آموزش مدیتیشن 6 - علم مدیتیشن - چرایی دین و فلسفه Amozesh Meditation 6 (Osho)
Вставка
- Опубліковано 7 вер 2024
- مدتها پیش، یک دانشمند کنفوسیوسی برجسته زندگی میکرد، مردی محترم که نزدیک به هشتاد سال داشت و در علم و درایت خود نظیری نداشت.
روزی شایعهای به گوش رسید که در دوردستها تعلیمی جدید پیدا شده است که از دانش او عمیقتر است. این موضوع برای آن مرد محترم غیرقابل قبول بود و تصمیم گرفت که به نحوی آن را اصلاح کند.
با وجود سن بالایش، او سفر طولانی را آغاز کرد. پس از ماهها سختی در راه، بالاخره به مقصد رسید، خود را معرفی کرد و هدف از بازدیدش را بیان کرد. میزبان او، استاد یک مکتب جدید ذن، فقط این جمله را نقل کرد: «از بدیها دوری کن، تا جایی که میتوانی نیکی کن - این تعالیم بودا است.»
وقتی این را شنید، دانشمند کنفوسیوسی فریاد زد: «من از خطرات و مخاطرات این سفر طولانی علیرغم سن پیشرفتهام گذشتهام. و حالا شما اینجا به من یک جمله را میگویید که هر کودک سهسالهای آن را از بر است! آیا با من شوخی میکنید؟»
اما استاد ذن پاسخ داد: «من با شما شوخی نمیکنم، جناب. لطفاً در نظر داشته باشید که درست است که هر کودک سهساله این جمله را میداند، اما حتی مردی هشتاد ساله نمیتواند بر اساس آن زندگی کند
...
----
#Motivation
#Minaliza Meditation
#Inspiration
#Benediction
#Mina Alizadeh
عشق ما بر ما
مینا تو معجزه ای مرسی❤
عالی بود تشکر
سپاس فراوان....بانوی خردمند🎉🎉🎉❤❤❤
درود به شما عزیزم واقعا درست جواب تمام سوالهای من در تمام عمر بود که من دراین آموزشها گرفتم ممنونم امیدوارم روزی شما را ملاقات کنم وزحمات شما را جبران کنم
واقعا فوق العاده بود ❤
❤❤❤thanks 👏👏👏perfect🙏🙏🙏🙏
سپاسگزارم❤
🌿💚🌿
Sedae shoma va mohtava haton vaqean awli hast, azaton sepas gozarm bi nahayat🤍🙏🏻
بسیار عالی درود برشما ،من زیاد تحصیل نکردم و تحصیلات من متوسطه دبیرستان هست اما وقتی هیجده ساله بودم ناگهان سوالاتی در ذهن من به وجود اومد که من کی هستم از کجا اومدم اصلا برای چی من به این دنیا اومدم و کم کم به اعتقاداتم شک کردم و سعی کردم کم کم مطالعه کنم البته قبل از هیجده سالگی هم آدم مذهبی بودم و قرآن رو هم مطالعه میکردم و معنی اونو میخوندم و سوالاتی در ذهنم میومد و وقتی از مادرم میپرسیدم مادرم هم چون سواد آنچنانی نداشت نمیتونست جواب درستی بهم بده اما یبار که هیچوقت یادم نمیره در یک آیه نوشته بود که ریختن خون غیر مسلمانان حلال است و یادم نمیاد دقیقا کدوم ایه بود و زمانیکه من اینو از مادرم پرسیدم مادرم به من گفت این برای زمانهای گذشته هست و الان نباید اینکارو کنی و من گفتم اما اینو قرآن میگه و بازم مادرم گفت درسته اما این برای زمان پیامبر اسلام بوده و این موضوع گذشت تا من به سن بیستو چهارسالگی رسیدم و همچنان این سوالات در ذهن من بود تا اینکه بطور جدی پیگیر شدم و راجب اسلام که دین من بود مطالعه و تحقیق کردم و به حقیقتهایی از اسلام رسیدم که وقتی به خودم به عنوان یک انسان نگاه کردم دیدم نمیتونم یک مسلمان باشم چون یک مسلمانان باید دست به جنایت و تجاوز و غارت اموال دیگران بزند تا به بهشت برود و هزاران مطلب دیگر و خوشبختانه پانزده سال هست که از شر خرافات و اراجیف دین نجات پیدا کردم و بسیار احساس خوب و آرامش دارم به امید رهایی تمام انسانها از شر دین مخصوصا دین کثیف و تروریست پرور اسلام