بمناسبت هفتمین سالگرد زنده یاد خسرو شکیبایی 28 تیر 94

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 20 жов 2024
  • می‌دانم
    حالا سالهاست که ديگر هيچ نامه‌ای به مقصد نمی‌رسد
    حالا بعد از آن همه سال، آن همه دوری
    آن همه صبوری
    من ديدم از همان سرِ‌ صبحِ آسوده
    هی بوی بال کبوتر و
    نایِ تازه‌ی نعنای نورسيده می‌آيد
    پس بگو قرار بود که تو بيايی و ... من نمی‌دانستم
    ای دردت به جانِ بی‌قرارِ پُر گريه‌ام
    پس اين همه سال و ماهِ ساکتِ من کجا بودی؟
    راستی هيچ می‌دانی من در غيبت پُر سوالِ تو
    چقدر ترانه سرودم
    چقدر ستاره نشاندم
    چقدر نامه نوشتم که حتی يکی خط ساده هم به مقصد نرسيد؟!
    رسيد، اما وقتی
    که ديگر هيچ کسی در خاموشیِ خانه
    خوابِ بازآمدنِ مسافرِ خويش را نمی‌ديد
    www.namasha.com...

КОМЕНТАРІ •