خسته نباشين چه داستان شيرين و ترسناكى خيلى لذت بردم من عاشق داستان و فيلم ترسناكم😄 خيلى ممنون كه اين داستان رو تعريف كردين 🙏🏻💞 بى صبرانه منتظر قسمت بعديش هستم ☺️
من که از گوش دادن بهش پشیمونم ! چون دقیقا چند ماهه با چیزی شبیه این مسائل دست به گریبانم ( نه به این شکل وحشتناک و شدید ، اما بالاخره من رو می ترسونه !! ) و به هر کی هم میگم عین لعیا خانم فکر میکنن خیالاتی شدم ! 😔 ولی نمیدونم چه (( ... )) باعث شد روی ویدئو کلیک کنم که پخش بشه ! حالام بیشتر از قبل ترسیدم ! 🙁 فقط دارم به خودم دلداری میدم که حداقل اوضاع تو مثل وضعیت لعیا خانم اینقدر بد و خطرناک نیست ! البته شاید قضیه ایشون فقط این باشه که زن اول زنده است و مثلا ناراحتی اعصاب داره و تو خونه زندانی شده و با دیدن خانم دوم اعصابش بهم میریزه و این کارا رو میکنه که در این صورت خوش به حال لعیا خانم که دست کم مسئله به موضوعات ماورائی ربطی نداره !
سلام نرگس خانم عزیز بسیار سپاسگذار دوستانی هستیم که داستان زندگی و تجربیاتشون رو در اختیار ما میگذارند و از همه مهمتر اینکه شما وقت و انرژی می گذارید و تعریف میکنید احتمالا این داستان که دارید تعریف میکنید حیون خونگی تو خونه باید داشته باشن شاید هم من این فکر رو گذاشتم تو سرم که کمتر بترسم این خانم باید یه شیر زن باشه که نترسیده بنده اگر بودم چند تا سکته زده بودم
زودتر قسمت بعدیشو بزارین خیلی جالب بود برام و حس میکنم همسر لعیا یه مقدار مرموز بوده و این اتفاقات از یه سری مشکلات در گذشته این اقا سرچشمه میگیره و مربوط به همسر اولشون هم میشده...شایدم حدس مسخره ای زده باشم😂بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هستم.
سلام نرگس جان خسته نباشید ، خیلی خیلی هیجان انگیز و همانطور که قبلا گفته بودید کمی ترسناک بود و خیلی ناراحت شدم که پدر و مادر لعیا خانم به رحمت ایزدی پیوستند و ایشان تنها شدند و مادربزرگشون هم کلی زحمت کشیدند براشون خدا را شکر که ایشانبودند برای لعیا خانم ، من این حرفهایی که لعیا خانم گفتند را خیلی قبول دارم و فکر میکنم که همه اینها مربوط به همسر اولشون میشه ، چون همسر اولشون که بیمار بود و فوت شدند هنوز به زندگیش وابسته بوده و دوست نداشته کسی جاش را بگیره ، به هرحال بیصبرانه منتظر قسمت بعدی هستم ممنون و بهترین آرزوها برای شما و لعیا خانم عزیز 🌺❤️🩹🙋♀️
I agree with some of the comments…. It reminded me of “Jane Eyre,” classic British movie too. However, It appears to me that Laya ignored the red flags about her professor. It was too good to be true….Handsome educated professor marrying Laya who hardly had any relatives. Why a wealthy man like him didn’t want to have a wedding….It is every girls dream to have a wedding. At the beginning of the story Laya mentioned about jealous classmates who were not happy to hear they got married . Either this is someone who was in love with her husband & made these noises when the professor was not around to steer up Laya’s marriage. A psycho stalker indeed …..The professor not liking the grandmother is normal because she didn’t approve of their marriage; On the other hand, grandmothers have very good sixth sense when they are not 💯 ready to give their blessings to a marriage of their loved ones beyond reasonable doubt. It was also very strange the way he was justifying the incident of the spotted dress with lipstick & constantly not believing his wife about the shadows & noises. A curious man would act otherwise. After scanning the entire comments, I realized 99.9% of the people agreed that the husband’s mysterious past has something to do with the whole excitement. We also heard at the beginning of the story that Laya no longer lives in Iran. She refuged in Germany….Either the marriage didn’t last & she left the husband & discovered the skeleton in his closet ( American expression for having a dark past.) she ran away from the stalker and/or husband to start a fresh life with a new beginning in foreign country. This is not a very scary story yet since we were told it is going to be scary…We went ahead & trained our subconscious brain to be scared. It sure did raise the rating of this clip. Congratulations to Nargess for yet another successful story telling clip. Want to also give you a compliment for matching your outfit & scarf to your surroundings by creating a calm atmosphere. Very well executed….Take care….I am glad you are feeling much better. 🙏♥️🤗👏👏👏👏
مرسسسی خیلی عالی بود خیلی بیشتر سوزناک بود چه لحظهسختی که پدر و مادرش فوت شدن خیلی وحشتناک مرسسسی از لعیا خانم که داستان زندگیشو تعریف کرده ومرسسسی از شما که بسیار زیباتعریف میکنید .
خیلی هیجان داره داستان من که اندرنالین خونم رفته بالا از هیجان اما دوستدارم بشنوم کی بوده اما هر چی هست بر میگرده ب خانم اول اقای استاد..... ممنون نرگس جون
نرگس جونخیلی داستان غم انگیزیبودتاآخرداستان گوشندیم نمیتونیم چیزی راجب لعیاخانمبگیم چ سرنوشت سختووحشتناکیبرای لعیاخانمرقم خورده انشاللهکه آخرین داستان به خیربگذره ممنون ازشماکهچقدرباملایمخاینداستانروتعریف کردی بالاخره هرکس یک سرنوشتی داره نبایدزودقضاوتکنیم 😔😔🤔🤔
سلام خسته نباشید ممنون از داستانهای زیباتون.وهمچنین ممنونم از لعیا خانم بابت داستان قشنگ زندگیشون که اجازه دادن ماهم بشنویم .من فکر میکنم واقعا اون خونه داخلش موجودات ماورایی مثل جن وجود داره.
نرگس خانم گل چه داستان جالبی دست شما درد نکنه که آنقدر شیرین تعریف میکنید وحتمان زن اولش پایین قائم کرده آقای پروفسور!!!!!در ضمن لباستون و رنگ سفید خیلی بهتون میاد ماشاله🙏🙏🙏
سلام وعرض ادب خدمت شمابانوی خوش سیماوخوش اخلاق نرگس خانم عزیز ؛من تازه با کانالتون آشناشدم وخوشحالم که داستان زیباتون رو باصدای دلنشین تون رو تمام وکمال جز به جز گوش دادم ولذت بردم و همینطور سلام خدمت لعیا جون همشهری عزیزم الهی قربونت برم که اینهمه رنج وسختی توی زندگی تون کشیدین وکم نیاوردی ونااُمیدنشدی وافتخار میکنم که همشهریم لعیا جون یک زن شجاع وبادل وجراَعتی مثل خودم هست وبه شیرازی بودنم بخاطر شیرزنهایی مثل شما افتخار میکنم وخداوند روح پدرومادر عزیزتون وهمینطور روح پدربزرگ هاتون شاد وقرین رحمت الهی وخداوند سایه مادر بزرگتون همیشه بالای سرتون مستدام وپایدار باشه وخداوند عمرطولانی وباعزت همراه باسلامتی وآرامش نصیبشون کنه که اینهمه ازتون حمایت کرده وبزرگ تون کرده وهمیشه هواتو همه جوره داشته وداره و سال جدیدبرشما نرگس خانم ولعیا خانم عزیز برخودتون وخانواده عزیزتون مبارک باشه وسالی پراز خیروبرکت بارزق وروزی حلال وفراوان همراه باسلامتی وآرامش خاطر رو درپیش رو داشته باشین وچقدر خوشحالم که لعیا جون تونستن بامرد مورد علاقه شون ازدواج کنن وان شاءَالله خداوند یه فرزند خوشگل وسالم چه دختر وچه پسر فرقی نمیکنه فقط سالم بدنیا بیاد نصیبشون بشه وخوشبخت وعاقبت بخیر بشن 🙏🙏🙏🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻 فقط تا حدودی حدس من از این داستان اینه که جریان هرچیه برمیگرده به زن اولش که فوت کرده وکسی این وسط از ازدواج آقا بابک با لعیا خانم ناراضیه وبه زندگیشون حسادت میکنه وچون میدونه این زن توی خونه تنهاست میخواد اونو بترسونه که زندگی شون رو خراب کنه ؛ در ضمن بالای شهر شیراز به احتمال زیاد خونه شون مالی آباد باشه یاحق بریم قسمت بعدی داستان شیرین تون✋
ممنون نرگس جان عالی بازگو کردید مثل همیشه من فکر میکنم همه چیز زیر سر خودهمسر لعیا باشه احتمال میدم پای ارث ومیراپ پدری لعیا درمیان باشه شاید این اقای همسر از بستگان پدری لعیا س وطرح ازدواج با لعیا یک نقشه از پیش تعیین شده باشه مشتاقم قسمت بعد رو به زودی بشنوم وببینم حدسم درست بوده یا نه
سلام نرگس جون مرسى عزيزم مثل هميش عالى بود خيلى برامون جالب بود منتظر قسمت بعدين هستم ممنون عزيزم در ضمن خيلى خوشگال شوديد. انشالله كه هميش سلامت ماشالله بهتون از چشم بعد دور باشيد. 😘😘😘😘😘
سلام و درود بر شما امیدوارم حالتون خوب و ایام به کامتان باشد نرگس خانوم تمام کارهاتون قابل ستایش هستن از هر انگشتتون یک هنر میبارد از لعیا خانوم هم ممنون و سپاسگزارم بابت ارسال زندگی نامه شون و اینکه درس عبرت و یا هشداری باشد برای همه دوستان و خودم 😄 برایتان بهترینها رو ارزومندم سالم و تندرست باشید یا حق 🙏🏻❤🌺🌻🌼🌸💐❤🙏
سلام نرگس جون حالتون چطوره...الهی ک همیشه خوب باشین...شرمندتونم من نمیتونم این داستانو ببینم خوب شد ک اولش گفتین ترسناکه...آخه ک من خیلی حساسم و چون بیشتر موقع ها تنهام خوابای بد میبینم و کلا توهمای بد میزنم در حد وحشتناک...فقط زودتر تموم شه ازون داستانای قشنگ و باصفاتون تعریف کنین ....سپاس
سلام نرگس خانم خسته نباشید! من اولین باری هستش که دارم به داستانی که شرح دادین روگوش میکنم.عالیییی وترسناک بود وصدالبته با صدایه دلنشین ومتین واروم شما،جذابیت داستان رو بیشتر میکنه.بنظرم شوهر لعیا خانم ی ادم مریض وروانی ه.چون هرچی میخاد بهش بگه یجور قانعش میکنه که توهم زدی.وشوهرش،همسرخودش رو،به اسم بیماربودن از دستش خسته شده و اون رو کشته و درزیرزمین چال کرده وروحش سرگردون هستش...بلاخره منتظر ادامه ش هستم...ممنون وبا سپاس فراوان از شما نرگس خانم...🌹💖🌸🌹💖
این داستان به اصرار وخواسته ی اعضای کانال بوده ،عزیزای دلم شرمنده ام اگه مورد پسندتون نیست 🌹
اره نرگس جون ما خودمون خواستیم و پشیمون نیستیم.ممنون عزیزم
سلام نرگس جوون، عجب غلطی کردیم گفتیم تعریف کنید 😊🥴
خیلی داستان جالبی هست 🙏🙏واقعا دلم میخواد بقیه داستان رو بشنوم آدم فکر میکنه داره فیلم میبینه یا کتاب میخونه نرگس جان کار خوبی کردی مرسی عزیزم 🙏🥰
@@Blossombreese خدا نکنه عزیزم. چرا؟😄
داستان خوبی بود مرسی 😆
خیلی قشنگ بود. دستتون درد نکنه! از این داستان های ترسناک بیشتر بزارید لطفا 🙌💕
ممنون از لعیا جون که داستان زندگیش رو با ما به اشتراک گذاشت و اینکه چه خانم شجاعی هستند امیدوارم در حال حاضر سلامت باشند.
بازم دوس دارم اینطور داستانهایی بشنوم،😍
سلام ممنون ازتون بابت لحن وبیان زیباتون
ازلعیاخانوم هم بابت داستان زندکیشون ممنونیم عالی بود انشاءلله ک لعیاخانوم درحال حاضرسلامت باشن ومشکلی نداشته باشن😘😘😘😘🌹🌹🌹🌹😍😍😍😍👏👏👏👏💜💜💜💜💜💜👌👌👌👌👌
🙏🏻❤️
خیلی داستان جالبی بود بی صبرانه منتظر قسمت دوم هستیم 👍👍👍👍🌺🌺🌺🌺🌺🌺
سلام ممنونم داستان جالب وقشنگی بود بی صبرانه منتظر قسمت دومش هستم.
خسته نباشید خیلی جالب بود و قشنگ تعریف کردید ممنون 👍💐👌💋
بسیار برنامه عالی با صدای دلنشین هموطن عزیرمان نرگس خانم امیدوارم همیشه سلامت باشید.
سلام و درود نرگس خانوم گل ...ممنون از فن بیان خوب وعالیتون ...و استان جالبتون
به به نرگس خانوم گل گلاب .... ای جونوم
سلام خوبی اقا وحید
برنامه تون خیلی قشنگ و جالبه با دخترخانمهای زیبا وخوشگل من همیشه برنامه هاتونو میبینم و لذت میبرم موفق باشید❤️❤️❤️❤️❤️
خیلی ناراحت شدم🥺😢
واقعا خیلی بد بود دلم شکست اون بچه ی بیچاره چی کشید 🥺
نرگس جون داستان خیلی هیجان انگیز بود و متفاوت از داستانهای دیگه ممنون از شما
سلام خدمت شما نرگس جان عزیزودوست داشتنی.مرسی از زحمات شما واینکه اینقدر زیبا ماجراها رو روایت میکنید❤❤❤❤
مثل همیشه فوق العاده زیبا روایت کردید و با تشکر فراوان از فرستنده ی این داستان بسیار زیبا که سرگذشت خودشون را با ما به اشتراک گذاشتن 👌👏👏👏👏👏💝💝💝💝💝🌷🌷🌷🌷🌷
سلام نرگس خانم . عالی بیشتر ازین داستانها تعریف کنید ممنون میشم .
ممنون نرگس عزیز داستان هیجان انگیز و جالبی هست بی صبرانه منتظر بقیه داستان هستیم،👌💝🌺🌺🌺🌺🌺
خسته نباشين چه داستان شيرين و ترسناكى خيلى لذت بردم من عاشق داستان و فيلم ترسناكم😄
خيلى ممنون كه اين داستان رو تعريف كردين 🙏🏻💞
بى صبرانه منتظر قسمت بعديش هستم ☺️
💋💋💋💋
@@roozmareginarges 😘
شبیه فیلم های آلفرد هیچکاک شده. حتما خانم اولش رو تو زیرزمین کشته😜
😁😁
🤣🤣
نرگس جان سلام،امروز پنجشنبه است ... منتظریماااااا😜😜😜😜
داستان جالبی و ترسناک بود برای فیلمهای ترسناک عالی است سپاس فراوان از شما
من که از گوش دادن بهش پشیمونم ! چون دقیقا چند ماهه با چیزی شبیه این مسائل دست به گریبانم ( نه به این شکل وحشتناک و شدید ، اما بالاخره من رو می ترسونه !! ) و به هر کی هم میگم عین لعیا خانم فکر میکنن خیالاتی شدم ! 😔 ولی نمیدونم چه (( ... )) باعث شد روی ویدئو کلیک کنم که پخش بشه ! حالام بیشتر از قبل ترسیدم ! 🙁 فقط دارم به خودم دلداری میدم که حداقل اوضاع تو مثل وضعیت لعیا خانم اینقدر بد و خطرناک نیست ! البته شاید قضیه ایشون فقط این باشه که زن اول زنده است و مثلا ناراحتی اعصاب داره و تو خونه زندانی شده و با دیدن خانم دوم اعصابش بهم میریزه و این کارا رو میکنه که در این صورت خوش به حال لعیا خانم که دست کم مسئله به موضوعات ماورائی ربطی نداره !
مغز آدم گاها شروع به صحنه سازی میکنه. بخصوص وقتی آدم بیکار و تنهاست. من توصیه میکنم موسیقی گوش بدید
سلام نرگس خانم عزیز
بسیار سپاسگذار دوستانی هستیم که داستان زندگی و تجربیاتشون رو در اختیار ما میگذارند و از همه مهمتر اینکه شما وقت و انرژی می گذارید و تعریف میکنید
احتمالا این داستان که دارید تعریف میکنید حیون خونگی تو خونه باید داشته باشن شاید هم من این فکر رو گذاشتم تو سرم که کمتر بترسم این خانم باید یه شیر زن باشه که نترسیده بنده اگر بودم چند تا سکته زده بودم
زودتر قسمت بعدیشو بزارین خیلی جالب بود برام
و حس میکنم همسر لعیا یه مقدار مرموز بوده و این اتفاقات از یه سری مشکلات در گذشته این اقا سرچشمه میگیره و مربوط به همسر اولشون هم میشده...شایدم حدس مسخره ای زده باشم😂بی صبرانه منتظر قسمت بعدی هستم.
☺️☺️💋همراه باشید
حتما🥰😻
مرسی نرگس خیلی قشنگ تعریف میکنید ،😍🥰
@@liladalvand566 🌸🌸🙏🏻
درود برشما بانوی عزیز .... ودوستداشتنی....من امشب با کانالتون آشنا شدم بسیار عالی ...ممنون از زحماتتون وگویش خوبتون
داستان جالبی بود ممنون از شما که اینطور زیبا تعریف میکنید ❤❤❤❤❤
ممنون از شما که اینقدر زیبا و رسا تعریف میکنید و اینکه لعیا چقدر تا حالا شجاع بوده ❤❤❤❤❤❤
سلام نرگس جان خسته نباشید ، خیلی خیلی هیجان انگیز و همانطور که قبلا گفته بودید کمی ترسناک بود و خیلی ناراحت شدم که پدر و مادر لعیا خانم به رحمت ایزدی پیوستند و ایشان تنها شدند و مادربزرگشون هم کلی زحمت کشیدند براشون خدا را شکر که ایشانبودند برای لعیا خانم ، من این حرفهایی که لعیا خانم گفتند را خیلی قبول دارم و فکر میکنم که همه اینها مربوط به همسر اولشون میشه ، چون همسر اولشون که بیمار بود و فوت شدند هنوز به زندگیش وابسته بوده و دوست نداشته کسی جاش را بگیره ، به هرحال بیصبرانه منتظر قسمت بعدی هستم ممنون و بهترین آرزوها برای شما و لعیا خانم عزیز 🌺❤️🩹🙋♀️
منم موافقم روح همسر اول اون اقا بوده 😁👻
🍀🍀❤🍀🍀
واای خیلی جالب بود چقدرم زیبا تعریف میکنین نرگس جون 😘 ادامه شو کی میذارین ؟؟
متشکرم
امشب عزیزم
داستان جالبیه نرگس عزیز دست ت درد نکنه خسته نباشی
سلامت باشید
با سلام عزیزم چقدر شیوا و بسیار دلنشین تعریف میکنی نرگس خانم عزیز
چقدر جالبه ادامه این داستان رو کی میذاری
لطف دارید داستان ها یک روز در میان 🌹🙏
لطفا داستان های ترسناک و واقعی بازم بگین ممنون 🙏🏻🙏🏻🙏🏻👍🏻👍🏻 شما عالی هستید🌹🌹🌹
چه ترسناک مرسی از شما بازم با تمام ترس دوست دارم قسمت دوم رو هم بشنوم
ترسی ندارد فقط این همه تمام می شد با خواندن قران
دست سرکار خانم درد نکنه جالب بود
سلام به خواهرخوش صحبت ومهربونم.ممنون که داستانهای زیبا تعریف میکنید
نمیتونم برای قسمت بعدی منتظر بمونم ممنونم. از داستان پرهیجان
همسر لعیا بسیار مشکوک به نظر میاد و فکر میکنم بلایی سر خانم قبلیش اورده😲
همراهم باشید 🙂🙂🙂🙏🏻
Salaam my beautiful Narges Khanum. Yery exiting story .Waiting for next part. Love to hear these stories ❤.
محبت دارید💋💋💋🙏🏻
داستان هیجانی هست.مثل فیلمهای ترسناک خارجی هست.
Khili dastan jazabi Mersi narges jon 👍🏻🥰💜
💋💋💋
I agree with some of the comments…. It reminded me of “Jane Eyre,” classic British movie too. However, It appears to me that Laya ignored the red flags about her professor. It was too good to be true….Handsome educated professor marrying Laya who hardly had any relatives. Why a wealthy man like him didn’t want to have a wedding….It is every girls dream to have a wedding. At the beginning of the story Laya mentioned about jealous classmates who were not happy to hear they got married . Either this is someone who was in love with her husband & made these noises when the professor was not around to steer up Laya’s marriage. A psycho stalker indeed …..The professor not liking the grandmother is normal because she didn’t approve of their marriage; On the other hand, grandmothers have very good sixth sense when they are not 💯 ready to give their blessings to a marriage of their loved ones beyond reasonable doubt. It was also very strange the way he was justifying the incident of the spotted dress with lipstick & constantly not believing his wife about the shadows & noises. A curious man would act otherwise.
After scanning the entire comments, I realized 99.9% of the people agreed that the husband’s mysterious past has something to do with the whole excitement. We also heard at the beginning of the story that Laya no longer lives in Iran. She refuged in Germany….Either the marriage didn’t last & she left the husband & discovered the skeleton in his closet ( American expression for having a dark past.) she ran away from the stalker and/or husband to start a fresh life with a new beginning in foreign country.
This is not a very scary story yet since we were told it is going to be scary…We went ahead & trained our subconscious brain to be scared. It sure did raise the rating of this clip. Congratulations to Nargess for yet another successful story telling clip. Want to also give you a compliment for matching your outfit & scarf to your surroundings by creating a calm atmosphere. Very well executed….Take care….I am glad you are feeling much better. 🙏♥️🤗👏👏👏👏
مرسسسی خیلی عالی بود خیلی بیشتر سوزناک بود چه لحظهسختی که پدر و مادرش فوت شدن خیلی وحشتناک مرسسسی از لعیا خانم که داستان زندگیشو تعریف کرده ومرسسسی از شما که بسیار زیباتعریف میکنید .
بله متاسفانه
ممنون از همراهیتون💋
دلمون خین شد په قسمت دوم چی شاد دخمل گل
عزیزمممممم😀😀امشب پخش میشه نت ضعیف بود
وای عالی بود منتظر قسمت بعدی هستیم خیلی قشنگ گفتین احتمالا شوهره هم دست داره تو این موصوع
🙏🏻🌺
سلام نرگس جون عالی عالی کاش زودتر بزارید این قسمت من خیلی کنجکاو شدم
سلام جالب بود شاید همسرشون ازاین اتفاقات مطلع بودن
ممنون خاهرگلم سپاس 🌜🌛⭐⭐☀️🌟🌠🌈🌹🐣🕊️🦜🐦🦆🐧🐔🌺💚🥰❤️🤍🧡🧡😀😃😃(✷‿✷)
سلام نرگس خانم بازم داستان ترسناک تعریف کنین چون ما خانوادگی به داستانت گوش میدیم . با تشکر و موفقیت برای شما
این داستان خیلی هیجان انگیزه و بسیار اشتیاق انگیز برای شنیدن قسمت بعد است .خیلی ممنون به خاطر یک قصه متفاوت و هیجان انگیز .
💋
سلام عرظ ادب داستانها رو قشنگ تعریف میکنید امید موفقیعت های بیشتر تان دراین عرصه انتخواب لباس تون زیباست ⚘
🌠🌠🌠🌠
سلام متشکرم از همراهیتون🙏🏻
سلام بانو جان ممنون
کی قسمت دوم میزارید
من امروز ب کانال شما ملحق شدم
سلام خدمت شما امشب پخش میشه
خوش امدید به جمع دوستانه ما
خیلی هیجان داره داستان من که اندرنالین خونم رفته بالا از هیجان اما دوستدارم بشنوم کی بوده اما هر چی هست بر میگرده ب خانم اول اقای استاد..... ممنون نرگس جون
سلام. قسمت دومش رو کی میشه شنید؟
نرگس جونخیلی داستان غم انگیزیبودتاآخرداستان گوشندیم نمیتونیم چیزی راجب لعیاخانمبگیم چ سرنوشت سختووحشتناکیبرای لعیاخانمرقم خورده انشاللهکه آخرین داستان به خیربگذره ممنون ازشماکهچقدرباملایمخاینداستانروتعریف کردی بالاخره هرکس یک سرنوشتی داره نبایدزودقضاوتکنیم 😔😔🤔🤔
ممنون نرگس جان
من این داستان لعیا خانم و دوست داشتم متفاوت بود🥰
سلام خسته نباشید ممنون از داستانهای زیباتون.وهمچنین ممنونم از لعیا خانم بابت داستان قشنگ زندگیشون که اجازه دادن ماهم بشنویم .من فکر میکنم واقعا اون خونه داخلش موجودات ماورایی مثل جن وجود داره.
نرگس خانم گل چه داستان جالبی دست شما درد نکنه که آنقدر شیرین تعریف میکنید وحتمان زن اولش پایین قائم کرده آقای پروفسور!!!!!در ضمن لباستون و رنگ سفید خیلی بهتون میاد ماشاله🙏🙏🙏
متشکرم🙏🏻🙏🏻🙏🏻
بله منم همین فکرو میکنم
سلام ممنونم واقعاجالب بودشدیدامنتظراخرداستان هستم
بسیار عالی است
تجربه خوبی است
خیلی عالی بود نرگس جان منتظر قسمت بعد هستم 🌹
سلام وعرض ادب خدمت شمابانوی خوش سیماوخوش اخلاق نرگس خانم عزیز ؛من تازه با کانالتون آشناشدم وخوشحالم که داستان زیباتون رو باصدای دلنشین تون رو تمام وکمال جز به جز گوش دادم ولذت بردم و همینطور سلام خدمت لعیا جون همشهری عزیزم الهی قربونت برم که اینهمه رنج وسختی توی زندگی تون کشیدین وکم نیاوردی ونااُمیدنشدی وافتخار میکنم که همشهریم لعیا جون
یک زن شجاع وبادل وجراَعتی مثل خودم هست وبه شیرازی بودنم بخاطر شیرزنهایی مثل شما افتخار میکنم وخداوند روح پدرومادر عزیزتون وهمینطور روح پدربزرگ هاتون شاد وقرین رحمت الهی وخداوند سایه مادر بزرگتون همیشه بالای سرتون مستدام وپایدار باشه وخداوند عمرطولانی وباعزت همراه باسلامتی وآرامش نصیبشون کنه که اینهمه ازتون حمایت کرده وبزرگ تون کرده وهمیشه هواتو همه جوره داشته وداره و سال جدیدبرشما نرگس خانم ولعیا خانم عزیز برخودتون وخانواده عزیزتون مبارک باشه وسالی پراز خیروبرکت بارزق وروزی حلال وفراوان همراه باسلامتی وآرامش خاطر رو درپیش رو داشته باشین وچقدر خوشحالم که لعیا جون تونستن بامرد مورد علاقه شون ازدواج کنن وان شاءَالله خداوند یه فرزند خوشگل وسالم چه دختر وچه پسر فرقی نمیکنه فقط سالم بدنیا بیاد نصیبشون بشه وخوشبخت وعاقبت بخیر بشن 🙏🙏🙏🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🌹💖🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻🍀🌻
فقط تا حدودی حدس من از این داستان اینه که جریان هرچیه برمیگرده به زن اولش که فوت کرده وکسی این وسط از ازدواج آقا بابک با لعیا خانم ناراضیه وبه زندگیشون حسادت میکنه وچون میدونه این زن توی خونه تنهاست میخواد اونو بترسونه که زندگی شون رو خراب کنه ؛ در ضمن بالای شهر شیراز به احتمال زیاد خونه شون مالی آباد باشه یاحق بریم قسمت بعدی داستان شیرین تون✋
سلام عزیزم شما لطف دارید و حدستون هم درست
مرحبا😍😍😍😍😍
@@roozmareginarges سلام عزیزم خواهش میکنم ممنونم از شماوداستانهای زیباتون چقدخوب که حدسم درست بود همه بهم میگن حس ششمت خیلی قویه 😍❤🙏
@@asheghaneh461 💋
سلام خوبی خانم
ممنون نرگس جان عالی بازگو کردید مثل همیشه
من فکر میکنم همه چیز زیر سر خودهمسر لعیا باشه احتمال میدم پای ارث ومیراپ پدری لعیا درمیان باشه شاید این اقای همسر از بستگان پدری لعیا س وطرح ازدواج با لعیا یک نقشه از پیش تعیین شده باشه
مشتاقم قسمت بعد رو به زودی بشنوم وببینم حدسم درست بوده یا نه
نرگس جون عزیزی ...ممنون که انرژی میذاری مهربان
سلام نرگس جون پس چرا قسمت دومش رو دیروز نذاشتید؟؟؟
سلام نرگس جون مرسى عزيزم مثل هميش عالى بود خيلى برامون جالب بود منتظر قسمت بعدين هستم ممنون عزيزم در ضمن خيلى خوشگال شوديد. انشالله كه هميش سلامت ماشالله بهتون از چشم بعد دور باشيد. 😘😘😘😘😘
لطف دارید گلم 🙏🌹
اینجور داستان ها واقعا جالبن.. ممنون از لعیا خانم و شما
البته خدا میدونه لعیا خانم موقع تجربه این حوادث چیا کشیده
🙏🏻🙏🏻
يه حدسى ميخام بزنم در مورد اون صداها كه تو خونه بوده
من ميگم اون خونه جن يا روح داشته 👀👻👻👹🤣🤣🤣
😁
@@roozmareginarges 😉
Che jazaaaab… merci😍 man ke migm ye rabti be shoharesh dare… vagarna chera inghadr moghavemat mikone?
🙂🙂🧐
خود داستان چندان ترسناک نیست اما کامنت هایی که میذارن ترسناکش میکنه😢😂
عالی بود نرگس جون بیصبرانه منتظر قسمت بعد هستم😬😬🥰
👌💋
چه داستان جالبی بود من خیلی خوشم اومد واز اون روز گذاشتین همش ذهنم درگیره که روح زن اول شوهر لعیا هست لطفا زودتر قسمت دومشو بزارین نرگس جون
سلام گلم امشب میزاریم🙂
اي وای این داستان که گوش میکردم قلبم داشت وایمیستاد،😱😰
سلام لطفا داستانهای ترسناک بیشتر بگین
Nice 👍🏻
مرسی عزیزم ممنونم از کانال خوبتون موفق باشید 👌👌👌👌❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤👌👌👌👍
ممنون افسانه جان🙏🌹
من گوش ندادم ولی لایک کردم
دوستان لایک کنید ویدئو هارو ،نرگس جان زحمت میکشن ❤️❤️❤️
فدای مهربونی شما بشم💋💋💋💋💋
سلام و درود بر شما امیدوارم حالتون خوب و ایام به کامتان باشد نرگس خانوم تمام کارهاتون قابل ستایش هستن از هر انگشتتون یک هنر میبارد از لعیا خانوم هم ممنون و سپاسگزارم بابت ارسال زندگی نامه شون و اینکه درس عبرت و یا هشداری باشد برای همه دوستان و خودم 😄 برایتان بهترینها رو ارزومندم سالم و تندرست باشید یا حق 🙏🏻❤🌺🌻🌼🌸💐❤🙏
مرسی گلم لطف دارید ممنون از همراهیتون 🌹🙏💋
بییار هیجان انگیز بود
تا پنجشنبه چطوری صبر کنیم،😂
دختر خاله شوهرم همچین داستانی و راجب خودش برام تعریف کرده واقعا هیجان داره
😄😄😄🙏🏻
خیلی جالبه
نرگس خانم عزیز
قسمت دوم و آخری کی توضیح میدهید
۵شنبه
عالی بود مثل همیشه امیدوارم عاقبت به خیر باشه بالاخره هر داستانی یه درس عبرتی برای هم خودمان هست هم دیگران چه تلخ چه شیرین
🙏🏻متشکرم
مرسی نرگس جون برای اینکه راوی این داستان عجیب و ترسناک هستید ! امیدوارم که آخرش خوش باشه و به لعیا خانم آسیبی نرسه !
خیلی عالی
Cheghadr Hayejan Angizeh doost Daram ❤️❤️❤️
نرگسجون مرسی عزیزم خیلی زیباست و لذت بردم
🌺🌺🌺
سلام نرگس جون حالتون چطوره...الهی ک همیشه خوب باشین...شرمندتونم من نمیتونم این داستانو ببینم خوب شد ک اولش گفتین ترسناکه...آخه ک من خیلی حساسم و چون بیشتر موقع ها تنهام خوابای بد میبینم و کلا توهمای بد میزنم در حد وحشتناک...فقط زودتر تموم شه ازون داستانای قشنگ و باصفاتون تعریف کنین ....سپاس
عالی بود ❤❤❤❤❤❤❤❤
خیلی خوب بود
خیلییییی عالی بود بازم میخام
سلام نرگس جون داستان زیبائیه و در عین حال ترسناک
من که خیلی ترسیدم
سلامنرگس جونمن این داستانرو چند دقیقه پیش گوش دادم..فکر میکنمهمسرشون چیزی رو دارنپنهانمیکنن ...یقین دارم
مرسی عالی 👏👏👏👏👏👏👏👏👏👏
سلام نرگس خانم خسته نباشید! من اولین باری هستش که دارم به داستانی که شرح دادین روگوش میکنم.عالیییی وترسناک بود وصدالبته با صدایه دلنشین ومتین واروم شما،جذابیت داستان رو بیشتر میکنه.بنظرم شوهر لعیا خانم ی ادم مریض وروانی ه.چون هرچی میخاد بهش بگه یجور قانعش میکنه که توهم زدی.وشوهرش،همسرخودش رو،به اسم بیماربودن از دستش خسته شده و اون رو کشته و درزیرزمین چال کرده وروحش سرگردون هستش...بلاخره منتظر ادامه ش هستم...ممنون وبا سپاس فراوان از شما نرگس خانم...🌹💖🌸🌹💖
It is a great story I love it can’t wait for the next part. This story is full of mystery and suspense thank you for sharing the story with us 🙏❤️❤️❤️
💋💋💋💋💋❤️❤️❤️
سلام نرگس جان خلی ممنون مرسی اینقدر ترسناک نبود خوشم امد
حدس میزنم که یکی حسودی میکرده بهش، بخاطر همسرشون.
درود من مردی ۷۶ ساله از این داستان و خانم نرگس کمال تشکر را دارم ❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤
نرگس جون عالی بود
🌸
Lovely ❤❤❤
بازم داستان ترسناک دارید ؟ 😍
ممنون نرگس جون خیییلی جالب بود یه کم هم ترسیدم هههههههههههه