داستان واقعی :اعتماد کردم وحکم اعدامم اومد...
Вставка
- Опубліковано 5 лют 2025
- داستانهای بی پرده قشنگ ترین و هیجانی ترین داستان های واقعی براتون داره
مرسی که مارو لایک میکنید و نظرات زیباتون رو با ما به اشتراک میذارید
ممنون میشم کانال ☆داستان های بی پرده☆رو سابسکرایب کرده و
زنگوله رو هم فعال کنید.
داستان واقعی
داستان قدیمی
داستان خان
داستان صوتی
رمان عاشقانه
داستان فارسی
پادکست فارسی
داستان معمایی
داستان جنایی
داستان انگیزشی
داستان عبرت
انگیزشی
داستان روان
داستان عاشقانه
داستان
رمان
پادکست
پادکست داستان فارسی
داستان کوتاه
داستان صوتی کوتاه
پادکست داستان صوتی
رمان صوتی
عشق
ازدواج
#داستان_فارسی
#داستان_واقعی
#پادکست
#داستان_عاشقانه
#داستان
#داستان_گو_شب
#موج-تو
#داستان های بی پرده
سلام خدمت دوستان عزیز ممنونم ازهمراهیتون خوشحال میشم ازکانال خودتون حمایت کنید وبا لایک وکامنت به پیشرفت کانال کمک کنید و داستانهای بی پرده رو بادوستان تون به اشتراک بزارید ممنون از لطف شما 🌷🌷
❤
👍👍
موفق باشی عزیزم
سلام گندم جان...
ممنونم دوست خوب من
❤❤❤❤❤
💚🌷
سلام دوست عزیز... واقعا اعتمادکردن خیلی سخت شده... اگه اعدامش میکردن بازیه فردبی گناه اعدام میشد😢
یعنی این پدر دیگه نتونست کار کنه؟ مادرشون هم نمیتونست از،مطبش پول در بیاره؟! بعد هم هیچ کس و فامیل هم نداشتن کمکشون کنه؟ خیلی بعیده.
سلام عزیزم ممنون از اینکه نظرتون رو به اشتراک گذاشتین ...خیلی چیزها غیرقابل باوره ولی تازگی نداره...افسردگی انسان رو فلج میکنه