نامه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور (نامه یکشنبه 13 مرداد)

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 8 лют 2025
  • منبع:
    کتاب «اولین تپش‌های عاشقانه قلبم»| نامه‌های #فروغ_فرخزاد به همسرش #پرویز_شاپور
    به کوشش: #کامیار_شاپور و #عمران_صلاحی
    انتشارات مروارید
    بخش‌هایی از متن نامه‌ای به تاریخ یکشنبه 13 مرداد:
    یادم آمد که تو برایم نوشته‌ای از تکرار مکررات خودداری کنم و دیدم که این نامه چیزی جز تکرار مکررات نیست. من چقدر از این که نمی‌توانم از نوشتن این موضوع‌های عادی خودداری کنم و برای تو از چیزی سخن بگویم که دیگران نگفته‌اند ناراحت هستم. من دنبال سوژه و موضوعی می‌گردم که بی‌نظیر باشد و خواندن آن تو را لذت دهد.
    ....
    من دنبال چیزی می‌گردم که کاملاً تازه و جالب باشد، ولی هرگز جز با حوادث عادی زندگی، با چیزهایی که ممکن است صدهزار مرتبه و در صدهزار نقطه ولی فقط در یک روز اتفاق بیفتد، با موضوع و حادثۀ دیگری روبرو نمی‌شوم.
    هرچه در اطراف من وجود دارد و هرچه در فکر من می‌گذرد و برای من اتفاق می‌افتد، با هر که روبرو می‌شوم و همۀ سخنانی که از این و آن می‌شنوم و می‌گویم، همه و همه در سطح عادیات قرار گرفته است.
    ....
    تو نمی‌دانی من چقدر دوست دارم برخلاف مقررات و آداب و رسوم و برخلاف قانون و افکار و عقاید مردم رفتار کنم، ولی بندهایی بر پای من هست که مرا محدود می‌کند.
    روح من، وجود من و اعمال من در چهاردیواری قوانین سست و بی‌معنیِ اجتماعی محبوس مانده و من پیوسته فکر می‌کنم که هر طور شده باید یک قدم از سطح عادیات بالاتر بگذارم.
    من این زندگی خسته‌کننده و پر از قید و بند را دوست ندارم.
    ...
    من نمی‌دانم تو در این باره چه فکر می‌کنی، ولی من همیشه دوستدار یک زندگی عجیب و پرحادثه بوده‌ام.
    شاید خنده‌ات بگیرد اگر بگویم من دلم می‌خواهد پیاده دور دنیا بگردم.
    من دلم می‌خواهد توی خیابان‌ها مثل بچه‌ها برقصم، بخندم، فریاد بزنم...
    من دلم می‌خواهد کاری کنم که نقضِ قانون باشد.
    شاید بگویی طبیعتِ مایل به گناهی دارم، ولی اینطور نیست. من از اینکه کاری عجیب بکنم، لذت می‌برم.
    من دلم می‌خواهد این لفظِ «باید» از زندگی دور شود.
    باید این کار را بکنی،
    باید اینطور لباس پوشید،
    باید این طور راه رفت،
    باید این طور حرف زد،
    باید این طور خندید...
    آه، همه‌اش باید. همه‌اش سلب آزادی. چرا باید؟
    می‌دانم که به من جواب خواهند داد زیرا قوانین اجتماع اجازه نمی‌دهد طور دیگری رفتار کنی. اگر بخواهی برخلاف دیگران رفتار کنی، دیوانه و احیاناً جلف و سبک‌سر خطاب خواهی شد.
    من نمی‌فهمم این قوانین را چه کسی وضع کرده؟
    کدام دیوانه‌ای بشر را به این زندگی تلخ و پر از رنج محکوم کرده؟

КОМЕНТАРІ •