معرفت - شرح غزل "دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند" - 1/3
Вставка
- Опубліковано 12 сер 2011
- شرح غزل حافظ با مطلع "دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند / واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند" توسط دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی
اجرا: دکتر اسماعیل منصوری لاریجانی
خواننده: ایرج بسطامی
Doosh vaghte sahar az ghosse nejatam dadand / vandar an zolmate shab abe hayatam dadand
Dr. Gholam Hossein Ebrahimi Dinani
Dr. Ismail Mansouri Larijani
Iraj Bastami
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
باده از جام تجلی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این روی من و آینه وصف جمال
که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد
اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
که ز بند غم ایام نجاتم دادند
شعر خوانده شده توسط ایرج بسطامی:
ما را ز خیال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گیر که خمخانه خراب است
افسوس که شد دلبر و در دیدهی گریان
تحریر خیال خط او نقش بر آب است
بارالها عمر جناب دکتر دینانی محترم را طولانی وایشون رو برای ما حفظ بفرما❤🙏💐🌹
هزاران افرین بر هردو استاد عزیز
وخداوند راسپاس دارم که در چنین ایامی زندگی میکنم
بسیار زیبا و عالی . وقتی بود و حاصل شد به یمن کردگار. الهی شکر❤
طیب الله انفسکم 🙌
انشاالله که با امام حسین محشور بشی استاد دینانی❤️❤️
خداوند جناب لاریجانی شما مجری توانمند را به همراه استاد گرانقدر جناب دینانی را غریق رحمت فرماید...بسیارعالی👏👏👏
سخن های اموزنده و روحپرور شما دواستاد عزیز از دل برخیزد و بر دل نشیند
در پناه الهی باشید
خداوند هـر دو شما را حفظ فرمايد كه هـميشه اين طور برنامه داشته باشيد و ما از راه دور گوش كنيم و بدرستى مست شويم
جهان سپاس استاد گرامی و گرانقدر فیض بردم از ترجمه ناب شما
درودبرحكيم ارجمنداستاددينانى عزيز 🌹🌹🌹 پاينده باشيد 🌷🌷🌷🌷
برنامه فقط العاده آموزنده وزیبایی هست
فوق العاده ای استاد
Ostad gerami. Aqay. Dr dinani az zahmat. Jenabaly. Kamal tashakor ra daram va doaguoy. Shoma. Hstam H. F
Agar. Eshtebahaty bashd mara. Bbkhshid. !!!!!!!!!!!!!
آب حیات هدف عشق الهی است
بسیار زیبا بود.استاد شما واقعا زیبا توضیح میدهید
لایک❤❤❤❤❤
سلام
هدف از غصه غصه ای فراق یار است
سلام اخوتي هل يوجد ترجمة عربية لهذه الحلقات المهمة
سلام بر دکتر دینانی. سوال فلسفی. چرا یک چیزهایی هست در مقابل اینکه هیچ چیز نمی بود؟
ضمن تشکر استاد از موضوع دور میشه به خود غزل بپردازه بهتر است
😀🙏💙💙💙
A Foolish Hope. A Love Poem of Hafez, read by: Bahman Solati
استاد ديناني ، اين گفته كه بد ترين درد ، بي دردي است ،. و اين گفته كه كسي كه به معرفت رسيد ، غصه اي ندارد ، باعث اين سوال ميشود كه ،فرق غصه با درد. چيست ؟
thanks
Hi
سلام بر استاد دکتر دینانی. سوال فلسفی. چرا یک چیزهایی وجود دارند در مقابل اینکه هیچ چیزی موجود نمی بود؟
چون نبودن هیچ چیزی وعدم محض محال عقلی هست و ممکن نیست و وجود و بودن بدیهی ترین و اصلی ترین و ساده ترین مفهومی هست که ذهن در می یابه و هر کس با هر فکر و فرهنگ و سن و سواد میدونه که هست یعنی چه و نیست یعنی چه و نیاز به هیچ برهانی هم نداره . اصلا عدم که نمیتونه باشه چون اگر باشه که عدم نیست ، وجوده ! پس وجود مفهومی ازلی ابدی و مجرده. شیخ محمود شبستری میگه : عدم موجود گردد این محال است ... وجود از روی هستی لایزال است . این همون مفهوم واجب الوجود فلسفی است یعنی مفهومی که بالضروره وجود داره و عدم پذیر نیست . پس در واقع سوال شما بلاموضوع میشه و دیگه سوال از چرایی بودن بی معنی میشه .
بتداء هدیه از محبت خیزد تا از طریق لطف مهر اطوفت انس ساقه ی محبت است نوبت
عشق ای که درتمامیت در معشوق انجامد در این
کوتاهی عمر پروانه شدن را محدودیت
دلبستگی باشد
*زندگی با سه چیز **_*زیبا_* *میشود*!
*صبر،شُکر،دعا*...
*صبر* *زمان میگیرد*،
*شُکر* *رزق را زیاد می کند*،
و *دعا* *سرنوشت را زیبا می سازد*:))🤍🕊️
دقیقا خیلی زیبا گفتی تجربه شدست
حضرت حافظ چه چیزی را میخواهد بیان کند تاریکی و سحر و اب حیات همگی در جهت چگونگی ادم شدن انسان شدن است و متاسفانه اشتباه تفسیر میفرمایید
امضای حضرت علی رو بهتون الان نشون میدم
استاد عاقل دینانی بهترین فیلسوف حال حاضر در دنیا است.
اما در ایران از مسئولین کسی قدرش را نمیفهمد.
قربان شما استاد ګرامی قلبم را روشن کرديد ميدانم که به کسي ضرورت دارم تا مرا بشنود من تشنه شنيدن ام برايم دوعا کنيد تا کسی را پيدا کنم تا مني سر ګردان را بشنا سد و بشنود سي سال مي شود ميګردم و نميابم به من راه نشان بده صبرو انتظارم برايم اميد مي دهد که زنده ام و بس
شما اگر این روان شدن جوهر را متوجه باشید بهتر علی را فهم دارید
فرمودند وحی هم همان درک است ،متشکرم
وحی درک نیست وحی یک پیغامست توسط حضرت جبراییل چرا اشتباه تفسیر میفرمایید
@@borzuazad7390 من نوشتم ؛ فرمودند ! پس من نگفتم و من تفسیر و ترجمه نکردم . حالا تفسیر و ترجمه بنده از معنی وحی در کتب الهی بدین ترتیب است .
وحی بر رسولان و پیامبران به دو گونه است:
سخن گفتن از آن سوی حجاب الهی با فرستادن جبرئیل. 1
القا در قلب، یعنی شیوه الهام یا رؤیای صادقه. 2
حالا اگر من بخوام تفسیری را قبول و از نظر خودم بنویسم ، دومی است نه تفسیر شما ، بهتر بگویم ، رویای صادقانه
با اجازه و تقدیر اساتید گرامی آقایان دینان و لاریجانی، تأویلی دیگر، از دیدگاه تصوف عملی (احوال و مقامات سیر و سلوک) و تصوف نظری (وحدت شهود؛ وجود) ابن عربی:
---دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
«(دوش): غرق در صفت کبریایی حق، در(وقت) احوال افاضات الهی از(غصه) درد هجران دیدار دوست نجات یافتم.»
غصه: درد دوری دوست و انتظار تجلی او:
حافظ: در دلم بودکه بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود
همان غصه که ناشی از ناز یار است و نیاز عارف:
عراقی با عشق تو ناز در نگنجد جز درد و نیاز در نگنجد
با درد تو درد در نیاید با سوز تو ساز در نگنجد
بیچاره کسی که از در تو دور افتد و باز در نگنجد
با داغ غمت درون سینه جز سوز و گداز در نگنجد
---واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
«و در طلب وصل، (ظلمت شب) غرق در صفات کبریایی حق، (آب) روی وی متجلی شد و دل حافظ به انوار مشاهدات زنده شد و حیات ازلی یافت.»
چگونه؟ : حافظ ار آب حیات ازلی میخواهی منبعش خاک در خلوت درویشان است
---بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
«در آن حال با تابش پرتو فیض اقدسِ ذات الهی به مقام فنا رسیدم؛ پس از طلب و قطع مقام وصال
»
مولانا: آمده با سوز و هزاران نیاز بر طمع لطف و، مکافات من
پیشتر آ پیشتر آ و ببین خلعت و تشریف و مکافات من
نفی شدی در طلب وصل من عمر ابد گیر ز اثبات من
---باده از جام تجلی صفاتم دادند
«سپس در مقام فنا فی الله غرق در معرفت باطن و کشف حقایق بینهایت شدم که در قطع مقام فنا غرق در مقام حیرت یعنی وحدت شهود، معرفت دائم تجلیات بیشمار الهی، شوم»:
عراقی: هزار و یک مقام آنجا، اگر چه بگذری، لیکن ز حد جملهٔ اسما تجاوز کرد نتوانی
تجلی صفات آنجا گرت صد نقش بنماید تو را یک رنگ گرداند، ببینی رویِ یکسانی ( وحدت شهود)
بیشک حافظ بزرگ مافوق بشر بوده صد ها شاعر توانای هندی زمان حافظ و بعد حافظ و ده ها شاعر بزرگ ایرانی ، خراسانی، نتوانستند حافظ را مغلوب کنند ی یعنی حافظ شاعر ابدی است و جایش را نخواهد کسی دیگر گرفت
حضرت حافظ بعداز پرتو ذات اگر باده از جام صفات نخورده بود حافضی نبود ۰بحالت خود نمی آمد۰
ua-cam.com/video/lw0Y0TO6Fx8/v-deo.html
اظهار امتنان از تشریح زیبا این غزل زیبا حافظ (رح). امیدوارم مرا معذور دارید که لینک بالا را بدون اجازه شما درین صفحه نشر کردم. اما دلیل عمده اینست که این غزل زیبا حافظ بزرگوار را استاد محمد حسین سرآهنگ، کوه بلند موسیقی شرق، سروده اند که زیبائی این غزل را با آواز ملکوتی شان بهتر مجسم کرده اند.
زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت
آنکه که شد کشته نیک سرانجام افتاد
حافظ
انسان می تواندبه معرفت الهی شرفیاب شود بدون اینکه الزاما انسان کاملی باشه ..عارف عاشق است و عارف نمی تواند که شاد باشه این غصه است که باانسان خردمندو به ویژه عارف عجین است و گریزی هم از ان نیست عارف زمانی می تواند از غم رهایی پیدا کند که از دنیای فانی رخت ببند و پا در در جهان باقی گذارد
و آنجاست که در واقع در پرتو نور وروح عظیم لایزال وجود حضرت حق می تواند که از غصه رهایی یابد
و...آنچه هم که در شب قدرحافظ را از غم می رهاند دیداریست که با فرشتگان داردکه بر او نازل می شود
و با سلام ودرود بر شما و برنامه خوبتان
متاسفم با تفسیر غلطتان که این شعر حضرت حافظ ربطی به غیر حضرت خداوند ندارد
با نهایت احترام تفسیر شما کاملا اشتباه هست
حافظ بسیار اوقات واژه ها و حتی جملات کاملی را به خاطر ضرورت شعری اضافه کرده است. واژه هایی که کاملا میتوانند حذف شوند و اشکلای در شعر پدید نمیاید. مثلا: "می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی, این گفت سحرگه گل بلبل تو چه میگویی،" که جمله ی دوم آن اصلا لازم نبود. پس نباید گفت حافظ از روی ضرورت شعری چیزی نمیگوید.
من خیلی دوست داشتم که درباره این شعر حافظ بدانم ولی خیلی ظلم و ستم را دوست ندارم و دافعه پیدا کرده ام از این دو نفر هیچ کدام را نمی شناسم و تا شروع به گوش دادن کردم اون آقاهه که مجری است خیلی اشعه شیطانی پس می داد که قطع کردم تا در جایی دیگر واز شخصی دیگر بشنوم 😊