یسری چیزا راجب یاس بعضی جاها شنیده میشه که چون فن بِیس زیاده داره از همون روزای اول اعتراضا تهدید های زیاد شده و کلا همه جوره تو خفقان نگهش داشتن ، یاس با بیم هم قبلِ همه اعتراضشو نشون داده امیدوارم براش مشکلی پیش نیومده باشه این مدت
لیریک کامل و پر از آرایه ادبی، کنایه ،تضاد، تکرار و ایهام داشت فوق العاده بود واقعا سطح توقع از لیریک رپفا خیلی بالا رفت رپکن های نسل چهار با پتانسیل بالا : الف)سئل چگینی(فلو،لیریک) ب)مسین(لیریک) پ)پوری(لیریک مخصوصا لفظبازیهاش)
پدرام اگه واقعا یاس گوش میکرد و فن شعریشو میشناخت میفهمید توی شعر این موسیقی از فن های ادبی یاس خیلی استفاده شده... خودش دست داشته عیبی نداره دیگه رفته تو مخش که یاس با حصین و زدبازی فرقی نداره... میبینم روزیو که فهمید اشتباه کرده
یاس اهنگ بیم رو داد کجا بودین ؟ از اون موقعه پرونده براش درست کردن ، حتی اگه چیزی هم نگه همه میدونن سمت کجا وایساده ، آهنگ اعتراضی کم نداده ، تفرقه نندازین بینشون
وای خدایا چه مغزی داره این پسر آخه مگه میشه اینهمه آرایه ادبی تو یه ترک واااااقعا دمت گرم✌️🖤 به امید آزادی غلطه،باید بگیم بسوی آزادی #مهسا_امینی #توماج_صالحی #اعتصابات_سراسری
مرسی از ریاکشن خوبتون یچیزی فکر کنم باید توضیح داد اینکه من ک خودم طرفدار یاسم مثل همه منتها واقعا فکر کردید این قلم سعله؟؟ (: یکم فکر کنیم برای اینکه انقد روی یاس زومن فکر کنم داده سعل بخونه سعل رو هم میدونیم چقدر تکنیکیه و فلو بازه قلمش این شکلی نیست شما ترک کامینگ سون سعل رو گوش کنی متوجه میشید چی میگم امیدوارم که خود یاس هم بیاد بخونه ولی واقعا رپر اول ایرانه بدون تعصب ، روش زوم هستن همون بیم هم ک داد امیدوارم حالش خوب باشه ❤️🙏
علیمردان خان بیرانوند پدر مرتضی خان بیرانوند و پدربزرگ دکتر هوشنگ اعظمی است. این بزرگمرد لک فرمانده بزرگ لرستان در زمان رضاخان بود که توانست لرستان را به مدت ۳ سال از حکومت مرکزی جدا و مستقلا اداره نماید. این حاکم لک در پیغامی به رضاشاه مینویسد که "اینجا لرستان است. در تنگه زاهد شیر اگر عقابی بخواهد بر فراز آسمان پرواز کند، باید پرهایش را باج دهد".💪 ✌️
داستان "شیخ و فاحشه" در سال 1323 توسط محمد علی جمالزاده اصفهانی نوشته شد و با نام "معصومه شیرازی" هم معروف است داستانش خیلی طولانیه بنظرم از اینترنت بخونید چون شابد چیزی کم بگم ❤
10:40 داستان راجب یه خانواده فقیره که توی یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند که فقط یک دختر به نام معصومه داشتن و اینا با هم میرن مشهد ، حرم امام رضا معصومه قرار بود با یکی توی شهر خودشون ازدواج کنه که همو دوست داشتن اما تو راه مشهد مامانش مریض میشه و میمیره و راهزن ها هم به کاروانشون حمله میکنن و پدرشون به بردگی میگیرن و خلاصه پدرش هم میمیره ، معصومه میره نیشابور و اونجا مجبور میشه صیغه یه خارجه بشه و آخرش با خواجه دعواش میشه و اون هم ترکش میکنه ، و با عمدستی کلانتر شهر معصومه رو میبرن و مجبور میکنن که در ازای پول با مردها بخوابه و درنهایت توی نیشابور با نام معصومه شیرازی معروف میشه یه شب به خانه یه ملا میفرستنش که خیلی توی ظاهر خوب بوده ولی در واقع آدم خیلی لاشی بوده ، معصومه هم میگه تاحالا وقیح تر از این آدم رو ندیده ، شیخ باعث میشه معصومه الکلی شه و در نهایت زیبایشو بخاطر الکل از دست میده و مریض میشه و خونه نشین و فقیر میشه و نمیتونسته کار کنه ، و از خونه ای که اجاره کرده بوده بیرونش میکنن و همه اونو اذیت میکردن تا اینکه یکی از افراد توی خیابون بهش میگه این فاحشه ی مست بی آخرت را باید کشت و در زباله دان شهر دفن کرد تا عبرتی باشد برای بقیه که از قضا این آدم همون شیخه بوده در نهایت مرد مهربانی که در نیشابور به عمر خیام معروف بود بالای سر معصومه می آید او را به باغ خود میبرد و سعی می کند معالجه اش کند اما نمیتونه و معصومه میمیره و این که چگونه فاحشه شد چگونه شیخ به او ظلم کرد و از عمر خیام که چگونه او را پناه داد را معصومه در صحرای محشر برای خدا تعریف میکنه شیخی به زن فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پا بستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم اما تو چنانچه مینمایی هستی؟
10:50 یه سرچ زدم یه خلاصه دیدم خوندم جالب بود میزارم بخونید داستان از اینجا شروع میشود که در زمان های قدیم خانواده ی کوچک و فقیر معصومه که از دار دنیا همین یک دختر را داشتند تصمیم میگیرند که به پابوس امام هشتم علیه السلام بروند. معصومه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند. زندگی آنها اگر چه فاخر و خاص نبود اما سرشار از امید بود. معصومه قرار بود به زودی عروس یکی از هم ولایتی هایش بشود. آنها عاشق و دلداده ی هم بودند. قرار شد بعد از بازگشت معصومه و خانواده اش از سفر مشهد، بساط عروسی را راه بیندازند.... در راه مشهد کاروان با اسب ها و شترها حرکت کرد. روزها میگذرد و مادر معصومه به شدت بیمار میشود. در نزدیکی های نیشابور راهزنان به کاروان آنها حمله میکنند و همه دارایی کاروان را با خود میبرند. مادر معصومه که بین راه میمیرد و پدرش هم رنجور و ناتوان و بدون هیچ پولی در راه میماند. خلاصه اینکه آخر دست پدرش را هم از دست میدهد و دخترک بینوا، معصومه ی قصه ی ما را به نیشابور میبرند. آنجا با همدستی کلانتر قلچماق شهر معصومه را برای بدکارگی میبرند و او را مجبور به همبستر شدن با مردان در ازای دریافت پول میکنند. زندگی غمبار و نکبت بار معصومه از همنیجا اوج میگیرد. او کم کم در بین مردان عیاش شهر نیشابور تحت نام معصومه شیرازی یا معصومه خوشگله شهرتی به هم میزند و در اینکار جا می افتد. شبی او را به خانه ی یک مُلا میفرستند. مُلا یا همان شیخ شهر بر خلاف ظاهر مردم فریبش بسیار عیاش بوده و معصومه قسم میخورد که تا به حال مردی وقیح تر از او ندیده بود. بدتر از همه اینکه شیخ معصومه را وادار به خوردن شراب کرد. هرچه معصومه از خوردن شراب امتناع میورزید شیخ با وقاحت اصرار میکرد و به او شراب میداد.......از آن شب به بعد معصومه یک الکلی به تمام معنا میشود و همین وابستگی به الکل او را پیر و شکسته و فرسوده میکند. در اوج جوانی گوشه نشین و بیمار میشود. دیگر قادر به ادامه ی کار گذشته هم نبوده و لذا به شدت فقیر میگردد. زنی رنجور، بدنام، بیمار و فقیر.......معصومه ای که دیگر هیچوقت روی شهر و دیار و دلدارش را ندید. و حتی دیگر جرأت نمیکرد خودش را در آئینه نگاه کند. زن قصه ی ما را از خانه ی اجاره ای اش بیرون میکنند. مردم میگفتند او یک فاحشه است وجودش نکبت بار است. باید او را بیرون انداخت. او را در کوچه می اندازند و رهگذران هر کدام به او نفرینی و متلکی میاندازند. اما یکی از رهگذران بدتر از همه حرف ها و نفرین های سوزنده تری نثارش میکرد. میگفت این فاحشه ی مست بی آخرت را باید کشت و در زباله دان شهر دفن کرد تا عبرتی باشد برای بقیه. چقدر صدای این مرد برای معصومه آشنا بود. با همان حال بد هم توانست این صدا را بشناسد. آری این صدای همان شیخ وقیح بود.......................غروب شد. معصومه کنار کوچه افتاده بود. مرد حکیم و مهربانی که در نیشابور به عمر خیام معروف بود بالای سر معصومه آمد. او را به باغ خود برد و سعی کرد تیمارش کند. اما کار از کار گذشته بود. معصومه ی قصه ی ما خیلی زود از تلخی این دنیا راحت شد. همه ی این قصه ها را معصومه در صحرای محشر برای خدا تعریف کرد. گریست و برای خدا تعریف کرد که چگونه فاحشه شد. چگونه شیخ به او ظلم کرد. .....و از عمر خیام گفت که چگونه او را پناه داد..............داستان شیخ و فاحشه را شما هم حتما بخوانید تا به ظرایف و زیبایی های قلم محمد علی جمالزاده بیشتر پی ببرید. شیخی به زن فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پا بستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم اما تو چنانکه مینمایی هستی
داستان خیام و معصومه شیرازی یا همون داستان شیخ و فاحشه راجب دختریه که قرار بود ازدواج کنه و مادرش مریض میشه میمیره پدرشم میمیره و اون بی کس میشه میفروشنش میزارنش فاحشه خونه و فاحشه میشه... ی سری یه ملا اومد سراغش و ب غیر اینکه باهاش رابطه برقرار کرد مجبورش کرد شراب بخوره ... معصومه هم معتاد شد از خونه اجاره ایش انداختنش بیرون و معصومه تو بازار بزور داش راه میرفت و آبرویی براش نمونده بود همون ملایی که انقد بدبختش کرد تو بازار گفت این لیاقتش مرگه معصومه یه گوشه بیهوش شد خیام اونو دید و بردش ازش خواست مراقبت کنه ولی معصومه مرد....
معصومه شیرازی اسم یه کتابه و سر گذشت یه دختر به این نام. خلاصه اش رو بخونید: داستان از اینجا شروع میشود که در زمان های قدیم خانواده ی کوچک و فقیر معصومه که از دار دنیا همین یک دختر را داشتند تصمیم میگیرند که به پابوس امام هشتم علیه السلام بروند. معصومه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند. زندگی آنها اگر چه فاخر و خاص نبود اما سرشار از امید بود. معصومه قرار بود به زودی عروس یکی از هم ولایتی هایش بشود. آنها عاشق و دلداده ی هم بودند. قرار شد بعد از بازگشت معصومه و خانواده اش از سفر مشهد، بساط عروسی را راه بیندازند.... در راه مشهد کاروان با اسب ها و شترها حرکت کرد. روزها میگذرد و مادر معصومه به شدت بیمار میشود. در نزدیکی های نیشابور راهزنان به کاروان آنها حمله میکنند و همه دارایی کاروان را با خود میبرند. مادر معصومه که بین راه میمیرد و پدرش هم رنجور و ناتوان و بدون هیچ پولی در راه میماند. خلاصه اینکه آخر دست پدرش را هم از دست میدهد و دخترک بینوا، معصومه ی قصه ی ما را به نیشابور میبرند. آنجا با همدستی کلانتر قلچماق شهر معصومه را برای بدکارگی میبرند و او را مجبور به همبستر شدن با مردان در ازای دریافت پول میکنند.... ....معصومه در دادگاه الهی حاضر میشه و سرگذشت خودش رو در پیشگاه خدا بیان میکنه و از شیخی ریاکار شکایت میکنه. و اینکه در اواخر عمرش در جوانی, وقتی دچار بیماری شده بود, چگونه حکیمی به نام عمر خیام بر خلاف لعن و نفرین مردم و آخوند ریاکار, از او پرستاری میکرد. دادگاه برگزار میشود و هر یک از شخصیت های داستان به جزا و پاداش اعمال خودشون می رسند. ...قبرستان مسلمانها جای یک دختر هرجایی سرتاپا معصیت نیست. چارهای نبود. دوباره جنازه بهطرف باغ حکیم بهراه افتاد و حکیم بهدست خود در گوشهای از باغش که همه را لاله کاشته و بهلالهزار معروف بود قبری کند و همآنجا بهخاکم سپردند و سنگ لَحَدی از مرمر سرخ رنگ که علاوه بر این چند کلمهٔ: «آرامگاه معصومهٔ شیرازی» و تاریخ روز و ماه و سال، این شعر نیز بهخط خود حکیم بر آن نقش بود، بهروی مزارم انداختند. شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پا بستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم اما تو چنانکه مینمایی هستی؟
آقا من نمیگم با حرفتون موافقم یا مخالف ولی من دیدم کسایی که به دین و اینا اعتقاد دارن ولی مخالف اینان لطفا به عقایدشون احترام بزارید چون ما همینو میخوایم
سوگول عزیز بیشتر بزار پدرام صحبت کنه چیزایی که تو میگی دختر زیبا هممون میدونیم خیلی سطحی میگی ولی پدرام دیدگاهش جالبه حالا یه نکته هم بگم که کمک کنم سوگولم صحبتاش جالب بشه واسه همه این که یه موضوعیو بفهمی بعد همون چیزی که فهمیدیو (که همه فهمیدیم) تکرار کنی اصن جذاب نیس چیزی که صحبتتو جذابو جالب میکنه دیدگاه متفاوت در عین حال منطقی هست که پدرام استادشه 🌹
قبول دارم باید ترک بده ولی دوتا حرفت فشاریم کرد یکی اینکه گفتی ترک سیاسی خوبی ازش نشنیدی همین چند ماه پیش یکی از بهترین ترکای سیاسی رپفارسی رو ری اکت رفتی ازش بنام بیم نمیشه وقتی طرف تو ایرانه ازش انتظار داشته باشی ترک بده برو بمیر این حرفت خیلی جالبه ، ترک بده برو بمیر سوم اینکه یاس ترک میده صد درصد چار اینکه نباید بگی یاس وصله این همه ترک اجتماعی و سیاسی داره چون یه بار ترک نداده پس وصله؟ پنج اینکه مشتی هستین 💙 پیش به سوی آزادی 🖤🌈
پدرام کلا دیگه لج کرده با یاس و فرقی بین یاس با یکی مثل سهراب یا ویلسون قائل نیست... یاس ترک هم بده این از الان امادست با کوکتل بره سراغش که چرا سکوت کرده بودی 😄 ولش کن یه روز میفهمه اشتباه کرده و هیچ رپری به اندازه یاس تحت فشار حکومت نبود
داستان از اینجا شروع میشه که در زمان های قدیم خانواده ی کوچک و فقیر معصومه که از دار دنیا همین یک دختر را داشتند تصمیم میگیرند که به پابوس امام هشتم بروند. معصومه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند. زندگی آنها اگر چه فاخر و خاص نبود اما سرشار از امید بود. معصومه قرار بود به زودی عروس یکی از هم ولایتی هایش بشود. آنها عاشق و دلداده ی هم بودند. قرار شد بعد از بازگشت معصومه و خانواده اش از سفر مشهد، بساط عروسی را راه بیندازند.... در راه مشهد، مادر معصومه به شدت بیمار شده و از دنیا می رود. در نزدیکی های نیشابور راهزنان به کاروان آنها حمله میکنند ، همه دارایی کاروان را با خود برده و پدرش را هم به بردگی می گیرند. خلاصه اینکه آخر دست پدرش را هم از دست میدهد و دخترک بینوا به تنهایی راهی نیشابور میشود. آن جا مجبور می شود که صیغه ی خواجه معروف شهر شود. پس از مدتی خواجه با او مشاجره می کند و چند روز بعد برای همیشه او را تنها می گذارد . در همین روزها با همدستی کلانتر قلچماق شهر ، معصومه را برای بدکارگی میبرند و او را مجبور به همبستر شدن با مردان در ازای دریافت پول میکنند. زندگی نکبت بار معصومه از همین جا اوج میگیرد. او کم کم در بین مردان عیاش شهر نیشابور تحت نام معصومه شیرازی یا معصومه خوشگله شهرتی به هم میزند. شبی او را به خانه ی یک مُلا میفرستند. مُلا یا همان شیخ شهر بر خلاف ظاهر عوام فریبش بسیار عیاش بوده و معصومه قسم میخورد که تا به حال مردی وقیح تر از او ندیده است. شیخ، معصومه را وادار به خوردن شراب میکند.از آن شب به بعد معصومه یک الکلی به تمام معنا میشود و همین وابستگی به الکل ، او را پیر و شکسته میکند و در اوج جوانی گوشه نشین و بیمار میشود. دیگر قادر به ادامه ی کار گذشته هم نبوده و لذا به شدت فقیر میگردد. زنی رنجور، بدنام، بیمار و فقیر. دختر معصومی که دیگر هیچوقت روی شهر و دیار و دلدارش را نمی بیند و حتی دیگر جرأت نمیکرد خودش را در آئینه نگاه کند. مدتی بعد او را از خانه ی اجاره ای اش بیرون میکنند. مردم محل میگفتند او یک فاحشه است وجودش نکبت بار است. او را در کوچه می اندازند و رهگذران هر کدام به او نفرینی و متلکی میاندازند. اما یکی از رهگذران بدتر از همه ، حرف ها و نفرین های سوزنده تری نثارش میکرد. میگفت این فاحشه ی مست بی آخرت را باید کشت و در زباله دان شهر دفن کرد تا عبرتی باشد برای بقیه. چقدر صدای این مرد برای معصومه آشنا بود. با همان حال بد هم می تواند صاحب صدا را بشناسد. آری این صدای همان شیخ وقیح بود. غروب شد. معصومه کنار کوچه افتاده بود. مرد حکیم و مهربانی که در نیشابور به عمر خیام معروف بود بالای سر معصومه می آید. او را به باغ خود میبرد و سعی می کند معالجه اش کند. اما کار از کار گذشته بود. دخترک رنجور، خیلی زود از تلخی این دنیا راحت می شود. همه ی این قصه ها را معصومه در صحرای محشر برای خدا تعریف میکند؛ این که چگونه فاحشه شد. چگونه شیخ به او ظلم کرد و از عمر خیام که چگونه او را پناه داد............. شیخی به زن فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پا بستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم اما تو چنانکه مینمایی هستی؟؟؟
10:50 منظورش از خیام شاعر نیست،مصطفی خیام تو داستانی از کودکی شیرازی میگه که اکلیل و سرنج یا همون بمب دستی خودمون گویا توی دستش جاساز میکنن و میترکه و دستشو از دست میده،خیلی خلاصه شد ولی داستان هاش قشنگه بخونید حتما(اون کودک گناهی نکرده گناه رو شخصه دیگری کرده ولی چرا خدا دست اینو باز کرد؟!؟!)امیدوارم متوجه شده باشید
ولی مطمعنم روزی میرسه که بشه نمادیاشناسنامه رپفارس،من میگم میشه یاس۲ ولی اشتباه میکردم واسه رپ میشه سعل۱ و رپری که شایدانگلیسیش فول باشه با رپر های اول مارکت دنیا فیت هم بده چراکه نه
پدرام و سگول تکس این اهنگو با تکس بیم مقایسه کنین خیلی شبیه نوشتنه یاس سبک خوندنم شبیه یا سه فلو سوار شدنش رو بیت اروم حرف زدنش کلن شبیه سبک یاس یک چک بکون ب بین درست میگم لطفن؟؟
ماشالله دکور جدید پیشرفتتون مثال زدنیه عزیزان .از قدیم گفتن واسه ما اب نداشت حداقل واسه تو که نون داشت .یاد یه بخش از همون یاس بیم میفتم که دارید نقدش میکنید .قشنگ گفت حتی اعتراض میکنه ...
سلام لطفا شما ها که طرفدار دارید یه هشتگ درست کنید پسرایی که میخوان دفترچه برای سربازی پر کنن الان نرن سربازی همین باعث میشه سرباز کم بشه نیرو کم بیارن و در آخر به ترک گفتن دشمن از صاد رو هم ری اکشن برید
داستان خیام و معصومه شیرازی یه کتابه به اسمه شیخ و فاحشه معصومه تک دختری بوده که از یکی از روستاهای شیراز با پدرو مادرش زندگی میکرده یبار که میخوان برن مشهد تو راه مادرش مریض میشه و فوت میشه و پدرشم راهزنا به بردگی میبرن و معصومه تنها راهی نیشابور میشه اونجا مجبور میشه که صیغه ی خواجه معروف شهر بشه بعد از چند وقت خواجه اونو تنها میزاری و بقیه معصومه رو مجبور به تن فروشی میکنن اون کم کم بین مردای عیاش اونجا به معصومه شیرازی یا معصومه خوشگله معروف میشه یه شب اونو به خانه ی یه شیخ میفرستن که معصومه گفته اون شیخه بر خلاف ظاهرش از همه وقیح تر بوده و اون شب به معصومه شراب میده بعد از اون معصومه به الکل معتاد میشه خلاصه بعد از چند وقت معصومه جایی برای خوابیدن نداره و تو کوچه خیابون میمونه مردم وقتی از کنارش رد میشدن بهش تیکه مینداختن یروز همون شیخه کلی بهش طعنه میزنه و بهش توهین میکنه معصومه هم بهش میگه شیخی به زن فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پا بستی گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم اما تو چنانکه مینمایی هستی
از وقتی که دنبالتون میکنم یه چیز رو متوجه شدم پدرام جان متعصبی در برابر خواسته هات و همینطور عجول عزیزه دل هایی ام که میگن سعل تو ایرانه پس چرا خوند ولی یاس نخوند ، سعل چون تو لیبل فریاس هست برای خروجی کار سیاسی باید اجازه پخش رو از لیدر لیبل که یاس باشه بگیره پس این با هماهنگی یاس بوده ، یاس به دلیل پخش ترک سیاسی بیم ( که پدرامیتو میگی سیاسی مالی هم نبود و این حرفت مضحکه دوسته من ) که قبل از تظاهرات پخش شد و اونم توی ایران ، کاملا زیر ذرهبین رفت و با شدید ترین تدابیر امنیتی مواجه شد ، ببینید یاس 8 میلیون دنبال کننده داره و تو ایران هم هست و علناً کل نظام رو برد زیر سوال و بهشون مستقیم رید ، اگر ترک رو یادتون نیست برید لیریک بخونید یادتون میاد که چقدر قدرتمند با نظام وارد جنگ شد ، ولی الان به دلایل بسیاری ، امنیت تا خشتک خره یاسر رو گرفته چون اگه بخواد ترک بده تو این وضعیت خیلی هارو تهت تاثیر قرار میده ، پس انقدر راحت نکوبید یاس رو ، شما همین کارم با شایع کردی آقا پدرام که بعدا سند مدرک کامل اومد بیرون که شایع پول بلیتش اونقدر بالا نبوده ، الان وقته تعصب نیست عزیزه دل ، الان وقت اتحاده ، مخصوصاً شمایی که الان رسانه هنری هستی ، لطفا بیاید از الان تغییر رو به وجود بیاریم که این تعصبات همراهه این حکومت قاتل دفن بشه
احساس میکنم یاس داخل ترک بعضی از بیت هارو نوشته خیلی شبیه بیت های یاسه حتی میزان سعل و یاس هم خیلی خیلی شبیه همه ، چون یاس داخل ایران مشکلاتی براش به وجود اومده سعل به جای یاس اومده و ترک داده
داستان شیخ و معصومه شیرازی 👇 در زمان های قدیم خانواده ی کوچک و فقیر معصومه که از دار دنیا همین یک دختر را داشتند تصمیم میگیرند که به پابوس امام هشتم علیه السلام بروند. معصومه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند. زندگی آنها اگر چه فاخر و خاص نبود اما سرشار از امید بود. معصومه قرار بود به زودی عروس یکی از هم ولایتی هایش بشود. آنها عاشق و دلداده ی هم بودند. قرار شد بعد از بازگشت معصومه و خانواده اش از سفر مشهد، بساط عروسی را راه بیندازند.... در راه مشهد کاروان با اسب ها و شترها حرکت کرد. روزها میگذرد و مادر معصومه به شدت بیمار میشود. در نزدیکی های نیشابور راهزنان به کاروان آنها حمله میکنند و همه دارایی کاروان را با خود میبرند. مادر معصومه که بین راه میمیرد و پدرش هم رنجور و ناتوان و بدون هیچ پولی در راه میماند. خلاصه اینکه آخر دست پدرش را هم از دست میدهد و دخترک بینوا، معصومه ی قصه ی ما را به نیشابور میبرند. آنجا با همدستی کلانتر قلچماق شهر معصومه را برای بدکارگی میبرند و او را مجبور به همبستر شدن با مردان در ازای دریافت پول میکنند. زندگی غمبار و نکبت بار معصومه از همنیجا اوج میگیرد. او کم کم در بین مردان عیاش شهر نیشابور تحت نام معصومه شیرازی یا معصومه خوشگله شهرتی به هم میزند و در اینکار جا می افتد. شبی او را به خانه ی یک مُلا میفرستند. مُلا یا همان شیخ شهر بر خلاف ظاهر مردم فریبش بسیار عیاش بوده و معصومه قسم میخورد که تا به حال مردی وقیح تر از او ندیده بود. بدتر از همه اینکه شیخ معصومه را وادار به خوردن شراب کرد. هرچه معصومه از خوردن شراب امتناع میورزید شیخ با وقاحت اصرار میکرد و به او شراب میداد.......از آن شب به بعد معصومه یک الکلی به تمام معنا میشود و همین وابستگی به الکل او را پیر و شکسته و فرسوده میکند. در اوج جوانی گوشه نشین و بیمار میشود. دیگر قادر به ادامه ی کار گذشته هم نبوده و لذا به شدت فقیر میگردد. زنی رنجور، بدنام، بیمار و فقیر.......معصومه ای که دیگر هیچوقت روی شهر و دیار و دلدارش را ندید. و حتی دیگر جرأت نمیکرد خودش را در آئینه نگاه کند. زن قصه ی ما را از خانه ی اجاره ای اش بیرون میکنند. مردم میگفتند او یک فاحشه است وجودش نکبت بار است. باید او را بیرون انداخت. او را در کوچه می اندازند و رهگذران هر کدام به او نفرینی و متلکی میاندازند. اما یکی از رهگذران بدتر از همه حرف ها و نفرین های سوزنده تری نثارش میکرد. میگفت این فاحشه ی مست بی آخرت را باید کشت و در زباله دان شهر دفن کرد تا عبرتی باشد برای بقیه. چقدر صدای این مرد برای معصومه آشنا بود. با همان حال بد هم توانست این صدا را بشناسد. آری این صدای همان شیخ وقیح بود.......................غروب شد. معصومه کنار کوچه افتاده بود. مرد حکیم و مهربانی که در نیشابور به عمر خیام معروف بود بالای سر معصومه آمد. او را به باغ خود برد و سعی کرد تیمارش کند. اما کار از کار گذشته بود. معصومه ی قصه ی ما خیلی زود از تلخی این دنیا راحت شد
10:24 ببین پدرام من خودم زیاد پی امام ها و دین و اینجو چیز ها نیستم ولی بنظر من ما باید قشر دین دار رو به طرف مردم بیاریم چرا چون اکثر پدر مادر ها مسلمون دو آتیشه هستن و اگر فکر کنن که تو اینده ی ایران به دین و باور این قشر قراره توهین بشه و آزادی نداشته باشن نه خودشون به اعتراضات میرن نه اجازه میدن بچه هاشون برن پس اول ما باید خیال این قشر رو از بابت آینده راحت کنم نه این بدتر از آینده ایران بترسونیمشون و باید نشون بدیم هدف ما آزادی است نه چیز دیگر
ترک صلح از پیشرو رو برید لطفاً سیاسیه و فاز مبارزهای داره شدیداً به درد این روزامون میخوره بریدش🖤🕊️👁️
کصشر تر از پیشرو هم مگه داریم
دقیقا صلحو ریکشن برید خفنه
ترک پر انرژی ایه واقعا ❤️
انکار واسه همین غلانه
بذار همین البوم جدیدشو برن بعد😑
یسری چیزا راجب یاس بعضی جاها شنیده میشه که چون فن بِیس زیاده داره از همون روزای اول اعتراضا تهدید های زیاد شده و کلا همه جوره تو خفقان نگهش داشتن ، یاس با بیم هم قبلِ همه اعتراضشو نشون داده امیدوارم براش مشکلی پیش نیومده باشه این مدت
پدرام میگه بره اهنگ بخونه بره زندان مگه چی میشه😅 پشمام ریخت از حرفش
عالی بود با این ترک دلم واقعا میخواد صدا یاس تو یک ترک جدید بشنوم🖤🖤
واقعا منم همین طور
داداش بخدا یاسو من تو اعتراضات کرج دیدم تازه عکسم باهاش گرفتم مگه فقط به آهنگه آدم باید باطنش درست باشه
تکسای یاس بوده
@@snopi359 فکر کنم اره
دورد عشق به ایران و ایرانی 🦁💪🏽
🌈✌️
#مهسا_امینی 🕯🥀
#زن_زندگی_آزادی 👸🏼☮️
#مرد_میهن_آبادی🤴🏼☯️
اونجایی که میگه نازخاتون منظورش خواهر قهرمانمون نیکا شاه کرمی بود روحت شاد ابجی گلم🖤🖤🖤
قربونت برم♥♥♥
تفرقه بین طرفدار و خواننده نندازین الان باید همه باهم متحد باشیم برای ازادی✌️
واقعا حق
دمت گرم که گفتی
پروا یه شاهکار ادبیه. ساده ولی قوی.
چه قدردلم میخواست یاسر میخوند صدا و قافیه خیلی مارو یادش میندازه
یاس نوشته
البته اینم بگم این فریاس خیلی کمال گراس و اصلا نمیتونه مثلا خیلی زود ترک بده، شاید یاسم درحال بستن ترکه
میگه که داخله امتحان یه بسیجی کنارم نشسته بود بهم گفت تقلب برسون بهم گفتم کدوم سوالو گفت نام پدر🙂👍
لیریک کامل و پر از آرایه ادبی، کنایه ،تضاد، تکرار و ایهام داشت فوق العاده بود واقعا سطح توقع از لیریک رپفا خیلی بالا رفت
رپکن های نسل چهار با پتانسیل بالا :
الف)سئل چگینی(فلو،لیریک)
ب)مسین(لیریک)
پ)پوری(لیریک مخصوصا لفظبازیهاش)
سئل بهترینشونه
مسینو ک کلا نمیشناسم. کفتر هم با سعل تو یه لیست بذاری توهین به رپ فارسه
حس کردم قشنگ یاس داره میخونه
پدرام اگه واقعا یاس گوش میکرد و فن شعریشو میشناخت میفهمید توی شعر این موسیقی از فن های ادبی یاس خیلی استفاده شده... خودش دست داشته
عیبی نداره دیگه رفته تو مخش که یاس با حصین و زدبازی فرقی نداره... میبینم روزیو که فهمید اشتباه کرده
@@_johanito_ حق حق حق
یاس اهنگ بیم رو داد کجا بودین ؟ از اون موقعه پرونده براش درست کردن ، حتی اگه چیزی هم نگه همه میدونن سمت کجا وایساده ، آهنگ اعتراضی کم نداده ، تفرقه نندازین بینشون
آقا عالی خیلی منتظر این ری اکشنتون بودم ❤️
وقتی پدرام میگه یاس یه اهنگ بده اون لحظه قلبم 🥲🖤
زن👩زندگی👩آزادی 💜
مرد🧔میهن🧔آبادی🖤
22:04 احسنت ، چه فکتی گفتی🤩😍😆😅
وای خدایا چه مغزی داره این پسر
آخه مگه میشه اینهمه آرایه ادبی تو یه ترک
واااااقعا دمت گرم✌️🖤
به امید آزادی غلطه،باید بگیم بسوی آزادی
#مهسا_امینی
#توماج_صالحی
#اعتصابات_سراسری
شما دختر و پسر قشنگ و امروزی ای هستید مثل همه ی دختر پسر های قشنگ و به روز توی ایران ،
مرسی از ریاکشن خوبتون
یچیزی فکر کنم باید توضیح داد اینکه
من ک خودم طرفدار یاسم مثل همه
منتها واقعا فکر کردید این قلم سعله؟؟ (:
یکم فکر کنیم
برای اینکه انقد روی یاس زومن فکر کنم داده سعل بخونه
سعل رو هم میدونیم چقدر تکنیکیه و فلو بازه
قلمش این شکلی نیست
شما ترک کامینگ سون سعل رو گوش کنی متوجه میشید چی میگم
امیدوارم که خود یاس هم بیاد بخونه ولی واقعا رپر اول ایرانه بدون تعصب ، روش زوم هستن همون بیم هم ک داد امیدوارم حالش خوب باشه ❤️🙏
بنظرم کمکش کرده اهنگای قبلی سعل این مدلی نبود
فریاس مثل همیشه پرقدرت
علیمردان خان بیرانوند پدر مرتضی خان بیرانوند و پدربزرگ دکتر هوشنگ اعظمی است. این بزرگمرد لک فرمانده بزرگ لرستان در زمان رضاخان بود که توانست لرستان را به مدت ۳ سال از حکومت مرکزی جدا و مستقلا اداره نماید. این حاکم لک در پیغامی به رضاشاه مینویسد که "اینجا لرستان است. در تنگه زاهد شیر اگر عقابی بخواهد بر فراز آسمان پرواز کند، باید پرهایش را باج دهد".💪 ✌️
مطمئنم اینو یاس نوشته از طرز نوشتنش معلوم بود 🌷🌷🌷😘
یاس ادمی نیست که سکوت کنه به احتمال زیاد یه جریانی هست
هیچ رپری به اندازه یاس تحت فشار حکومت نیست... شواهدش هم موجوده
خب یاس حرفاشو تو بیم زد
دیگ حرفی نمونده🤦🏻
داستان "شیخ و فاحشه" در سال 1323 توسط محمد علی جمالزاده اصفهانی نوشته شد و با نام "معصومه شیرازی" هم معروف است
داستانش خیلی طولانیه بنظرم از اینترنت بخونید چون شابد چیزی کم بگم ❤
10:40
داستان راجب یه خانواده فقیره که توی یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند که فقط یک دختر به نام معصومه داشتن و اینا با هم میرن مشهد ، حرم امام رضا معصومه قرار بود با یکی توی شهر خودشون ازدواج کنه که همو دوست داشتن اما تو راه مشهد مامانش مریض میشه و میمیره و راهزن ها هم به کاروانشون حمله میکنن و پدرشون به بردگی میگیرن و خلاصه پدرش هم میمیره ، معصومه میره نیشابور و اونجا مجبور میشه صیغه یه خارجه بشه و آخرش با خواجه دعواش میشه و اون هم ترکش میکنه ، و با عمدستی کلانتر شهر معصومه رو میبرن و مجبور میکنن که در ازای پول با مردها بخوابه و درنهایت توی نیشابور با نام معصومه شیرازی معروف میشه یه شب به خانه یه ملا میفرستنش که خیلی توی ظاهر خوب بوده ولی در واقع آدم خیلی لاشی بوده ، معصومه هم میگه تاحالا وقیح تر از این آدم رو ندیده ، شیخ باعث میشه معصومه الکلی شه و در نهایت زیبایشو بخاطر الکل از دست میده و مریض میشه و خونه نشین و فقیر میشه و نمیتونسته کار کنه ، و از خونه ای که اجاره کرده بوده بیرونش میکنن و همه اونو اذیت میکردن تا اینکه یکی از افراد توی خیابون بهش میگه این فاحشه ی مست بی آخرت را باید کشت و در زباله دان شهر دفن کرد تا عبرتی باشد برای بقیه که از قضا این آدم همون شیخه بوده در نهایت مرد مهربانی که در نیشابور به عمر خیام معروف بود بالای سر معصومه می آید او را به باغ خود میبرد و سعی می کند معالجه اش کند اما نمیتونه و معصومه میمیره و این که چگونه فاحشه شد چگونه شیخ به او ظلم کرد و از عمر خیام که چگونه او را پناه داد را معصومه در صحرای محشر برای خدا تعریف میکنه
شیخی به زن فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اما تو چنانچه مینمایی هستی؟
برای خدایی که خیام قبولش نداره تعریف میکنه
10:50
یه سرچ زدم یه خلاصه دیدم خوندم جالب بود میزارم بخونید
داستان از اینجا شروع میشود که در زمان های قدیم خانواده ی کوچک و فقیر معصومه که از دار دنیا همین یک دختر را داشتند تصمیم میگیرند که به پابوس امام هشتم علیه السلام بروند. معصومه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند. زندگی آنها اگر چه فاخر و خاص نبود اما سرشار از امید بود. معصومه قرار بود به زودی عروس یکی از هم ولایتی هایش بشود. آنها عاشق و دلداده ی هم بودند. قرار شد بعد از بازگشت معصومه و خانواده اش از سفر مشهد، بساط عروسی را راه بیندازند.... در راه مشهد کاروان با اسب ها و شترها حرکت کرد. روزها میگذرد و مادر معصومه به شدت بیمار میشود. در نزدیکی های نیشابور راهزنان به کاروان آنها حمله میکنند و همه دارایی کاروان را با خود میبرند. مادر معصومه که بین راه میمیرد و پدرش هم رنجور و ناتوان و بدون هیچ پولی در راه میماند. خلاصه اینکه آخر دست پدرش را هم از دست میدهد و دخترک بینوا، معصومه ی قصه ی ما را به نیشابور میبرند. آنجا با همدستی کلانتر قلچماق شهر معصومه را برای بدکارگی میبرند و او را مجبور به همبستر شدن با مردان در ازای دریافت پول میکنند. زندگی غمبار و نکبت بار معصومه از همنیجا اوج میگیرد. او کم کم در بین مردان عیاش شهر نیشابور تحت نام معصومه شیرازی یا معصومه خوشگله شهرتی به هم میزند و در اینکار جا می افتد. شبی او را به خانه ی یک مُلا میفرستند. مُلا یا همان شیخ شهر بر خلاف ظاهر مردم فریبش بسیار عیاش بوده و معصومه قسم میخورد که تا به حال مردی وقیح تر از او ندیده بود. بدتر از همه اینکه شیخ معصومه را وادار به خوردن شراب کرد. هرچه معصومه از خوردن شراب امتناع میورزید شیخ با وقاحت اصرار میکرد و به او شراب میداد.......از آن شب به بعد معصومه یک الکلی به تمام معنا میشود و همین وابستگی به الکل او را پیر و شکسته و فرسوده میکند. در اوج جوانی گوشه نشین و بیمار میشود. دیگر قادر به ادامه ی کار گذشته هم نبوده و لذا به شدت فقیر میگردد. زنی رنجور، بدنام، بیمار و فقیر.......معصومه ای که دیگر هیچوقت روی شهر و دیار و دلدارش را ندید. و حتی دیگر جرأت نمیکرد خودش را در آئینه نگاه کند. زن قصه ی ما را از خانه ی اجاره ای اش بیرون میکنند. مردم میگفتند او یک فاحشه است وجودش نکبت بار است. باید او را بیرون انداخت. او را در کوچه می اندازند و رهگذران هر کدام به او نفرینی و متلکی میاندازند. اما یکی از رهگذران بدتر از همه حرف ها و نفرین های سوزنده تری نثارش میکرد. میگفت این فاحشه ی مست بی آخرت را باید کشت و در زباله دان شهر دفن کرد تا عبرتی باشد برای بقیه. چقدر صدای این مرد برای معصومه آشنا بود. با همان حال بد هم توانست این صدا را بشناسد. آری این صدای همان شیخ وقیح بود.......................غروب شد. معصومه کنار کوچه افتاده بود. مرد حکیم و مهربانی که در نیشابور به عمر خیام معروف بود بالای سر معصومه آمد. او را به باغ خود برد و سعی کرد تیمارش کند. اما کار از کار گذشته بود. معصومه ی قصه ی ما خیلی زود از تلخی این دنیا راحت شد. همه ی این قصه ها را معصومه در صحرای محشر برای خدا تعریف کرد. گریست و برای خدا تعریف کرد که چگونه فاحشه شد. چگونه شیخ به او ظلم کرد. .....و از عمر خیام گفت که چگونه او را پناه داد..............داستان شیخ و فاحشه را شما هم حتما بخوانید تا به ظرایف و زیبایی های قلم محمد علی جمالزاده بیشتر پی ببرید.
شیخی به زن فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اما تو چنانکه مینمایی هستی
خیلی زیبا بود ❤
من با منجیر یاس (ندا) امروز صحبت کردم گفت داره مینویسه
داستان خیام و معصومه شیرازی یا همون داستان شیخ و فاحشه راجب دختریه که قرار بود ازدواج کنه و مادرش مریض میشه میمیره پدرشم میمیره و اون بی کس میشه میفروشنش میزارنش فاحشه خونه و فاحشه میشه...
ی سری یه ملا اومد سراغش و ب غیر اینکه باهاش رابطه برقرار کرد مجبورش کرد شراب بخوره ...
معصومه هم معتاد شد از خونه اجاره ایش انداختنش بیرون و معصومه تو بازار بزور داش راه میرفت و آبرویی براش نمونده بود همون ملایی که انقد بدبختش کرد تو بازار گفت این لیاقتش مرگه
معصومه یه گوشه بیهوش شد
خیام اونو دید و بردش ازش خواست مراقبت کنه ولی معصومه مرد....
دوباره امرور گوش کردم چقد این ترک قویه باز جیگرم سوخت💔
Yugo
واقعا خوشحال میشی یاس ترک بده بعد بگیرنش؟
حاجی یه حسی بم میگه شعر اینو یاس نوشته 😂
منم همچین حسی دارم
قشنگ امضای یاس روشه
در جریان باشید سعل تو ایرانه✌💪
معلومه که یاسو نشناختی😒
ولی اشکال نداره میدونم پشیمون میشی🖤
به نظرم زود قضاوت نکنید یاس همیشه پیش مردم بوده یاس کلا دیر داده ترکاش رو شاید مشکلی واسش پیش. امدن
00:06 اسمش شبیه سعلک آهنگساز بکس کچی و پوتکه منم اول فکر کردم سعَله ولی سوئِلِ...
#اسلحه برسونید دس مردم #التماس
#صدای ایران و ایذه
#زن زندگی آزادی
#ما پیروزیم🕊✌🏻✌🏻🕊🕊
میدونید یاس کارشو به یه روند دیگه داره ادامه میده یاس داره رو اهنگ هاش زیاد کار میکنه که یه چیز خفن در بیاد مثل بیم. منتظر عمو یاسر باشید میاد یه روزی
فوقالعادهاین،چه خوب کنار ما هستین 🤍🤍🤍
سلام بر پدرام کچل و سوگل زیبا
دمتون گرم کارتون خیلی خوبه بین تبلیغات یه نمه ریاکشن هم میبینیم
خسته نباشید
کامنت هم کردم😘
ری اکشن انتخاب پیشرو رو زودتر برید دیگه عشقا
خیلی ترک خوبیه❤️🔥
🖤🕊️
مادر هنو چشم انتظار ...!
پدر دارع خاموش میشه...!
😔🖤🕊️
هربژی کردستانکم❤❤
معصومه شیرازی اسم یه کتابه و سر گذشت یه دختر به این نام. خلاصه اش رو بخونید:
داستان از اینجا شروع میشود که در زمان های قدیم خانواده ی کوچک و فقیر معصومه که از دار دنیا همین یک دختر را داشتند تصمیم میگیرند که به پابوس امام هشتم علیه السلام بروند. معصومه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند. زندگی آنها اگر چه فاخر و خاص نبود اما سرشار از امید بود.
معصومه قرار بود به زودی عروس یکی از هم ولایتی هایش بشود. آنها عاشق و دلداده ی هم بودند. قرار شد بعد از بازگشت معصومه و خانواده اش از سفر مشهد، بساط عروسی را راه بیندازند.... در راه مشهد کاروان با اسب ها و شترها حرکت کرد. روزها میگذرد و مادر معصومه به شدت بیمار میشود. در نزدیکی های نیشابور راهزنان به کاروان آنها حمله میکنند و همه دارایی کاروان را با خود میبرند.
مادر معصومه که بین راه میمیرد و پدرش هم رنجور و ناتوان و بدون هیچ پولی در راه میماند. خلاصه اینکه آخر دست پدرش را هم از دست میدهد و دخترک بینوا، معصومه ی قصه ی ما را به نیشابور میبرند. آنجا با همدستی کلانتر قلچماق شهر معصومه را برای بدکارگی میبرند و او را مجبور به همبستر شدن با مردان در ازای دریافت پول میکنند....
....معصومه در دادگاه الهی حاضر میشه و سرگذشت خودش رو در پیشگاه خدا بیان میکنه و از شیخی ریاکار شکایت میکنه. و اینکه در اواخر عمرش در جوانی, وقتی دچار بیماری شده بود, چگونه حکیمی به نام عمر خیام بر خلاف لعن و نفرین مردم و آخوند ریاکار, از او پرستاری میکرد. دادگاه برگزار میشود و هر یک از شخصیت های داستان به جزا و پاداش اعمال خودشون می رسند.
...قبرستان مسلمانها جای یک دختر هرجایی سرتاپا معصیت نیست. چارهای نبود. دوباره جنازه بهطرف باغ حکیم بهراه افتاد و حکیم بهدست خود در گوشهای از باغش که همه را لاله کاشته و بهلالهزار معروف بود قبری کند و همآنجا بهخاکم سپردند و سنگ لَحَدی از مرمر سرخ رنگ که علاوه بر این چند کلمهٔ: «آرامگاه معصومهٔ شیرازی» و تاریخ روز و ماه و سال، این شعر نیز بهخط خود حکیم بر آن نقش بود، بهروی مزارم انداختند.
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اما تو چنانکه مینمایی هستی؟
مام منتظر ترک یاس هستیم ولی نمیدونم دیدین یا نه ولی ۲ تا پست داره تو اینستا
یاس انقدر اعتبار داره ک با حرفای توی ابلح نمیلرزه
تو هم اگه طرفدار باشی
دلیل کاراشو میفهمی
Iove❤
آقا من نمیگم با حرفتون موافقم یا مخالف ولی من دیدم کسایی که به دین و اینا اعتقاد دارن ولی مخالف اینان لطفا به عقایدشون احترام بزارید چون ما همینو میخوایم
سوگول عزیز بیشتر بزار پدرام صحبت کنه چیزایی که تو میگی دختر زیبا هممون میدونیم خیلی سطحی میگی ولی پدرام دیدگاهش جالبه حالا یه نکته هم بگم که کمک کنم سوگولم صحبتاش جالب بشه واسه همه
این که یه موضوعیو بفهمی بعد همون چیزی که فهمیدیو (که همه فهمیدیم) تکرار کنی اصن جذاب نیس چیزی که صحبتتو جذابو جالب میکنه دیدگاه متفاوت در عین حال منطقی هست که پدرام استادشه 🌹
👌👌👌👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻🤯
kheili basiji hasti😂😂😂 daneton garm kheili bahal bod🥰
در بعضی از موارد مسائل دینی وقتی ادعا بالا باشه و فهم کم باشه
پس باید فک بسته باشه
ترک که عالی بود یکی از بهترینای این انقلاب و خودتونم خسته نباشید
Freedom💢
حتما صلح و برید خیلی خفنه❤️🔥
اصلا ترک های جدید پیشرو هم هر چی میگی نمیرن😐
قبول دارم باید ترک بده ولی دوتا حرفت فشاریم کرد
یکی اینکه گفتی ترک سیاسی خوبی ازش نشنیدی همین چند ماه پیش یکی از بهترین ترکای سیاسی رپفارسی رو ری اکت رفتی ازش بنام بیم
نمیشه وقتی طرف تو ایرانه ازش انتظار داشته باشی ترک بده برو بمیر
این حرفت خیلی جالبه ، ترک بده برو بمیر
سوم اینکه یاس ترک میده صد درصد
چار اینکه نباید بگی یاس وصله این همه ترک اجتماعی و سیاسی داره چون یه بار ترک نداده پس وصله؟
پنج اینکه مشتی هستین 💙 پیش به سوی آزادی 🖤🌈
پدی یه سوالی ذهنمو درگیر کرد مگه نمیگفتی داداشت صنعتی مواد میزده چرا امروز گفتی مواد نمیزد با سرطان مرد؟
پدارم داداش لایو بزار یکم بچه ها باهات درد دل کنن یک مقدار دورهم انرژی بگیرم🖤🖤
dadash mishe be music man avali nabodam vali akharisham Tataloo reaction berin? albate be shive ma2yar ❤️🤍💚
کی گفته که همه هنرمندان صاحب نظر و پیشنهاد و معلم یه عده ایی هستن ..
پدرام در جریانی سعل دست پرورده یاسه همین فلو رایمو تکستشو قطعا یاس کمک کرده؟
واقعا سعل هیولای رپ فارسیه 👍🖤
با این. حال بازم. دمتون گرم بابت ری اکشن ناب همیشگی. موفق باشید
Yesssss
این بشر خیلی استعداد تو لیبل یاس کار میکرد کار مبکنه موزیکهاش فوق العاده هستن❤❤💙💙✌✌
سعل ترک داد میتونه نوید این باشه که یاس هم ترک میده پدرام 🔥❤️
پدرام کلا دیگه لج کرده با یاس و فرقی بین یاس با یکی مثل سهراب یا ویلسون قائل نیست... یاس ترک هم بده این از الان امادست با کوکتل بره سراغش که چرا سکوت کرده بودی 😄
ولش کن یه روز میفهمه اشتباه کرده و هیچ رپری به اندازه یاس تحت فشار حکومت نبود
Thank you guys.
Chera tijay o reaction nmirid ?? Track jadidesh kheeeeyli khafane
بهترین ترک این 4 ماه اخیر با اختلاف
داستان از اینجا شروع میشه که در زمان های قدیم خانواده ی کوچک و فقیر معصومه که از دار دنیا همین یک دختر را داشتند تصمیم میگیرند که به پابوس امام هشتم بروند. معصومه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند. زندگی آنها اگر چه فاخر و خاص نبود اما سرشار از امید بود. معصومه قرار بود به زودی عروس یکی از هم ولایتی هایش بشود. آنها عاشق و دلداده ی هم بودند. قرار شد بعد از بازگشت معصومه و خانواده اش از سفر مشهد، بساط عروسی را راه بیندازند.... در راه مشهد، مادر معصومه به شدت بیمار شده و از دنیا می رود.
در نزدیکی های نیشابور راهزنان به کاروان آنها حمله میکنند ، همه دارایی کاروان را با خود برده و پدرش را هم به بردگی می گیرند. خلاصه اینکه آخر دست پدرش را هم از دست میدهد و دخترک بینوا به تنهایی راهی نیشابور میشود. آن جا مجبور می شود که صیغه ی خواجه معروف شهر شود. پس از مدتی خواجه با او مشاجره می کند و چند روز بعد برای همیشه او را تنها می گذارد .
در همین روزها با همدستی کلانتر قلچماق شهر ، معصومه را برای بدکارگی میبرند و او را مجبور به همبستر شدن با مردان در ازای دریافت پول میکنند. زندگی نکبت بار معصومه از همین جا اوج میگیرد. او کم کم در بین مردان عیاش شهر نیشابور تحت نام معصومه شیرازی یا معصومه خوشگله شهرتی به هم میزند. شبی او را به خانه ی یک مُلا میفرستند. مُلا یا همان شیخ شهر بر خلاف ظاهر عوام فریبش بسیار عیاش بوده و معصومه قسم میخورد که تا به حال مردی وقیح تر از او ندیده است. شیخ، معصومه را وادار به خوردن شراب میکند.از آن شب به بعد معصومه یک الکلی به تمام معنا میشود و همین وابستگی به الکل ، او را پیر و شکسته میکند و در اوج جوانی گوشه نشین و بیمار میشود. دیگر قادر به ادامه ی کار گذشته هم نبوده و لذا به شدت فقیر میگردد. زنی رنجور، بدنام، بیمار و فقیر.
دختر معصومی که دیگر هیچوقت روی شهر و دیار و دلدارش را نمی بیند و حتی دیگر جرأت نمیکرد خودش را در آئینه نگاه کند. مدتی بعد او را از خانه ی اجاره ای اش بیرون میکنند. مردم محل میگفتند او یک فاحشه است وجودش نکبت بار است. او را در کوچه می اندازند و رهگذران هر کدام به او نفرینی و متلکی میاندازند. اما یکی از رهگذران بدتر از همه ، حرف ها و نفرین های سوزنده تری نثارش میکرد. میگفت این فاحشه ی مست بی آخرت را باید کشت و در زباله دان شهر دفن کرد تا عبرتی باشد برای بقیه. چقدر صدای این مرد برای معصومه آشنا بود. با همان حال بد هم می تواند صاحب صدا را بشناسد. آری این صدای همان شیخ وقیح بود. غروب شد. معصومه کنار کوچه افتاده بود. مرد حکیم و مهربانی که در نیشابور به عمر خیام معروف بود بالای سر معصومه می آید. او را به باغ خود میبرد و سعی می کند معالجه اش کند. اما کار از کار گذشته بود. دخترک رنجور، خیلی زود از تلخی این دنیا راحت می شود. همه ی این قصه ها را معصومه در صحرای محشر برای خدا تعریف میکند؛ این که چگونه فاحشه شد. چگونه شیخ به او ظلم کرد و از عمر خیام که چگونه او را پناه داد.............
شیخی به زن فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اما تو چنانکه مینمایی هستی؟؟؟
10:50 منظورش از خیام شاعر نیست،مصطفی خیام تو داستانی از کودکی شیرازی میگه که اکلیل و سرنج یا همون بمب دستی خودمون گویا توی دستش جاساز میکنن و میترکه و دستشو از دست میده،خیلی خلاصه شد ولی داستان هاش قشنگه بخونید حتما(اون کودک گناهی نکرده گناه رو شخصه دیگری کرده ولی چرا خدا دست اینو باز کرد؟!؟!)امیدوارم متوجه شده باشید
و یه چیز دیگه، به نظرت تو این اهنگ قلم #یاس یه خودی نشون نداده بود؟؟
#مهساامینی
#زنزندگیازادی
#یاس
پدرام یاس مشخصه که طرف مردمه
مطمعن باش خیلی تحت فشاره وگرن خودشو ثابت کرده
نمیشه گفت چون الان آهنگ نمیده ینی دوس نداره کاری کنه
Good🔥🔥
ولی مطمعنم روزی میرسه که بشه نمادیاشناسنامه رپفارس،من میگم میشه یاس۲ ولی اشتباه میکردم واسه رپ میشه سعل۱ و رپری که شایدانگلیسیش فول باشه با رپر های اول مارکت دنیا فیت هم بده چراکه نه
24:57 حس پدرام از صمیم قلب درک میکنم:)
امشب شام باید همه کتلت بخورن به مناسبت کتلت شدن شاش قاسم🤣😂✌🏻💚🤍❤️
خیلی منتظر بودم🔥
پدی داداش خودت جواب خودتو دادی درباره یاس وقتی اینهمه میتونه مهم باشه پس بدون دولت جوره دیگه فشار اورده روش که نمیتونه کاری کنه
پدرام و سگول تکس این اهنگو با تکس بیم مقایسه کنین خیلی شبیه نوشتنه یاس سبک خوندنم شبیه یا سه فلو سوار شدنش رو بیت اروم حرف زدنش کلن شبیه سبک یاس یک چک بکون ب بین درست میگم لطفن؟؟
ماشالله دکور جدید پیشرفتتون مثال زدنیه عزیزان .از قدیم گفتن واسه ما اب نداشت حداقل واسه تو که نون داشت .یاد یه بخش از همون یاس بیم میفتم که دارید نقدش میکنید .قشنگ گفت حتی اعتراض میکنه ...
سلام لطفا شما ها که طرفدار دارید یه هشتگ درست کنید پسرایی که میخوان دفترچه برای سربازی پر کنن
الان نرن سربازی همین باعث میشه سرباز کم بشه نیرو کم بیارن و در آخر به ترک گفتن دشمن از صاد رو هم ری اکشن برید
Perfect 🌹🌹
داستان خیام و معصومه شیرازی یه کتابه به اسمه شیخ و فاحشه
معصومه تک دختری بوده که از یکی از روستاهای شیراز با پدرو مادرش زندگی میکرده یبار که میخوان برن مشهد تو راه مادرش مریض میشه و فوت میشه و پدرشم راهزنا به بردگی میبرن و معصومه تنها راهی نیشابور میشه اونجا مجبور میشه که صیغه ی خواجه معروف شهر بشه بعد از چند وقت خواجه اونو تنها میزاری و بقیه معصومه رو مجبور به تن فروشی میکنن
اون کم کم بین مردای عیاش اونجا به معصومه شیرازی یا معصومه خوشگله معروف میشه یه شب اونو به خانه ی یه شیخ میفرستن که معصومه گفته اون شیخه بر خلاف ظاهرش از همه وقیح تر بوده و اون شب به معصومه شراب میده بعد از اون معصومه به الکل معتاد میشه خلاصه بعد از چند وقت معصومه جایی
برای خوابیدن نداره و تو کوچه خیابون میمونه مردم وقتی از کنارش رد میشدن بهش تیکه مینداختن یروز همون شیخه کلی بهش طعنه میزنه و بهش توهین میکنه
معصومه هم بهش میگه
شیخی به زن فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفتا شیخا هر آنچه گویی هستم
اما تو چنانکه مینمایی هستی
از وقتی که دنبالتون میکنم یه چیز رو متوجه شدم
پدرام جان متعصبی در برابر خواسته هات و همینطور عجول
عزیزه دل هایی ام که میگن سعل تو ایرانه پس چرا خوند ولی یاس نخوند ، سعل چون تو لیبل فریاس هست برای خروجی کار سیاسی باید اجازه پخش رو از لیدر لیبل که یاس باشه بگیره پس این با هماهنگی یاس بوده ، یاس به دلیل پخش ترک سیاسی بیم ( که پدرامیتو میگی سیاسی مالی هم نبود و این حرفت مضحکه دوسته من ) که قبل از تظاهرات پخش شد و اونم توی ایران ، کاملا زیر ذرهبین رفت و با شدید ترین تدابیر امنیتی مواجه شد ، ببینید یاس 8 میلیون دنبال کننده داره و تو ایران هم هست و علناً کل نظام رو برد زیر سوال و بهشون مستقیم رید ، اگر ترک رو یادتون نیست برید لیریک بخونید یادتون میاد که چقدر قدرتمند با نظام وارد جنگ شد ، ولی الان به دلایل بسیاری ، امنیت تا خشتک خره یاسر رو گرفته چون اگه بخواد ترک بده تو این وضعیت خیلی هارو تهت تاثیر قرار میده ، پس انقدر راحت نکوبید یاس رو ، شما همین کارم با شایع کردی آقا پدرام که بعدا سند مدرک کامل اومد بیرون که شایع پول بلیتش اونقدر بالا نبوده ، الان وقته تعصب نیست عزیزه دل ، الان وقت اتحاده ، مخصوصاً شمایی که الان رسانه هنری هستی ، لطفا بیاید از الان تغییر رو به وجود بیاریم که این تعصبات همراهه این حکومت قاتل دفن بشه
حس نمیکنید بخشی از لیریکسه اهنگ با یاس بوده؟یکمی زیادی عمیق بود اهنگ اخه
عالی بود فقط تصویر روی مانیتور پشت عوض کنید مخم گاییده شد آنقدر اون خطو دنبال کردم
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
از بامداد هم ری اکشن برید اونم خفنه
سلا، تا اونجایی که من میدونم بخاطر ترک بیم برای یاس تشکیل پرونده سنگین دادند، و تعهد سفت و سختی گرفتند. البته بصورت کامل توجیه نمیکنه ولی باز هم.....
سلام داداش ری اکت از میلاد هانیبال رو برو اهنگ کومار خدایش خیلی خفنه ❤️🍺🍺🍺🍺🍺❤️🍺
احساس میکنم یاس داخل ترک بعضی از بیت هارو نوشته خیلی شبیه بیت های یاسه
حتی میزان سعل و یاس هم خیلی خیلی شبیه همه ، چون یاس داخل ایران مشکلاتی براش به وجود اومده سعل به جای یاس اومده و ترک داده
بلاخره ری اکت رفتین
very nice 👌👌👌👌
Soel Chigini Farokh o Fakhri ریکشین برید
داستان شیخ و معصومه شیرازی 👇
در زمان های قدیم خانواده ی کوچک و فقیر معصومه که از دار دنیا همین یک دختر را داشتند تصمیم میگیرند که به پابوس امام هشتم علیه السلام بروند. معصومه با پدر و مادرش در یکی از روستاهای اطراف شیراز زندگی میکردند. زندگی آنها اگر چه فاخر و خاص نبود اما سرشار از امید بود. معصومه قرار بود به زودی عروس یکی از هم ولایتی هایش بشود. آنها عاشق و دلداده ی هم بودند. قرار شد بعد از بازگشت معصومه و خانواده اش از سفر مشهد، بساط عروسی را راه بیندازند.... در راه مشهد کاروان با اسب ها و شترها حرکت کرد. روزها میگذرد و مادر معصومه به شدت بیمار میشود. در نزدیکی های نیشابور راهزنان به کاروان آنها حمله میکنند و همه دارایی کاروان را با خود میبرند. مادر معصومه که بین راه میمیرد و پدرش هم رنجور و ناتوان و بدون هیچ پولی در راه میماند. خلاصه اینکه آخر دست پدرش را هم از دست میدهد و دخترک بینوا، معصومه ی قصه ی ما را به نیشابور میبرند. آنجا با همدستی کلانتر قلچماق شهر معصومه را برای بدکارگی میبرند و او را مجبور به همبستر شدن با مردان در ازای دریافت پول میکنند. زندگی غمبار و نکبت بار معصومه از همنیجا اوج میگیرد. او کم کم در بین مردان عیاش شهر نیشابور تحت نام معصومه شیرازی یا معصومه خوشگله شهرتی به هم میزند و در اینکار جا می افتد. شبی او را به خانه ی یک مُلا میفرستند. مُلا یا همان شیخ شهر بر خلاف ظاهر مردم فریبش بسیار عیاش بوده و معصومه قسم میخورد که تا به حال مردی وقیح تر از او ندیده بود. بدتر از همه اینکه شیخ معصومه را وادار به خوردن شراب کرد. هرچه معصومه از خوردن شراب امتناع میورزید شیخ با وقاحت اصرار میکرد و به او شراب میداد.......از آن شب به بعد معصومه یک الکلی به تمام معنا میشود و همین وابستگی به الکل او را پیر و شکسته و فرسوده میکند. در اوج جوانی گوشه نشین و بیمار میشود. دیگر قادر به ادامه ی کار گذشته هم نبوده و لذا به شدت فقیر میگردد. زنی رنجور، بدنام، بیمار و فقیر.......معصومه ای که دیگر هیچوقت روی شهر و دیار و دلدارش را ندید. و حتی دیگر جرأت نمیکرد خودش را در آئینه نگاه کند. زن قصه ی ما را از خانه ی اجاره ای اش بیرون میکنند. مردم میگفتند او یک فاحشه است وجودش نکبت بار است. باید او را بیرون انداخت. او را در کوچه می اندازند و رهگذران هر کدام به او نفرینی و متلکی میاندازند. اما یکی از رهگذران بدتر از همه حرف ها و نفرین های سوزنده تری نثارش میکرد. میگفت این فاحشه ی مست بی آخرت را باید کشت و در زباله دان شهر دفن کرد تا عبرتی باشد برای بقیه. چقدر صدای این مرد برای معصومه آشنا بود. با همان حال بد هم توانست این صدا را بشناسد. آری این صدای همان شیخ وقیح بود.......................غروب شد. معصومه کنار کوچه افتاده بود. مرد حکیم و مهربانی که در نیشابور به عمر خیام معروف بود بالای سر معصومه آمد. او را به باغ خود برد و سعی کرد تیمارش کند. اما کار از کار گذشته بود. معصومه ی قصه ی ما خیلی زود از تلخی این دنیا راحت شد
10:24 ببین پدرام من خودم زیاد پی امام ها و دین و اینجو چیز ها نیستم ولی بنظر من ما باید قشر دین دار رو به طرف مردم بیاریم چرا چون اکثر پدر مادر ها مسلمون دو آتیشه هستن و اگر فکر کنن که تو اینده ی ایران به دین و باور این قشر قراره توهین بشه و آزادی نداشته باشن نه خودشون به اعتراضات میرن نه اجازه میدن بچه هاشون برن پس اول ما باید خیال این قشر رو از بابت آینده راحت کنم نه این بدتر از آینده ایران بترسونیمشون و باید نشون بدیم هدف ما آزادی است نه چیز دیگر
پدی مسین همون اول ی ترک داد با نیلی ک خیلی بهش توجه نشد ولی ترک خوبی بود من و تو ایرانیم اسمشه ری اکت برید