@@ketabchi_bookstore من این کتاب رو ۱۶ بار مطالعه کردم و هر بار نکته جدیدی یافتم،شما هیچ اشاره ای به زن اثیری که میخواست گل بده به اون پیرمرد نکردین ،اون دختر اثیری نماد مدرنی و جهان مدرن بود و اون پیر مرد نماد خرافات که هربار قبول نمیکرد و خرافات جلوشو میگرفت،و اینکه راوی خودشو جدا از بقیه و غیر معمولی میدید اما اون سایه و حس درونش (خرافات) بر مدرن بودن غلبه میکرد حتی در دو بخش داستان راوی خودش باعث کشتن زن اثیری و لکاته میشد،اون پیر مرد خنزر پنزری و عمو و پدر و عمه ی خودش که نماد خرافات بودن و اون زن اثیری و لکاته نماد دنیای مدرن و روشن بودن،و پایان داستان خود راوی اشاره میکنه که من شبیه نه من خود پیرمرد خنزر پنزری شده ام،یعنی جهل و خرافات درونیه راوی همیشه باعث شکستش میشد و نمیذاشت پیشرفت کنه،با تشکر
واقعاً جالبه قلم هدایت 👍
آدم رو از ظرف زمان و مکان خارج میکنه 😌🤌
مرسی ممنون❤❤
سپاس از شما♥️
عالی👍
مرسی از نگاهتون🙏😌
خدای من عاااااااااااااالی بود
🤩 مرسی، نظراتتون واقعا بهمون انرژی میده🙏
معذرت میخوام ولی تحلیلتون خیلی پیش پا افتاده بود.
ممنون از اینکه وقت گذاشتید و مرسی از نظرتون🙏
اگر به چند مورد که باعث شد خوشتون نیاد اشاره کنید بهمون کمک میکنید برای ادامه مسیر👌
@@ketabchi_bookstore من این کتاب رو ۱۶ بار مطالعه کردم و هر بار نکته جدیدی یافتم،شما هیچ اشاره ای به زن اثیری که میخواست گل بده به اون پیرمرد نکردین ،اون دختر اثیری نماد مدرنی و جهان مدرن بود و اون پیر مرد نماد خرافات که هربار قبول نمیکرد و خرافات جلوشو میگرفت،و اینکه راوی خودشو جدا از بقیه و غیر معمولی میدید اما اون سایه و حس درونش (خرافات) بر مدرن بودن غلبه میکرد حتی در دو بخش داستان راوی خودش باعث کشتن زن اثیری و لکاته میشد،اون پیر مرد خنزر پنزری و عمو و پدر و عمه ی خودش که نماد خرافات بودن و اون زن اثیری و لکاته نماد دنیای مدرن و روشن بودن،و پایان داستان خود راوی اشاره میکنه که من شبیه نه من خود پیرمرد خنزر پنزری شده ام،یعنی جهل و خرافات درونیه راوی همیشه باعث شکستش میشد و نمیذاشت پیشرفت کنه،با تشکر