داستان واقعی / وقتی خواهرم رو تو خونه گیر آوردم کاری باهاش کردم که...
Вставка
- Опубліковано 11 чер 2024
- در این داستان ، خواهرم از لحاظ پوشش اصلا اهل رعایت نبود طوری تو خونه لباس میپوشید که خیلی زننده بود ومنم تو کفش بودم یه روز که تو خونه تنها شدیم گیرش آوردم و کاری کردم که راه نمیتونست بره تا اینکه ...
پرستار بودم و شب هایی که شیفت بودم صاحبخ.نه میگفت صدای آه و ناله شما خیلی زیاده منم با تعجب ...
• من پرستار بودم و شب ها...
سرکار بودم که یکی بهم زنگ میزد زنت الان تو بغل منه میخوای حتی رنگ شو...رت بهت بگم من ...
• سرکار بودم یکی زنگ میز...
از روی کنجکتوی تو اتاق پدر و مادرم مخفی شدم وقتی اون صحنه رو دیدم یهوو...
• داستان واقعی / از روی ...
برای شنیدن داستان های واقعی بیشتر حتما با کانال داستان های ممنوعه همراه باشید و بر روی لینک زیر کلیک کنید :
b2n.ir/s18900
اگر اتفاق هایی در زندگی شما یا اطرافیان افتاده آن را با ما در میان بگذارید تا شاید کمکی برای دوستان باشد ، لطف یه آیدی زیر پیام بدید :
@s1375r
داستان واقعی
داستان کوتاه
داستان عاشقانه
داستان رادیویی
داستان واقعی زندگی
داستان ممنوعه
داستان جدید فارسی
پادکست انگیزشی
پادکست فارسی
داستان واقعی فارسی
داستان کوتاه و آموزنده
داستان جالب
ضرب المثل
Afghanistan magazine
افغانستان مگزین
رادیو داستان
رادیو سرنوشت
واقعلا همچین گوینده ای پیدا کنه کسی تواین دنیا🎉🎉🎉
❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
وای این چ کاره خدایا نیار 😮😮😮
این چه کاریه
حرفی برای گفتن باقی نمیمونه 🫤
واقعلا
هوس باز بوده
😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘😘
این ها همه دروغ هستن
توقبل ازاراده ی چیز مهم دیگری بایدمیداشتی ک متاسفانه تو تمام وجودت اثری ازش وجودنداره، پس بیخود دنبال اراده نگرد ک اگه هم پیداشه، فکرنکنم، علاج روح مریض شماباشه.
حیون از تو بهتره😮😮😮
حال میده😋😋😋😋😋😋😋😋😋