Sokhnan besyar erfani va manavi fogholadast avam dark nmekonand ishoun manandeh kheyli as orafaye namdar ghael be vahdat vojud budand va in dar kalam ishon moj mizanad yek movahed vagheist khodavand rahmatesh konad🙏❤️❤️🌺🌺🤲🤲eltemas doa man shifteye ishoona va sokhananeshoon hastam jelveyeh tamam va kamal hagh taalist imam khomeini rahmatollah elayh
از نظر بنده حقیر این بزرگوار در رابطه با منصور حلاج سخن گفتن و تعریفاتشون هم کاملا درست بود اما این بنده حقیر مسیر وحدت وجود را زیاد قبول ندارم البته ک این بزرگوار این مسیر را بخاطر اختلاف بین اهل سنت و اهل تصوف و عرفان انتخاب کردن و یه جورایی خواستن بفهمانند ک مسیر ها متفاوته مقصد یه چیز هست و آن هم رسیدن ب خداست درد ب شرف حضرت امام خمینی کبیر و سطورگ❤❤❤❤
ربط همان نور است الله نور السموات و الارض پس الله نورانی دیدنی بوده فیزیک دارد اما آیا در تاریکی الله نیست؟؟ خیر لطیف بودن همین است که غیر قابل احساس و ادراک است پس شعائر الله درمان است
تعریف حقیقی و واقعی "فاعل" و چگونگی پیدایش و جریان فاعلی و رابطه او با جسمش تعریف واقعی فاعل یعنی کننده کار است که یک تعریف سطحی، نادرست و مقرضانه است، چون حقیقت را پنهان می کند و قصد شفاویت و تلاش هم ندارد، زیرا مسئولین آموزش و پرورش (ادیان) هزاران سال است همینطوری جلو رفته اند. تعریف حقیقی فاعل مستقیما به حق ربط دارد و اگر آنرا درست تعریف نکنیم و واقعیت سازی کنیم، شیطانی عمل خواهیم کرد، چون در مقابل مستضعفین خشن، بی ادب، طلبکار و در نهایت بی تفاوت و گدا پرور هستیم ولی در مقابل مستکبران مهربان، با ادب، بدهکار و ارادتمند میشویم حتا بخود و نزدیکانمان هم عشق نداریم، چون درک عمل آنرا نداریم. "فاعل" از جنس غیر فیزیکی ولی بوجود آمده از تجربه کاری جسم فیزیکی است. فاعل کننده کار نیست اما "کنترل" کننده کار جسم خود و دیگران و تصمیم گیرنده کار و به اجرا گذارنده اراده خود است. پس فاعل حقیقی فقط ارادتمند به جسم خود بوده چون این جسمش هست که نقش کارگر و مادر فاعل را دارد و خود فاعل نقش صاحبکار درست و پدر را دارد و عمل خود را به دیگران نمی سپارد. فاعل دارنده و ذخیره کننده آگاهی است که آگاهیش از تجربه کاری شخصی جسم خود بوجود میاید و روز بروز در اثر تلاش جسمیش، رشد آگاهی قویترداشته و باهوشتر میشود. ولی بر عکس ساختار جسمی او در اثر کار و گذشت زمان فرسوده تر و نابود میشود. پس از مرگ ساختار جسمی، از یکطرف آگاهی فاعل منتقل به شبکه آگاهی کلی میشود و از طرف دیگر عناصر جسمی او بازیافت شده و در اثر خلقت شبکه آگاهی کلی، ساختارهای جدیدی با فاعلهای ثانویه خویش پیدا خواهند کرد. این تداوم و چرخش زندگی فعال و نیازمند به تجربه کاری و حرکت، باعث ادامه خلقت زیبایها و عشق است که این ذاتهای پاک خلق شده به تمام موجودات بخشیده میشوند تا از زندگی خود و دیگران لذت کامل زیبایها و عشق را ببرند. چگونگی پیدایش و "جریان فاعلی" داستان و سرگذشت تبدیل شدن یک "هیچ اولیه" به یک "هیچ برتر" و رشد آگاهی او را متصور است. یعنی در ابتدای دور دست، تعداد محدودی از ذرات عناصری اولیه موجود در خلاء می بوده اند که این ذرات هر کدام خصوصیات و نیازهای متفاوت خود را داشته و در بی نظمی کامل و آگاهی صفر بسر می برده اند، به اسم "هیچ اولیه". پس از زدو برخوردهای متمادی بین این ذرات عناصری اولیه و گذشت زمان فراوان، آنها به یک صلح و آرامش و نظم ناپایدار اولیه میرسیده اند، بنام "ساختار" که در اثر این نظم و تعادل اولیه (آرایش قرارگیری اولیه) یک "هیچ برتر" بوجود می آمده که شامل دو عضو مشخص ولی مجزا می بوده. A. عضو اولی، عناصرجسمی هستند که تولید کننده اتم و تشکیل جسم فیزیکی را میدهند و کننده کار، همیشه این عضو جسمی که کارگر و تولید کننده است. ولی در دراز مدت فرسوده و ساختارش محکوم به فنا است تا با عناصرش ساختارهای جدید خلق بشوند. B. عضو دومی، ساختار (نوع قرار گرفتن یا آرایش تیمی) اتمی و ساختار جسمی است که پشت تشکیل آن ساختار، آگاهی اولیه بوده که از جنس جسم و فیزیکی نمی باشد ولی این آگاهی از بی نظمی و نیازهای ذرات عناصری اولیه در اثر تجربیات زدو برخوردها بوجود میآمده و اسمش، "فاعل اولیه" است که آن ساختار اولیه، نقطه صفر آگاهی و رشد محسوب میشود که فاعل اولیه را بوجود می آورده چون عقلش بسیار ابتدایی می بوده. رشد و آگاهی فاعل اولیه روزبروز اضافه و داناتر و با اراده قویتر میشده که پس از نهایت رشد کمیتی بدرجه عقل میرسیده و از آن عبور کرده و رشد کیفیتی خود را آغاز و در نهایت رشد کیفیتی به درجه شعور میرسیده تا بتواند از تجربه مرگ ساختار جسمی فعلی و پیچیده خود عبور کند و همچنان فاعل برتر باقی بماند و جسم خود را از راه دور احیا و کنترل کرده و از طریق شبکه آگاهی کلی (پدر پس از مرگ ساختار جسمی خود) ادامه خلقت را بدهد. مهم است که ما آدمها درک کنیم که در جریان فاعلی قرار داریم و فاعل ثانویه در لباس ساختاری خود هستیم و باید توجه داشته باشیم که: اولا باید در دو بعد شخصی و اجتماعی با هم زندگی کنیم و از هر دوتاش لذت ببریم و از هر وسیله ای که باعث گردهمایی و خنده و شادی و برابری میشود مثل فرهنگ سازی، هنر، شعر، موسیقی، سینما، تاتر، هم نشینی، و غیره در چهارچوب ادب استقبال کنیم. اگر بازی من و تو بکنیم یعنی دو قطبی سازی، تفرقه آکنی، مارک خوب و بد زدن، زن و مرد، فقیر و غنی، سیاه و سفید و غیره انجام بدهیم، و جلوگیری از هر وسیله ای که باعث گردهمایی و خنده و شادی و برابری میشود را بگیریم، همگی هر دو زندگی شخصی و اجتماعی خود را خواهیم باخت و از لذت درک زیبایها و عشق خلقت، خودمان را محروم خواهیم کرد و فقط زندگی با تمام مشگلاتی که برای همدیگر ایجاد میکنیم باقی خواهد ماند تا مرگ ما را از این جهنم دستی خودمان نجات دهد. دوما اصل و نصب همه موجودات عالم هستی از 3 چیز میباشند. اول "عناصر جسمی" که فقط ارزش فیزیکی و کمیتی دارند و فنا ناپذیرند. دوم "ساختار جسمی" که ارزش فیزیکی و کمیتی و کیفیتی دارد ولی در مقابل بی نهایت فرضی، بسیار ناپایدار و فنا پذیر است و برای هر کسی در این ساختار جسمی خود و فاعل ثانویه خاص فقط یکبار اتفاق میفتاد. ضمن اینکه ساختارهای جسمی دیگر با فاعلهای ثانویه خاص دیگر نیز برای هر کسی غیر مستقیم میسر است. سوم "فاعل" است که از جنس جسمی و فیزیکی و کمیتی نیست و فقط ارزش کیفیتی (معنویت و معیار درست) دارد و فنا ناپذیراست. جای فاعل در ذهن است که خودش تصور ساز و بوجود آورنده ساختار جسمی است. پیدایش فاعل از بوجود آمدن ساختار جسمی اولیه در اثر بی نظمی و نیازهای عناصر جسمی اولیه آغاز میشده. رشد فاعل از تجربه کاری جسمی خود و اندوختن آگاهی بدست میاید. نهایت رشد فاعل (اولیه)، از تجربه مرگ ساختار جسمیش حاصل شده که میتواند ادامه کنترل بروی عناصر جسمی خود داشته تا ساختن ساختارهای جسمی جدید با فاعلهای ثانویه خودشان را خلق کند و از آن یک شبکه آگاهی کلی را تولید کند که فاعلهای ثانویه (آدمها) مستقیما از (راه عقلی) به آن وصل نیستند ولی غیر مستقیم (راه شعوری) و از طریق ناخودآگاه خود (ذهنی با تصور شخصی خود) میتوانند به آن وصل بشوند یا پس از مرگ ساختار جسمی خود به آن وصل یا غربیل خواهند شد. پس بهشت فرضی همین شبکه آگاهی کلی است. اما بهشت واقعی همین دنیا و عالم هستی است که آدمها دارند دنیای بهشتی خودشان را نابود میکنند. جهنم فرضی وجود ندارد مگر در عقلهایی که ارتباط با شعورشان ندارند و از جهنم فرضی می ترسند. اما جهنم واقعی وجود دارد و همین دنیای خراب شده از طرف عقلهایی است که ارتباط با شعورشان ندارند و از این جهنم عملی خودشان نمی ترسند و شکایت هم دارند.
سلام بر عاشقان الله ❤️ وجود مطلق خداست کلا هیچ چیز در جهان وجود ندارد هر چه هست خداست ، از این روست که ماده از صورتی به صورتی تبدیل میشود اما ناپدید نمیشود چرا که خداوند عزیز مرگ ندارد خداوند عزیز از روی مهربانی خودش را به صورت همه چیز در آورده و در خدمت انسان قرار داده است انسان خدایی میکند این خداوند است که از روی فروتنی بندگی میکند و در خدمت انسان است خداوند عزیز خودش را بالا نگرفته است ----------- نَصْرٌ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيب ----------- جَآءَ ٱلْحَقُّ وَزَهَقَ ٱلْبَٰطِلُ ۚ إِنَّ ٱلْبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقًا ----------- نوکر اوس کریم مهدی ( امام زمان ) ❤️ 14:53 ❤️ 1 خداوند یکتا 4+5+3=12
این تفسیر سوره حمد بود؟..خجالت همخوب چیزیه ... خدا مجبورت کرده حداقل روزی ده بار بخوانی..آنهم در ذکر اکبر خدا ..یکچیز مثل دیالکتیک که کار درست را انجام بدی .. بیخود نیست خدا پشکل هم بار مسلمان نکرده .. و در کتاب کاغذی ابوسفیان نوشته تان حتی یک یا ایها الذین اسلموا نیست که نیست..
روحتان شادمان و یادتان جاویدان استاد اعظم مکتب حق که دقیقا حلاجی درست و کامل اما بقیه را به ما شاگردان سپرده اند الحمدلله که مسیر و هدف را زده ایم ❤❤❤
اللّٰہ تعالیٰ آپ کے درجات بلند فرمائے آمین یارب العالمین
Love ❤️ you "Imam Khomeini" ❤️
Sokhnan besyar erfani va manavi fogholadast avam dark nmekonand ishoun manandeh kheyli as orafaye namdar ghael be vahdat vojud budand va in dar kalam ishon moj mizanad yek movahed vagheist khodavand rahmatesh konad🙏❤️❤️🌺🌺🤲🤲eltemas doa man shifteye ishoona va sokhananeshoon hastam jelveyeh tamam va kamal hagh taalist imam khomeini rahmatollah elayh
آفرین ظاهر و تجلی و مشاهده هست
very wonderful information
از نظر بنده حقیر این بزرگوار در رابطه با منصور حلاج سخن گفتن و تعریفاتشون هم کاملا درست بود اما این بنده حقیر مسیر وحدت وجود را زیاد قبول ندارم البته ک این بزرگوار این مسیر را بخاطر اختلاف بین اهل سنت و اهل تصوف و عرفان انتخاب کردن و یه جورایی خواستن بفهمانند ک مسیر ها متفاوته مقصد یه چیز هست و آن هم رسیدن ب خداست درد ب شرف حضرت امام خمینی کبیر و سطورگ❤❤❤❤
ربط همان نور است الله نور السموات و الارض پس الله نورانی دیدنی بوده فیزیک دارد اما آیا در تاریکی الله نیست؟؟ خیر لطیف بودن همین است که غیر قابل احساس و ادراک است پس شعائر الله درمان است
تعریف حقیقی و واقعی "فاعل" و چگونگی پیدایش و جریان فاعلی و رابطه او با جسمش
تعریف واقعی فاعل یعنی کننده کار است که یک تعریف سطحی، نادرست و مقرضانه است، چون حقیقت را پنهان می کند و قصد شفاویت و تلاش هم ندارد، زیرا مسئولین آموزش و پرورش (ادیان) هزاران سال است همینطوری جلو رفته اند. تعریف حقیقی فاعل مستقیما به حق ربط دارد و اگر آنرا درست تعریف نکنیم و واقعیت سازی کنیم، شیطانی عمل خواهیم کرد، چون در مقابل مستضعفین خشن، بی ادب، طلبکار و در نهایت بی تفاوت و گدا پرور هستیم ولی در مقابل مستکبران مهربان، با ادب، بدهکار و ارادتمند میشویم حتا بخود و نزدیکانمان هم عشق نداریم، چون درک عمل آنرا نداریم.
"فاعل" از جنس غیر فیزیکی ولی بوجود آمده از تجربه کاری جسم فیزیکی است. فاعل کننده کار نیست اما "کنترل" کننده کار جسم خود و دیگران و تصمیم گیرنده کار و به اجرا گذارنده اراده خود است. پس فاعل حقیقی فقط ارادتمند به جسم خود بوده چون این جسمش هست که نقش کارگر و مادر فاعل را دارد و خود فاعل نقش صاحبکار درست و پدر را دارد و عمل خود را به دیگران نمی سپارد. فاعل دارنده و ذخیره کننده آگاهی است که آگاهیش از تجربه کاری شخصی جسم خود بوجود میاید و روز بروز در اثر تلاش جسمیش، رشد آگاهی قویترداشته و باهوشتر میشود. ولی بر عکس ساختار جسمی او در اثر کار و گذشت زمان فرسوده تر و نابود میشود. پس از مرگ ساختار جسمی، از یکطرف آگاهی فاعل منتقل به شبکه آگاهی کلی میشود و از طرف دیگر عناصر جسمی او بازیافت شده و در اثر خلقت شبکه آگاهی کلی، ساختارهای جدیدی با فاعلهای ثانویه خویش پیدا خواهند کرد. این تداوم و چرخش زندگی فعال و نیازمند به تجربه کاری و حرکت، باعث ادامه خلقت زیبایها و عشق است که این ذاتهای پاک خلق شده به تمام موجودات بخشیده میشوند تا از زندگی خود و دیگران لذت کامل زیبایها و عشق را ببرند.
چگونگی پیدایش و "جریان فاعلی" داستان و سرگذشت تبدیل شدن یک "هیچ اولیه" به یک "هیچ برتر" و رشد آگاهی او را متصور است. یعنی در ابتدای دور دست، تعداد محدودی از ذرات عناصری اولیه موجود در خلاء می بوده اند که این ذرات هر کدام خصوصیات و نیازهای متفاوت خود را داشته و در بی نظمی کامل و آگاهی صفر بسر می برده اند، به اسم "هیچ اولیه".
پس از زدو برخوردهای متمادی بین این ذرات عناصری اولیه و گذشت زمان فراوان، آنها به یک صلح و آرامش و نظم ناپایدار اولیه میرسیده اند، بنام "ساختار" که در اثر این نظم و تعادل اولیه (آرایش قرارگیری اولیه) یک "هیچ برتر" بوجود می آمده که شامل دو عضو مشخص ولی مجزا می بوده.
A. عضو اولی، عناصرجسمی هستند که تولید کننده اتم و تشکیل جسم فیزیکی را میدهند و کننده کار، همیشه این عضو جسمی که کارگر و تولید کننده است. ولی در دراز مدت فرسوده و ساختارش محکوم به فنا است تا با عناصرش ساختارهای جدید خلق بشوند.
B. عضو دومی، ساختار (نوع قرار گرفتن یا آرایش تیمی) اتمی و ساختار جسمی است که پشت تشکیل آن ساختار، آگاهی اولیه بوده که از جنس جسم و فیزیکی نمی باشد ولی این آگاهی از بی نظمی و نیازهای ذرات عناصری اولیه در اثر تجربیات زدو برخوردها بوجود میآمده و اسمش، "فاعل اولیه" است که آن ساختار اولیه، نقطه صفر آگاهی و رشد محسوب میشود که فاعل اولیه را بوجود می آورده چون عقلش بسیار ابتدایی می بوده. رشد و آگاهی فاعل اولیه روزبروز اضافه و داناتر و با اراده قویتر میشده که پس از نهایت رشد کمیتی بدرجه عقل میرسیده و از آن عبور کرده و رشد کیفیتی خود را آغاز و در نهایت رشد کیفیتی به درجه شعور میرسیده تا بتواند از تجربه مرگ ساختار جسمی فعلی و پیچیده خود عبور کند و همچنان فاعل برتر باقی بماند و جسم خود را از راه دور احیا و کنترل کرده و از طریق شبکه آگاهی کلی (پدر پس از مرگ ساختار جسمی خود) ادامه خلقت را بدهد.
مهم است که ما آدمها درک کنیم که در جریان فاعلی قرار داریم و فاعل ثانویه در لباس ساختاری خود هستیم و باید توجه داشته باشیم که: اولا باید در دو بعد شخصی و اجتماعی با هم زندگی کنیم و از هر دوتاش لذت ببریم و از هر وسیله ای که باعث گردهمایی و خنده و شادی و برابری میشود مثل فرهنگ سازی، هنر، شعر، موسیقی، سینما، تاتر، هم نشینی، و غیره در چهارچوب ادب استقبال کنیم. اگر بازی من و تو بکنیم یعنی دو قطبی سازی، تفرقه آکنی، مارک خوب و بد زدن، زن و مرد، فقیر و غنی، سیاه و سفید و غیره انجام بدهیم، و جلوگیری از هر وسیله ای که باعث گردهمایی و خنده و شادی و برابری میشود را بگیریم، همگی هر دو زندگی شخصی و اجتماعی خود را خواهیم باخت و از لذت درک زیبایها و عشق خلقت، خودمان را محروم خواهیم کرد و فقط زندگی با تمام مشگلاتی که برای همدیگر ایجاد میکنیم باقی خواهد ماند تا مرگ ما را از این جهنم دستی خودمان نجات دهد.
دوما اصل و نصب همه موجودات عالم هستی از 3 چیز میباشند. اول "عناصر جسمی" که فقط ارزش فیزیکی و کمیتی دارند و فنا ناپذیرند. دوم "ساختار جسمی" که ارزش فیزیکی و کمیتی و کیفیتی دارد ولی در مقابل بی نهایت فرضی، بسیار ناپایدار و فنا پذیر است و برای هر کسی در این ساختار جسمی خود و فاعل ثانویه خاص فقط یکبار اتفاق میفتاد. ضمن اینکه ساختارهای جسمی دیگر با فاعلهای ثانویه خاص دیگر نیز برای هر کسی غیر مستقیم میسر است. سوم "فاعل" است که از جنس جسمی و فیزیکی و کمیتی نیست و فقط ارزش کیفیتی (معنویت و معیار درست) دارد و فنا ناپذیراست. جای فاعل در ذهن است که خودش تصور ساز و بوجود آورنده ساختار جسمی است. پیدایش فاعل از بوجود آمدن ساختار جسمی اولیه در اثر بی نظمی و نیازهای عناصر جسمی اولیه آغاز میشده. رشد فاعل از تجربه کاری جسمی خود و اندوختن آگاهی بدست میاید. نهایت رشد فاعل (اولیه)، از تجربه مرگ ساختار جسمیش حاصل شده که میتواند ادامه کنترل بروی عناصر جسمی خود داشته تا ساختن ساختارهای جسمی جدید با فاعلهای ثانویه خودشان را خلق کند و از آن یک شبکه آگاهی کلی را تولید کند که فاعلهای ثانویه (آدمها) مستقیما از (راه عقلی) به آن وصل نیستند ولی غیر مستقیم (راه شعوری) و از طریق ناخودآگاه خود (ذهنی با تصور شخصی خود) میتوانند به آن وصل بشوند یا پس از مرگ ساختار جسمی خود به آن وصل یا غربیل خواهند شد.
پس بهشت فرضی همین شبکه آگاهی کلی است. اما بهشت واقعی همین دنیا و عالم هستی است که آدمها دارند دنیای بهشتی خودشان را نابود میکنند. جهنم فرضی وجود ندارد مگر در عقلهایی که ارتباط با شعورشان ندارند و از جهنم فرضی می ترسند. اما جهنم واقعی وجود دارد و همین دنیای خراب شده از طرف عقلهایی است که ارتباط با شعورشان ندارند و از این جهنم عملی خودشان نمی ترسند و شکایت هم دارند.
جاشون خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خالیه .
سلام بر عاشقان الله ❤️
وجود مطلق خداست کلا هیچ چیز در جهان وجود ندارد هر چه هست خداست ، از این روست که ماده از صورتی به صورتی تبدیل میشود اما ناپدید نمیشود چرا که خداوند عزیز مرگ ندارد
خداوند عزیز از روی مهربانی خودش را به صورت همه چیز در آورده و در خدمت انسان قرار داده است انسان خدایی میکند این خداوند است که از روی فروتنی بندگی میکند و در خدمت انسان است خداوند عزیز خودش را بالا نگرفته است
-----------
نَصْرٌ مِّنَ ٱللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيب
-----------
جَآءَ ٱلْحَقُّ وَزَهَقَ ٱلْبَٰطِلُ ۚ إِنَّ ٱلْبَٰطِلَ كَانَ زَهُوقًا
-----------
نوکر اوس کریم مهدی ( امام زمان )
❤️ 14:53 ❤️
1 خداوند یکتا
4+5+3=12
تفسیر قرآن یعنی چه؟
این تفسیر سوره حمد بود؟..خجالت همخوب چیزیه ...
خدا مجبورت کرده حداقل روزی ده بار بخوانی..آنهم در ذکر اکبر خدا ..یکچیز مثل دیالکتیک که کار درست را انجام بدی .. بیخود نیست خدا پشکل هم بار مسلمان نکرده .. و در کتاب کاغذی ابوسفیان نوشته تان حتی یک یا ایها الذین اسلموا نیست که نیست..
گر گناه می کنی
اندر شب آدینه کن
که از صدرنشینان جهنم باشی
روحت شاد پدر ایران زمین ❤❤❤❤❤❤❤❤❤