سالها انرژی من پای این رفته که مادرم رفتار بینارگونه ای با من فقط با من بین بچه هاش داره ولی هیچکس باورم نکرده ،،،،هروقت حتی قیافهمنو شاد میبینه موفقیتی دارم حتما به هر شکلی شده منو به گریه میندازه
چقدر عالی و به موقع بود،بهترین راهکار رو ارائه دادید واقعا،ممنونم مادر بیولوژیکی من یه خودشیفته ی تمام عیاره و هیچوقت نمیشه فهمید حرکت بعدی این آدم چیه،با آرزوی نجات برای همه ی کسانی که خانواده ی خودشیفته دارن
الهام عزیزم ،امروز که گرفتار همسر خودشیفته ام ،تازه می فهمم که مادرم هم خودشیفته بوده هر دو خیلی سنگین وسخت است اما با راهنمائیهای شما، فقط برخودم متمرکزم وخیال می کنم وجود ندارند ونادیده شان می گیرم با تشکر فراوات🎉🎉🎉🎉🎉🎉
تو دوره نامزدی من میگفت چرا وقتی میروید بیرون چرا نباید منو بی محل کنید و منو با خودتون نمیبرید یا هروقت پدرم منو نوازش میکرد آنقدر پدرم را تحریک میکرد بر علیه من که گاها من از پدرم سیلی میخوردم و من و خواهرانم باورمان نمیشد و اولین بار من در سن ۱۸ سالگی به خواهرام گفتم مادر ما با ما حسادت میکنه و تا مدتها آنها باور نکردند تا اینکه کم کم متوجه شدند ما تا قبل از آن فکر میکردیم واقعا ما مرتکب گناه شدیم
خب وقتی دخترم با من زندگی میکنه چطوری خوشحالی یا موفقیت مو ازش پنهان کنم ..وقتی ک حتی تلفنی ک بهم میشه یا دوستی ک باهاش در رفت و آمدم ..دخترم تو مرکز زندگی من هست
شادوران مادرم خودشیفته نبود اما میمون پرنده بود و بسیار مهرطلب ، خواهر بزرگم و پدرم خودشیفته پنهان بودن ولی مادرم از اون دوتا بیشتر زجرم داد میدونید چرا ؟؟ چون به عالم و ادم سرویس میداد اما ب من ک میرسید دعوا و کتک کاری ک چرا نمیای کمک کنی به همه خودشیفته های دنیا سرویس بدیم 😂😂 واسه همین تو رو خدا انقدر از خودشیفته ها نگین گاهی هم از مهرطلبهای پدسگی ک به زور میخوان بقیه رو مهرطلب کنن هم بگید 😂
مادر من همیشه از من بدش میومد از بچگی کتکم میزد هرگز به یاد ندارم منو در آغوش گرفته باشه و اگر پدرم یک بار از من تعریف میکرد و توجه کمی میکرد تا سالها بر علیه من چنان پرش میکرد که دست نوازشش رو بر سرم هرگز ندیدم ، وقتی کمی بزرگتر شدم دیگه خودش نمیزد بلکه برادرم رو با حرفهاش تحریک میکرد که کار نمیکنه و همش میخوابه اونم منو میزد بعد میگفت من که نگفتم بزنیش ، من در امنیت بزرگ نشدم سالها قرص افسردگی و خواب میخوردم ، خداوند در رحمتش رو به روم باز کرد و با یک پسر خوشتیپ تو اروپا نامزد کردم و همزمان با من خواهر کوچکم نامزد کرد با پسری که فقیر مالی بود و این مادر و خواهر منو بیچارم کردن سه سال طول کشید تا جوابم اومد ، این سه سال بدترین سالهای زندگیم بود اونا هر پنجتاشون گاهی ماهها با من صحبت نمیکردن یا دعوا میکردن یا بهم حمله میکردن یا میگفتن پولی که نامزدت میفرسته رو بده به خواهرت اون نداره درحالیکه خواهرم همیشه با من به بدترین شکل دعوا میکرد و بهم حسودی میکرد ، بعد از ازدواج هم وضع مالیم بد بود ولی میدونستم یه روزی بهتر میشه اما اون مادر همیشه منو با دخترهای فامیل مقایسه میکرد که شوهر اونا خونه و ماشین به نامشون زدن منم باعث میشد قناعت رو از دست بدم و رنج بکشم و درست وقتی که وضع مالی اونا بد شد و ورشکست شدن من وضع مالیم یه ذره بهتر شد و توقع داشتن همش به خواهر و برادرام کمک کنم اونم کردم ولی بازم بیشتر میخواستن تا اینکه رفتم ایران هم بینیم رو عمل کنم هم به اونا سر بزنم ولی چند روز جهنم رو دیدم و برگشتم ، بهم حمله کردن که تو ما رو درک نمیکنی ، مادرم تمام اون روزها قبل و بعد از دعوا باهام خیلی سرد بود حتی یه غذای درست برام درست نکرد که بگه ما فقیریم و درکمون کن پولهاتو خرج نکن بده به ما وضع ما بده ولی بهشون گفتم پول خرج میشه میره شما تا کار مناسب پیدا نکنید وضعتون درست نمیشه ، حرفهای همو نفهمیدیم و الان نه ماهه باهاشون قطع ارتباط کردم اما هنوز حالم بده ، از یه طرف مشکلاتشون و از طرف دیگه دعواهاشون تو اون چند روز که نمیشه تعریف کرد ، شوهرم تحملش زیاده ولی اونم تحملش سر اومد و گفت بهشون فکر نکن و زندگیتو بکن ، نمیتونم رو آینده تمرکز کنم نمیدونم با کی حرف بزنم اینجا تراپیست خوب هم نداره و همسرمم هیچی نمیگه فقط گوش میده بعضی وقتها بهش میگم انگار با دیوار حرف میزنم خب یه چیزی بگو میگه چی بگم فقط فراموششون کن ولی من هر روز نشخوار فکری دارم ، اونا هرگز با ناراحتیها و خوشحالیهای زندگیم شریک نبودن ولی من شریک خوشی و ناخوشیشون شدم و بازم کافی نبود ، از طرفی حس طرد شدن دارم و تو غربت خیلی احساس تنهایی میکنم نه دوستی دارم نه فامیل ، فامیل به خاطر پستهای اینستاگرامم بهم حسودی کردن و وقتی برگشتم هیچکس نیومد دیدنم منم اینستاگراممو پاک کردم کلا انگار زندگیم رو سایلنت ، تنها یک شوهر دارم که اونم درونگراست و اهل حرف زدن نیست ، تنهایی و درک نشدن واقعا سخته ، ببخشید که سرتون رو درد آوردم و ممنونم که وقت گذاشتید خوندید
تو همین شرایطم ...قطع ارتباط با خانواده ...خیلی افراد شرایط روحیشون همینه یا تجربه کردن قبلاً ...بصورت آنلاین میتونید با مشاوران و متخصصان مشاوره کنید تو گوگل سرچ کنید مشاوره آنلاین
با شوهرت در مورد مشکلات خانوادت دبگه صحبت نکن. سعی کن روی درست و زیبا کردن رابطت با شوهرت کار کنی. تراپیست آنلاین هم زیاده لازم نیست حتما توی شهرت باشه عزیزم.
سالها انرژی من پای این رفته که مادرم رفتار بینارگونه ای با من فقط با من بین بچه هاش داره ولی هیچکس باورم نکرده ،،،،هروقت حتی قیافهمنو شاد میبینه موفقیتی دارم حتما به هر شکلی شده منو به گریه میندازه
چون بقیه بچه هاشم خودشیفته هستند برای همین خودشون با هم خوب کنار میان شما پرتقالی وسط یه مشت سیب
چقدر عالی و به موقع بود،بهترین راهکار رو ارائه دادید واقعا،ممنونم
مادر بیولوژیکی من یه خودشیفته ی تمام عیاره و هیچوقت نمیشه فهمید حرکت بعدی این آدم چیه،با آرزوی نجات برای همه ی کسانی که خانواده ی خودشیفته دارن
Very good ❤👍👏
ممنون از ویدئوی مفیدتون ،من با مادر خودشیفته زندگی می کنم و تمام حرفاتون رو به خوبی می فهمم،💖💞🌺🌷🌹🌹🌹🌹🌹
الهام عزیزم ،امروز که گرفتار همسر خودشیفته ام ،تازه می فهمم که مادرم هم خودشیفته بوده
هر دو خیلی سنگین وسخت است
اما با راهنمائیهای شما، فقط برخودم متمرکزم وخیال می کنم وجود ندارند ونادیده شان می گیرم
با تشکر فراوات🎉🎉🎉🎉🎉🎉
اگه بتونید واقعا از زندگیتون خذف کنید روانتون آرومتر میشه. قطع رابطه منظورمه
سلام و هزاران بار سپاس❤
لطفا بیشتر در مورد مادر خودشیفته صحبت کنید
انقدر هروقت میخواد بهم خوش بگذره یا حالم خوب باشه یا دعپا میکنه یا خودشو به کریضی میزنه کلا خسته شدم رمق هیچی ندارم. حتی ب۶ روابطم حسودی میکنه
Good, easy instruction to follow. 😍👍🙏
Very nice ❤❤❤
الهام گرامی کاش عنوان رو پدر و مادر خودشیفته میگذاشتید چه بسیارند پدرهایی که همین ویژگیها رو دارند و البته مادران هم
همسرخوذشیفته من این رفتار با من داشت سریع خودشو میزدبه قلب درد
جالبش اینه که بعد یمدت واقعاً هم قلبشون مشکل پیدا میکنه
تو دوره نامزدی من میگفت چرا وقتی میروید بیرون چرا نباید منو بی محل کنید و منو با خودتون نمیبرید
یا هروقت پدرم منو نوازش میکرد آنقدر پدرم را تحریک میکرد بر علیه من که گاها من از پدرم سیلی میخوردم و من و خواهرانم باورمان نمیشد و اولین بار من در سن ۱۸ سالگی به خواهرام گفتم مادر ما با ما حسادت میکنه و تا مدتها آنها باور نکردند تا اینکه کم کم متوجه شدند
ما تا قبل از آن فکر میکردیم واقعا ما مرتکب گناه شدیم
همدردیم عزیزم ،😔💔💔💔💔
😥😥
سلام الهام عزیز مادر منمم خودشیفته بود هیچ وقت منو درکم نکرد یادمه بچه که بودم وقتی گریه می کردم به جای دلداری دادن می گفت برو اونور گریه کن😢😢
من هر وقت یه موفقیتی به دست میآوردم مادرم باهام قهر میکرد!
@@Piano66306 دقیقا مثل من و تازه شروع میکرد به تعریف از خواهر یا خواهر زاده هاش که اثبات کنه من خیلی هم هنر نکردم
من دخترم ع
مامان منم خودشیفته س ، متاسفانه من الان ۵۰ ساله مه اما هنوز درگیر رفتارهاش هستم ، هر با تلفنی باهاش حرف می زنم تمام انرژی من ازم می گیره 😢
من پدرم این مدلیه بیشتر
چرا مادر خود شیفته بیشتر به دخترا حسود نه پسراشون
چون از پسر سواری میگیرن
همه مادرا جون میدن واسه پسرای گه شون 😂
خب وقتی دخترم با من زندگی میکنه چطوری خوشحالی یا موفقیت مو ازش پنهان کنم ..وقتی ک حتی تلفنی ک بهم میشه یا دوستی ک باهاش در رفت و آمدم ..دخترم تو مرکز زندگی من هست
شادوران مادرم خودشیفته نبود اما میمون پرنده بود و بسیار مهرطلب ، خواهر بزرگم و پدرم خودشیفته پنهان بودن ولی مادرم از اون دوتا بیشتر زجرم داد میدونید چرا ؟؟
چون به عالم و ادم سرویس میداد اما ب من ک میرسید دعوا و کتک کاری ک چرا نمیای کمک کنی به همه خودشیفته های دنیا سرویس بدیم 😂😂
واسه همین تو رو خدا انقدر از خودشیفته ها نگین گاهی هم از مهرطلبهای پدسگی ک به زور میخوان بقیه رو مهرطلب کنن هم بگید 😂
مادر من همیشه از من بدش میومد از بچگی کتکم میزد هرگز به یاد ندارم منو در آغوش گرفته باشه و اگر پدرم یک بار از من تعریف میکرد و توجه کمی میکرد تا سالها بر علیه من چنان پرش میکرد که دست نوازشش رو بر سرم هرگز ندیدم ، وقتی کمی بزرگتر شدم دیگه خودش نمیزد بلکه برادرم رو با حرفهاش تحریک میکرد که کار نمیکنه و همش میخوابه اونم منو میزد بعد میگفت من که نگفتم بزنیش ، من در امنیت بزرگ نشدم سالها قرص افسردگی و خواب میخوردم ، خداوند در رحمتش رو به روم باز کرد و با یک پسر خوشتیپ تو اروپا نامزد کردم و همزمان با من خواهر کوچکم نامزد کرد با پسری که فقیر مالی بود و این مادر و خواهر منو بیچارم کردن سه سال طول کشید تا جوابم اومد ، این سه سال بدترین سالهای زندگیم بود اونا هر پنجتاشون گاهی ماهها با من صحبت نمیکردن یا دعوا میکردن یا بهم حمله میکردن یا میگفتن پولی که نامزدت میفرسته رو بده به خواهرت اون نداره درحالیکه خواهرم همیشه با من به بدترین شکل دعوا میکرد و بهم حسودی میکرد ، بعد از ازدواج هم وضع مالیم بد بود ولی میدونستم یه روزی بهتر میشه اما اون مادر همیشه منو با دخترهای فامیل مقایسه میکرد که شوهر اونا خونه و ماشین به نامشون زدن منم باعث میشد قناعت رو از دست بدم و رنج بکشم و درست وقتی که وضع مالی اونا بد شد و ورشکست شدن من وضع مالیم یه ذره بهتر شد و توقع داشتن همش به خواهر و برادرام کمک کنم اونم کردم ولی بازم بیشتر میخواستن تا اینکه رفتم ایران هم بینیم رو عمل کنم هم به اونا سر بزنم ولی چند روز جهنم رو دیدم و برگشتم ، بهم حمله کردن که تو ما رو درک نمیکنی ، مادرم تمام اون روزها قبل و بعد از دعوا باهام خیلی سرد بود حتی یه غذای درست برام درست نکرد که بگه ما فقیریم و درکمون کن پولهاتو خرج نکن بده به ما وضع ما بده ولی بهشون گفتم پول خرج میشه میره شما تا کار مناسب پیدا نکنید وضعتون درست نمیشه ، حرفهای همو نفهمیدیم و الان نه ماهه باهاشون قطع ارتباط کردم اما هنوز حالم بده ، از یه طرف مشکلاتشون و از طرف دیگه دعواهاشون تو اون چند روز که نمیشه تعریف کرد ، شوهرم تحملش زیاده ولی اونم تحملش سر اومد و گفت بهشون فکر نکن و زندگیتو بکن ، نمیتونم رو آینده تمرکز کنم نمیدونم با کی حرف بزنم اینجا تراپیست خوب هم نداره و همسرمم هیچی نمیگه فقط گوش میده بعضی وقتها بهش میگم انگار با دیوار حرف میزنم خب یه چیزی بگو میگه چی بگم فقط فراموششون کن ولی من هر روز نشخوار فکری دارم ، اونا هرگز با ناراحتیها و خوشحالیهای زندگیم شریک نبودن ولی من شریک خوشی و ناخوشیشون شدم و بازم کافی نبود ، از طرفی حس طرد شدن دارم و تو غربت خیلی احساس تنهایی میکنم نه دوستی دارم نه فامیل ، فامیل به خاطر پستهای اینستاگرامم بهم حسودی کردن و وقتی برگشتم هیچکس نیومد دیدنم منم اینستاگراممو پاک کردم کلا انگار زندگیم رو سایلنت ، تنها یک شوهر دارم که اونم درونگراست و اهل حرف زدن نیست ، تنهایی و درک نشدن واقعا سخته ، ببخشید که سرتون رو درد آوردم و ممنونم که وقت گذاشتید خوندید
خدا یاری ات کند صبور باش❤
عزیزم تو این دنیا همه تنهان یهروز میفهمی وبا خودت کنار میای ❤
تو همین شرایطم ...قطع ارتباط با خانواده ...خیلی افراد شرایط روحیشون همینه یا تجربه کردن قبلاً ...بصورت آنلاین میتونید با مشاوران و متخصصان مشاوره کنید تو گوگل سرچ کنید مشاوره آنلاین
فکرکن تو یتیم خونه بزرگ شدی واقعیت رو قبول کن و ازسون توقع فهم و شعور نداشته باش. منم وقتی اینکارو کردم اوضاع کمی برام راحتتر شد
با شوهرت در مورد مشکلات خانوادت دبگه صحبت نکن. سعی کن روی درست و زیبا کردن رابطت با شوهرت کار کنی. تراپیست آنلاین هم زیاده لازم نیست حتما توی شهرت باشه عزیزم.