استاد.. در كتابهاي كلامي وقتي بحث از تصديق به وجود خدارو جلو ميندازند اشكالي نيست چون از حیثی به سوی اون می رود که کاملا آغشته به تصورش هست حتی می توان گفت حد اسمی (بنا به نظر منطقیین) زیرا در صدد اثبات وجود نوع کلی ولو بسیط هستند چون اثبات صانع برای مصنوع و قدیم مقابل حادث و خالق برای مخلوق و واجب الوجود و... پس تصور ی همزمان با تصدیقش هست بعد از روی باید ها ونباید های این شیئ متصف بهذه الصفات بحث میشود در اینجا نکات بسیاری می توان مطرح کرد از جمله آزد اندیشی کلام و انی بودن استدلال و اشاره به اینکه جزئی من حیث جزئی بودن استدلال بر اون جاری نمی شود و این اثبات متکلمین هیچ ایرادی را متحمل نمیشود زیرا تا حد اثبات صانع برای هر نوع تصوری حد اشتراک است و همانطور که کار اصلی پیامبران مهم ترین کارشان ایجاد تصور از خداست نه وجود وی زیرا نبوده پیامبری یا دینی بر نبودن یا بودن بگنگد بلکه جنگ بر نحوه ی تصور هست پس عادتا تصور دقیق تر بعد از تصدیق بوده زیرا عادت مشیخ اینطور جاری،شده
درود بر خردمندان وخرد ورزان هر ادعایی که قابل راستی ازمایی نباشد فاقد ارزش است ودراین صورت تفاوتی بین ساحران وجادوگران ورمالان. وکلاشان وپیامبران وجود ندارد
با سلام و سپاس خیلی جای تعجب است که آقای دکتر ملکیان، لایتناهی بودن وجود خدا را به معنای همه خدایی فهمیده اند. لازمه وحدت وجود و لایتناهی بودن وجود خدا، هرگز به معنای همه خدایی نیست، بلکه به معنای نفی وجود از غیر خدا است. و بر فرض این که بگوییم نمی توان وجود را از موجودات نفی کرد، باز هم لازمه وحدت وجود و لایتناهی بودن وجود خدا همه خدایی نیست. بنابر این فرض، فوقش لازمه لایتناهی بودن وجود خدا، تداخل وجود خدا و وجود غیر خدا در مصداق واحد خواهد بود. این فرض هیچ مشکلی ندارد. من باب مثال آب را در نظر بگیرید. وقتی آب در معرض آفتاب قرار بگیرد، نور از آب عبور می کند. و این یعنی ملکول آب و نور در یک محل جمع شده است، بدون این که یکی به دیگری مبدل شود.
با سلام وقتی سخن از لایتناهی بودن وجود خدا شود یا باید به همه خدایی یعنی همان پان تئیسم و یا پاننتئیسم یعنی خدافراگیردانی که خدا را بزرگ تر و فراتر از جهان می داند قائل شد تا با این تلقی و باور سازگار باشد . اما نمی توان به خدایی متشخص معتقد بود که وجودش جدا از سایر موجودات و وجود غیرخدا و مستقل از آن باشد چرا که در این صورت نمی توان ادعای لایتناهی بودن خدا را کرد و این ادعا بی معنی است . اگر خدا لایتناهی است یا باید با جهان یکی باشد ( همه خدایی ) و یا در غیراین صورت حداقل جهان بخشی از وجود او باشد ( خدافراگیردانی ) . همان طور که شما اشاره کردید حداقلش وجود خدا و وجود غیرخدا باید در هم تداخل داشته باشد اما وجودی کاملا جدا و غیر از وجود سایر موجودات این جهانی نمی تواند داشته باشد و این با لایتناهی بودن وجودش در تضاد است .
در نگاه این بنده حقیر به یقین و معین لازم است که یکبار دیگراین گفتار همیشگی از دین با نگاه دیگری مورد توجه و باز خوانی و مورد فهم انسان های عصر حاضر روی زمین قراربگیرد. چرا که معنی دین سخن از بروز تمام مظروفات از جان هیچ چیز است که این مظروفات برآمده از درون جام هیچ چیز سبب اندیشه میکند و اندیشه معنا را معنی میکند و این اندیشه در درون انسان نیست که وقتی انسان نگاه به مظروفات دارد بلکه یک پدیده بیرون از انسان است که در مظروفات است و همینطور انسان در نگاه سایر مظروفات دیگر یک پدیده اندیشه است و دین هیچ تعلق خاطری به ساعت های خاصی از زمان را نداشته و نخواهد داشت بلکه مربوط به تمام ساعت های زمان است. دین گفتار تعلق به هیچ چیز است ، هیچ جیزی که در زمانی مجرد بوده است و هنوز مجرد است و تا ابد مجرد خواهد بود و این هیچ چیز ظرف و ظرفیت است و این هیچ چیز چیزی نیست جز آسمان. داستان بقا از زمانی شروع میشود که این هیچ چیز تصمیم میگرد از مجردی بیرون بیاید و در درون خود معنا بنا کند که تا اندیشه ها حاصل شود چرا که اندیشه ها حیات ساز هستند و وقتی سخن از دین است منظور مذهب های آئین تعامل رفتاری بین مظروفات نیست که حال مذهب ابراهیمی یا موسایی و یا عیسایی و یا محمدی و یا بودایی باشد دین راجب مذهب سخن نمی گوید ، سخن دین از ساختاری است که این ساختار ظرف بیکرانی است با چینش حساب شده مظروفات با قاعده و منظم با ماندگاری جاودانه که نشانه و بیان از یک وجود ساختار یگانه دارد و تمام انسانها مظروفاتی هستند که در درون این دین قرار دارند و دین قبل از پیدایش انسانها در روی زمین نیز وجود داشته است. حال اگر قرار است انسانها از طریق منتخب پیام آور میخواهند مفهوم را از دین بگیرند خوب بگیرند ولی صبحت اینجاست که منتخب پیام آور، متن پیام دین نیست. مثلاً ما انسان های امروزی وسیله ای میسازیم و نامش را خود رو می نا میم چه بسا که این نام را قبل از رسیدن انسان به خرد ساخت وسیله ای برای حمل و نقل روی موجودات خود می نهاد و در درون این خودرو مخزن سوختی تعبیه میکنیم و مخرن سوخت را با ساختاری درون گو مجهز میکنیم و کویش این ساختار درون گوی مخزن سوخت را در جایی از خودرو قرار میدهیم که قابل رویت باشد به این منظور که متغیر های درون مخزن سوخت را قبل از تمام شدن سوخت رسد کنیم و حال سوار خود رو هستیم با عمل پیمایش راه ،که ناگهان ساختار درون گوی مخزن به ما میگوید سوخت درون مخزن نزدیگ به اتمام است آیا گفتار درون گوی مخزن سوخت ما را نگران میکند و یا حس ماندن در جاده سرد برفی بدون حرکت . در یک کلام فهم دین ازتباط مستقیم با ظرف وجود است.
با سلام و درود و عرض ادب و احترام ، حیف است ، این همه زحمت کشیده می شود و کیفیت ضبط ، عالی نیست ، هر چند نمره قبولی می گیرد و نه خوب است و نه ، عالی...
In the view of this humble servant, it is necessary for certainty that once again this constant discourse of religion be considered, read and understood by the people of the present age on earth with a different view. Because the meaning of religion is the appearance of all objects from the soul of nothing. These objects coming out of the cup cause nothing to think and the meaning of meaning, and it is not the thought inside man that when man looks at objects, but an external phenomenon. It is from man who is in the objects, and also man is a phenomenon of thought in the eyes of other objects, and religion does not and will not have any memory belonging to certain hours of time, but is related to all hours of time. The religion of speech belongs to nothing, nothing that has been single at one time and is still single and will be single forever, and this is nothing but capacity and this is nothing but heaven. The story of survival begins when nothing decides to come out of nowhere and build meaning within itself in order for thoughts to come to fruition, because thoughts are life-giving, and when it comes to religion, religions mean behavioral interaction between objects. It is not that the religion is Abrahamic or Mosaic or Christian or Muhammadan or Buddhist. The religion of Rajab does not speak of religion. Expression of a being has a unique structure and all human beings are objects that are within this religion and existed on earth before the creation of human beings. Now, if human beings want to take the concept of religion through the chosen messenger, they should take it well, but the point is that the chosen messenger is not the text of the message of religion. For example, we humans today make a device and call it by its own name. We equip the fuel tank with an in-body structure and place the corner of this fuel tank structure in a place in the car that is visible in order to reach the variables inside the fuel tank before the fuel runs out and get on board. We are in the process of navigating the road, when suddenly the structure inside the tank ball tells us that the fuel inside the tank is nearing completion. Does the speech inside the tank ball worry us or the feeling of staying on a cold snowy road without moving. In a word, understanding religion is directly related to the vessel of existence.
عمیق تمرین کلیات درباره مطالعات خدا شناسی بود دقیق و بیطرفانه حرف زد احسنت❤
جالب بود
فوق العاده ست
دم شما گرم ❤🎉
عالی عالی
درود عزیز..انشالله شاد و سلامت باشی...متشکرم
برگ درختان سبز در نظر هوشیار
هر ورقش دفتر یست معرفت کردگار
خدا وجود دارد
فوقالعاده عالی بود استاد عزیز👌🙏 👏👏👏 برقرار و مانا باشید🌹❤🌹
در sub-atomic یا ریز ماده هر آنچه موجود است دارای خصلت دوگانه ماده - موج است
به عبارت دبگر وجود غیر،جای را برای وجود خدا تنگ نمی کند.
دو واژه “وجود” و “موجود” دو معنای مختلف دارند و نباید بصورت مترادف بکار برده شود. و چرا از “ الله نور السماوات و الارض” نامی برده نمیشود ! 🍀⚖️🌹
خیلی نکته ظریف و درستی بود... برای من هم سواله که چرا به این جمله پر از معنا و مبتنی بر جهان بینی واقعی توجه نمیشه...
با تشکر
این سخنرانی ادامه ندارد؟
استاد.. در كتابهاي كلامي وقتي بحث از تصديق به وجود خدارو جلو ميندازند اشكالي نيست چون از حیثی به سوی اون می رود که کاملا آغشته به تصورش هست حتی می توان گفت حد اسمی (بنا به نظر منطقیین) زیرا در صدد اثبات وجود نوع کلی ولو بسیط هستند چون اثبات صانع برای مصنوع و قدیم مقابل حادث و خالق برای مخلوق و واجب الوجود و... پس تصور ی همزمان با تصدیقش هست بعد از روی باید ها ونباید های این شیئ متصف بهذه الصفات بحث میشود در اینجا نکات بسیاری می توان مطرح کرد از جمله آزد اندیشی کلام و انی بودن استدلال و اشاره به اینکه جزئی من حیث جزئی بودن استدلال بر اون جاری نمی شود و این اثبات متکلمین هیچ ایرادی را متحمل نمیشود زیرا تا حد اثبات صانع برای هر نوع تصوری حد اشتراک است و همانطور که کار اصلی پیامبران مهم ترین کارشان ایجاد تصور از خداست نه وجود وی زیرا نبوده پیامبری یا دینی بر نبودن یا بودن بگنگد بلکه جنگ بر نحوه ی تصور هست پس عادتا تصور دقیق تر بعد از تصدیق بوده زیرا عادت مشیخ اینطور جاری،شده
❤❤❤❤🤌🙏
درود بر خردمندان وخرد ورزان هر ادعایی که قابل راستی ازمایی
نباشد فاقد ارزش است
ودراین صورت تفاوتی بین ساحران وجادوگران ورمالان. وکلاشان وپیامبران وجود ندارد
موجودی که اینهمه تصورات مختلف و متضادی از او در طول تاریخ بوده ، پس فکر نمیکنید قابلیت وجودی نمیتوان برای این موجود داشت ؟؟؟
با سلام و سپاس
خیلی جای تعجب است که آقای دکتر ملکیان، لایتناهی بودن وجود خدا را به معنای همه خدایی فهمیده اند.
لازمه وحدت وجود و لایتناهی بودن وجود خدا، هرگز به معنای همه خدایی نیست، بلکه به معنای نفی وجود از غیر خدا است.
و بر فرض این که بگوییم نمی توان وجود را از موجودات نفی کرد، باز هم لازمه وحدت وجود و لایتناهی بودن وجود خدا همه خدایی نیست.
بنابر این فرض، فوقش لازمه لایتناهی بودن وجود خدا، تداخل وجود خدا و وجود غیر خدا در مصداق واحد خواهد بود. این فرض هیچ مشکلی ندارد. من باب مثال آب را در نظر بگیرید. وقتی آب در معرض آفتاب قرار بگیرد، نور از آب عبور می کند. و این یعنی ملکول آب و نور در یک محل جمع شده است، بدون این که یکی به دیگری مبدل شود.
با سلام
وقتی سخن از لایتناهی بودن وجود خدا شود یا باید به همه خدایی یعنی همان پان تئیسم و یا پاننتئیسم یعنی خدافراگیردانی که خدا را بزرگ تر و فراتر از جهان می داند قائل شد تا با این تلقی و باور سازگار باشد . اما نمی توان به خدایی متشخص معتقد بود که وجودش جدا از سایر موجودات و وجود غیرخدا و مستقل از آن باشد چرا که در این صورت نمی توان ادعای لایتناهی بودن خدا را کرد و این ادعا بی معنی است . اگر خدا لایتناهی است یا باید با جهان یکی باشد ( همه خدایی ) و یا در غیراین صورت حداقل جهان بخشی از وجود او باشد ( خدافراگیردانی ) . همان طور که شما اشاره کردید حداقلش وجود خدا و وجود غیرخدا باید در هم تداخل داشته باشد اما وجودی کاملا جدا و غیر از وجود سایر موجودات این جهانی نمی تواند داشته باشد و این با لایتناهی بودن وجودش در تضاد است .
اين حرفا حتى غلط هم نيست. بى معنى أست! كانت و ويتگنشتاين رو ملاحظه كنيد.
اتفاقا این فرموده قرآن « واعلموا ان الله یحول بین المرئ و قلبه» موید همین معناست
در نگاه این بنده حقیر به یقین و معین لازم است که یکبار دیگراین گفتار همیشگی از دین با نگاه دیگری مورد توجه و باز خوانی و مورد فهم انسان های عصر حاضر روی زمین قراربگیرد. چرا که معنی دین سخن از بروز تمام مظروفات از جان هیچ چیز است که این مظروفات برآمده از درون جام هیچ چیز سبب اندیشه میکند و اندیشه معنا را معنی میکند و این اندیشه در درون انسان نیست که وقتی انسان نگاه به مظروفات دارد بلکه یک پدیده بیرون از انسان است که در مظروفات است و همینطور انسان در نگاه سایر مظروفات دیگر یک پدیده اندیشه است و دین هیچ تعلق خاطری به ساعت های خاصی از زمان را نداشته و نخواهد داشت بلکه مربوط به تمام ساعت های زمان است. دین گفتار تعلق به هیچ چیز است ، هیچ جیزی که در زمانی مجرد بوده است و هنوز مجرد است و تا ابد مجرد خواهد بود و این هیچ چیز ظرف و ظرفیت است و این هیچ چیز چیزی نیست جز آسمان. داستان بقا از زمانی شروع میشود که این هیچ چیز تصمیم میگرد از مجردی بیرون بیاید و در درون خود معنا بنا کند که تا اندیشه ها حاصل شود چرا که اندیشه ها حیات ساز هستند و وقتی سخن از دین است منظور مذهب های آئین تعامل رفتاری بین مظروفات نیست که حال مذهب ابراهیمی یا موسایی و یا عیسایی و یا محمدی و یا بودایی باشد دین راجب مذهب سخن نمی گوید ، سخن دین از ساختاری است که این ساختار ظرف بیکرانی است با چینش حساب شده مظروفات با قاعده و منظم با ماندگاری جاودانه که نشانه و بیان از یک وجود ساختار یگانه دارد و تمام انسانها مظروفاتی هستند که در درون این دین قرار دارند و دین قبل از پیدایش انسانها در روی زمین نیز وجود داشته است. حال اگر قرار است انسانها از طریق منتخب پیام آور میخواهند مفهوم را از دین بگیرند خوب بگیرند ولی صبحت اینجاست که منتخب پیام آور، متن پیام دین نیست. مثلاً ما انسان های امروزی وسیله ای میسازیم و نامش را خود رو می نا میم چه بسا که این نام را قبل از رسیدن انسان به خرد ساخت وسیله ای برای حمل و نقل روی موجودات خود می نهاد و در درون این خودرو مخزن سوختی تعبیه میکنیم و مخرن سوخت را با ساختاری درون گو مجهز میکنیم و کویش این ساختار درون گوی مخزن سوخت را در جایی از خودرو قرار میدهیم که قابل رویت باشد به این منظور که متغیر های درون مخزن سوخت را قبل از تمام شدن سوخت رسد کنیم و حال سوار خود رو هستیم با عمل پیمایش راه ،که ناگهان ساختار درون گوی مخزن به ما میگوید سوخت درون مخزن نزدیگ به اتمام است آیا گفتار درون گوی مخزن سوخت ما را نگران میکند و یا حس ماندن در جاده سرد برفی بدون حرکت . در یک کلام فهم دین ازتباط مستقیم با ظرف وجود است.
با سلام و درود و عرض ادب و احترام ، حیف است ، این همه زحمت کشیده می شود و کیفیت ضبط ، عالی نیست ، هر چند نمره قبولی می گیرد و نه خوب است و نه ، عالی...
کاش اون میمون اولی پاهاش میشکست هیچ وقت از درخت پایین نمی اومد
از اون مهمتره خدا فارسی بلد نیست حالا بعضی ها میگن بلده اما زبان عربی رو بهتره میفهمه عجب!!!
In the view of this humble servant, it is necessary for certainty that once again this constant discourse of religion be considered, read and understood by the people of the present age on earth with a different view. Because the meaning of religion is the appearance of all objects from the soul of nothing. These objects coming out of the cup cause nothing to think and the meaning of meaning, and it is not the thought inside man that when man looks at objects, but an external phenomenon. It is from man who is in the objects, and also man is a phenomenon of thought in the eyes of other objects, and religion does not and will not have any memory belonging to certain hours of time, but is related to all hours of time. The religion of speech belongs to nothing, nothing that has been single at one time and is still single and will be single forever, and this is nothing but capacity and this is nothing but heaven. The story of survival begins when nothing decides to come out of nowhere and build meaning within itself in order for thoughts to come to fruition, because thoughts are life-giving, and when it comes to religion, religions mean behavioral interaction between objects. It is not that the religion is Abrahamic or Mosaic or Christian or Muhammadan or Buddhist. The religion of Rajab does not speak of religion. Expression of a being has a unique structure and all human beings are objects that are within this religion and existed on earth before the creation of human beings. Now, if human beings want to take the concept of religion through the chosen messenger, they should take it well, but the point is that the chosen messenger is not the text of the message of religion. For example, we humans today make a device and call it by its own name. We equip the fuel tank with an in-body structure and place the corner of this fuel tank structure in a place in the car that is visible in order to reach the variables inside the fuel tank before the fuel runs out and get on board. We are in the process of navigating the road, when suddenly the structure inside the tank ball tells us that the fuel inside the tank is nearing completion. Does the speech inside the tank ball worry us or the feeling of staying on a cold snowy road without moving. In a word, understanding religion is directly related to the vessel of existence.
ua-cam.com/video/zAL_aoqQ_GE/v-deo.html
نقد دينانى
چه چیز شمارا وادار میکند بحث های بدوی وساده را اینهمه رنگ ولعاب داد وسفسفطه کلامی را بخورد آدمیان خوش باور بدهید.!!