راک درباری رحمت الله علیه انشاالله راهش پر رهرو وباشند از شاگردانش که بتوانند این میراث معنوی عظیم عرفان فارسی وموسیقی اصیل را به نسل های آینده منتقل کنند
ترک آرزو کردم رنج هستي آسان شد سوخت پرفشانيها کاين قفس گلستان شد عالم از جنون من کرد کسب همواري سيل گريه سردادم کوه و دشت دامان شد خامشي بدامانم شور صد قيامت ريخت کاشتم نفس در دل ريشه نيستان شد هر کجانظر کردم فکر خويش را هم زد غنچه تا گل اين باغ بهر من گريبان شد بر صفاي دل زاهد اينقدر چه مينازي هر چه آينه گرديد باب خودفروشان شد عشق شکوه الودست تا چه دل فسرد امروز سيل ميرود نوميد خانه ئي که ويران شد جيب اگر بغارت رفت دامني بدست آريم اي جنون بصحرا زن نوبهار عريان شد جبريان تقديريم قول و فعل ما عجز است وهم ميکند مختار آنقدر که نتوان شد برق رفتن هوش است يا خيال ديداري چون سپند از دورم آتشي نمايان شد چين ناز پرورد است گرد وحشتم (بيدل) دامني گر افشاندم طره ئي پرشان شد
excellent rendition I was introduced to Mirza Abdul Qadir Bedil poetry by none other than Dr. Sadiq Fitrat aka Ustad Nashenas, when I met him for the first time....He's my favourite no one can beat him .... But where classical music is concerned Ustad Sarahang is the undisputed King of all the maestros especially in the Indian style. من عاشق سبک هندی آواز او هستم
Forsaking all desires, the sorrows of existence becomes easier to bear, destroying the urge to spread my wings, transformed my cage into a garden The World has been levelled by the force of my madness The flood of my lamentations has submerged everything; mountains, deserts and valleys. The silence in my bosom has spawned a cacophony of noise I planted the Self inside my heart, like the root that sprouts into a reed-bed. Wherever I cast my eye, thoughts of myself interrupt me Every petal, every flower in this garden reminds me of my tattered garment. O pious one, why such vanity over the clearness of your heart? What are mirrors for, other than to satisfy the vanity of the preening and the vain? Your love is polluted with complaint, that’s why your heart remains disconsolate to this day Let hopelessness flood over your heart, so that the House becomes vacant and desolate. If we have torn our pockets in desperation, let our hands rend our cloaks instead O madness, whisk me away to the desert, where a new Spring awakens. We are subservient to Fate, humility pervades our words and deeds We have been given just enough Free Will to realize that we are helpless. Are my senses departing at the speed of light, or is it the thought of seeing You? Like Harmal-seeds burning on charcoal, I see a flashing light in the distance. Bedil, the dust of my terror and desolation has been well nurtured and protected If I spread my cloak and release it, your tresses will be left disheveled and unkempt.
ترک آرزو کردم رنج هستي آسان شد سوخت پرفشانيها کاين قفس گلستان شد عالم از جنون من کرد کسب همواري سيل گريه سردادم کوه و دشت دامان شد خامشي بدامانم شور صد قيامت ريخت کاشتم نفس در دل ريشه نيستان شد هر کجانظر کردم فکر خويش را هم زد غنچه تا گل اين باغ بهر من گريبان شد بر صفاي دل زاهد اينقدر چه مينازي هر چه آينه گرديد باب خودفروشان شد عشق شکوه الودست تا چه دل فسرد امروز سيل ميرود نوميد خانه ئي که ويران شد جيب اگر بغارت رفت دامني بدست آريم اي جنون بصحرا زن نوبهار عريان شد جبريان تقديريم قول و فعل ما عجز است وهم ميکند مختار آنقدر که نتوان شد برق رفتن هوش است يا خيال ديداري چون سپند از دورم آتشي نمايان شد چين ناز پرورد است گرد وحشتم (بيدل) دامني گر افشاندم طره ئي پرشان شد
داکتر صاحب گراامی تشکر از این قوالی ناب. مرحوم استاد یک آهنک قوالی دیگر هم در رادیو ثبت کرده بود که مطع آهنگ : از نالهٔ دل ما تا کی رمیده رفتن ---- زین دردمند حرفی باید شنیده رفتن اگر این آهنگ را داشته و انرا نشر کنید ممنون شما سلامتت باشید
ترکِ آرزو کردم رنجِ هستی آسان شد سوخت پرفشانیها کاین قفس گلستان شد عالم از جنونِ من کرد کسبِ همواری سیلِ گریه سر دادم کوه و دشت دامان شد خامشی به دامانم شورِ صد قیامت ریخت کاشتم نفس در دل ریشهٔ نیستان شد هر کجا نظر کردم فکرِ خویش راهم زد غنچه تا گلِ این باغ بهرِ من گرببان شد بر صفای دل زاهد، اینقدر چه مینازی هر چه آینه گردید بابِ خودفروشان شد عشق شکوهآلود است تا چه دل فسرد امروز سیل میرود نومید خانهای که ویران شد جیب اگر به غارت رفت دامنی به دست آریم ای جنون به صحرا زن نوبهار عریان شد جبریان تقدیریم قول و فعل ما عجز است وهم میکند مختار آنقدر که نتوان شد برقِ رفتنِ هوش است یا خیالِ دیداری چون سپند از دورم آتشی نمایان شد چینِ نازپروردهست گردِ وحشتم بیدل دامنی گر افشاندم طرهای پریشان شد
آهنگ جاویدانه وماندگار استاد بزرگ فیلسوف موسیقی روحش شاد ویاد خاطراتش برای همیشه گرامی
بیشک 👏🏻👏🏻👏🏻👏🏻
سرتاج موسیقی افغانستان🙏🏻👍🏼
روحتان شاد و بهشت برین جایتان
🤲🏻🕋🤲🏻. 🇦🇫🖤💔💚🇦🇫
جهان سپاس از نشر این آهنگ جاودانه 🙏🏻
اين است قوالى افقان 🇦🇫زند ه باد طرفداران استاد محترم سرآ هنگ 💐
چقدر زیبا استاد گرامی روحت شاد ❤❤❤
راک درباری رحمت الله علیه انشاالله راهش پر رهرو وباشند از شاگردانش که بتوانند این میراث معنوی عظیم عرفان فارسی وموسیقی اصیل را به نسل های آینده منتقل کنند
به به . این قوالی ناب توسط حضرت استاد بزرګ استاد سر اهنګ رحمت الله علیه. روح انسان را به عرش معلی می برد.
ترک آرزو کردم رنج هستي آسان شد
سوخت پرفشانيها کاين قفس گلستان شد
عالم از جنون من کرد کسب همواري
سيل گريه سردادم کوه و دشت دامان شد
خامشي بدامانم شور صد قيامت ريخت
کاشتم نفس در دل ريشه نيستان شد
هر کجانظر کردم فکر خويش را هم زد
غنچه تا گل اين باغ بهر من گريبان شد
بر صفاي دل زاهد اينقدر چه مينازي
هر چه آينه گرديد باب خودفروشان شد
عشق شکوه الودست تا چه دل فسرد امروز
سيل ميرود نوميد خانه ئي که ويران شد
جيب اگر بغارت رفت دامني بدست آريم
اي جنون بصحرا زن نوبهار عريان شد
جبريان تقديريم قول و فعل ما عجز است
وهم ميکند مختار آنقدر که نتوان شد
برق رفتن هوش است يا خيال ديداري
چون سپند از دورم آتشي نمايان شد
چين ناز پرورد است گرد وحشتم (بيدل)
دامني گر افشاندم طره ئي پرشان شد
excellent rendition I was introduced to Mirza Abdul Qadir Bedil poetry by none other than Dr. Sadiq Fitrat aka Ustad Nashenas, when I met him for the first time....He's my favourite no one can beat him .... But where classical music is concerned Ustad Sarahang is the undisputed King of all the maestros especially in the Indian style.
من عاشق سبک هندی آواز او هستم
Ustad Sarahang Zindabad
Forsaking all desires, the sorrows of existence becomes easier to bear,
destroying the urge to spread my wings, transformed my cage into a garden
The World has been levelled by the force of my madness
The flood of my lamentations has submerged everything; mountains, deserts and valleys.
The silence in my bosom has spawned a cacophony of noise
I planted the Self inside my heart, like the root that sprouts into a reed-bed.
Wherever I cast my eye, thoughts of myself interrupt me
Every petal, every flower in this garden reminds me of my tattered garment.
O pious one, why such vanity over the clearness of your heart?
What are mirrors for, other than to satisfy the vanity of the preening and the vain?
Your love is polluted with complaint, that’s why your heart remains disconsolate to this day
Let hopelessness flood over your heart, so that the House becomes vacant and desolate.
If we have torn our pockets in desperation, let our hands rend our cloaks instead
O madness, whisk me away to the desert, where a new Spring awakens.
We are subservient to Fate, humility pervades our words and deeds
We have been given just enough Free Will to realize that we are helpless.
Are my senses departing at the speed of light, or is it the thought of seeing You?
Like Harmal-seeds burning on charcoal, I see a flashing light in the distance.
Bedil, the dust of my terror and desolation has been well nurtured and protected
If I spread my cloak and release it, your tresses will be left disheveled and unkempt.
Friend, would you mind sharing where this translation is from?
Thanks brother....
Wath a correct and perfect translation!Bravo 👍🤎🤎🤎
I absolutely love this translation. Have you translated any other poems? I’d love to read them. Absolutely amazing job!!
@@AminKhan I think he might have taken it from the following blog post: qawwal.blogspot.com/2011/10/tark-e-arezoo-kerdam-ustad-sarahang.html
بهبه چه قوالی بینظیر است هفت دری جنت به رویت باز 🙏🙏🙏🙏🙏🙏❤️❤️❤️❤️❤️❤️
روح شان شاد
روانت شاد ای شمشاد موسقی شرق سراهنگ بزرگ
این پیام رسان عرفان بیدل و صدای سوز وساز معنوی حضرت بیدل روحش شاد ویادش جاویدان وافتخار فریاد فارسی ازسینه ی بیدل شد....
جاویدان بادش
I share your name sir, and I was desperately searching for Bedil…..something about this morning made me crave for this. I’m eternally grateful.
outstanding.. i love this poem by Bidel.
روح استاد گرامی شاد باد
Beysheq he is the sar of ahang ❤️❤️❤️
Thanks for uploading this great video doctor jan
Brilliant performance. Thank you for sharing.
Thank you for this rare gift . - what a great artist.-unique.
روحت شاد ابر مرد تاريخ
Love u Bedil and Sar ahang
I don't understand the language. But it's really out of the world. Can anyone please translate?
در یوتیوب موجود است
Very beautiful 👍👍🇦🇫🇦🇫❤❤
The Greatest 👑
tashakor dr. gerami
00AF
@ Najibi Sahib...I have that qawwali but unfortunately it's on a cassette tape.
ترک آرزو کردم رنج هستي آسان شد
سوخت پرفشانيها کاين قفس گلستان شد
عالم از جنون من کرد کسب همواري
سيل گريه سردادم کوه و دشت دامان شد
خامشي بدامانم شور صد قيامت ريخت
کاشتم نفس در دل ريشه نيستان شد
هر کجانظر کردم فکر خويش را هم زد
غنچه تا گل اين باغ بهر من گريبان شد
بر صفاي دل زاهد اينقدر چه مينازي
هر چه آينه گرديد باب خودفروشان شد
عشق شکوه الودست تا چه دل فسرد امروز
سيل ميرود نوميد خانه ئي که ويران شد
جيب اگر بغارت رفت دامني بدست آريم
اي جنون بصحرا زن نوبهار عريان شد
جبريان تقديريم قول و فعل ما عجز است
وهم ميکند مختار آنقدر که نتوان شد
برق رفتن هوش است يا خيال ديداري
چون سپند از دورم آتشي نمايان شد
چين ناز پرورد است گرد وحشتم (بيدل)
دامني گر افشاندم طره ئي پرشان شد
خانه ات آباد
داکتر صاحب گراامی تشکر از این قوالی ناب. مرحوم استاد یک آهنک قوالی دیگر هم در رادیو ثبت کرده بود
که مطع آهنگ : از نالهٔ دل ما تا کی رمیده رفتن ---- زین دردمند حرفی باید شنیده رفتن
اگر این آهنگ را داشته و انرا نشر کنید ممنون شما سلامتت باشید
www.bing.com/videos/search?q=+%d8%a7%d8%b2+%d9%86%d8%a7%d9%84%d9%87%d9%94+%d8%af%d9%84++%d9%85%d8%a7+%d8%aa%d8%a7+%da%a9%db%8c+%d8%b1%d9%85%db%8c%d8%af%d9%87+%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%86+----+%d8%b2%db%8c%d9%86+%d8%af%d8%b1%d8%af%d9%85%d9%86%d8%af+%d8%ad%d8%b1%d9%81%db%8c+%d8%a8%d8%a7%db%8c%d8%af+%d8%b4%d9%86%db%8c%d8%af%d9%87+%d8%b1%d9%81%d8%aa%d9%86&view=detail&mid=2DCBF52A39CB385BE6002DCBF52A39CB385BE600&FORM=VIRE
سربر نه نیستم دارم کلای چهار ترک ترکدونیا ترک عقبا ترک مولا ترک ترک
سربرهنه نیستم دارم کلاه چهار ترک. ترک دنیا ترک عقبی. ترک مولا ترک ترک
ترکِ آرزو کردم رنجِ هستی آسان شد
سوخت پرفشانیها کاین قفس گلستان شد
عالم از جنونِ من کرد کسبِ همواری
سیلِ گریه سر دادم کوه و دشت دامان شد
خامشی به دامانم شورِ صد قیامت ریخت
کاشتم نفس در دل ریشهٔ نیستان شد
هر کجا نظر کردم فکرِ خویش راهم زد
غنچه تا گلِ این باغ بهرِ من گرببان شد
بر صفای دل زاهد، اینقدر چه مینازی
هر چه آینه گردید بابِ خودفروشان شد
عشق شکوهآلود است تا چه دل فسرد امروز
سیل میرود نومید خانهای که ویران شد
جیب اگر به غارت رفت دامنی به دست آریم
ای جنون به صحرا زن نوبهار عریان شد
جبریان تقدیریم قول و فعل ما عجز است
وهم میکند مختار آنقدر که نتوان شد
برقِ رفتنِ هوش است یا خیالِ دیداری
چون سپند از دورم آتشی نمایان شد
چینِ نازپروردهست گردِ وحشتم بیدل
دامنی گر افشاندم طرهای پریشان شد