اشعار تکان دهنده خیام نیشابوری...
Вставка
- Опубліковано 1 кві 2024
- با سلام خدمت تمام پارسی زبانان شریف سراسر دنیا،در این کانال سعی بر ارائه جرعه شرابی از ادبیات و شعر برای شما عزیزان میشود و اینبار افتخار این رو داشتیم که به شوق شما عزیزان سری بزنیم به رباعیات خیام نیشابوری و ویدیویی کوتاه از اشعار این شاعر بزرگ ایرانی برای شما بسازیم،خیام شاعر نبود خیام ریاضی دان نبود،خیام منجم و ستاره شناس نبود،خیام حکیم بود و تمام حکمت بود،باید اعتراف کنم برای شخص من هیچ کلامی به اندازه خیام جان نشین و روح افزا نیست البته که در جایگاهی نیستم که بخوام قیاسی بین اسطوره های عرفان و حکمت داشته باشم،اما اگر و فقط اگر روزی بگویند تنها یک کتاب باید مطالعه کنی و داشته باشی ،بدون شک رباعیات خیام رو انتخاب میکنم
ارادتمند شما
سید علیرضا ناظم
__________________________
@seyedalirezanazem
♥️💜
@seyedalirezanazem
___________________________
#دکلمه #ادبیات #کتاب_صوتی #شعر #سخنان_بزرگان #سفر #کتاب #عشق #ازدواج #خیام
محبوب‌ترین شاعر من ❤
💓💓🎉👌
❤❤❤❤
به که چه شعر زیبایی
درود بر شما
درود بر شما!خیلی از دوستانی که بنده آشنایی دارم،از وقتی متوجه شدند لقب سید چگونه به بعضی از ایرانیان داده شده! سعی بر کنار گذاشتن این لقب از خود کردند!
اعجوبه 😑
❤❤❤❤❤❤تشکور عالی
درود بر شما
با افتخار حمایت شدید…!✌️
درود بر شما
دی کوزه گری بدیدم اندربازار / بر پاره گلی لگد همی زد بسیار / وان گل به زبان حال با او می گفت / من همچون تو بوده ام مرا نیکو دار
درود
برخیز و مخور غم این جهان گذران / بنشین و دمی به شادمانی گذران / در طبع جهان اگر وفایی بودی / نوبت به تو خود نیامدی از دیگران
درود بر شما
البته متن دست نخورده رباعیات حضرت خیام در دسترس نیست و دوتا تصیح داره که بنشین رایجتره،متشکر از دقت شما
ای کوزه چو من عاشق زاری بودست
در بند خم زلف نگاری بودست
این دست که بر گردن او میبینی
دستیست که بر گردن یاری بودست
شعری به این سادگی در رد خدا در کل هست پیدا نمیکنی.
@@user-zo1jj1oz9w احسنت
@@user-zo1jj1oz9w این کوزه چو من عاشق زاری بوده است / در بند سر زلف نگاری بوده است / این دسته که بر گردن او می بینی / دستی ست که بر گردن یاری بوده است
نمیدونم این شاعران بزرگ ، مرگ و دیدار با روح یادشان هست؟ آخه اشعارشون جوریه که دنیا را همه نکوهش میکنند در حالی که از همین دنیا به اوج هشیاری و بیداری رسیده اند... بعید میدانم همه حالات و افعال و اشکال زندگی را تجربه کرده باشند ... عشق خود میداند آیین بزرگ کردن را و گمانم همه شون از طریقت عشق به اوج خرد رسیده اند ... گرچه نمیتوان اشعار را نماینده خود واقعی و ذات آنها دانست... به هر حال از کوزه همان تراود که در اوست...
چون امدن می بمن نبود روز نخست / وین رفتن بی مراد عزمیست درست / برخیز ومی ان ببند ای ساقی چیست / که اندوه جهان به می فرو خواهم شست
بسیار لذت بردیم