نورالدّین و برادرش شمسالدّین : داستان های هزار و یک شب
Вставка
- Опубліковано 30 вер 2024
- حمایت مالی اختیاری از کانال دیپ استوریز
/ deeppodcastiran
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هزار و یک شب یکی از عجیب ترین و پر معنا ترین کتابهای تاریخ ادبیات در مشرق زمین است. هزار و یک شب و داستان های هزار و یک شب مخاطب را به جهانی عجیب میبرد و ما در «داستان های هزار و یک شب» میبینیم که نویسنده پرنده خیال را رها کرده و آزادانه در مورد هر مطلبی مینویسه. داستان های هزار و یک شب انسان را به هر جایی که میخواهند میبرند در بسیاری از (داستانهای هزار و یک شب) ما شهرهای مختلف عراق را مبینیم و همچنین داستانی که از در مورد خلیفه هارون الرشید بیان شده. اگر به داستانهای هزار و یک شب علاقه دارید میتونید کانال یوتیوب دیپ استوریز رو سابسکرایب کنید تا این داستان را بشنوید و از داستانهای هزار و یک شب لذت ببرید
در این ویدیو از دیپ استوریز باز هم به سراغ قصه های هزار و یک شب رفتیم. کتاب هزار و یک شب دیرینه کهنی دارد و مربوط به کشورهای مشرق زمین است تمامی کشورهای مشرق زمین در واقع ما در داستانهای هزار و یک شب قصه هایی از مناطق ایران داریم، فرهنگ هند وپاکستان را داریم و همچنین سایر کشورهای مختلف اما از همه مهتر فرهنگ عربی است که در آثار و قصه های هزار و یک شب به وفور دیده میشود هزار و یک شب مجموعه داستانهایی است که از زبان زنی به نام شهرزاد قصه گو بیان میشه و به مدت هزار و یک شب این داستانها ادامه پیدا میکنه
___________________________________________________________________________________
اگر طراح هر کدام از طرحهای استفاده شده در این ویدئو رو میشناسید یا خودتون طراح آثار هستید، به ما ایمیل بزنید تا اسمتون رو به عنوان طراح اعلام کنیم.
If you own any of the arts that we used in this video, or you know the artist of any of them, please contact us via email to give you the credit.
deep.podcast.ir@gmail.com
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا حالا این ضرب المثل رو شنیدید؟ عقد پسر عمو و دختر عمو تو آسمونا بسته شده؟ اگر دوست دارید داستانش رو بدانید این ویدیو از سری داستان های «هزار و یک شب» را تماشا کنید
در روزگاران قدیم پادشاه مصر وزیر خردمندی داشت. این وزیر دو فرزند پسر داشت. هنگامیکه وزیر مُرد، پادشاه بسیار به این دو پسر محبت میکرد. این دو پسر بزرگ شدند و پادشاه قصد داشت به هر دوی آنها به یک اندازه محبت داشته باشه. تصمیم گرفت هر دو رو وزیر دربار کنه. اسم یکی از پسر ها نورالدین بود و اون یکی شمسالدین. یک هفته نورالدین وزیر میشد و شمس الدین با پادشاه به سفر میرفت، دفعه بعد شمسالدین وزیر میشد و نورالدین با شاه میرفت سفر. روزگاری به همین منوال گذشت.
شبی از شب ها نورالدین و برادرش شمسالدین با هم به گفت و گو پرداختند. شمسالدین به نورالدین گفت: به یاری خدا هر دو در یک شب زن میگیریم. من صاحب یک دختر میشم و تو هم صاحب یک پسر. در آینده دختر من و پسر تو با هم ازدواج خواهند کرد.
نورالدین گفت: برای دخترت چقدر مهریه میخوای بگیری؟
شمسالدین گفت: سه هزار دینار طلا، سه باغ و سه مزرعه.
نورالدین گفت: با این مهریه سنگینی که گذاشتی معلومه در آینده نمیخوای دخترت رو به پسر من بدی. مگه پسر من قراره چی از دختر تو کمتر داشته باشه.
این گفت و گوی دوستانه رفته رفته شکل جنجال به خودش گرفت و شمسالدین سخنان رکیکی به نورالدین گفت. فردا روز شمسالدین با پادشاه به سفر رفت. نورالدین که از رفتار تند برادر بسیار آزرده شده بود تصمیم گرفت از اون شهر بره. کلی طلا و جواهر و نقره برداشت سوار بر اسب شد و دل به جاده زد.
به شهر حلب رسید، از اونجا به قدس و از قدس به بصره رفت. به یک کاروان سرایی رسید و تصمیم گرفت مدتی استراحت کنه. اسبش رو در گوشهای گذاشت.
از قضا وزیر بصره هم در اون کاروان سرا حضور داشت. وزیر بصره نگاهی به این اسب انداخت و گفت این اسب با این یال و کوپال نباید برای یک آدم معمولی باشه صد در صد باید یک بزرگ زاده و اشراف زاده باشه. وزیر خدمتکار کاروان سرا رو صدا کرد و گفت: صاحب این اسب کیه؟
خدمتکار گفت: یک جوان هجده ساله است و به احتمال زیاد از بزرگانه.
وزیر شخصا به دیدار نورالدین رفت. نورالدین به وزیر ادای احترام کرد. وزیر داستان نورالدین رو پرسید و فهمید که نورالدین فرزند وزیر مصر بوده و رنجیده خاطر از مصر به اینجا اومده. نورالدین به وزیر گفت: قصد دارم به سرزمین های دور دست سفر کنم.
اما وزیر نورالدین رو نصیحت کرد که فکر سفر رو از سرش بیرون کنه. وزیر به نورالدین گفت: من دیگه پیر شدم. دختر جوانی دارم که لایق همسری توئه. با دختر من ازدواج کن و همین جا بمون. من به سلطان بصره میگم تو برادرزاده من هستی و بعد از من تو رو وزیر بصره کنه.
نورالدین این رو که شنید بسیار خوشحال شد سر رو پایین انداخت و پذیرفت. وزیر بزرگان بصره رو دعوت کرد و در مجلسی به اونها گفت. من تنها یک دختر دارم و حالا برادرزادهام نزد من اومده. قصد دارم دخترم رو به عقدش نورالدین در بیارم و رسما اعلام کنم نورالدین جانشین من خواهد بود. آیا شما موافقید؟ همه بزرگان موافقت کرد و مشغول خوردن شربت و شیرینی شدند.
اما در مصر چه خبر بود. جایی که شمسالدین برادر نورالدین با پادشاه به سفر رفته بود. شمسالدین از سفر برگشت اما دید خبری از برادرش نیست. بسیار افسرده شد فهمید که برادر از دستش رنجیده و اونجا رو ترک کرده. شمسالدین داستان رو برای پادشاه تعریف کرد شاه پیک های مختلفی رو به هر سو فرستاد تا به دنبال نورالدین بگردن اما خبری نشد که نشد.
مدتی بعد شمس الدین با دختر یکی از بزرگان ازدواج کرد و از قضا هر دو برادر در یک شب عروسی کردن بدون اینکه از هم دیگه خبری داشته باشند. نه ماه و نه روز و نه ساعت بعد هر دو صاحب فرزندی شدند. همسر شمس الدین دختری به دنیا آورد که اسمش رو (هَیما) گذاشتند همسر نورالدین هم پسرش زایید که اس
سوالی که پیش میاد اینه که این ملک خواب نداره ؟ شب تا صبح که قصه گوش میکرده صبح تا شبم که کار میکرده کی میخوابیده ؟ 😂
من عاشق داستان های هزار و یک شب هستم لطفا باز هم بزارید ممنون❤️
چشم باز هم میسازیم
@@deepstories درود ادامش رو کی میزارید؟
✔برای اینکه غیر قابل جایگزین باشی باید همیشه متفاوت باشی 😎💎😍به کانال استایل سر بزنید شیک و لاکچری انتخاب کنید.
درود بر آرمان عزیز همه کارهاتون عالی وبینظیر هستن ❤❤❤❤👍👍👍👍👍👍👌👌👌
سلام وقتتون بخیر اگه به داستان کوتاه علاقه دارید حتما عضو کانال من بشید
.لطفا در کانال ها فعالیتتون رو بیشتر کنید لطفا.
سلام آرمان جان
مراسم نور الدین و (پسر ) وزیر برگذار شد ؟؟
درود بیکران آرمان جان بسیار زیبا
سلام چرا درمورد اردشیر بابکان کلیپ درست نمیکنی
سلام کاش مثل قسمت اول و دوم همه رو تعریف میکردید...لذتش بیشتر بود... داستانهای معروف رو که همه شنیدن
و از زحماتی که میکشید سپاسگزارم
عجب داستانی..واقعا لذت بردم😍😉
پادشاه کلا تو سفر بوده........
سپاس آرمان عزیز
اجرای قوی و طبق معمول داستان زیبا
خواهشا فعالیت کانال دیپ استوریز رو بیشتر کنید
درود بر شما چشم حتما
شهرزاد خانوم هم حوصله داشته ها
حساب کن هزار و یه شب قصه سر هم کنه که پادشاه خودش و خواهرش رو نکشه :)
سلام وقتتون بخیر اگه به داستان کوتاه علاقه دارید حتما عضو کانال من بشید
سلام بر دوستانی بی نظیر.. آرمان جان دمت گرم. خیلی پزمانی ویدئو های شما شدم 🤝✊🙏👍❤️🇹🇯❤️🇮🇷❤️
سپاس از لطف شما
لطفا بيشتر از داستان هاي ١٠٠١ شب درست كنيد❤️
چشم حتما
اگه هزار بار داستان های هزار و یک شب رو بشنوم بازم خسته نمیشم اونم با صدای آقا آرمان
آیا این داستان ادامه داره ؟ یا اینکه همه داستان همینه ؟
دقیقا منم نمیدونم که ادامه داره یا نه آخه داستان نصفه تموم شد
مثل همیشه عالی 🙋♂️💎👑
خیلی وقت بود منتظر هزارویک شب بودیم
فقط ی جا به اشتباه گفتی عروسی نورالدین با پسر وزیر بصره!!!
سپاس بیکران
اره وداستان رو خیلی چیزای مهم رو جا انداخته و کامل هم نمیگه یک سوم داستان رو میگه وپایانشو باسلیقه خودش تموم میکنه 😂😂😂صداشون خوبه ولی مشکل اصلی. همین کامل نگفتن داستان هاست و بجای خلاص کردن که محتوای کامل داستان رو بگه ناقص و بی معنی میشه داستانش .چون من داستان رو گوش کردم خیلی طولانی هست .ایکاش درست خلاصه میکرد وناقص نمیشد داستانهاش 😢
بسیار عالی جناب آرمان حافظی.
داستان های شهرزاد رو بسیار دلنشین تعریف میکنید،اما من یه خواهش داشتم ،در دقیقه 6:58 اشتباه عجیبی رخ داده،در صورت امکان بازبینی و اصلاح بشه.به اشتباه فرمودین نورالدین با پسر وزیر بصره ازدواج کرده !!!!!!🤔😑
درود چرا داستان نورالدین وشمس الدین رو کامل نگفتین .داستان ناقص هست که هیچ خیلی خلاصه کردین و بعضی ازچیزای مهم رو جا انداختین .شما درکل یک سوم قصه رو گفتین وآخرش رو خودتون عوض کردین .خواهشا کامل بگید داستان های هزارویک شب رو
سلام خسته نباشید.. واقعا عالی کار می کنید خدا قوت ......... کل مجموعه داستان ها هزار یک شب با همین 9 داستان بسته می شود.. یعنی دیگه داستانی اضافه نخواهد شد؟ ممنونم از پاسخگویی
من خیلی داستانهای هزار و یک شب و همینطور نوع داستان گویی تون رو دوست دارم ، منتظر قسمت های بعدی هزار یک شب هستم لطفا بازم در این مورد فعالیت کنید🙏🏻❤️
آقا آرمان نورالدین با دختر وزیر بصره ازدواج کرد ولی شما پسر وزیر رو به عقد اون درآوردی 😁😁😁
🤣🤣🤣🤣🤣
سلام وقتتون بخیر اگه به داستان کوتاه علاقه دارید حتما عضو کانال من بشید
یعنی وقتی این داستانارو میشنوم فقط خندم میگیره. کاملا بی محتوا. یعنی واقعا به درد جامعه کنونی نمیخوره. در مقابل وقتی شاهنامه رو میخونم از این همه هوش و فراست و درک و شعور حکیم ابوالقاسم فردوسی حیرت میکنم. شاهنامه متعلق به تمام دورانهاست. واقعا یک اثر خارق العاده و حیرت انگیز. اصلا مقایسه این دو با هم اجحاف در حق شاهنامه س. حکیم فردوسی منو ببخشه
سلام داستان ها واقعا شنیدنی هستن ممنون از شما ولی دقیقه هفت (دقیقا هفت) گفتین عروسی نورالدین و پسر وزیر بصره .... :))
بسیار عالی بود تشکر میکنم
داستانی بسیار زیبا 👌
خیلی قشنگ بود،با تشکر از شما🌹
خدا وکیلی نویسنده داستانهای هزار و یک شب ماریجوانا و گل میزده توپ توپ
😂نویسنده خاصی نداشته آخه. یه کتاب باستانیه
@@Rezakingedavoood حتماً مثل قرآن که زاده تخیلات محمد خانم باز بوده از آسمان نازل شده بوده که نويسنده نداشته
مَلِک که روز ها به امور کشور رسیدگی میکرد شب ها هم که داستان های اینو گوش میگرفت
یه موقع احتیاج به خواب پیدا نمیکرد؟
دقیقه هفتم به بعد بجای دختره وزیره بصره گفتین پسره وزیره بصره مرسی از زحماتتون
داستانی بسیار قشنگ و متفاوت با دیگر داستان های هزار و یک شب
دمت گرم آرمان جان ❤❤
ملک کی میخوابیده؟ شبا داستان گوش میکرده و روزا هم که کار مملکت!! عجب مرد هنرمندی😁😏
داستان های تان همیشه تعقیب میکنم و خیلی لذت میبرم از شنیدنش اما چی میشه که در نشر داستان های تان کمی سرش کوشش کنید و زود زود نشر کنید خیلی در نشر داستان ضعیف پیش میروید
اقا ملِک احمق بود باید همون شب اولی سر شهرزاد رو از تنش جدا می کرد،تا اینکه ما این همه خماری داستان هزار ویک شب رو نکشیم😁😁اما تو رو خدا بیشتر از شاهنامه برنامه بسازید🙏❤🌹
اقا ارمان لطفا به همون کار های تاریخی بپردازید اصلا داستان جالبی نبود ولی کارهای تاریخیتون بسیار جالبن
چرا داستان ها ته ندارن و قسمت بعدی یه داستان دیگس ؟ لطفا قسمتی و ادامه دار بذارید
با درود از داستانهای زیبا تون .
اشتباه لپی نورالدین با پسر وزیر ازدواج کرد ..با سپاس
سلام وقتتون بخیر ممنون ازبرنامه های عالیتون، کانال تلگرام دارین؟
داداش لطفا یه کلیپ در مورد هزارو یکشب بساز بفهمیم داستانش چیه
داستان هر شب همون شب تموم ميشه؟
چون من احساس ميكنم هركدوم قراره ادامه داشته باشه ولي ادامه داستان رو پيدا نميكنم
خیلی عالی ولی میشه سرعت ظبط رو بالا ببرید چون من واقعا داستان های هزار و یک شب رو دوست دارم
😂😂😂به به عجب داستان لذت بخشی...🙏🔥🙏.
آرمان جان دمت گرم کارت عالی اس اما نورالدین با دختر وزیر ازدواج کرد نه با پسر اون 😘😘
بابت ویدیوهای عالی که تولید میکنید ممنونیم ازت
اما یه انتقادی هم کنم اونم اینکه داستانهای هزارویک شب واقعا منسوخ شده و الان کودکانه هستن ارزش وقت شما و ما رو ندارن به نظرم رو این کتاب وقت خود را هدر ندید🙏
اینجاست که میگن عقد دختر عمو و پسر عمو رو در آسمان هابستن
سلام خداقوت در صورت امکان برای کتاب های جلال آلاحمد هم برنامه بسازید. باسپاس.
چشم حتما میسازیم
سلام خسته نباشید ایا این بخش داستان ادامه داره یا تموم شده؟ و اینکه لایق لایک هست بذارید هزار و یک شب رو
اقا هر شب داستان هزار و یک شبو بزارین دیگه فقط با صدای شما حال میده
مراسم عروسی نورالدین بادختر وزیر نی پسر وزیر محترم در در دقیقه ۷ این را گفتی
سلام بیزحمت راجب ادبیات غرب بیشتر ویدئو بذارید
سلام آقا آرمان آقا خواهشا ادامه داستانها بزارید
میگن ،پیوند دخترعمو،پسرعمو تو اسمونا نوشتن
چرا از تاریخ مشروطه پادکست نمی سازی
عشقی اقا
درود بر شما
درود آقا آرمان و دوستان دیگر
آیا کتاب دیگری مثل هزارویک شب سراغ ندارید؟
مثل همیشه عالی🌹
ممنون میشم جواب بدین
سپاس بیکران آرمان بزرگمهر❤
Lovely stories thanks dear
درود به شما 👍🌷👍🌷👍🌷👍🌷درود به شما
ارمان درباره ساسانی یع پلی لیست درست کن
داستانهای کهن ایرانی ولی با نامهای عربی
بیچاره غلامه که هیچ گناهی نکرده بود
13 روزه هزار و یک شب نگفتین🤨
❤️🇹🇯❤️🇦🇫❤️🇮🇷❤️
🇹🇯🙋♂️
لطفا ادامه بدید بازم 🥲🥲🥲🥲
خدایا یه پری واسه منم بفرست
لطفا قسمت حدید بزارید
عالی مثل همیشه
سپاس از شما آرمان عزیز و تیم همراهتون
پاینده باشید 🍀🍀🍀🍀🍀
درود بر شما
خواهش ميکنيم فعلا نکوشیش داستانهاي خوبي ميگويند 🔪💉💊💣
سلام وقتتون بخیر اگه به داستان کوتاه علاقه دارید حتما عضو کانال من بشید
ازدواج نورالدین و پسر وزیر😐
Mesle hamishe ziibaa🥰👌👍
بسیار زيا گفتید
چرا داستان نصفه بود
هزار ویک شب عالی هست
سلام آرمان لطفا راجب گرشاسپ نامه هم ویدئو تهیه کنید
سپاس چشم حتما میسازیم ممنون از پیشنهاد خوبتون
Laiiiiiiiiiiiik 👍💙💙
عالی بود سپاس فراوان
درود بر دیپ پادکست اکسترا واستوریز❤🌹👍👍👍👍👍👍
درود بر شما
Vaqean hezar like dare❤❤❤❤
عالی بود 👏🏻 👏🏻 👏🏻 👏🏻 👏🏻 👏🏻 👏🏻
لطفا درباره ی داستان سه تفنگدار هم ویدیو بسازید و همچنین داستانهای برادران گریم 🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻🙏🏻
این داستان ادامه ندارد
آرمان جان ببخشید ولی دیقه ۷ میگی مراسم نورالدین و پسر وزیر بصره !
درود بر شما بله اشتباه لفظی شده
بسیار زیبا، درود به شما آقا آرمان دانا و عالِم ما. واقعا باعث افتخارمِ که تونستم هر دو چنل شما رو پیدا کنم وهر چی به داستان ها و گزیده سخنان گهربار شما گوش می دم تشنه تر می شم، بنده حقیر یه کتاب خونه شخصی دارم که قبلا به پدرم تعلق داشته و الان من ازش استفاده می کنم (سالهاست از وقتی الفبای پارسی رو فرا گرفتم هر روز مشغول به خوندن انواع کتاب های مختلف هستم و صد البته اولا بنده بعد از این همه سال تنها مطلبی رو که قطع به یقین و کامل یاد گرفتم این بوده که من هیچی نمی دونم و ثانیاً من از تمام جاندارانی که پا در گستره هستی گذاشتن، کوچکتر هستم). بنده شاهنامه رو به عنوان کتاب آسمانی خودم قبول دارم (***منظورم بخش اساطیری و حماسی هست و حقیقتش بنده نه تنها از بخش تاریخی تنفر دارم بلکه معتقدم بخش تاریخی سروده ی حکیم الحکما فردوسی طوسی نیست چون) :1.همونطور که شخص شما هم صد در صد اطلاع دارید و در این زمینه من شاگرد شما هستم آقا آرمان عزیز، وزن عروضی این شاهکار که باید جزیی از عجایب هفت گانه می بود، فعولنٌ فعولنٌ فعولنٌ فعل (مثمن و متقارب) که این وزن در تمام ابیات و مصرع های دو بخش اساطیری و حماسی به زیبایی هر چه تمام تر به حداکثر بلوغ و کمالِ ادبی خود رسیده و رعایت شده، در صورتی که اگر ریزبینانه به بخش تاریخی نگاه کنیم متوجه می شیم این وزن عروضی در بعضی مصرع ها و ابیات دچار اشکال و یا عدم رعایت و پیروی از این وزن شده که به نظر بنده این مطلب از طرفِ حکیم بزرگ، اونم بعد از سرودن دو بخش قبلی کاملا غیر ممکنه و حتی یک در صدم احتمالش وجود نداره و 2.در دو بخش اساطیری و حماسی کمترین تعداد لغات عربی به کار رفته (در کل مجموعا 17 یا به قول بعضی 19 کلمه)، که صد در صد سهواً صورت گرفتِ و پیرِ طوسی به احتمال قوی خبر از ریشه و اصالت و عربی بودن این کلمات نداشته این در صورتی هستش که در بخش تاریخ شمارش تعداد کلمات عربی و تازی از دست خواننده خارج می شه و من شخصا بارها در هنگام مرور شاهنامه وقتی به این بخش می رسیدم حس میهن پرستی و کمال و زیبایی ادبی در کنار آرایه های بسیار بی بدیل و بدیع (مانند تشبیه و مراعات نظیر و جناس و واج آرایی و.....) و تمام حس هایی که در دو بخش اساطیری و تاریخی به کار رفته و غیر ممکن است در کتابی بجز شاهنامه تجربه کرد در من به آنی خفه می شد و در بخش تاریخی جای خودش را به شک و تردید،بی رغبتی و عدم علاقه به ادامه خواندن ابیات و حس غلیظ خیانت در کنار بی سلیقگی و عدم استفاده زیبا و صحیح از آرایه ها و تنفر انگیز ترین حس که همان تملق می باشد، می داد و من وقتی بار اول شروع به تحقیق گسترده درمورد این مطلب کردم واقعا از نتایج قطعی و احتمالی که پیدا کردم شکه شدم که (a cursed religion that we got in our nation can even distort our greatest and most honorable books like shahnameh, and this is a nightmare & the dead end of sensoring & corrupting of everything that wants to suppress the tyranny of this religion.dear Arman This note of mine is purposely written in english and i meant no offense. I have giant respect for you and you're work)
لطفا منو ببخش آقا آرمان بزرگوار که اولا انقدر صحبت کردم و باعث سردردت شدم و ثانیا اینکه مجبور شدم زبان شیرین و برتر پارسی رو با انگلیسی مخلوط کنم که بعضی از دوستان عزیزم از دست بنده حقیر رنجیده خاطر نشن خدایی نکرده و ثالثاً اگه از حرف های من ناراحت شدین من واقعا از شما و هر کی که ناراحت شده باشه عمیقاً معذرت می خوام، شما قهرمان مایی آقا آرمان، التماس می کنم به کارت ادامه بدی مخصوصا در مورد شاهنامه، شما کارت تأثیرش از بمب اتم و تمام اسلحه ها هم بیشتره چون در کمال فروتنی دارید نسل آینده رو می سازید و نسل های ماقبل رو اصلاح می کنید و این کار شما شایسته ستایش هست، سپاسگذارم ازت، درود به شما و همه عوامل بزرگترین کانالهای یوتیوب پارسی دیپ استوریز و دیپ پادکست. 💙💙💙
🙏🙏🙏🙏🙏🌺🌺🌺🌺🌺
مرسی عالی هستید
Great work
🎉
❤
💙♥️♥️✌️✌️✌️ Nice
درود آرمان خان
همچین میگی هرکدومو دوس داشتید ببینید انگار صدتا هس داستان
هزار و یک شب ها تعدادش کمه بیشتر داستان های شاهنامه رو تعریف میکنیم
سلام و درود
✅️📚💎
عالی ❤👏🏼
بسیار عالی
عالی بود
عالی بود
🌹🌹🌹🌹
چه قدر موسیقی هایی که به کار میبرید زیباست و دلنشین و درست ❤
اخ که چقدرم دنبال بعضیاشون گشتمو پیدا نکردم😂
پری وربپری
👌❤️🙏
❤❤❤❤