داستان واقعی: چهلم شوهرم...

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 17 лис 2024

КОМЕНТАРІ • 68

  • @Hfffffhjgzzcvvxx
    @Hfffffhjgzzcvvxx 4 місяці тому +7

    چطور شوهرت آمد تو خوابت بهت گفت برای من عذاداری نکن ولی نگفت به دوستام نده 😂

  • @MobilePaytakht-s6n
    @MobilePaytakht-s6n 3 місяці тому

    درود بر شما عالی بود

  • @MobilePaytakht-s6n
    @MobilePaytakht-s6n 3 місяці тому

    بسیارمتشکرم ازراوی گری حضرت عالیه

  • @MahmodAbdangchi
    @MahmodAbdangchi 2 місяці тому

    عالی بود حیف مارفیق شوهرش نبودیم

  • @MobilePaytakht-s6n
    @MobilePaytakht-s6n 3 місяці тому

    داستان خوبی بود راوی گر خوب راوی گری میکند آفرین برشما

  • @azaryasini2198
    @azaryasini2198 3 місяці тому +1

    داستان بسیار شنیدنی بود و من بیشتر از داستان از صدا و لحن گوینده که گرم و خوش صحبت بود از این داستان لذت بردم، این اولین داستانی هست که براش نظر میفرستم

  • @FARAMARZP-j8y
    @FARAMARZP-j8y 4 місяці тому +3

    بعد از فوت شوهرت ب کسی نه نگفتی

  • @صادقخلبلنی
    @صادقخلبلنی 2 місяці тому

    منو یاد رفت بیمعرقت منم دوست فرهان خدابیامرز بودم

  • @razeihdabaghi2830
    @razeihdabaghi2830 3 місяці тому

    مرسی واقعا دیگ کسی تو شهرشون نمونده بود ک باهاش باشه

  • @tabrizuser
    @tabrizuser 4 місяці тому +1

    شكر خدا ازدواج كردي

  • @gshjxjdkklll1968
    @gshjxjdkklll1968 3 місяці тому +1

    درود به شرفت خانم چرا از حقت بگذری

  • @nasrinkhodaei9093
    @nasrinkhodaei9093 3 місяці тому

    کاش منم مثل این خانم بود و اینقدر بی احساس نبودم😢

  • @AyoubSobhani-o7o
    @AyoubSobhani-o7o 2 місяці тому

    ‏‪45:45‬‏

  • @MHosh-g6d
    @MHosh-g6d 3 місяці тому +1

    منم برات داغونم خیلی قشنگ کنم که کیف کنی ارضات میکنم سیر میشی❤❤

  • @amirmortezakhoshlafz7737
    @amirmortezakhoshlafz7737 4 місяці тому

    فقط بیچاره برادراش ناکام موندن، که اگه میدونستن خودشون اول دست به کار میشدن ... 😂😂

  • @SoosanRahat
    @SoosanRahat Місяць тому

    والا کار میخاستی چکار؟؟
    بهترین کار و درامد داشتی😂😂😂

  • @MHosh-g6d
    @MHosh-g6d 3 місяці тому

    سلام عزیزم عشقم عمرم نفسم قربونت بشم دوست دارم کاش همسایه من بودی❤❤

  • @ApsdApss
    @ApsdApss 4 місяці тому

    خدا رو شکر به یکی قانع کننده شد

  • @صمدایمانی-ت5ه
    @صمدایمانی-ت5ه 3 місяці тому

    درود خانم خداکنه خانمهای شوهردار به داستان شما گوش کنن و قدر مرداشونو با چیزشونو بدونن ببینید اين خانم چه عذابی در نبود شوهرش می‌کشه 😂
    شکر نعمت نعمتت افزون کند
    کفر نعمت از کفت بیرون کند

  • @leylamovahedi3787
    @leylamovahedi3787 3 місяці тому

    خدا بده شانس

  • @شاهروخحسنپور-ز2ج
    @شاهروخحسنپور-ز2ج 3 місяці тому

    ماشالا اون چی بودکه به همه دادی

  • @paria538
    @paria538 2 місяці тому

    فقط وقتی میگفت فرهان خدابیامرز😂
    بابا قصه شم تو مغز نمیگنجه

  • @karimmansouri8904
    @karimmansouri8904 3 місяці тому

    داستان قابل قبولیه و پشیمون از وقت گذاشتن نیستم ، فقط جمله اخرش جالب بود که جمع بست و شوهرشو به همراه خودش به درس گرفتن از اشتباهات گذشته متهم کرد

  • @احمدزوله-ض8ع
    @احمدزوله-ض8ع 4 місяці тому

    خیلی قشنگ داستان میگی

  • @amirmortezakhoshlafz7737
    @amirmortezakhoshlafz7737 4 місяці тому

    البته بیشتر شبیه افسانه بود ... 😅😅 ... وگرنه آبادانی که میکردم باید تو گینس ثبت میشد این خانم...😂

  • @Ahmad-d6p3y
    @Ahmad-d6p3y 4 місяці тому

    ❤❤😅

  • @SaeedRiazi-xl2zx
    @SaeedRiazi-xl2zx 4 місяці тому

    اگر درست فکر کنیم این خانم با شرایط فعلی چاره ای جز برطرف کردن تمایلاتش نداشت

  • @MahyarMotamedi-t4m
    @MahyarMotamedi-t4m 3 місяці тому

    چرا کلی مرد رو با هاشون بودی و تجربه کردی حس خوبی بت ندارم اما خوشحالم الان دیگه با شوهرت زندگی ارومی داری

  • @MoslemSalimi-sc5bb
    @MoslemSalimi-sc5bb 4 місяці тому +1

    فقط شهوت ما زیاد میشه چکار کنم

  • @mahmoodfaramarzi-mn4cn
    @mahmoodfaramarzi-mn4cn 4 місяці тому

    ددود به راووی خوش بیان عالی با تسلت ادیب فرهیخته👌👌👌👌💐💐💐💐💐

  • @ArdalanNabizadeh
    @ArdalanNabizadeh 3 місяці тому

    نوش جونت واقعا نزاشتی بهت بد بگذره واین تجربه وتست با چندمرد روبه خانمهای بیوه یاد دادی😂

  • @AliSoltani-me6db
    @AliSoltani-me6db 3 місяці тому

    منم دوست شوهره مرحومتما

  • @رضازادهر
    @رضازادهر 3 місяці тому

    😮😮😮😮😮😮😮😮😮😮😮😮

  • @H.kK.m
    @H.kK.m 3 місяці тому

    والاخوبه اخرشم بخیررسید

  • @Hasan-t3o3q
    @Hasan-t3o3q 4 місяці тому

    فدای رواوی خوش صدا.بیان جذابش بشم

  • @فرخنیکوزاده
    @فرخنیکوزاده 4 місяці тому

    بسیار جالب بود، و داغ 😂

  • @marzigh2277
    @marzigh2277 4 місяці тому +7

    عالی بود خداروشکر اون خانم سروسامون گرفت والا کل مردای شهر تست میکرد😂

    • @maji3682
      @maji3682 4 місяці тому +2

      فقط با داداشاش نبوده😅

    • @amirmortezakhoshlafz7737
      @amirmortezakhoshlafz7737 4 місяці тому

      البته بیشتر شبیه افسانه بود ... 😅😅 ... وگرنه آبادانی که میکردم باید تو گینس ثبت میشد این خانم...😂

  • @GHASEDAK-TV
    @GHASEDAK-TV 3 місяці тому

    این چرا هی میپره جلو😂

  • @ApsdApss
    @ApsdApss 4 місяці тому

    خخخخ خوبه عذاب وجدان میگرفته

  • @ehsankhatib8853
    @ehsankhatib8853 3 місяці тому

    بگو من هول بودم بابا آدم ی جا خسته میشه خوب جونی داشتی

  • @MOHAMADshahabolghasemi
    @MOHAMADshahabolghasemi 4 місяці тому

    خداروشکر وحید هم به نوایی رسید او تا صبح هم حمام نکردی قشنگ هورمون ها باهم دوست شدن 😂عجب زن 🚺 موجودات عجیبی هستن خدایی بعد دو سه تا بلاخره رسید به چیزی میخواست

  • @RadmehrBehrouzifar
    @RadmehrBehrouzifar 4 місяці тому +1

    وای وای بعد همه دادنها خوب پیشینی سفید شدی

  • @tabrizuser
    @tabrizuser 4 місяці тому

    حالااز برادراش ميترسبد 😂

  • @FARAMARZP-j8y
    @FARAMARZP-j8y 4 місяці тому

    بعد از فوت خدا بیامرز ب کسی،نه نگفتی باهمه لاس،زدی

  • @علیعزیزی-ع1ف
    @علیعزیزی-ع1ف 4 місяці тому

    با بیوه بودن حال میده

  • @javadhoosiny
    @javadhoosiny 4 місяці тому

    عجب چقدر دادی نمیایی شاهرود اینجا خوش میگذره میریم جنگل ابر

  • @tabrizuser
    @tabrizuser 4 місяці тому

    حالااز برادراش ميترسبد 😂 ‏‪45:44‬‏

  • @ashahbazi6211
    @ashahbazi6211 4 місяці тому

    هیچ کس ناامید نکرد بمیری

  • @gshjxjdkklll1968
    @gshjxjdkklll1968 3 місяці тому

    زن بیچاره چکار کنه تو فامیل یکی بود شوهرش ماهی یکبار هم نمیکردش شوعر ه زد سکته زد روز بعدش زنش بردم دکتر صندلی جلو نشسته بود دستش گرفتم گفتم ناراحت نشو خدا کریمه گفت ناراحت نیستم منم همونجوری یه نیشگول گرفتم کلوچش گفت نکن بدبخت بود بدبختر شد گفتم ببینمش نشانم دادش گفت اب از لب لوچش بیرون زده من هم شق شده بود اون هوسش نبود درش اوردم گفتم چطوره دستش گرفت بهش ماشالا گفت گفت از برگشت بزار تو کلوچم بردمش یه سرم وصل کرد دکتره تو اتاق همونجا انگشت کردم تو کلوچش ابش اومد گفت این حساب نیست ها گفتن باشه تو راه روستایی خاکی زدمش کنار رو صندلی لنگهاش زدم بالا گذاشتم توش حسابی خالیش کردم گفت دمت گرم نفسم تازه شد