داستان های فارسی: کچل بیسواد و بیکاری که میخواست پادشاه شود! _داستان بسیار جالب و شنیدنی
Вставка
- Опубліковано 14 чер 2024
- دوستان اگر از محتوای این کانال خوشتون اومد، کانال رو سابسکرایب کنید و دگمه زنگوله رو بزنید تا اولین کسی باشید که از کانالم دیدن میکنین. لینک کانال رو میزارم در ادامه
/ @dastansarayeiran
#داستان_سرای_ایران
#داستان_های_فارسی
#داستان
با سلام خدمت مخاطبان عزیز و دوست داشتنی کانال داستان سرای ایران
خوشحالم که کانالم رو برای تماشای داستان های فارسی از بزرگان معروف تاریخ ادبیات ایران و جهان انتخاب کردید. این کانال درباره داستان های فارسی از ملل گوناگون، داستان های جالب و پند آموز مثل حکایت ها و داستان های عطّار، داستان های مثنوی معنوی مولانا، داستان های قابوسنامه، داستان های سندبادنامه، داستان ها و حکایت های بهلول دانا ، حکایت های ملانصرالدین ، حکایات کلیله و دمنه و همچنین گزیده ای از حکایت های گلستان سعدی ، داستان بزرگسالان، داستان های هزار و یک شب، داستان های کلیله و دمنه ، داستان های شاهنامه فردوسی، داستان طنز، داستان ضرب المثل، افسانه های کهن ایرانی، داستان های مولانا و شمس تبریزی، داستان کوتاه فارسی و داستان های عامیانه هست.
خوشحال میشم نظرات، انتقادات و پیشنهادات خودتون رو در قسمت توضیحات برام بنویسین و با لایک و سابسکرایب از کانالم حمایت کنین. خوشحال میشم کانال داستان سرای ایران رو به دوستانتون هم معرفی کنین.
مرسی که هستین و ممنونم از همراهیتون
♥️دوستتون دارم.
با عشق🌹
سارا
داستان های فارسی جدید
داستان
حکایت
عطّار
حکایات بهلول
داستان های هزار و یک شب
داستان آموزنده
داستان بزرگسالان
حکایت های ملانصرالدین
مولانا
داستان های فارسی
#داستان_جالب
#داستان_های_فارسی_جدید
#حکایت
#حکایت_های_پندآموز
#داستان_فارسی - Розваги
سبد سبد لایگ وطبق طبق اشتراک وسابسکرایب به دلنشین صدای راوی که مثل همیشه پرانرژی ست وزیبا درود بر بانوی خوش صداا
این هم سهم ما به پاس شیرینی لحظه ها سپاس و درود وسلام برشما،💚💚💚
و باز هم یک لبخند بزرررررررررررررررررگ😊😊😊😊😊😊سلام. مرسی که هستین. لطف دارین🌹🌹🌹🌹🌹🌹
عالی بود
موفق باشید
ممنونم♥️🌹🌹🌹♥️
مرسی خیلی عالی بود
ممنونم زهرای عزیز
عالی مثل همیشه من که دیگه نمیدونم چی کامنت بذارم تا حق مطلب بیان بشه 😘😘😘😘😘😘😘🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡
نمیدونی شبنم جانم وقتی پیامهات رو میخونم قیافم چطوری میشه؟ همیشه بهم لبخند هدیه میدی. لبات همیشه خندون😘😘😘😘
@@DastansarayeIran دقیقا منم وقتی صدای زیباتو گوش میدم همین حس رو دارم قشنگ من ❤️🌟
❤❤❤❤❤❤
درود فراوان بر شما مثل همیشه عالی بود❤❤❤
لطف دارین♥️🙏🌹
❤❤❤❤❤❤❤
ممنونم♥️♥️♥️🌹🌹
سلام خانوم داستان حسن کچل بسیار بسیار عالی بود❤❤
متشکرم. 🌹🙏🙏🙏🙏
درودومهر برشما بانو جان عالی 💚💚💚😃
درود بر ازوی نازنین♥️😘♥️😘
💚💚💚💚
♥️😘♥️😘♥️
درود فراوان به راوی عزیز و دوست داشتنی ما خیلی خیلی خیلیرخوش اومدی دلمون تنگ شده بود بهت خیلی سه شب روز منتظرت بودم همیشه میومدم تا ببینم ویدیو جدید گذاشتی یا ن که الال از ته دل خوشحال شدم واقعااا اذت خیلی تشکر میکنم
❤❤❤❤❤❤❤
سلام. خوشحالم. مرسی که هستین ♥️🌹🌹🌹🌹
@@DastansarayeIran
درود به راوی عزیزمون ۳روز هست که منتظریم خواهشن خیلی منتظرمون نذار چند بار قصه هاتو گوش میکنم و کاش میشد هرچی دلت میخواد لایک کنی حیف که نمیشه بیشتر از یه بار لایک کرد ❤❤❤
@@user-jk9dv8sj8u سلام. نهایت لطف شماست . امشب یه داستان طولانی ساعت ۹ پخش میشه. امیدوارم دوسش داشته باشین و لذت ببرین. مرسی که هستین🌹🌹🌹🌹🌹🌹♥️♥️♥️♥️
خیلی قشنگ بود سارا جان❤❤
♥️🌹😘😘😘ممنونم فرانک عزیز
چرا درادبیات داستانی ایران اسم شخصیتهای کچل حسن است از نامهای دیگر کم استفاده شده است
عزیزان اگراطلاعاتی دارند درجواب بنویسند
سلام اقا غفور دقیق و نکته سنج. کچل در ادبیات داستانی نماینده توده مردم فقیر هست که بر خلاف ظاهرش، از هوش و فراست زیادی برخوردار هست. معمولا هم در مقابل نهادهای قدرت مثل پادشاه و درباریان قرار میگیره و بر اونها پیروز میشه. کم پیش اومده که در ادبیات ما، از کچل بعنوان یک ادم ساده لوح استفاده بشه . اینکه چرا اسم کچل ، محمد یا اسامی دیگه نیست بخاطر این هست که نماد یک ادم تیزهوش در ادبیات داستانی با اسم حسن جا افتاده . ریشه دقیقش رو نمیدونم .اگه اطلاعاتی بدستم رسید حتما میگم. ممنونم از توجهتون 🌹♥️
بله عشق بعد ازدواج بوجود میاد وماندگارتر هست⚘️⚘️⚘️⚘️
🌹
داستان شیرین حسن کچل 😁😁😁 واقعاً شنیدنی ست خدا قوت 👌🌹
♥️😊ممنونم
خانمي مي شه قصه تكراري نگيد اين داستان را ديگران هم تعريف كردند
❤❤❤❤❤❤❤❤
♥️🌹
درود خسته نباشید ، وسط داستان یک کات خورد و رفت یه مقدار جلو ، حسن و مادرش که جلوی پادشاه بودند و حرف از خواستگاری میزدند که یک دفعه داستان رفت سراغ غاز ها
، یعنی مقداری از داستان حذف شده است .
سلام. خوبین؟ داستان اصلی همینه. . پادشاه به اونا نگاه کرد و از پسر خواست که از راهی که اومده برگرده چون میدونست شرطهای دخترش غیر منطقی هست و دخترش دوز و کلک سوار میکنه. وقتی اصرار پسر رو دید، دختر شرط های خودش رو گفت که باید چهل غاز رو ببره و اونا رو بچرونه. چیزی کات نشد
💚💚💚❤️😊
ممنونم عاطفه عزیز🌹😘
زنده باشید ساراجون، شاید باورتون نشه صداتون فوق العاده انرژی خوبی داره❤سپاس
ممنونم🙏😘
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
مرسی از همراهیتون . ممنونم که هستین🙏🌹
❤❤❤❤💚💚💚💚💚💚💚💚💞💞💞💞💞💞💞
♥️🌹🙏
Oree
♥️🌹
🌹🌹🌹🌹🌹💚🩵
ممنونم اقای فرجاد🌹🙏🌹🙏🌹
@@DastansarayeIran عزیز جان موفق باشی