Seventh Annual Bita Prize for Literature: Iraj Pezeshkzad

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 11 жов 2015
  • The Bita Daryabari Endowment in Persian Letters, with Stanford's Iranian Studies Program, presented the Bita Prize for Literature on Friday, November 7th 2014, to Iraj Pezeshkzad.
    With a special presentation by Parviz Sayyad.
    ----
    Due to unavoidable technical complications, in October 2015 we created this new UA-cam channel, Stanford Iranian Studies Program to replace the old StanfordISP channel. All of our videos have been added to this channel and we will continue uploading our new content here. While we were saddened to lose the significant number of views our videos collected on our old channel, we hope you will continue to follow along with us, subscribe to this channel, and share with friends and family. Thank you for your continued support of our program and interest in Iranian Studies.

КОМЕНТАРІ • 19

  • @mikemehr215
    @mikemehr215 2 роки тому +2

    اولین و آخرین افتخار ادبیات ایران هستند آرزو دارم ایشان را ملاقات کنم حتی اقل به یک آرزو زندگی خودم برسم اگر روزی مسافرت کنم فقط به فرانسه برای دیدن این افتخار ایران موفق باشید استاد ادبیات

  • @mojtabatalaian4528
    @mojtabatalaian4528 3 місяці тому +2

    یاد بچه محل عزیز، ایرج پزشکزاد گرامی

  • @user-fy4wu7fg2x
    @user-fy4wu7fg2x 2 роки тому +1

    اقای ایرج پزشکزاد برای هر ایرانی سنبل بهترین جامعه شناس بیشتر ایرانیان طرفدار تئوری توطه میباشد برای ایشان ارزوی بهترین ها را دارم

  • @mahtafatemi7071
    @mahtafatemi7071 3 роки тому +4

    آقای ایرج پزشکزاد افتخار ایران..زندگی با داستان شروع میشه..🌍🌹

  • @victorheidari9321
    @victorheidari9321 3 місяці тому

    man fekr mikonam in marasem barayeh tajlil az agayeh Iraj Pezeshkzad bod na sahneh komedi ke parviz sayyad ejra kard . fekr mikonam in kare Parviz Sayyad 1 tohini bod be Agayeh Iraj Pezeshkzad

  • @light-yi2me
    @light-yi2me 2 місяці тому

    هر چه هنر بود در زمان قبل از شورش ۵۷ بود. ایرج پزشکزاد فقط یکی بود و پروردگار را سپاس که او نویسندگی را پیشه کرد در کنار پست سیاسی خود! ❤روانش شاد ، هرگز از یاد ایران نرود او که ایران دوست است.

  • @KAM-me3do
    @KAM-me3do 2 роки тому

    بادرود به استاد پزشکزاد آن چنان که روانش شاد گردد وسپاس از تلاش دکتر میلانی برای ارزش وارج نهادن به نویسندگان ،هنرمندان و سیاستمداران ایران به همت مرکز مطالعات استانفورد

  • @nancymohass4891
    @nancymohass4891 2 роки тому +1

    Prof. Milani , The word “humorous “ is not a better word to describe The book by Dr.Pezegzad ?

  • @rahazandifar5596
    @rahazandifar5596 2 роки тому +1

    Asdolla Mirza----Respect

  • @fasihodin
    @fasihodin 2 роки тому

    I am speechless 😍

  • @yunesjaan6104
    @yunesjaan6104 3 роки тому +1

    وضع امروز مملکت جوریه که ما هم باید روزی چند مرتبه بگیم .... هر چی قمیه

  • @thelovers6197
    @thelovers6197 2 роки тому

    👏👏

  • @light-yi2me
    @light-yi2me 2 місяці тому

    پرویز صیاد بسیار جالب صحبت کرد 😂👏🏻👏🏻👏🏻 آیا میدانستید‌ که پرویز صیاد مورد تایید پزشکزاد نبود برای نقش اسدالله میرزا ، پزشکزاد میخواست یک مرد قد بلند و خوش تیپ باشه ولی پرویز صیاد خوب بازی کرد و‌بسیار عالی اما صدای دوبلور روش بود .

  • @amirrashkan6216
    @amirrashkan6216 2 роки тому

    Iraj Pezeshkzad...what a talent...rohash shad....

  • @abasrazaghi8325
    @abasrazaghi8325 4 роки тому +1

    آقا من فکر میکردم که اولا جناب پزشکزاد چندین دهه ست که دور از جونشون فوت کردن و ثانیا یجورایی ایشون رو هم نسل صادق چوبک و هدایت و جز اینها تصور میکردم. و فقط خدا میدونه و شاید خدا هم دقیقا ندونه که چقدر خوشحال شدم و این شادمانی چه عنصر نایابی توی زندگی من ؛ بالاخص طی ۱۰ سال اخیر ؛ بوده .
    خیلی سال بود که دیگه دعا نمیکردم و خب! دلیلی هم براش نبود، چون التماسی هم نداشتم .( چون مطلقا از ملاقات ایرانی یی خردمند ناامید شده بودم. بقول رومی: دردیست غیر مردن کان را دوا نباشد / پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن ! )
    ولی از سه چار روز پیش که از حضور و حیات ایشون مطلع شدم؛ خیلی جدی و متصلا اهل دعا و مناجات شدم. و دعای منم اینه که این انسان خردمند انقدر زنده بمونه که حداقل بتونه - بعد از زیروزبر شدن نظام و به تبع اون رجوع به سرزمین ایران - دو سه سالی رو در سلامت کامل در وطن ساکن و متمکن باشه . البته اگه بیشترم شد چه بهتر! ولی دیگه کمتر از این راه نداره، یعنی چندان فایده ای نداره !!!
    اما از دیشب که متوجه عدد ۹۳ شدم ، ذوق مرگ شدن با ترس از دق مرگ شدن جایگزین شده. بعد سالها دلمردگی و بغض، یک آن جون گرفتم؛ یک آن بیهقی و حافظ رو زنده دیدم . . .
    با اینکه ۴۱ ساله هستم ؛ با اینکه انسانی ارزشمند هستم ؛ با اینکه کسی رو در جهان نمیشناسم که بخوام بخاطر جان اون جان خودم رو نادیده بگیرم اما ...
    متاسفانه عملا با تمام وجود احساس ضعف میکنم. حالت دقّی که ۳ ساله با منه وجودمو مچاله کرده؛ در هم شکونده . اعتیاد به مورفین هم مزید بر علت و علت شده! ۸ سال نظریه ای رو کار کردم با ۱۲ سال مقدمه ی فرضیه پردازی! فرضیه هایی که تو سرزمین به این بزرگی منتقدی نداشت جز اینکه بگن : خوبه ؛ احسنت ؛ بده ؛ پیف پیف ؛ خزعول است ؛ اعجازیست در نوع خودش ؛ هه هه ؛ به به ؛ اَه اَه ؛ زر زر ؛ ورور ... این بود که به ناچار خودم شدم منتقد خودم : خودم فرضیه میدادم و خودم فرضیه رو نقد و - جز این آخری - نفی میکردم! چه کار سختی!!
    آقا چه قحطی هولناکی بجون علوم و معارف انسانی هنوز متولد نشده ی این سرزمین بی کس افتاده ! و منِ احمق - درست مثل یه ورشکسته یا یه داغدیده ی ناباور که نمیخواد واقعیت رو ببینه - در این ۸ سال به همه چیز فکر کردم الا اینکه : " آخه خواجه ی عاقل ! وقتی کسی نیست که یه فرضیه رو نقد کنه چه کسی قراره تحلیل گر و منتقد و ممیزی خودِ نظریه باشه ؟! " و نهایتا ۳ سال پیش پاسخ محتوم و مقدر این پرسشِ ناپرسیده رو دریافت کردم :
    " هیچ کس ! "
    اما از اونجایی که هیچ چیز و هیچ دردی نمیتونه ذهن خلاق و متفکر من رو به تمامی از ایده پردازی منصرف کنه ؛ ایده ای از دیروز در ذهنم شکل گرفته ( هر چند در نگاه اول با اصول اخلاقی من چندان هماهنگ به نظر نمیاد و کمی شاید با حرمت و ارزش انسان بنای دهن کجی و هجاء داره اما از اونجایی که به هر حال یک ایده ست و ایده هم اگر خودِ انسان نباشه لااقل جوهر انسانه من اون رو ترجیحا تهکّم صدا میزنم) :
    گروه خونی من AB+ هست. اگر آقای پزشکزاد نیاز به عضوی پیدا کنه؛ مشروط به دادن یک تعهد غیر الزام آور - طرح سوگند در دادگاه شرافت انسانی و مشروط به عدم کارشکنی یا استفاده ی پیش بینی نشده از حق وتوی مادر کور طبیعت - به ادامه ی حیاتِ ملازمِ سلامتی تا ۳ سال پس از رفع زحمت نظام آسمان بنیانِ زمین بنیادِ اسلامی از سرزمین مادری ؛ مختارن که اون عضو رو از من درخواست کنن و پاسخ من هم قطعا مثبت خواهد بود.
    در پایان نکته ای مضحک و صد چندان دردناک به خاطرم رسید.( شاید بشه اونطور که جناب پزشکزاد توضیح دادن اون رو طنز نامید.)
    از اونجایی که من اهل شهر بقول بعضیا مقدس قم هستم( شهری با بالاترین آمار زندانی و طلاق و فحشا و اعتیاد و صد البته آخوند) و علاوه بر انتصاب به شهروندی شهر آخوند ؛ فرزند آخوند و فرزند فرزند آخوند و از همین دست تا ۸ پشت آخوندزاده هستم، بنابراین این شانس نصیبم شده که مراکز استقرار مراجع عظما رو زودتر حدس بزنم. هدف از ملاقات با این قشر گرفتن پاسخ یک استفتاء بود . خلاصه ی درخواستم این بود که حقیر ابدا موافقتی با خاکسپاری نعش خودم ندارم و بنا به دلایل مفصل و بالاتر از آن متقن و منطقی و معقول بر سوزانده شدن جنازه ی خودم اصرار دارم. پاسخ حضرات بالاجماع منفی و بعضا نفی همراه با مقادیر معتنابهی اخم و تخم تخمی-شیعی بود. اما نکته ی جالبتر واکنش همراه با وحشت بعض حضرات به بخشی از داستان من میشد که مربوط به احتمال تشخیص نادرست پزشکی قانونی درمورد مرگ و احتمال بیدار شدن زیر خروارها خاک و سپری کردن هولناک ترین ساعات زندگی در تنهایی و ظلمت گور و ... می شد.
    اما چقدر برام دردناک بود که میدیدم هیچ یک از حضرات نفهمیدن که وحشتناک تر از همه ی این توصیفات اینه که یک انسان؛ تنها دارنده ی اراده در عالم ؛ پیرو حکم گروهی عقب افتاده؛ حتی از داشتن اختیارِ نوعِ برخوررد با جنازه ی خودش هم محروم باشه. ایکاش لااقل یاد میگرفتن شبیه انسان و در شان انسان وحشت کنن...
    با آرزوی زندگی همراه با سلامت در وطن برای شما انسان خردمند. عباس رزاقی