Emaarate Sarab - Episode 58 - سریال عمارت سراب - قسمت 58 - ورژن 90دقیقه ای - دوبله فارسی

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 30 кві 2024
  • سریال عمارت سرای قسمت 58 - ورژن 90دقیقه ای
    سراب و هالیده در مزایده ای که در آن تعدادی اشیای باارزش خانوادگی دینچ اصلان بفروش خواهد رسید شرکت می کنند. آنها برای خرید گردنبند خانوادگی مادر مظفر باهم رقابت می کنند ولی شخصی به اسم اکرم چلیک گردنبند را با قیمت پیشنهادی بالایی خریداری می کند. اکرم بیرون سالن مزایده گردنبند خانوادگی هالیده را به او هدیه می کند. سراب بقیه ی اشیای قیمتی عمارتش را در مزایده خریداری می کند و به عمارت بازمی گردد. کمال به دادگاه می رود. سحر مجددا بعنوان شاهد در دادگاه حضور پیدا می کند و به نفع کمال رای می دهد. قاضی زخمی کردن اورهان توسط کمال را دفاع از شخص سوم تلقی و بخاطر اینکه اورهان قصد کشتن سراب و فرزندش را داشته، به آزادی کمال رای می دهد. کمال از زندان آزاد می شود و سراب به ملاقاتش می رود. هالیده جلوی زندان با اینکه از دیدن سراب و کمال در آغوش هم ناراحت شده به آنها توهین می کند و به کمال اعلام می کند می خواهد از او طلاق بگیرد. وکیل به جمشید می گوید بخاطر اینکه حمزه مظفر دینچ اصلان را کشته است تغییر حکم اعدامش دشوار است.
    خلاصه داستان سریال عمارت سراب
    مظفر، صاحب یک مزرعه ی بزرگ در آبادی است و بسیار ثروتمند می باشد. او با خواهر و خواهرزاده اش زندگی می کند. گلی و کمال، دختر و پسر جوانی هستند که در کارخانه او کار می کنند و عاشق همند. مظفر بعد از یک سفر طولانی برگشته و سعی دارد همه ی کارها را روبراه کند. او در یکی از رفت و آمدهایش به کارخانه گلی را میبیند و از شباهت او به همسرش که از دنیا رفته، خیلی متعجب مي شود. تقدیر گلی و کمال بر اثر این اتفاق کاملا تغییر می کند و این شروع ماجراست ...
    برای تماشای سریالهای ترکی با دوبله ی فارسی، کانالهای ما را سابسکرایب کنید
    @OTVDrama
    @OTVGold
    @OTVPlus
    @OTVPrime
    @EshgheMamnoo
    ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید
    Instagram : / otvfarsi
    Telegram : t.me/+UMVWB4NFWCEyZGVk
    / otvf.farsi
  • Розваги

КОМЕНТАРІ • 3

  • @user-ii5hf6fp7m
    @user-ii5hf6fp7m 15 годин тому

    خخخخخخ رومانتیس 😂😂😂😂😂

  • @user-ii5hf6fp7m
    @user-ii5hf6fp7m 14 годин тому

    ولی رمضون تومثل یه علف هرزتواون مزرعه دایت بزرگ شدی زجر کشیدی نمی بایست اصلادفاعش رو بکنی