اسدالله ملک نوازنده چیره دست ویولن که پنجه های شیرین و آرشه های سحرانگیز او شهرت جهانی دارد خالق قطعه ای بسیار زیبا و غم آلود و عاشقانه به نام گریه لیلی است که تاکنون کسی جز خود او نتوانسته آن را به همین زیبایی و دل انگیزی که هست بنوازد. پیدایش این آهنگ زیبا و عاشقانه ماجرایی جالب و غم انگیز دارد که آن را برخی از شاگردان ایشان چنین نقل کرده اند :👇 استاد اسدالله ملک هنوز بسیار جوان بود و بسیار هنرمند و با احساس، ویولن بسیار زیبایی می نواخت و هر روز ساعات زیادی را در اتاق خود و در تنهایی خویش به تمرین می پرداخت. در همسایگی آنها، روبروی اتاق او اتاقی بود که پنجره اش مقابل پنجره ی اتاق او باز میشد و در آن دختری زندگی می کرد که بیشتر اوقات را در کنار پنجره به سر می برد و با صدای ساز اسدالله جوان آشنا بود. پنجره را باز می کرد و به صدای ساز این هنرمند که بسیار عاشقانه می نواخت گوش می داد و گاهی که اسدالله نمی نواخت از او می خواست که برایش بنوازد. و هنگامی که اسدالله می نواخت او گریه می کرد و گاهی با اشاره و رفتارها و ظرایف خاص دخترانه خود برای او پیامهایی عاشقانه می فرستاد و به او اظهار علاقه و دلدادگی می کرد و به او می فهماند که صدای سازش باعث آرامش و تسکینش می باشد. اسدالله جوان و هنرمند نیز همواره با نغمه های زیبای ویولن خود که برخاسته از پنجه های هنرمند و آرشه ی سحر آمیزش بود به او لذت و آرامش هدیه می کرد. مدتها به این صورت گذشت. روزی دختر پس از شنیدن ساز او و گریه ی بسیار به او می گوید که بیماری سختی دارد و در وضع روحی و جسمی مطلوبی نیست و بعد از آن برای مدتی پنجره اتاقش بسته می شود و همین امر موجب دلتنگی زیاد و نگرانی هنرمند جوان که علاقه ی زیادی به او داشت و به دیدنش عادت کرده بود می گردد. ناگهان یک روز متوجه می شود که در خانه ی همسایه ی روبرو سر و صدا و شلوغی زیادی برپاست. زمانی که علت را می پرسد به او می گویند : در این خانه دختری که به بیماری سختی دچار بوده از دنیا رفته است. و بعد خبردار می شود که لیلی همان دختر زیبایی که هر روز از پنجره ی اتاقش با او نجوا می کرد، برایش پیامهای عشق و دلدادگی می فرستاد و با صدای ساز او به شدت گریه می کرد، سالها از هر دو پا فلج بوده و همیشه روی تختی کنار آن پنجره استراحت می کرده است. اسدالله ملک قطعه ی زیبا و غم انگیز گریه لیلی را به یاد او می سازد.
واقعا عالی ،اولش برام غیر ممکنه ولی بارها و بارها میبینم و میتونم انجام بدم،😊
عالیه...موفق باشید😊🌹
ممنون
بسیار عالی تشکر❤❤❤
🙏🌹🌹
تشکر فراوان از زحماتتون 🙏🏻🙏🏻🙏🏻😍😍
خواهش میکنم🌹😊
چه داستان جالبی داشت ...
خیلی👍
درود بر شما❤❤❤❤❤
درود🌹🙏
خیلی عالی بود.ممنون از لطف شما
ممنونم🌹
احسنت احسنت فرشیدخان
متشکرم🌹🌹
زیبا بود 👌👍👏🌹🌹🌹
ممنونم🌹
بسیار زیبا و دلنشین❤
مرسی🌹
عالی و دلنشین متشکرم❤
🙏🌹🌹
خیلی عالی. ممنون
🙏🌹🌹
عالی
ممنون🌹🌹
خیلی عالی تدریس میکنین لذت میبرم ممنون از شما با انرژی زیاد پاینده باشید❤
ممنونم. سلامت باشید🌹
بسیار جالب بود
🙏🌹🌹
ممنون.❤
🙏🌹
عالی بود
سپاس
چقدر جالب بود مرسی
ممنون🌹
🎉🎉🎉
🌹🌹
چه داستان جالبی بودبیچاره داماد😢❤❤
بله🤦♂️😥
❤❤❤
🌹🌹
😍😍😍👏👏👏👏👏
🌹🌹
Parfait 👏
Merci🌹
زنده باشین ❤
ممنونم🌹
بسیار زیبا بود استاد 👌👏🙏🏻
میشه لطفا این مدل پیشرفته ای که میزنین با ریز و تزیینات رو اموزش بدین ؟
حتما در ادامه👍
@@farshidsohrab مرسی استاد 🙏🏻😊
سلام استاد خسته نباشید بعد از اتمام این کتاب ردیف دوره ابتدایی استاد پایور رو شروع میکنید؟
درود بر شما. احتمالا بله😊
درود استاد خسته نباشی وقت بخیر
استاد من هرکاری میکنم شمارش یادنمیگیرم 😢چکارکنم یه راه حل یادمون بده ممنون ازآموزشهای بسیارعالیتون ❤
قطعا هر کاری نکردید...از درس های ساده شروع کنید و بلند و سختگیرانه بشمارید👍
سلام استاد خسته نباشید آیا برای مضراب زنی موقع ریز زدن ساعد هم بالا پایین میشه یا نه ؟
همیشه حرکت مضراب به کمک چرخش ساعد هست...
@@farshidsohrab سپاس
اسدالله ملک نوازنده چیره دست ویولن که پنجه های شیرین و آرشه های سحرانگیز او شهرت جهانی دارد خالق قطعه ای بسیار زیبا و غم آلود و عاشقانه به نام گریه لیلی است که تاکنون کسی جز خود او نتوانسته آن را به همین زیبایی و دل انگیزی که هست بنوازد.
پیدایش این آهنگ زیبا و عاشقانه ماجرایی جالب و غم انگیز دارد که آن را برخی از شاگردان ایشان چنین نقل کرده اند :👇
استاد اسدالله ملک هنوز بسیار جوان بود و بسیار هنرمند و با احساس، ویولن بسیار زیبایی می نواخت و هر روز ساعات زیادی را در اتاق خود و در تنهایی خویش به تمرین می پرداخت. در همسایگی آنها، روبروی اتاق او اتاقی بود که پنجره اش مقابل پنجره ی اتاق او باز میشد و در آن دختری زندگی می کرد که بیشتر اوقات را در کنار پنجره به سر می برد و با صدای ساز اسدالله جوان آشنا بود. پنجره را باز می کرد و به صدای ساز این هنرمند که بسیار عاشقانه می نواخت گوش می داد و گاهی که اسدالله نمی نواخت از او می خواست که برایش بنوازد. و هنگامی که اسدالله می نواخت او گریه می کرد و گاهی با اشاره و رفتارها و ظرایف خاص دخترانه خود برای او پیامهایی عاشقانه می فرستاد و به او اظهار علاقه و دلدادگی می کرد و به او می فهماند که صدای سازش باعث آرامش و تسکینش می باشد. اسدالله جوان و هنرمند نیز همواره با نغمه های زیبای ویولن خود که برخاسته از پنجه های هنرمند و آرشه ی سحر آمیزش بود به او لذت و آرامش هدیه می کرد. مدتها به این صورت گذشت. روزی دختر پس از شنیدن ساز او و گریه ی بسیار به او می گوید که بیماری سختی دارد و در وضع روحی و جسمی مطلوبی نیست و بعد از آن برای مدتی پنجره اتاقش بسته می شود و همین امر موجب دلتنگی زیاد و نگرانی هنرمند جوان که علاقه ی زیادی به او داشت و به دیدنش عادت کرده بود می گردد. ناگهان یک روز متوجه می شود که در خانه ی همسایه ی روبرو سر و صدا و شلوغی زیادی برپاست. زمانی که علت را می پرسد به او می گویند : در این خانه دختری که به بیماری سختی دچار بوده از دنیا رفته است. و بعد خبردار می شود که لیلی همان دختر زیبایی که هر روز از پنجره ی اتاقش با او نجوا می کرد، برایش پیامهای عشق و دلدادگی می فرستاد و با صدای ساز او به شدت گریه می کرد، سالها از هر دو پا فلج بوده و همیشه روی تختی کنار آن پنجره استراحت می کرده است.
اسدالله ملک قطعه ی زیبا و غم انگیز گریه لیلی را به یاد او می سازد.
👍👍