حکایت مثنوی مولوی/حکایت مردی که از دست عزرائیل فرار کرد

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 24 гру 2023
  • حکایت شنیدنی و پرمعنا از مولانا ، حضرت سلیمان در بیت المقدس در حال عبادت بود که مردی با وحشت و ترس وارد شد مرد که عزرائیل را دیده بود به سلیمان نبی گفت که باید به من کمک کنی تا از دست عزرائیل به هندوستان فرار کنم حضرت سلیمان اون را با ....
    _______
    سلام من‌ فرشته هستم و در کانال ن وقلم برای شما داستان و حکایت های جالب و شنیدنی گذاشته میشه تا چند دقیقه ای وارد دنیای داستان ها و حکایت ها بشیم تا از روزمرگی و هیاهوی دنیای واقعی فاصله بگیریم و به آرامش برسیم پس اگر به این داستان ها و حکایت ها و دنیای اون ها علاقه داری حتما کانال سابسکرایب و زنگوله رو فعال کن در کانال ن و قلم داستان و حکایت های شنیدنی و آموزنده روز های زوج راس ساعت ۲۱شب گذاشته میشه _______
    لینک کانال جهت عضویت: / @noon.ghalam
    _______
    داستان
    داستان فارسی
    حکایت فارسی
    داستان ضرب المثل های معروف
    قصه های قدیمی
    گلستان وبوستان
    داستان صوتی
    حکایت های بهلول
    ملانصرالدین
    داستان های مثنوی معنوی
    افسانه های کهن فارسی
    کلیله و دمنه
    حکایت آموزنده
    داستان شب
    Story Persian
    story
    new story
    _______
    #داستان
    #حکایت
    #افسانه
    #حکایت_های_فارسی
    #مثنوی_معنوی_مولانا
    #شاهنامه_فردوسی

КОМЕНТАРІ • 3

  • @biographtv.1
    @biographtv.1 5 місяців тому

    بسیار عالی خسته نباشی🌹❤️💯

  • @mahdiarm8016
    @mahdiarm8016 5 місяців тому

    عالی بود . متاسفانه خیلی وقتا آدما یادشون میره مردنی هم هست باید مراقب حرفا و کارا و رفتارامون باشیم