داستان: این مرد خشن میخواد کلکِ منو بِکنه

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 16 лис 2024

КОМЕНТАРІ • 24

  • @IRANbanoo2024
    @IRANbanoo2024  Місяць тому +4

    قضیه از این قراره که امروز ننه ایران بانو تصمیم کبری گرف که بعدازظهر استراحت کنه و برای شام یه غذای آذربایجانی بپزه که یهو یه صاب کار بی انصاف مث اژدهای هفت سر ظاهر شد که یالله بدو بدو این کارو برام انجام بده وگرنه اجی مجی لاترجی...
    نه تونستم استراحت کنم و نه شد که بشه داستان به موقع منتشر بشه نه شام پختم نه استراحت کردم و نه هیچ چیز دیگه... الانم هیچی اعصاب ندارم از قصه ایرادی اشکالی بگیرید میزنم گردنتون بره اونجا که عرب نی انداخت. فقط تشکر و قدردانی و تشکر و قلب میفرسین
    امضا: ننه بی اعصاب گشنه😂

    • @samiramohamadali5919
      @samiramohamadali5919 Місяць тому

      همسر من بیست ساله که اگه یه وقت اعصاب نداشته باشم میشینه کنارم میگه تو از همه بهتری ، دستپختت از همه خوشمزه تره، صورتت از همه زیباتره، منم از همه دنیا بیشتر دوستت دارم . ( همیشه همین جمله ها با همین ترتیب) هردومون از لوسبازی خندمون میگیره و حالو هوام عوض میشه.
      حالا شما هم از همه خوشصداتر و خوشسلیقه تر و دلنشینتری❤

  • @majid2548
    @majid2548 Місяць тому +1

    درودبرایران بانوی گرامی

  • @MysSarcheshme
    @MysSarcheshme Місяць тому +2

    ممنون بانو ❤❤❤like

  • @shah8529
    @shah8529 Місяць тому

    درود بر ایران بانو مهربان ❤

  • @SHOLE.b
    @SHOLE.b Місяць тому +2

    , ممنون عزیزم عالی ❤❤❤

  • @poo313
    @poo313 Місяць тому

    خسته نباشی صنم جون، خیلی عالی، اصلا ایرادی نداره، خیلی هم عالی. امضا پسر ترسو❤❤❤

  • @rezalari1465
    @rezalari1465 Місяць тому

    درود به بانو صنم ❤❤وقت بخیر بسیار عالی ❤واقعا لذت بردم 😂😂

  • @marizarin5385
    @marizarin5385 Місяць тому

    خیلی چسبید پرنسس جان داستان خودت و سفرت هم هم شنیدنی بود❤❤❤❤❤

  • @mehdim7795
    @mehdim7795 Місяць тому

    سلام و‌ درود به عمه بانو عزیز

  • @AhmadZahedinia
    @AhmadZahedinia Місяць тому +1

    Thank you❤❤

  • @samiramohamadali5919
    @samiramohamadali5919 Місяць тому

    مثل همیشه زیبا . ممنون

  • @NahidAmini-z6v
    @NahidAmini-z6v Місяць тому

    خسته نباشی صنم جانم عالی بود👌

  • @mehdim7795
    @mehdim7795 Місяць тому

    I love you ❤❤❤❤❤❤

  • @AmrolahBagheri
    @AmrolahBagheri Місяць тому

    سوصنم مرسی.

  • @marilasarila6220
    @marilasarila6220 Місяць тому

    اگه نمیزنی مون یه کامنت بذاریم😂😂😂😂😂😂 عالی مث همیشه خواهر گلم 🫰❤❣💕💞💓💗💖💘💝

  • @majid2548
    @majid2548 Місяць тому

    like

  • @HzrRefugee-z6y
    @HzrRefugee-z6y 13 днів тому

    ❤❤

  • @ahmadfarjadrad5220
    @ahmadfarjadrad5220 Місяць тому

    🌹

  • @saeedrabiee5105
    @saeedrabiee5105 Місяць тому

    Perfect
    البته ترسیدم بندازی اونجا که عرب نی انداخت بنابراین با ترس زیاد ❤

  • @FatimaLary
    @FatimaLary Місяць тому

    سلام ننه خسته نباشی دستت درد نکن عجب داستان جالبی بود من خیلی خوشم امد چون کامل من برد به زمان قدیم زمانی که ایران بودم زیاد با اتوبوس سفر میکردم عالمی داشت بنده خدا صاحب ترمینال دوست صمیمی بابام بود خیلی احترام ما می ذاشت دستت درد نکن ننه مهربونم قربونت❤❤❤❤🎉

  • @Javad-vl9iw
    @Javad-vl9iw 27 днів тому +1

    درودننه جاااان خسته نباشی عالی بودسپاس مخصوصاداستان ترمینالت اتفاقن من خودم مشهدهستم باراوردم ولی همچنان نطلبیده برم حرم ی داستانم من دارم ازتصادف فکرکنم ۱۰ یا۱۱سالم بودباپسرداییم که برانهارخونمون مهمون بودن رفتیم سرکوچه که خیابون بودازبلواروسط خیابون گل بکنیم کارمونوکه انجام دادیم من زودتراومدم اینورخیابون وایستادم که پسرداییم هم بیادهمین که اومدتوخیابون ماشین رسیدوزدزیرش اینم پخش زمین شدهیچی مردم جمع شدن اینوانداختن توهمون ماشبنورفتن بیمارستان منم همجنان داشتم ایناروتماشامیکردم پسرداییموکه بردن مردمم که رفتن منم رفتم خونه بدون ازنکه چیزی به کسی بگم که چی شده توخونه مشغول کاراخودم شدموبازیواینابعدازیه ۲ساعتی متوجه شدن مهدی پسرداییم نیست گفتن جوادمهدی کوباهم رفتیدبیرون چرانیومده گفتم هیچی رفتیم خیابدن گل بچنیم ماشین زدبه مهدی بردنش بیمارستان اقامااینوگفتیم بلاگفتیم شاروشیونو همین که حمله کردن طرفم فراروبرقرارترجیح دادم ولی بعدش ازخجالتم دراومدن که سرسری گرفته بودم ولی خداییش قضاوتم نکنیدبچه بودم😂
    امضابهلول داناونطلبیده😂

    • @IRANbanoo2024
      @IRANbanoo2024  26 днів тому

      وااااااااااااای کتک لازم بودین خخخخخخخخخخخخخخخخ چیچی بی خیاااااااال