ماجرای مرثیه دختر کرده: واقعه ی این مرثیه به دوران سلطنت رضا شاه پهلوی (۱۳۲۰-۱۳۰۴ شمسی) برمیگردد. یکی از اقدامات رضا خان در آن دوران، مقابله با زندگی کوچ نشینی و عشایری و اسکان اجباری عشایر بود چرا که رضا خان زندگی عشایری را مانع پیشرفت ایران مدرن میدانست و به همین دلیل نیروهای نظامی (قزاق) بطور وحشیانه ای با عشایر برخورد می کردند و چادر های آنان را آتش می زدند و اموال آنان را غارت می کردند تا عشایر به زور و اجبار یکجانشین شوند. در همین دوران خانواده ای ۳ نفره به نام های دلاور (پدر خانواده)، پریشان (همسر دلاور) و مرجان (دختر دلاور) از عشایر کرمانج خراسان در نزدیکی قوچان زندگی میکردند. زمانی که نیرو های رضاخان به جهت مقابله با عشایر به این منطقه می آیند، در آنجا درگیری هایی را ایجاد کرده و به همسر دلاور (پریشان) هتک حرمت می کنند. پریشان از شدت غصه و وضعیت روحی و روانی وخیمی که بدلیل این حادثه ناگوار داشت، خودکشی می کند. دلاور و مرجان نیز برای حفظ جان خود با اسب «قره یال» به کوه های منطقه چناران فرار می کنند و مدتی را در آنجا می گذرانند. چند روز قبل از سال نو، دلاور برای خرید لباس برای مرجان به همراه او به چناران می رود و از آنجایی که تحت تعقیب بودند، مخبر ها به سربازان اطلاع می دهند که این عشایر در چناران دیده شدند و آنها را تعقیب می کنند. دلاور برای دخترش مرجان لباس قرمز رنگی را خریداری می کند تا در جشن سال نو آن را بر تن کند. وقتی به محل اختفای خود بر می گردند ناگهان سرباز ها به آنان حمله می کنند و مرجان علی رغم همه تلاش ها و مقاومتی که انجام می دهد، بدست نیروهای قزاق کشته می شود و این اتفاق در کنار تنور نانوایی خانه «کلب علی» در شب سال نو رخ می دهد. دلاور از این حادثه جان سالم بدر می برد اما از شدت غم و غصه ای که برایش رخ داده شروع به مرثیه سرایی سوزناکی برای دخترش می کند که به مرثیه «دختر کرده» معروف شده است.
ماجرای مرثیه دختر کرده: واقعه ی این مرثیه به دوران سلطنت رضا شاه پهلوی (۱۳۲۰-۱۳۰۴ شمسی) برمیگردد. یکی از اقدامات رضا خان در آن دوران مقابله با زندگی کوچ نشینی و عشایری و اسکان اجباری عشایر بود چرا که رضا خان زندگی عشایری را مانع پیشرفت ایران مدرن میدانست و به همین دلیل نیروهای نظامی (قزاق) بطور وحشیانه ای با عشایر برخورد می کردند و چادر های آنان را آتش می زدند و اموال آنان را غارت می کردند تا عشایر به زور و اجبار یکجانشین شوند. در همین دوران خانواده ای ۳ نفره به نام های دلاور (پدر خانواده)، پریشان (همسر دلاور) و مرجان (دختر دلاور) از عشایر کرمانج خراسان در نزدیکی قوچان زندگی میکردند. زمانی که نیرو های رضاخان به جهت مقابله با عشایر به این منطقه می آیند، در آنجا درگیری هایی را ایجاد کرده و به همسر دلاور (پریشان) هتک حرمت می کنند. پریشان از شدت غصه و وضعیت روحی و روانی وخیمی که بدلیل این حادثه ناگوار داشت، خودکشی می کند. دلاور و مرجان نیز برای حفظ جان خود با اسب «قره یال» به کوه های منطقه چناران فرار می کنند و مدتی را در آنجا می گذرانند. چند روز قبل از سال نو، دلاور برای خرید لباس برای مرجان به همراه او به چناران می رود و از آنجایی که تحت تعقیب بودند، مخبر ها به سربازان اطلاع می دهند که این عشایر در چناران دیده شدند و آنها را تعقیب می کنند. دلاور برای دخترش مرجان لباس قرمز رنگی را خریداری می کند تا در جشن سال نو آن را بر تن کند. وقتی به محل اختفای خود بر می گردند ناگهان سرباز ها به آنان حمله می کنند و مرجان علی رغم همه تلاش ها و مقاومتی که انجام می دهد، بدست نیروهای قزاق کشته می شود و این اتفاق در کنار تنور نانوایی خانه «کلب علی» در شب سال نو رخ می دهد. دلاور از این حادثه جان سالم بدر می برد اما از شدت غم و غصه ای که برایش رخ داده شروع به مرثیه سرایی سوزناکی برای دخترش می کند که به مرثیه «دختر کرده» معروف شده است.
ماجرای مرثیه دختر کرده: واقعه ی این مرثیه به دوران سلطنت رضا شاه پهلوی (۱۳۲۰-۱۳۰۴ شمسی) برمیگردد. یکی از اقدامات رضا خان در آن دوران مقابله با زندگی کوچ نشینی و عشایری و اسکان اجباری عشایر بود چرا که رضا خان زندگی عشایری را مانع پیشرفت ایران مدرن میدانست و به همین دلیل نیروهای نظامی (قزاق) بطور وحشیانه ای با عشایر برخورد می کردند و چادر های آنان را آتش می زدند و اموال آنان را غارت می کردند تا عشایر به زور و اجبار یکجانشین شوند. در همین دوران خانواده ای ۳ نفره به نام های دلاور (پدر خانواده)، پریشان (همسر دلاور) و مرجان (دختر دلاور) از عشایر کرمانج خراسان در نزدیکی قوچان زندگی میکردند. زمانی که نیرو های رضاخان به جهت مقابله با عشایر به این منطقه می آیند، در آنجا درگیری هایی را ایجاد کرده و به همسر دلاور (پریشان) هتک حرمت می کنند. پریشان از شدت غصه و وضعیت روحی و روانی وخیمی که بدلیل این حادثه ناگوار داشت، خودکشی می کند. دلاور و مرجان نیز برای حفظ جان خود با اسب «قره یال» به کوه های منطقه چناران فرار می کنند و مدتی را در آنجا می گذرانند. چند روز قبل از سال نو، دلاور برای خرید لباس برای مرجان به همراه او به چناران می رود و از آنجایی که تحت تعقیب بودند، مخبر ها به سربازان اطلاع می دهند که این عشایر در چناران دیده شدند و آنها را تعقیب می کنند. دلاور برای دخترش مرجان لباس قرمز رنگی را خریداری می کند تا در جشن سال نو آن را بر تن کند. وقتی به محل اختفای خود بر می گردند ناگهان سرباز ها به آنان حمله می کنند و مرجان علی رغم همه تلاش ها و مقاومتی که انجام می دهد، بدست نیروهای قزاق کشته می شود و این اتفاق در کنار تنور نانوایی خانه «کلب علی» در شب سال نو رخ می دهد. دلاور از این حادثه جان سالم بدر می برد اما از شدت غم و غصه ای که برایش رخ داده شروع به مرثیه سرایی سوزناکی برای دخترش می کند که به مرثیه «دختر کرده» معروف شده است.
ماجرای مرثیه دختر کرده:
واقعه ی این مرثیه به دوران سلطنت رضا شاه پهلوی (۱۳۲۰-۱۳۰۴ شمسی) برمیگردد.
یکی از اقدامات رضا خان در آن دوران، مقابله با زندگی کوچ نشینی و عشایری و اسکان اجباری عشایر بود چرا که رضا خان زندگی عشایری را مانع پیشرفت ایران مدرن میدانست و به همین دلیل نیروهای نظامی (قزاق) بطور وحشیانه ای با عشایر برخورد می کردند و چادر های آنان را آتش می زدند و اموال آنان را غارت می کردند تا عشایر به زور و اجبار یکجانشین شوند.
در همین دوران خانواده ای ۳ نفره به نام های دلاور (پدر خانواده)، پریشان (همسر دلاور) و مرجان (دختر دلاور) از عشایر کرمانج خراسان در نزدیکی قوچان زندگی میکردند.
زمانی که نیرو های رضاخان به جهت مقابله با عشایر به این منطقه می آیند، در آنجا درگیری هایی را ایجاد کرده و به همسر دلاور (پریشان) هتک حرمت می کنند. پریشان از شدت غصه و وضعیت روحی و روانی وخیمی که بدلیل این حادثه ناگوار داشت، خودکشی می کند. دلاور و مرجان نیز برای حفظ جان خود با اسب «قره یال» به کوه های منطقه چناران فرار می کنند و مدتی را در آنجا می گذرانند.
چند روز قبل از سال نو، دلاور برای خرید لباس برای مرجان به همراه او به چناران می رود و از آنجایی که تحت تعقیب بودند، مخبر ها به سربازان اطلاع می دهند که این عشایر در چناران دیده شدند و آنها را تعقیب می کنند. دلاور برای دخترش مرجان لباس قرمز رنگی را خریداری می کند تا در جشن سال نو آن را بر تن کند. وقتی به محل اختفای خود بر می گردند ناگهان سرباز ها به آنان حمله می کنند و مرجان علی رغم همه تلاش ها و مقاومتی که انجام می دهد، بدست نیروهای قزاق کشته می شود و این اتفاق در کنار تنور نانوایی خانه «کلب علی» در شب سال نو رخ می دهد.
دلاور از این حادثه جان سالم بدر می برد اما از شدت غم و غصه ای که برایش رخ داده شروع به مرثیه سرایی سوزناکی برای دخترش می کند که به مرثیه «دختر کرده» معروف شده است.
🖤
بنازم به صدایت و نازت
خدابت بیامرزد کاش داستانش میدونستم
ماجرای مرثیه دختر کرده:
واقعه ی این مرثیه به دوران سلطنت رضا شاه پهلوی (۱۳۲۰-۱۳۰۴ شمسی) برمیگردد.
یکی از اقدامات رضا خان در آن دوران مقابله با زندگی کوچ نشینی و عشایری و اسکان اجباری عشایر بود چرا که رضا خان زندگی عشایری را مانع پیشرفت ایران مدرن میدانست و به همین دلیل نیروهای نظامی (قزاق) بطور وحشیانه ای با عشایر برخورد می کردند و چادر های آنان را آتش می زدند و اموال آنان را غارت می کردند تا عشایر به زور و اجبار یکجانشین شوند.
در همین دوران خانواده ای ۳ نفره به نام های دلاور (پدر خانواده)، پریشان (همسر دلاور) و مرجان (دختر دلاور) از عشایر کرمانج خراسان در نزدیکی قوچان زندگی میکردند.
زمانی که نیرو های رضاخان به جهت مقابله با عشایر به این منطقه می آیند، در آنجا درگیری هایی را ایجاد کرده و به همسر دلاور (پریشان) هتک حرمت می کنند. پریشان از شدت غصه و وضعیت روحی و روانی وخیمی که بدلیل این حادثه ناگوار داشت، خودکشی می کند. دلاور و مرجان نیز برای حفظ جان خود با اسب «قره یال» به کوه های منطقه چناران فرار می کنند و مدتی را در آنجا می گذرانند.
چند روز قبل از سال نو، دلاور برای خرید لباس برای مرجان به همراه او به چناران می رود و از آنجایی که تحت تعقیب بودند، مخبر ها به سربازان اطلاع می دهند که این عشایر در چناران دیده شدند و آنها را تعقیب می کنند. دلاور برای دخترش مرجان لباس قرمز رنگی را خریداری می کند تا در جشن سال نو آن را بر تن کند. وقتی به محل اختفای خود بر می گردند ناگهان سرباز ها به آنان حمله می کنند و مرجان علی رغم همه تلاش ها و مقاومتی که انجام می دهد، بدست نیروهای قزاق کشته می شود و این اتفاق در کنار تنور نانوایی خانه «کلب علی» در شب سال نو رخ می دهد.
دلاور از این حادثه جان سالم بدر می برد اما از شدت غم و غصه ای که برایش رخ داده شروع به مرثیه سرایی سوزناکی برای دخترش می کند که به مرثیه «دختر کرده» معروف شده است.
اگر اطلاعی از روایت دختر کُرده رو دارید ممنون میشم با من به اشتراک بزارید
سرچ کن دختر کُرده با صدای مرتضی گودرزی اولش مجری توضیح میده.
ماجرای مرثیه دختر کرده:
واقعه ی این مرثیه به دوران سلطنت رضا شاه پهلوی (۱۳۲۰-۱۳۰۴ شمسی) برمیگردد.
یکی از اقدامات رضا خان در آن دوران مقابله با زندگی کوچ نشینی و عشایری و اسکان اجباری عشایر بود چرا که رضا خان زندگی عشایری را مانع پیشرفت ایران مدرن میدانست و به همین دلیل نیروهای نظامی (قزاق) بطور وحشیانه ای با عشایر برخورد می کردند و چادر های آنان را آتش می زدند و اموال آنان را غارت می کردند تا عشایر به زور و اجبار یکجانشین شوند.
در همین دوران خانواده ای ۳ نفره به نام های دلاور (پدر خانواده)، پریشان (همسر دلاور) و مرجان (دختر دلاور) از عشایر کرمانج خراسان در نزدیکی قوچان زندگی میکردند.
زمانی که نیرو های رضاخان به جهت مقابله با عشایر به این منطقه می آیند، در آنجا درگیری هایی را ایجاد کرده و به همسر دلاور (پریشان) هتک حرمت می کنند. پریشان از شدت غصه و وضعیت روحی و روانی وخیمی که بدلیل این حادثه ناگوار داشت، خودکشی می کند. دلاور و مرجان نیز برای حفظ جان خود با اسب «قره یال» به کوه های منطقه چناران فرار می کنند و مدتی را در آنجا می گذرانند.
چند روز قبل از سال نو، دلاور برای خرید لباس برای مرجان به همراه او به چناران می رود و از آنجایی که تحت تعقیب بودند، مخبر ها به سربازان اطلاع می دهند که این عشایر در چناران دیده شدند و آنها را تعقیب می کنند. دلاور برای دخترش مرجان لباس قرمز رنگی را خریداری می کند تا در جشن سال نو آن را بر تن کند. وقتی به محل اختفای خود بر می گردند ناگهان سرباز ها به آنان حمله می کنند و مرجان علی رغم همه تلاش ها و مقاومتی که انجام می دهد، بدست نیروهای قزاق کشته می شود و این اتفاق در کنار تنور نانوایی خانه «کلب علی» در شب سال نو رخ می دهد.
دلاور از این حادثه جان سالم بدر می برد اما از شدت غم و غصه ای که برایش رخ داده شروع به مرثیه سرایی سوزناکی برای دخترش می کند که به مرثیه «دختر کرده» معروف شده است.