به یقین میتوان گفت دکتر طباطبایی تنها فیلسوف و عالم سیاسی و اجتماعی است که امتناع اندیشه در ایران را با رویکردی کاملا تاریخی تبیین می کند و دریچه ای را گشوده است که با انتقاد و ادامه راه او میتوان دلایل توسعه نیافتگی و گفتمان نظریه تاخر را با آن تحلیل کرد،راهتان پاینده استاد بزرگ
درود بر نظریه پرداز بزرگ میهنمان ایران و خار چشم تجزیه طلبان و دشمنان ایران، نویسنده صدها کتاب و مقالات ازرشمند و برنده ی جایزه ی نخل طلای فرانسه و نقره کمبریج، زنده باد، جواب علم را با علم و اندیشه باید داد نه توهین
درود بر شرفت بزرگ مرد دانش نوین ایران من از خراسان هستم و سواد اکادمی ندارم ولی سخنرانی دکتر طباطبایی رو گوش میکنم دلم ارم میگیرد چون فلات ایران نیازمند همچین اندیشه های میهن پرست هست واسه سربلندی ایران دعا کنیم و همچین استادهای رو هم حفظ کنیم
پارسی بگوییم. چند واژهٔ ساده ولی کلیدی و "پربسامد" پارسی: ۱. نگوییم مثل .... بگوییم مانند، همانند، همچون ۲. نگوییم مثلاً.... بگوییم برای نمونه ۳. نگوییم طور.... بگوییم گونه، جور (این طوری = این گونه، اینجوری.... چطور = چگونه، چه جوری) ۴. نگوییم تعداد... بگوییم شمار، شماره ۵. نگوییم عده... بگوییم گروه، دسته ۶. نگوییم بعضی.... بگوییم برخی، گروهی ۷. نگوییم بعضاً، بعضی وقتها.... بگوییم گاهی، هر از گاهی،... گاه گاهی ۸. نگوییم وقت.... بگوییم هنگام، گاه, زمان، وخت (وخت ریشه پارسی دارد) چه وقت = کی ۹. نگوییم قبل،.... بگوییم پیش، پیشین، قبلاً = پیشتر، پیش از این ۱۰. نگوییم بعد..... بگوییم سپس، پس بعد از = پس از بعداً = دیرتر، زمانی دیگر، وختی دیگر ۱۱. نگوییم عقب.... بگوییم پس، واپس، پشت، دنبال، پی، دیر، عقب افتادن = دیر کردن عقب زدن = پس زدن ۱۲. نگوییم جدید.... بگوییم نو، نوین، تازه جدیداً = تازگیها، به تازگی ۱۳. نگوییم قدیم.... بگوییم کهن، باستان، گذشته، دیرین، پیشین قدیمی = کهنه، کهن، دیرین، باستانی ۱۴. نگوییم شروع... بگوییم آغاز، سرآغاز شروع کردن = آغازیدن، آغاز کردن
۱۵. نگوییم تمام.... بگوییم پایان، فرجام، سرانجام،......همه تمامی، تماماً = همه، همگی، سراسر، یکسره تمام کردن = به انجام رساندن تمام شدن = پایان یافتن ۱۶. نگوییم اول... بگوییم نخست، یکم، آغاز، سرآغاز، آغازین ۱۷. نگوییم خیلی، زیاد... بگوییم بسیار، فراوان ۱۸. نگوییم مهم.... بگوییم مِهَند، برجسته، ارزشمند، باارزش اهمیت = مِهَندی، ارزش، ارزشمندی، ارج ۱۹. نگوییم معنی... بگوییم چَم... یعنی = هم چَم است با، می چَمد (چَمیدن) *نکته: واژه «معنی» و «یعنی» شاید پر بسامدترین واژه باشند. ولی شوربختانه کمتر کسی است که برابر پارسی آنها که «چم» باشد را شنیده باشد. پس هم اینک بکارگیری آن، چندان بایسته (ضروری) نیست. ۲۰. نگوییم ممنون، متشکرم، خیلی ممنون، مرسی... بگوئیم سپاس، سپاسگزار، بسیار سپاس +++++++++++++++++++++++++++++++++++ با بکار گیری تنها این اندک واژگان بالا، درسد (درصد) بسیار چشمگیری (قابل توجهی) از سخنانمان پارسی میشود. بهانهها: ۱. شاید بگوییم دشوار است. در جهان بگونه میانگین هر کودک هشت ساله در هر روز ده ۱۰ واژه نو را یاد میگیرد ...روزانه. نگوییم از یک کودک، بسیار کم توان تر هستیم. همه ایرانیان این چند واژه بالا را میدانند و هتا (حتی) گهگاهی بکار میبرند [بجز چَم=معنی]. = پس، 'ناتوانی' را بهانه نکنیم. ۲. اگر شرم می کنیم (خجالت می کشیم) در میان دوستان آن واژگان را به کار ببریم (استعمال کنیم), دست کم (اقلا) از آنها در 'نوشتن' و در دیدگاه ها (کامنت ها) بهره بگیریم (استفاده کنیم).بدین گونه، کم کم (به تدریج) شمار پارسی 'نویسان' زیاد میشود و به اندازهٔ بسنده (کافی) Critical Mass میرسد که دیگر برای مردم، کاری پیش پا افتاده (عادی) و بهنجار (معمولی) بشود....جا بیفتد. هنگاميکه گروه زیادی از مردم برای شان اینگونه نوشتن یک خو (عادت) و هنجار بشود، دیگر شرم نخواهند کرد که آنها را نه تنها در 'نوشتار'، که با 'دهان' هم بگویند و به زبان بیاورند. به آرامی، استوار و گام به گام.... این نیازمند کمی کوشش و بردباری است. .
United Nations and UNESCO : Reading and writing in mother language are primordial rights of every human beings. In multi-ethnic countries like Canada, Switzerland, Luxembourg, Belgium, India, Morocco, Iraq and Afghanistan every ethnic populations are reading and writing in their mother languages at schools.
Canada : 2 official languages (English, French) Switzerland : 4 official languages (French, German, Italian, Roman) Luxembourg : 3 official languages (Luxembourgish, German, French) Belgium : 3 official languages (Dutch, French, German) Morocco : 2 official languages (Arabic, Rif) Iraq : 2 official languages (Arabic, Kurdish) Afghanistan : 3 official languages (Peshtun, Farsi, Uzbek) Iran is also a multi-ethnic country in which Azeris Turks, Kurds, Arabs, Balouches, Turkmens, Lors and Qashgais should read and write in their mother languages at schools too.
@@boyoukagha Certainly true but, none of those people in those countries seek “secession” and they don’t join or obey the enemies of their country. They consider themselves Canadian, Swiss, ...
@@mamo251 Dear Sir, when in a multi ethnic country like Iran dominant ethnic (Fars) does not allow recessive ethnics (Azeris Turks, Kurds, Arabs, Balouches, Turkmens, Lors and Qashgais) to benefit their fundamental rights (reading and writing in their mother languages) during past 90 years ! (Pahlavi +Islamic Republic) and specially when Islamic Republic does not apply article 15 of his own constitution which allows Non-Fars ethnics to read and write in their mother languages at schools, during past 42 years!, and those who want to read and write in their mother languages be jailed ! , So do you expect that these Non-Fars ethics will be content ?!!!. When civil rights of non-Fars ethics in Iran are not respected by ethnic Fars then they will feel themselves as a second degree citizens !!!.
@@بهمنشیرازی-ض5ر 1)Seljouks was a Turkish dynasty and the actual Azeris in Iran are Turks. 2)The word "Iran" was invented by Reza Shah in 1925 and before that was called "Qajar Protected Countries" during Qajars dynasty. 3)Seljouks, Afshars, Aqgoyounlis, Qaragoyounlis, Safavids, Qajars are all Turkish dynasties.
میگه قراردادها رو ( میرزایی ) بنویس در پس از جنگ با روسها ,( منظور این هست که نامفهوم بنویس که ازش بتوان سوء استفاده کرد ) این میرزایی نوشتن در تمام زمینه های مردم خاور میانه از هزاران سال قبل بوده, همین نامفهوم بودن در قرآن هست و هر کسی ( حتی خود علمای عرب ) به نحوی که به نفع خودشان باشد از ان استفاده میکنند. و همین الان هم این میرزایی نوشتن خاور میانه را به این روز انداخته, ( تعارف حتی در روابط خانوادگی یکی از این مشکلات هست که اغلب به دعوا کشیده میشود به خاطر همین فرهنگ میرزایی نوشتن ) عجیب نیست که ما وقتی متون قدیم را میخوانیم از فهم ان عاجز هستیم, حتی متون قاجار و حتی قانون اساسی .
این که شما می گویید، بحث دیگری است. قائم مقام می خواهد در وضعی که کشور ضعیف است و کشورهای سلطه گر ایران را تجزیه می کنند، کاری کند که ایران در وضع قدرت خود بتواند حق خود را پس بگیرد
سلام دوستان؛ دکتر طباطبایی در قسمتی میفرمایند که: «موضوع یعنی پرداختن به عوارض وجودی یک عین در عالم خارج». خیلی ممنون میشوم اگه کسی این مفهوم را برای من روشن کند؛ چه از بعد منطق و چه از بعد فلسفه.
با مثال متوجه میشید: مثلا یک بحران اجتماعی که باید توسط جامعه شناسان بررسی و راه برونرفت برای آن پیدا کنند. عین : پدیده مبتذل اجتماعی عوارض وجودی این عین: مشکلات برآمده حاصل از این پدیده که مشاهده پذیر هستن در جامعه. عالم خارج: اجتماع
هر علم یک موضوع دارد. مثلا در ریاضیات موضوع علم حساب عدد است و در هندسه موضوع آن اندازه است. موضوع علم طب بدن است. در هر علم از عوارض آن موضوع بحث می شود مثلا در طب از انواع بیماریها و شناخت تغذیه و دارو برای درمان و... در علم حساب از اعداد صحیح و شکسته و..... طباطبایی می گوید: دانشگاه باید یک نظام علمی داشته باشد و موضوع این نظام علمی در دانشگاه ایران باید ایران باشد. چنانکه در آلمان و....چنین بوده است.
خدا در انحصار ما نیست، همانگونه که در انحصار خود پیامبر(ص) هم نبود... تذکر دیگر دربارهی عبارت اولویت داشتن نسبت به اسلام است. این عبارت را باید اصلاح کرد، چرا که هیچ کس نسبت به دیگری به اسلام سزاوارتر نیست. اسلام دین خداست و خدا نیز «نه زاییده است و نه زاده شده. (اخلاص/۳)» و هیچ ارتباط ویژهای با هیچ انسانی در دنیا ندارد. آنچه دیروز گفتم و امروز نیز بر آن پا میفشارم، این است که هر چند اسلام قرآنی برداشتهای مختلف و مذاهب مختلف و اجتهادهای مختلفی را بر میتابد، وقتی هر تشکیلاتی این ایدئولوژی را فراروی خود قرار میدهد، بهویژه به شکلی محتاطانه، آنگونه که ما در پیش گرفتهایم، نیازمند قاطعیت و بستن راه بر هرگونه تشکیک و اجتهاد و آرای گوناگون است؛ به گونهای که تنها فرمانِ رهبرِ تشکیلات باید پذیرفته شود. ممکن است کسی بگوید: من میخواهم به فلان انسان یا فلان کتاب یا فلان تفکر یا فلان مکتب مراجعه کنم. دیروز گفتیم که اسلام برای همه است، خدا برای همه است، ولی اسلامی که در جنبش [امل] سرلوحه است، فقط و فقط اسلامی است که موسی صدر میفهمد. (تشویق حضار). نیاز به تشویق نیست. ممکن است کسی با این حرف موافق نباشد، ممکن است تنها یک یا دو یا پنج نفر با من باقی بمانند. فرقی نمیکند. مهم این است که این نگرانی را از ذهن خود بیرون کنیم. اگر ما ایدئولوژی اسلامی را در پیش گرفتیم، شاید فلان عالم چنین و چنان بگوید یا فلان کتاب چنان نوشته باشد. هر انسانی آزاد است که اسلام را هرگونه که میخواهد بفهمد. خدا که در انحصار ما نیست، همانگونه که در انحصار خود پیامبر(ص) هم نبود. ولی در فعالیت سازمانی باید اصول و فروع و خط مشی و جزئیات با دقت تعیین شود. در اینجا دستور رهبری است که باید اجرا شود و اگر ما میخواهیم کار تشکیلاتی بکنیم، باید به این روش عمل کنیم. برای من بسیار دشوار است به این زبان که در طول عمرم به آن خو نگرفتهام، سخن بگویم، ولی مصلحت تشکیلات آن را اقتضا میکند. امام موسی صدر، موسوعه، چ۲، ج۱۲، ص۱۳۴
Politics is not a Science. Neither Politics nor Sociology are Sciences. Simply because they are not based on Scientific Method. The same goes for Religion.
🍃🍃مکتب هم تَکوّن می یابد. 🔹دکتر مدرسی طباطبایی در کتاب«زمین در فقه اسلامی»از قول ابن قبه - که یکی از اعاظم علمای شیعه قم و خیلی هم محل اعتنا بود- نقل میکند که ابن قبه قائله به عصمت نبود ولی در عین حال مورد احترام دیگر علمای شیعه هم بود.می گوید:اینها در باب ائمه معتقد بودند که ائمه «علماءِ ابرار»اند یعنی دانشمندان پاکی هستند.و می گفتند که بیشتر از این اعتقاد نداریم.باز آقای مدرسی جای دیگر نقل میکند که میگفتند:ائمه،اتقیاءِ ابرارند؛آدم های خیلی با تقوایی اند و خیلی هم بَرَّاند یعنی پاک اند و نیکوکار.این تلقی بسیاری از شیعیان اولیه است اما الان واقعا اینگونه نیست- منظورم بعد از انقلاب نیست،یک وقت کسی فکر نکند من کاری به بعد از انقلاب دارم- لااقل چهارصد سال است که دیگر اینجوری نیست.چهارصد سال است که خیلی از اینها باب شده است. 🔹دکتر مدرسی راجع به علم غیب امام در کتاب«تکون یک مکتب»موارد فراوانی نقل میکند-همه هم بلا استثنا از منابع شیعی است و حتی یک منبع سنی ندارد- که علمای قدیم به علم غیب ائمه قائل نبودند و کسی را که علم غیب برای ائمه قائل بود لعن میکردند و می گفتند اینها غُلات شیعه اند که علم غیب برای ائمه قائل اند.اما الان به اینجا رسیده است که می بینیم. 🔹من نه می خواهم بگویم آن وقتش درست بوده و نه میخواهم بگویم الانش غلط است،اصلا کاری به این جهت ندارم.فقط میخواهم به یک چیز توجه بدهم.میخواهم به این نکته توجه بدهم که مکتب هم مثل جنین است؛یواش یواش شکل و ریخت و قیافه میگیرد.یعنی انسان یک قیافه را از دست میدهد تا یک قیافه جدیدی بگیرد.من واقعا گمانم بر این است که- بدون اینکه اصلا کاری به مسائل سیاسی داشته باشم- اگر ولایت فقیه تثبیت بشود آنوقت سیصدسال دیگر یکی از چیزهایی که شیعه قائل اند ولایت فقیه است؛یعنی این هم میشود جزو عقایدشان.شما تعجب نکنید!به خاطر اینکه «عصمت»هم همینجور درست شده است.«علم غیب امام»هم همینجور درست شده است.ولی الان دیگر تثبیت شده است و کاملا تثبیت تثبیت است.یعنی الان من به عنوان یک شیعه به علم غیب ائمه قائلم. 🔹من اصلا کاری به این ندارم که در مقام ثبوت،ائمه علم غیب دارند یا ندارند.من بحثم در مقام اثبات است.یعنی«اعتقاد» به علم غیب امام در طول تاریخ پدید آمده است.این را به این خاطر میگویم که یک وقت کسی فکر نکند من میگویم که این عقیده در مقام ثبوت،حق نیست.ببینید در ریاضیات«بزرگترین عدد اول وجود ندارد»یک حقیقت است.اما این حقیقت،دویست سال پیش کشف شد.بنابراین کشف شدن این حقیقت در دویست سال پیش منافات ندارد با حقیقت داشتنتش،حقیقتی است ولی این حقیقت را فِرما دویست سال پیش فهمید.معنای این سخن این است که این حقیقت،حقیقتی بود که قبل از زمان فرما-ریاضی دان معروف-شناخته شده نبود. 🔹ممکن است امامان واقعا-صادقانه عرض میکنم-علم غیب داشته باشند ولی میخواهم بگویم این حقیقتی نبود که شیعه از روز اول به آن وقوف داشته باشد.حقیقتی بود که بعد از سه قرن معلوم شد.به تعبیر دیگر اینکه یک حقیقتی در طول تاریخ کشف بشود منافات با حقیقت داشتن آن ندارد.ولی این معنا را میرساند که در طول تاریخ،خیلی ها بوده اند که از این حقیقت،غافل بوده اند.اما با اینکه غافل بوده اند هم جزو شیعه به حساب می آمدند و هم جزو مسلمانان. 🍎مصطفی ملکیان،روش تحقیق در فلسفه،صفحات 19 و 20 با تلخیص
دکتر حسن انصاری با دقت در اسناد تاریخی فهم نظریه علمای ابرار را نقد کرده است. یعنی نظر آقای مدرسی کدیور و. را و نه نظر پیشینیان را. پیشنهاد می کنم که به دقت بررسی فرمایید در باره تعبیر "مکتب"، دکتر فردید بکاربردن لفظ مکتب را به جای مذهب ، غلط می دانست و این صرفا ایرادلغوی نیست. بحث مهمی است که مجال طرح آن اینجا نیست. البته مذهب صرفا معنای دینی ندارد و مثلا مذهب مارکس داریم و.....
درود بر دانشمند میهن پرست و فیلسوف ایرانشهر بزرگمرد تبریز دکتر طباطبایی عزیز . روحشون شاد ، همواره در یاد ما هستید ❤
زنده باد واقعا سخن ارزشمند فرمودید
عشق عشق چرا من این انسان را انقدر دیر شناختم روانش شاد ❤
خیلی خوب بود. چقدر امروز نیاز داریم امروز به گسترش این اندیشه ها در بین جامعه و نخبگان کشور (بخصوص مسئولین).
به یقین میتوان گفت دکتر طباطبایی تنها فیلسوف و عالم سیاسی و اجتماعی است که امتناع اندیشه در ایران را با رویکردی کاملا تاریخی تبیین می کند و دریچه ای را گشوده است که با انتقاد و ادامه راه او میتوان دلایل توسعه نیافتگی و گفتمان نظریه تاخر را با آن تحلیل کرد،راهتان پاینده استاد بزرگ
کاش رهبر ما بودی و این ملت رو هدایت میکردی این مردم ایران به کل فراموش کردن
درود بر نظریه پرداز بزرگ میهنمان ایران و خار چشم تجزیه طلبان و دشمنان ایران، نویسنده صدها کتاب و مقالات ازرشمند و برنده ی جایزه ی نخل طلای فرانسه و نقره کمبریج، زنده باد، جواب علم را با علم و اندیشه باید داد نه توهین
چقدر حرف میزد خدابیامرز
درود بر شرفت بزرگ مرد دانش نوین ایران
من از خراسان هستم و سواد اکادمی ندارم ولی سخنرانی دکتر طباطبایی رو گوش میکنم دلم ارم میگیرد چون فلات ایران نیازمند همچین اندیشه های میهن پرست هست واسه سربلندی ایران دعا کنیم و همچین استادهای رو هم حفظ کنیم
عالیه صحبتهای این آقا... خیلی خوب مفاهیم رو القا میکنه
درود بر متئور-بوبامارا...
پارسی بگوییم.
چند واژهٔ ساده ولی کلیدی و "پربسامد" پارسی:
۱. نگوییم مثل ....
بگوییم مانند، همانند، همچون
۲. نگوییم مثلاً....
بگوییم برای نمونه
۳. نگوییم طور....
بگوییم گونه، جور
(این طوری = این گونه،
اینجوری....
چطور = چگونه، چه جوری)
۴. نگوییم تعداد...
بگوییم شمار، شماره
۵. نگوییم عده...
بگوییم گروه، دسته
۶. نگوییم بعضی....
بگوییم برخی، گروهی
۷. نگوییم بعضاً، بعضی وقتها....
بگوییم گاهی، هر از گاهی،... گاه گاهی
۸. نگوییم وقت....
بگوییم هنگام، گاه, زمان، وخت (وخت ریشه پارسی دارد)
چه وقت = کی
۹. نگوییم قبل،....
بگوییم پیش، پیشین،
قبلاً = پیشتر، پیش از این
۱۰. نگوییم بعد.....
بگوییم سپس، پس
بعد از = پس از
بعداً = دیرتر، زمانی دیگر، وختی دیگر
۱۱. نگوییم عقب....
بگوییم پس، واپس، پشت، دنبال، پی، دیر،
عقب افتادن = دیر کردن
عقب زدن = پس زدن
۱۲. نگوییم جدید....
بگوییم نو، نوین، تازه
جدیداً = تازگیها، به تازگی
۱۳. نگوییم قدیم....
بگوییم کهن، باستان، گذشته، دیرین، پیشین
قدیمی = کهنه، کهن، دیرین، باستانی
۱۴. نگوییم شروع...
بگوییم آغاز، سرآغاز
شروع کردن = آغازیدن، آغاز کردن
۱۵. نگوییم تمام....
بگوییم پایان، فرجام، سرانجام،......همه
تمامی، تماماً = همه، همگی، سراسر، یکسره
تمام کردن = به انجام رساندن
تمام شدن = پایان یافتن
۱۶. نگوییم اول...
بگوییم نخست، یکم، آغاز، سرآغاز، آغازین
۱۷. نگوییم خیلی، زیاد...
بگوییم بسیار، فراوان
۱۸. نگوییم مهم....
بگوییم مِهَند، برجسته، ارزشمند، باارزش
اهمیت = مِهَندی، ارزش، ارزشمندی، ارج
۱۹. نگوییم معنی...
بگوییم چَم...
یعنی = هم چَم است با، می چَمد (چَمیدن)
*نکته: واژه «معنی» و «یعنی» شاید پر بسامدترین واژه باشند. ولی شوربختانه کمتر کسی است که برابر پارسی آنها که «چم» باشد را شنیده باشد. پس هم اینک بکارگیری آن، چندان بایسته (ضروری) نیست.
۲۰. نگوییم ممنون، متشکرم، خیلی ممنون، مرسی...
بگوئیم سپاس، سپاسگزار، بسیار سپاس
+++++++++++++++++++++++++++++++++++
با بکار گیری تنها این اندک واژگان بالا، درسد (درصد) بسیار چشمگیری (قابل توجهی) از سخنانمان پارسی میشود.
بهانهها:
۱. شاید بگوییم دشوار است.
در جهان بگونه میانگین هر کودک هشت ساله در هر روز ده ۱۰ واژه نو را یاد میگیرد ...روزانه.
نگوییم از یک کودک، بسیار کم توان تر هستیم.
همه ایرانیان این چند واژه بالا را میدانند و هتا (حتی) گهگاهی بکار میبرند [بجز چَم=معنی].
= پس، 'ناتوانی' را بهانه نکنیم.
۲. اگر شرم می کنیم (خجالت می کشیم) در میان دوستان آن واژگان را به کار ببریم (استعمال کنیم), دست کم (اقلا) از آنها در 'نوشتن' و در دیدگاه ها (کامنت ها) بهره بگیریم (استفاده کنیم).بدین گونه، کم کم (به تدریج) شمار پارسی 'نویسان' زیاد میشود و به اندازهٔ بسنده (کافی)
Critical Mass
میرسد که دیگر برای مردم، کاری پیش پا افتاده (عادی) و بهنجار (معمولی) بشود....جا بیفتد.
هنگاميکه گروه زیادی از مردم برای شان اینگونه نوشتن یک خو (عادت) و هنجار بشود، دیگر شرم نخواهند کرد که آنها را نه تنها در 'نوشتار'، که با 'دهان' هم بگویند و به زبان بیاورند.
به آرامی، استوار و گام به گام....
این نیازمند کمی کوشش و بردباری است.
.
واسه شنوند عام گفتار عالی نظر شما بپاس
دورد بر بوبامارا
استاد فاشیست پان فارس ها هم به درک واصل شد ،بیش باد برای همه ی پان فارس ها
سپاس ❤❤❤
درود به شرف تون استاد
تنها کسی که در مفهوم ایران به درستی اندیشید❤
United Nations and UNESCO : Reading and writing in mother language are primordial rights of every human beings. In multi-ethnic countries like Canada, Switzerland, Luxembourg, Belgium, India, Morocco, Iraq and Afghanistan every ethnic populations are reading and writing in their mother languages at schools.
Canada : 2 official languages
(English, French)
Switzerland : 4 official languages
(French, German, Italian, Roman)
Luxembourg : 3 official languages
(Luxembourgish, German, French)
Belgium : 3 official languages
(Dutch, French, German)
Morocco : 2 official languages
(Arabic, Rif)
Iraq : 2 official languages
(Arabic, Kurdish)
Afghanistan : 3 official languages
(Peshtun, Farsi, Uzbek)
Iran is also a multi-ethnic country in which Azeris Turks, Kurds, Arabs, Balouches, Turkmens, Lors and Qashgais should read and write in their mother languages at schools too.
@@boyoukagha Certainly true but, none of those people in those countries seek “secession” and they don’t join or obey the enemies of their country. They consider themselves Canadian, Swiss, ...
@@mamo251 Dear Sir, when in a multi ethnic country like Iran dominant ethnic (Fars) does not allow recessive ethnics (Azeris Turks, Kurds, Arabs, Balouches, Turkmens, Lors and Qashgais) to benefit their fundamental rights (reading and writing in their mother languages) during past 90 years ! (Pahlavi +Islamic Republic) and specially when Islamic Republic does not apply article 15 of his own constitution which allows Non-Fars ethnics to read and write in their mother languages at schools, during past 42 years!, and those who want to read and write in their mother languages be jailed ! , So do you expect that these Non-Fars ethics will be content ?!!!. When civil rights of non-Fars ethics in Iran are not respected by ethnic Fars then they will feel themselves as a second degree citizens !!!.
آذری ها ترک نیستند. ایرانی بوده و هستند. زبان آذری هم زبانی ایرانی است. ترکی کنونی از دوره سلجوقی رواج یافته است.
@@بهمنشیرازی-ض5ر 1)Seljouks was a Turkish dynasty and the actual Azeris in Iran are Turks.
2)The word "Iran" was invented by Reza Shah in 1925 and before that was called "Qajar Protected Countries" during Qajars dynasty.
3)Seljouks, Afshars, Aqgoyounlis, Qaragoyounlis, Safavids, Qajars are all Turkish dynasties.
میگه قراردادها رو ( میرزایی ) بنویس در پس از جنگ با روسها ,( منظور این هست که نامفهوم بنویس که ازش بتوان سوء استفاده کرد ) این میرزایی نوشتن در تمام زمینه های مردم خاور میانه از هزاران سال قبل بوده, همین نامفهوم بودن در قرآن هست و هر کسی ( حتی خود علمای عرب ) به نحوی که به نفع خودشان باشد از ان استفاده میکنند. و همین الان هم این میرزایی نوشتن خاور میانه را به این روز انداخته, ( تعارف حتی در روابط خانوادگی یکی از این مشکلات هست که اغلب به دعوا کشیده میشود به خاطر همین فرهنگ میرزایی نوشتن ) عجیب نیست که ما وقتی متون قدیم را میخوانیم از فهم ان عاجز هستیم, حتی متون قاجار و حتی قانون اساسی .
کلمه خاور میانه اشتباه هست، غرب آسیا درست است.
این که شما می گویید، بحث دیگری است. قائم مقام می خواهد در وضعی که کشور ضعیف است و کشورهای سلطه گر ایران را تجزیه می کنند، کاری کند که ایران در وضع قدرت خود بتواند حق خود را پس بگیرد
من كه نفهميدم بالاخره حرف حساب ايشون چيست ،انتقادش به چيه ، حرف هاي كلي ميزنه كه مفهوم مشخصي رو دنبال نميكنه.
سلام دوستان؛
دکتر طباطبایی در قسمتی میفرمایند که:
«موضوع یعنی پرداختن به عوارض وجودی یک عین در عالم خارج». خیلی ممنون میشوم اگه کسی این مفهوم را برای من روشن کند؛ چه از بعد منطق و چه از بعد فلسفه.
با مثال متوجه میشید:
مثلا یک بحران اجتماعی که باید توسط جامعه شناسان بررسی و راه برونرفت برای آن پیدا کنند.
عین : پدیده مبتذل اجتماعی
عوارض وجودی این عین: مشکلات برآمده حاصل از این پدیده که مشاهده پذیر هستن در جامعه.
عالم خارج: اجتماع
Bastam Tajik
سلام؛
در این مثال که فرمودین، «مشکلات برآمده» هم که عین است.
هر علم یک موضوع دارد. مثلا در ریاضیات موضوع علم حساب عدد است و در هندسه موضوع آن اندازه است. موضوع علم طب بدن است. در هر علم از عوارض آن موضوع بحث می شود مثلا در طب از انواع بیماریها و شناخت تغذیه و دارو برای درمان و... در علم حساب از اعداد صحیح و شکسته و.....
طباطبایی می گوید: دانشگاه باید یک نظام علمی داشته باشد و موضوع این نظام علمی در دانشگاه ایران باید ایران باشد. چنانکه در آلمان و....چنین بوده است.
سیاسی سیاسی سزاست م
فکر نکنم جلال مشکلی با دانشگاه داشته . شاید مشکلش ب بخشی از محصول دانشگاه بوده که کتاب غربزدگی را نوشته .
خدا در انحصار ما نیست، همانگونه که در انحصار خود پیامبر(ص) هم نبود...
تذکر دیگر دربارهی عبارت اولویت داشتن نسبت به اسلام است. این عبارت را باید اصلاح کرد، چرا که هیچ کس نسبت به دیگری به اسلام سزاوارتر نیست. اسلام دین خداست و خدا نیز «نه زاییده است و نه زاده شده. (اخلاص/۳)» و هیچ ارتباط ویژهای با هیچ انسانی در دنیا ندارد. آنچه دیروز گفتم و امروز نیز بر آن پا میفشارم، این است که هر چند اسلام قرآنی برداشتهای مختلف و مذاهب مختلف و اجتهادهای مختلفی را بر میتابد، وقتی هر تشکیلاتی این ایدئولوژی را فراروی خود قرار میدهد، بهویژه به شکلی محتاطانه، آنگونه که ما در پیش گرفتهایم، نیازمند قاطعیت و بستن راه بر هرگونه تشکیک و اجتهاد و آرای گوناگون است؛ به گونهای که تنها فرمانِ رهبرِ تشکیلات باید پذیرفته شود. ممکن است کسی بگوید: من میخواهم به فلان انسان یا فلان کتاب یا فلان تفکر یا فلان مکتب مراجعه کنم. دیروز گفتیم که اسلام برای همه است، خدا برای همه است، ولی اسلامی که در جنبش [امل] سرلوحه است، فقط و فقط اسلامی است که موسی صدر میفهمد. (تشویق حضار). نیاز به تشویق نیست. ممکن است کسی با این حرف موافق نباشد، ممکن است تنها یک یا دو یا پنج نفر با من باقی بمانند. فرقی نمیکند. مهم این است که این نگرانی را از ذهن خود بیرون کنیم. اگر ما ایدئولوژی اسلامی را در پیش گرفتیم، شاید فلان عالم چنین و چنان بگوید یا فلان کتاب چنان نوشته باشد. هر انسانی آزاد است که اسلام را هرگونه که میخواهد بفهمد. خدا که در انحصار ما نیست، همانگونه که در انحصار خود پیامبر(ص) هم نبود. ولی در فعالیت سازمانی باید اصول و فروع و خط مشی و جزئیات با دقت تعیین شود. در اینجا دستور رهبری است که باید اجرا شود و اگر ما میخواهیم کار تشکیلاتی بکنیم، باید به این روش عمل کنیم. برای من بسیار دشوار است به این زبان که در طول عمرم به آن خو نگرفتهام، سخن بگویم، ولی مصلحت تشکیلات آن را اقتضا میکند.
امام موسی صدر، موسوعه، چ۲، ج۱۲، ص۱۳۴
هنوز هم این تفاسیر میرزایی در قضاوت های ما دیده می شه. از روزنامه هامون که نگم براتون.
Politics is not a Science.
Neither Politics nor Sociology are Sciences. Simply because they are not based on Scientific Method. The same goes for Religion.
🍃🍃مکتب هم تَکوّن می یابد.
🔹دکتر مدرسی طباطبایی در کتاب«زمین در فقه اسلامی»از قول ابن قبه - که یکی از اعاظم علمای شیعه قم و خیلی هم محل اعتنا بود- نقل میکند که ابن قبه قائله به عصمت نبود ولی در عین حال مورد احترام دیگر علمای شیعه هم بود.می گوید:اینها در باب ائمه معتقد بودند که ائمه «علماءِ ابرار»اند یعنی دانشمندان پاکی هستند.و می گفتند که بیشتر از این اعتقاد نداریم.باز آقای مدرسی جای دیگر نقل میکند که میگفتند:ائمه،اتقیاءِ ابرارند؛آدم های خیلی با تقوایی اند و خیلی هم بَرَّاند یعنی پاک اند و نیکوکار.این تلقی بسیاری از شیعیان اولیه است اما الان واقعا اینگونه نیست- منظورم بعد از انقلاب نیست،یک وقت کسی فکر نکند من کاری به بعد از انقلاب دارم- لااقل چهارصد سال است که دیگر اینجوری نیست.چهارصد سال است که خیلی از اینها باب شده است.
🔹دکتر مدرسی راجع به علم غیب امام در کتاب«تکون یک مکتب»موارد فراوانی نقل میکند-همه هم بلا استثنا از منابع شیعی است و حتی یک منبع سنی ندارد- که علمای قدیم به علم غیب ائمه قائل نبودند و کسی را که علم غیب برای ائمه قائل بود لعن میکردند و می گفتند اینها غُلات شیعه اند که علم غیب برای ائمه قائل اند.اما الان به اینجا رسیده است که می بینیم.
🔹من نه می خواهم بگویم آن وقتش درست بوده و نه میخواهم بگویم الانش غلط است،اصلا کاری به این جهت ندارم.فقط میخواهم به یک چیز توجه بدهم.میخواهم به این نکته توجه بدهم که مکتب هم مثل جنین است؛یواش یواش شکل و ریخت و قیافه میگیرد.یعنی انسان یک قیافه را از دست میدهد تا یک قیافه جدیدی بگیرد.من واقعا گمانم بر این است که- بدون اینکه اصلا کاری به مسائل سیاسی داشته باشم- اگر ولایت فقیه تثبیت بشود آنوقت سیصدسال دیگر یکی از چیزهایی که شیعه قائل اند ولایت فقیه است؛یعنی این هم میشود جزو عقایدشان.شما تعجب نکنید!به خاطر اینکه «عصمت»هم همینجور درست شده است.«علم غیب امام»هم همینجور درست شده است.ولی الان دیگر تثبیت شده است و کاملا تثبیت تثبیت است.یعنی الان من به عنوان یک شیعه به علم غیب ائمه قائلم.
🔹من اصلا کاری به این ندارم که در مقام ثبوت،ائمه علم غیب دارند یا ندارند.من بحثم در مقام اثبات است.یعنی«اعتقاد» به علم غیب امام در طول تاریخ پدید آمده است.این را به این خاطر میگویم که یک وقت کسی فکر نکند من میگویم که این عقیده در مقام ثبوت،حق نیست.ببینید در ریاضیات«بزرگترین عدد اول وجود ندارد»یک حقیقت است.اما این حقیقت،دویست سال پیش کشف شد.بنابراین کشف شدن این حقیقت در دویست سال پیش منافات ندارد با حقیقت داشتنتش،حقیقتی است ولی این حقیقت را فِرما دویست سال پیش فهمید.معنای این سخن این است که این حقیقت،حقیقتی بود که قبل از زمان فرما-ریاضی دان معروف-شناخته شده نبود.
🔹ممکن است امامان واقعا-صادقانه عرض میکنم-علم غیب داشته باشند ولی میخواهم بگویم این حقیقتی نبود که شیعه از روز اول به آن وقوف داشته باشد.حقیقتی بود که بعد از سه قرن معلوم شد.به تعبیر دیگر اینکه یک حقیقتی در طول تاریخ کشف بشود منافات با حقیقت داشتن آن ندارد.ولی این معنا را میرساند که در طول تاریخ،خیلی ها بوده اند که از این حقیقت،غافل بوده اند.اما با اینکه غافل بوده اند هم جزو شیعه به حساب می آمدند و هم جزو مسلمانان.
🍎مصطفی ملکیان،روش تحقیق در فلسفه،صفحات 19 و 20 با تلخیص
دکتر حسن انصاری با دقت در اسناد تاریخی فهم نظریه علمای ابرار را نقد کرده است. یعنی نظر آقای مدرسی کدیور و. را و نه نظر پیشینیان را. پیشنهاد می کنم که به دقت بررسی فرمایید
در باره تعبیر "مکتب"، دکتر فردید بکاربردن لفظ مکتب را به جای مذهب ، غلط می دانست و این صرفا ایرادلغوی نیست. بحث مهمی است که مجال طرح آن اینجا نیست. البته مذهب صرفا معنای دینی ندارد و مثلا مذهب مارکس داریم و.....
خاک تو سر دانشگاهی که از تو استفاده کنه برا همین خیلی از دانشجوهامون پخمن
حیف که رفتی . یادت زنده است
شما رشته اصلیتون حقوق هست نه سیاست حرفهاتون یک طرفه بعد حرفهای دیگران برای شما ارزشی نداره به قول خودتون
پایتخت آلمان به فارسی ... برلن ... خوانده میشود ، نه برلین جناب .