Masoud Fardmanesh - Aramesh مسعود فردمنش ـ آرامش

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 9 лют 2025
  • / hekayat-haftom
    / taranehenterprise
    / taranehrecords
    / toptaraneh1
    www.taranehreco...
    Email: taranehrecord@yahoo.com

КОМЕНТАРІ • 17

  • @MehdiKhodadadi-ky3yz
    @MehdiKhodadadi-ky3yz 9 місяців тому

    سپاس از آقای مسعود فردمنش🎉❤❤😢😮

  • @مرتضیبرادرانکناری-غ1و

    چقدر دکلمه های زیبا ودلنشینی❤

  • @امیررزمجو-ف5م
    @امیررزمجو-ف5م 4 місяці тому

    قربونه صدات برم ❤❤❤❤❤

  • @مرتضیبرادرانکناری-غ1و
    @مرتضیبرادرانکناری-غ1و 6 місяців тому

    ای جانم❤

  • @ruzepiruzi3787
    @ruzepiruzi3787 5 років тому +2

    درود فراوان بر جناب فردمنش
    ترانه و صدای شما آرامشی وراای خیال به من الغا میکند و آرام میشوم
    امیددوارم همیشه سالم و شادکام باشید

  • @هادیقوام-و9د
    @هادیقوام-و9د 3 роки тому

    دمت گرم ایرونی

  • @mohammadmirzai6318
    @mohammadmirzai6318 Місяць тому

    قدیمیه

  • @حسینهوشیار-ش3ز
    @حسینهوشیار-ش3ز Рік тому

    بقران گریم گرفت از این همه احساست.

  • @оккультист1
    @оккультист1 Рік тому

    ❤❤❤

  • @شهرامآریامهر
    @شهرامآریامهر 5 років тому +1

    فدای دکلمه هات استاد مسعود

  • @مجتبیافشونپور-ل6س
    @مجتبیافشونپور-ل6س 6 років тому

    ناز نفست

  • @hamedsadr4473
    @hamedsadr4473 9 років тому

    ای جان

  • @Abed.n
    @Abed.n 8 місяців тому

    من قصر آرامشم را در پشت دیوار بلند شب ساخته‌ ام
    من درون خیمه زیبای شب بر بال رنگین خیال پرواز می‌ کنم می ‌رسم به دری سبز گشوده به باغی تازه‌تر از صبح بهار
    بر پلک بسته چشمانم گلاب ‌پاش صبح گلاب سفید روز را می‌پاشد
    و بال رنگین پرنده خیالم را در کوره داغش می‌سوزاند ..
    و مرا از خواب سبز آرامش به صبحی بی‌حوصله و دلتنگ می‌کشاند
    فضای نا آرام لغزنده روز با من غریبه است و من تنها می ‌مانم
    چشمان پر از پرسش بی ‌پاسخ روز با من غریبه است و من تنها می ‌مانم
    کاسه لبریز از رقابت روز نبرد دستی با دستی دیگر..
    برای سکه ‌ای بیشتر یا کمتر با من غریبه است و من تنها می ‌مانم
    و به عشق شب لحظه‌های بی ‌حوصلگی را اندازه می ‌گیرم
    تا شب چادر زیبای سکوت را بر سر دشت بکشاند
    و عادت مهربان آرامش را به خانه ام بیاورد