هفتاد و دو پروانه، حسین فخری - (نسخه کامل)
Вставка
- Опубліковано 4 гру 2024
- هفتاد و دو پروانه ، پروانه ی فرزانه شمع رخ حق دیدن ، رفتند چو مستانه
رفتند همه مه رویان ، لا حول و لا گویان آن منزل توست نی این ، رفتند از این خانه
از ساغر دل داده ، مدهوش و افتاده از پیر خراباتش ، تا کودک دردانه
پیراهن خود بینی ، از تن بدر آوردند تا که نشود حایل ، بین خود و جانانه
رفتند چو کبوترها ، مستانه و بی پروا باآنکه بدانستند ، دامی است و بی دانه
چون نی که فنا باشد ، در عین بقا باشد ا ز کالبد خاکی ، تا کودک شش ماهه
خواهی که شوی کامل ، آن مرحله ها طی کن زین سلسله ها سالک ، خالی نکند شانه
هفتاد و دو پروانه ، پروانه ی فرزانه شمع رخ حق دیدن ، رفتند چو مستانه
رفتند همه مه رویان ، لا حول و لا گویان آن منزل است نی این ، رفتند از این خانه