد تا خونه ميرسيد به بازجويي اما دوربين طرف بندى داره شما قراره لحظه گرفتن كيك با ديزاين توت فرنگی قد خانم ذوق داشته باشى با گزارشى كه هنوز تحويل ندادى محل كار رو ترك كنى برسى خونه بچه رو پیدا نكنى يه سرى ادم خونه اند ترسيدى نگرانى قراره به اندازه خدا لعنتت كنه بهنامى كه به گوشی خاموش میگه كفرى باشى ، قراره به اندازه جمله اى كه از بچه میپرسه بابا تو رو گذاشت خونه رفت ، به مسئوليت پذیری اقا بى اعتماد باشى ، به اندازه شب بيدارى كه كنار بچه داره نگران باشى ، به اندازه تلفن سر صبح باباش كه ميخواد تولد شوهرش رو تبريك بگه احساس بیچارگی كنى تا وقتى اقا اونطور همه فشار رو ميريزه سر خانم قلبت بشكنه تا حتى نتونى ذره اى باهاش همدلى كنى كه درگیر چه چیز ترسناك و در عين حال احمقانه اى شده ، تو قراره با دوربين و حال اون زن پیش برى وقتى اينهمه زور زده واسه اينكه بسازه زندگی رو درست يا غلط از همه چیز گذشته كه بتونه زندگی بهترى براى خودش و خانوادش بسازه و حالا انقدر صريح داره محكوم ميشه برسى به لحظه اى كه تير خلاص رو ميزنه میگه نميتونم جدا شيم با اشكهايي كه زورش نميرسه نگهشون داره .
بنظرم كارش رو خوب انجام داد من مخاطب تمام اون لحظه ها رو جاي اون زن تا اينجاى قصه حداقل درك كردم
ممنون از نظرتون🙌
میشد ما شاهد خرید کیک و ذوق داشتن هدی زین العابدین باشیم و همچنین با ظرافت خیلی بیشتری چیزی که به بهنام گذشته رو هم ببینیم نباید حتما یکی از این دوتا باشه بنظرم انتخاب سریال در نوع روایت با فلش بک بجای ایجاد تعلیق فقط ایجاد یک شوک کرد. شوکی که مخاطب از عصبانیت ناگهانی بهنام دریافت کرد میتونست با تعلیق درست بجای یک شوک لحظه ای به درک درست عواطف برسه که این اتفاق رخ نداد
@@filmisho متوجه صحبتتون ميشم و قطعا ميفهمم كه شما داريد خيلى تخصصى تر به روند قصه گویی نقد ميكنيد و از اونجايي كه توى اين زمينه قبولتون دارم ميتونم درك كنم كه شايد در اون حالت نتيجه خيلى خبلى بهتر ميتونست اتفاق بيافته ... 👍👍
اختیار دارین لطف دارین به ما🙏🌹
نمیدونم چرا تو همه کانالا دنبال گره داستانی اند؟ سریالی که هر قسمتش یه داستان متفاوته چه گره داستانی باید داشته باشه آخه
چون پایه اصلی هر اثر نمایشیه
اتوبوس بلیط احتیاج نداره!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟
خیر ، فقط باید مبلغ رو بعد از پیاده شدن پرداخت کنید .
کما اینکه این اتوبوس اصلا سرویس کار بود و پول هم نمیگیره .
مسئلهی عجیب این بود که افراد تو اتوبوس چرا نفهمیدن این آدم همکارشون نیست و غریبهست ؟!
مگه همدیگه رو نمیشناسن !
چرا اون سرباز فقط از اون کارت شناسایی خواست !!!!!؟؟؟؟؟
شما راحت باش!
راحته نگران نباش
فکر کنم بقیه رو میشناخت. بالاخره اونجا کار میکنن دیگه.
بازیگر خردسال هم اصلا خوب نبود
از سنش خیلی گنده تر حرف میزنه که اصلا جالب نیست
اتفاقا سریال اصلا لبه تیغ نیست و مطمئنا سریاله خوبی از آب در میاد. کیفیت کار بسیار بالاست
باید بتونی درکش کنی
اثر خوب میتونه مخاطبش رو وادار به درک کنه و راه دیگه ای براش باقی نذاره
@@filmisho بدبختی اینه ۹۰ درصده ایرانی ها درکی از فیلم و سریال ندارن فقط نگاه میکنن . این سریال مخصوص کسائیه که درک بالایی از فیلم و سریال دارن. کیفیت حرف اولو میزنه در این سریال
داستانشم باید پیش بره ببینیم چطوره. به نظرم در حد یک قسمت خوب بوده
بله در حد قسمت یک خوب بوده اما با صحبت های شما درباره انحصار طلبی یک اثر به اونایی که به اصطلاح "میفهمن" موافق نیستم
نه والله ... مزخرف مزخرف مزخرف
راستش من تحليل هاى شما رو قبول دارم من سريال رو از روى آگهی شما براى اينكه مبخواستيد تحليلش رو شروع كنيد ديدم ، اما بنظرم توى تحليلتون جاى يه چیزهایی خيلى خالى بود ، توي همين چند دقيقه يه سريال تونست تمام عواطف من نوعى رو به عنوان يك زن متاهل ، يه مادر بچه دار يه همسر كه ٦ سال از زندكي مشتركش میگذره در تمام عواطف انسانى شريك كنه ، با معمولى ترين اتفاقات هیچ چیز عجيب و غريبى اتفاق نيافتاد گره خاصى وجود نداشت ولى تو ميتونستى تمام دقايق رو با اون زن زندكى كنى از دست بچه كلافه است ، هى دست به دامن همسره كه دادش برسه داره براى زندكي اي كه تموم شده و داره تركش ميكنه گوشت و سبزى خورد ميكنه ، شب كنار بچه با تمام خستگی باز داره دووم مياره ، همسرى كه با اونهمه شوق اومد تا روز تولدش رو جشن بگیره اونهمه تا خود صبح دلنكرانى رو پا به پاش كشيديم همسرى كه اومد و لحظه اى كه باز همه فشار ريخت روى سرش ، كيكى كه اونجورى تيكه شد كنار قهوه ، قهوه خورد كنى كه از تراس افتاد پایین، سیگارى كه دیگه دليلى براى قايمكى كشيدنش نبود ، اون لحظه اى كه فقط با يه جمله ساده بدون هیچ داد و بيدادى با اروم ترين لحن ممكن گفت دیگه نميتونم جدا شيم . تختى كه تنها نتونست روش بخوابه .
ميدونيد بنظرم سريال هر طور پیش بره همينكه قسمت اول با معمولى ترين حالت زندكى در واقعى ترين حالت بدون سانتى مانتاليسم لحظه لحظه تو رو همراه كنه و كاملا حس همزاد پنداری منه مخاطب رو با خودش داشت براى سينماى ما كه اغلب اوقات معمولا يا همه چی رو اغراق شده انجام ميدن يا كلا از زندكي واقعى به دورن ، راضي كننده بود كاملا و با كمال ميل ميشه انتظار قسمت بعدش رو كشيد .
من کاملا حس حرفهای شما رو درک می کنم، اما به نظر شما، این چنین مادری، که همه ی زندگیش و به پای فرزند و همسر گذاشته، می تونه انقدر سریع بکنه و بره! اونم بدون فرزندش ؟!
اصلا تو ایران داریم این چنین جدا شدن هایی رو؟
@@ABCDEFU1990 بنظرم بله ،ببينيد اول اينكه از لحظه اى كه ما بستن چمدون و شب اخر رو داريم ميبينيم تا اون موقعى كه توى فلش بك زن قصه میگه دیگه نميتونم يه فاصله چند ماهه است انكار كه هنوز نميدونيم چطور پیش رفته چه توافق هايي انجام شده ، چه تصميم ها و برخوردهايي اتفاق افتاده . اگر اونها رو ببينيم شايد قانع بشيم چطور ميشه براى خونه اى كه دارى تركش ميكنى و زندگی اى كه تموم شده ميشه ايستاد و سبزى خورد كرد و بادمجون سرخ كرد .
@@ABCDEFU1990 بين شب اخر و لحظه اى كه خانم اظهار ميكنه جدا شيم سريال به ما میگه چند ماه فاصله است ، شايد در قسمت هاى بعد تونست ما رو قانع كنه كه چطور به اين لحظه اى رسيده كه براى زندگی كه داره تركش ميكنه ميشه سبزى خورد كرد و بادمجون سرخ كرد و چطور ميشه ترك كرد عشقى رو كه به روز طرح صورتش رو كشيدى و بچه اى كه به خاطر أينده اش اين همه زحمت به خودت دادى كه يه سرپناه داشته باشه .
صحنه های کش دار زیاد داشت یکم برای من کسل کننده بود ..
در کل به میزانی که باید قسمت اول کوبنده باشه نبود، اما میشه بهش فرصت داد