محمودی خوانساری حبیب الله بدیعی جهانگیر ملک منصور صارمی آواز بیات ترک

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 25 жов 2022

КОМЕНТАРІ • 11

  • @hosseinhaddadian2173
    @hosseinhaddadian2173 Рік тому

    بسیارعالی موفق باشید

  • @mahvash2811
    @mahvash2811 Місяць тому

    روح هنرمندانی که در بین ما نیستند شاد 🙏🏻

  • @user-uc2km7sw1h
    @user-uc2km7sw1h 23 дні тому

    زبانم کوتاه است از این همه عظمت در هنر زیبای موسیقی ایران فقط بگویم که این عزیزان همیشه در دلها زنده آند یادشان گرامی 🌹♥️🌹🌹🌹♥️🌹🌹🌹♥️🌹🌹🌹

  • @koreskafaie7021
    @koreskafaie7021 Рік тому

    ✅👌🏻ok

  • @Mary-tf1tb
    @Mary-tf1tb Рік тому

    با این موسیقی و این صدای بهشتی سفری کردیم به بالاترین قله ی هستی
    ممنون دوست گرامی
    زنده باشید

  • @vandnews7174
    @vandnews7174 Рік тому

    حیف است هنرمندان بمیرند بی هنران جای آنان را بگیرند بسیا بسیا زیباست درود برهمه آنان

  • @vandnews7174
    @vandnews7174 11 місяців тому

    حرام بود که اگر بشنویم هربار نوایشانرا درمدح شان دم فروبندم

  • @f.k1896
    @f.k1896 Рік тому

    دمتون گرم که مدام خاطرات زیبا و شیرین گذشته ها را زنده میکنید و باعث آرامش و تسلا و صفای دلها میشوید که بسیار قابل تقدیر و تحسین ست، یاد عزیزانیکه خالق این شاهکارهای ارزشمند بوده اند و آنها را به یادگار گذاشته اند همیشه بخیر و گرامی و جاویدان باد تا جهان پابرجاست، بخصوص شادروان استاد بزرگ محمودی خوانساری نازنين افسانه ی و تکرار نشدنی که یکی از برگذیده های خداوند ست یادش همیشه سبز، با سپاس فراوان از کارهای قشنگتون، روزگاران به کام بر قرار بمانید با آرامش خیال و دل شاد و سلامت همچنین با عزیزانتون، مهرتان روزافزون

    • @vandnews7174
      @vandnews7174 Рік тому

      سلام تشکر از جنابعالی که چنین لحظات زیبا را برای.فراهم میکنید واما سخنم با این عزیزانیست که این اثر جاویدان را خلق نموده اند مگر زیباترازاین هم می‌شود یادشان گرامی وخاطرشان جاودانه باد با تشکر وسپاس فراوان

  • @rouhollahemami2073
    @rouhollahemami2073 2 місяці тому

    در طواف شمع می‌گفت این سخن پروانه‌ای
    سوختم زین آشنایان ای خوشا بیگانه‌ای
    بلبل از شوق گل و پروانه از سودای شمع
    هریکی سوزد به نوعی در غم جانانه‌ای
    گر اسیرخط و خالی شد دلم‌، عیبم مکن
    مرغ جایی می‌رود کانجاست آب و دانه‌ای
    تا نفرمایی که بی‌پروا نه‌ای در راه عشق
    شمع‌وش پیش تو سوزم گر دهی پروانه‌ای
    پادشه را غرفه آبادان و دل خرم‌، چه باک
    گر گدایی جان دهد درگوشهٔ ویرانه‌ای
    کی غم بنیاد ویران دارد آن کش خانه نیست
    رو خبر گیر این معانی را ز صاحب‌خانه‌ای
    عاقلانش باز زنجیری دگر بر پا نهند
    روزی ار زنجیر از هم بگسلد دیوانه‌ای
    این جنون‌ تنها نه مجنون را مسلم شد بهار
    باش کز ما هم فتد اندر جهان افسانه‌ای