آقا واقعاً دست شما درد نکنه . من بعد از 40 سال این را مجدداً می بینم. تئاتر هم با غزل و شعر : او پاک چو دریاست تو ناپاک ندانش ، آغاز میشد. دست شما درد نکنه.
راستی شاید بیشتر از 40 سال باشه.. من اینو دوبار دیدم یکی طرفای سال 55 و فکر کنم یه بارم . 53 درست یادم نیست. اما بار اولشو از پشت پردۀ تختم دیدم که بزرگترا قدغنم کرده بودن دلت شاد گرچه نمایشنامۀ غمگینی بود.. عاشق او لحظه هستم که اسید کاظم با یه پالتو رو سرش قاپ و انداخت و همه عقب کشیدن گفتن : آسید کاظم ..اما به گمانم دو اجرا ازین در زمان شاه بود.. چون غزل رو خیلی تند و دست و پا شکسته می خونه .. اینطوری نبود شایدم حافظۀ من قالم میزاره. در هر صورت روحت شاد و جسمت سلامت با مرام
من به صدای بسیار دلنشین حسن شهرستانی از وقتی دانشجو بودم و کاست صداش رو داشتم در ماشینم گوش می کردم. بعد ها فهمیدم ایشان دوست پدرم بود در جوانی و پدرم می گفتن مرشد هم بوده ولی متاسفانه هروئین معتاد شد . روحش شاد
آقا دمت گرم....چندین سال بود دنبال این میگشتم...و شعرش را فراموش کرده بودم فقط سال اول تا سال پنجم را یادم مونده بود.و وای بر ما و شما گر قدر مادر را ندانیم. خدا اجرت بده.
آقا مخلصتم دمت واقعاً گرم ما بجه های نسلی هستیم که خلاف برابر با معرفت و مرام وشادی بود . این شعر از شادروان نصرت رحمانی است و تمامش این است مادر منشین چشم به ره برگذر امشب بر خانه پر مهر تو زین بعد نیایم آسوده بیاران و مکن فکر پسر را بر حلقه این خانه دگر پنجه نسایم با خواهر من نیز مگو : او به کجا رفت چون تازه جوان است و تحمل نتواند با دایه بگو : نصرت ، مهمان رفیقیست تا بستر من را سر ایوان نکشاند فانوس به درگاه میاویز! عزیزم تا دختر همسایه سر بام نخوابد چون عهد در این باره نهادیم من و او فانوس چو روشن شود آنجا بشتابد پیراهن من را به در خانه بیاویز تا مردم این شهر بدانند که ؟ بودم جز راه شهیدان وطن ره نسپردم جز نغمه آزادی شعری نسرودم اشعار مرا جمله به آن شاعره بسپار هر چند که کولی صفت از من برمیده است او پاک چو دریاست تو ناپاک ندانش گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده است به گونه او بوسه بزن عشق من او بود یک لاله وحشی بنشان بر سر مویش باری گله ای گر به دلت مانده ز دستش او عشق من است آه … میاور تو به رویش عمت کم رفیق من . جان منرو مقیاس بگیز اگر از این فیلمها باز دیدی بزار. تءاترهای مخمود استاد محمد یا اسماهیل خلج . خیرت قبول
در یک اجرا می خواند فصل امید و جوانی بی سر و سامان شدم سوختم پرپر شدم ساکن درین زندان شدم دوستانی داشتم عقل مرا برداشتند پرچم فقر و فنا در خانه ام افراشتند و.. همچنین غزل مادر ایرج میرزا که شاهکارش بود.
فدای تو رفیق. خدایی چها که نمی دادم که یک بار دیگه بین ظهر و عصر تابستان روی پشت بوم نغمۀ شاد یغبغوی کفترای نر با غزل حسن شهرستانی قاطی میشد .. شاید اهلش نباشی ولی من رو ببخش .. چهار تا آبجو شمس هم توی کاسۀ یخ کم کم آبش میکردن .و بچه ها از پشت بومهای دیگه دست تکون میدادن و غرییها را از دست هم رو آسمون قُر می زدیم.. راستش را بخوای دوست عزیز یکی ازکارای من شاعری و نویسندگیه .. بنا به دلایلی که یکیش پولی و مادیه هنوز کتاب بیرون ندادم. آخه میگن ناصرالدینشاه مقرر کرده بود که یه توپچی هر روز توی بندر انزلی یه توپ در میکرد یه روز که اتفاقی به سرکشی رفته بود دید توپچی خوابه ! گفت پدرسوخته چرا توپ در نمی کنی ؟ توپچی هم بلند شد و خبردار ایستاد و گفت دلایلش زیاده قربان ! اولاً که باروت نداریم... شاه گفت بقیه شو لازم نیست بگی.. همین بسه ! اینم قصۀ منه! اما اگر میلش را داشتی و توی فیس بوک بودی اسم اصلیم. می نویسم قدمت روی چشممه . اینجا یک شعری زیر این کامنت برات می نویسم شاید حال کردی باهاش . یا لیلاج !
من به عجز و لابه افتادم با رفیق بازی و مسلا مردانگی بازی مرد ندیدم تو این اشفته بازار جز دروغ و نارفیق رفتم و میرم دنبال اخوند بازی و عشق و صفا با خودم فقط خودمو عشقه بقیش همش شعر و وره دنیا خوم ر ا عشقه فقط خودمو عشقه شاشیدم تو این دنیا و ادماش عشقس خودمو همین
ای کاش مردم دین نمی خواستن کاش گودتای 57 رخ نمی داد کاش شاه نمی رفت وای کاش مردم میدونستن با اومدن اینا هنه چیز از بین میره حسن شهرستانی ترنا بازیه فلکه دوم تهرانپاری کاباره ها مسجد رفتن پدرامون دوستانمون که با دیتای خودمون تو خاک کردیم چب کار کردیم با خودمون ماها ملت ایران مثل یه اعدامی حلقه دارو خودمون انداختیم کردن خودمون
+Dario Banderas دوست عزیز هنر و تئاتر از جامعه گرفته میشود نه جامعه از هنر و تئاتر اگر کسی شاید مانند شما این قسمتش را هضم و نگاهداری کرده به شادروان استادمحمد و یا اسماعیل خلج مربوط نیست.. دیدۀ خود را گسترش دهید یکی از چیزهایی که تهرانیان می توانند به عنوان فرهنگ تهران به خود ببالند همین است.. به عنوان مثال آواز « بیات تهران » و غزل کوچه باغی که به موسیقی ایرانی اضافه شده یکی از آنهاست و یا رقص باباکرم.. دیگر چه باقی می ماند رفیق من؟ اهل کجا هستید؟.
+aseyedali mirza دوست عزیز. ..تهران بدبخت گاگول های دیگر مناطق بند کشیدند ...بیات تهران در دستگاه سه گاه.و مخالف است. ..این نوع غزل خوند همون عربست است. که در دهه پنجاه در کافه های تهران رونق داشت. ...و بسیار زیباست. ..حالا مقایسه کن با موزیک پاپ امروز ایران ....فقط برای ریدن در مستراح مناسب.
علی خشتک داداش حسن خشتک هم صداش به دل مینشست درود بر هر دو شون
افرین بر سنگ های استوار هنر ایران
لذت بردم و درود فرستادم به این هنرمند
بزرگ که هرگز به اندازه هنرش مردم او را
نشناختند
دورود اشق هایی وطنبه یاد همه خوبان ایران زمین
ای جان با این غزلهای شهرستانی زندگی کردیم افسوس هزار افسوس❤❤❤❤❤
بسیار عالی و زیبا ، درود بر استاد غزل ایران حسن شهرستانی ،
ایکاش تعاتر کامل اسیدکاظم را میتوان دوباره بعد از چند سال دید .
من کویت هستم این برنامه میبینم واقعا دستشان میبوسم چقدر زیبا و باصفا بوده قدیم چقدر عقیده ها پاک بوده وچقدر حرمت بزرگتر داشتن ایولله
آقا واقعاً دست شما درد نکنه . من بعد از 40 سال این را مجدداً می بینم. تئاتر هم با غزل و شعر : او پاک چو دریاست تو ناپاک ندانش ، آغاز میشد. دست شما درد نکنه.
گرگ دهن آلوده و یوسف ندریدست درسته... یادم رفته بود آقا دمت گرم
راستی شاید بیشتر از 40 سال باشه.. من اینو دوبار دیدم یکی طرفای سال 55 و فکر کنم یه بارم . 53 درست یادم نیست. اما بار اولشو از پشت پردۀ تختم دیدم که بزرگترا قدغنم کرده
بودن
دلت شاد گرچه نمایشنامۀ غمگینی بود.. عاشق او لحظه هستم که اسید کاظم با یه پالتو رو سرش قاپ و انداخت و همه عقب کشیدن گفتن : آسید کاظم
..اما به گمانم دو اجرا ازین در زمان شاه
بود.. چون غزل رو خیلی تند و دست و پا شکسته می خونه .. اینطوری نبود
شایدم حافظۀ من قالم میزاره. در هر صورت روحت شاد و جسمت سلامت با مرام
ایکاش کسی باشمامصاحبه میکردومیدونستیم این سالها چه برشماگذشته هیچکس جای شمارانخواهدگرفت زنده باشی
من به صدای بسیار دلنشین حسن شهرستانی از وقتی دانشجو بودم و کاست صداش رو داشتم در ماشینم گوش می کردم. بعد ها فهمیدم ایشان دوست پدرم بود در جوانی و پدرم می گفتن مرشد هم بوده ولی متاسفانه هروئین معتاد شد . روحش شاد
فکر نمیکنم فوت کرده باشند. ویدیویی از ایشان هست که در زورخانهای در لندن آواز میخوانند. این ویدیو سال 2019 ارسال شده. هرجا هستند، سلامت باشند
نازنفستخیلیلذتبخشومثلهمیشه پرمعناوپررمزورازواقعاحالکردم،جملهبه جملهحرفهاشآموزندهودرسیهبرایهمهما
درود صدای حسن شهرستانی خیلی عشقه
چه صدای زیبایی آیا آقای حسن شهرستانی زنده هستند ؟ در هر صورت سلامت باشید با تشکر
آقا دمت گرم....چندین سال بود دنبال این میگشتم...و شعرش را فراموش کرده بودم فقط سال اول تا سال پنجم را یادم مونده بود.و وای بر ما و شما گر قدر مادر را ندانیم. خدا اجرت بده.
آقا مخلصتم دمت واقعاً گرم ما بجه های نسلی هستیم که خلاف برابر با معرفت و مرام وشادی بود . این شعر از شادروان نصرت رحمانی است و تمامش این است
مادر منشین چشم به ره
برگذر امشب
بر خانه پر مهر تو
زین بعد نیایم
آسوده بیاران
و مکن فکر پسر را
بر حلقه این خانه دگر پنجه نسایم
با خواهر من نیز مگو :
او به کجا رفت
چون تازه جوان است و تحمل نتواند
با دایه بگو : نصرت ، مهمان رفیقیست
تا بستر من را سر ایوان نکشاند
فانوس به درگاه میاویز! عزیزم
تا دختر همسایه سر بام نخوابد
چون عهد در این باره نهادیم من و او
فانوس چو روشن شود آنجا بشتابد
پیراهن
من را به در خانه بیاویز
تا مردم این شهر بدانند که ؟ بودم
جز راه شهیدان وطن ره نسپردم
جز نغمه آزادی شعری نسرودم
اشعار مرا جمله به آن شاعره بسپار
هر چند که کولی صفت از من برمیده است
او پاک چو دریاست تو ناپاک ندانش
گرگ دهن آلوده و یوسف ندریده
است
به گونه او بوسه بزن عشق من او بود
یک لاله وحشی بنشان بر سر مویش
باری گله ای گر به دلت مانده ز دستش
او عشق من است آه …
میاور تو به رویش
عمت کم رفیق من . جان منرو مقیاس بگیز اگر از این فیلمها باز دیدی بزار. تءاترهای مخمود استاد محمد یا اسماهیل خلج . خیرت قبول
در یک اجرا می خواند
فصل امید و جوانی بی سر و سامان شدم
سوختم پرپر شدم ساکن درین زندان شدم
دوستانی داشتم عقل مرا برداشتند
پرچم فقر و فنا در خانه ام افراشتند
و..
همچنین غزل مادر ایرج میرزا که شاهکارش بود.
آقا دم خودت و مرامت گرم... خیلی چاکریم. دستت درد نکنه داداش.
مولا علی یارت و نگهدارت
مهدی
فدای تو رفیق. خدایی چها که نمی دادم که یک بار دیگه بین ظهر و عصر تابستان روی پشت بوم
نغمۀ شاد یغبغوی کفترای نر با غزل حسن شهرستانی قاطی میشد ..
شاید اهلش نباشی ولی من رو ببخش .. چهار تا آبجو شمس هم توی کاسۀ یخ کم کم آبش میکردن .و بچه ها از پشت بومهای دیگه دست تکون میدادن و غرییها را از دست هم رو آسمون قُر می زدیم..
راستش را بخوای دوست عزیز یکی ازکارای من شاعری و نویسندگیه .. بنا به دلایلی که یکیش
پولی و مادیه هنوز کتاب
بیرون ندادم.
آخه میگن ناصرالدینشاه مقرر کرده بود که یه توپچی هر روز توی بندر انزلی
یه توپ در میکرد یه روز که اتفاقی به سرکشی رفته بود دید توپچی خوابه ! گفت پدرسوخته چرا
توپ در نمی کنی ؟
توپچی هم بلند شد و
خبردار ایستاد و گفت دلایلش زیاده قربان ! اولاً که باروت نداریم... شاه گفت بقیه شو لازم نیست بگی.. همین بسه !
اینم قصۀ منه!
اما اگر میلش را داشتی و توی فیس بوک بودی اسم اصلیم. می نویسم قدمت روی چشممه . اینجا یک شعری زیر این کامنت برات می نویسم شاید حال کردی باهاش . یا لیلاج !
Ali Sepehrar Athier
قدمت روی چشم
ممنون. من این را یادمه. شانزده ساله بودم تو تلویزیون دیدم. مرسی از زحمت شما.
جونم به به حسن شهرستانی یاد و خاطرات تاتر و سینم و هنرمندانی که هیچ وقت فراموش نمی شوند و در دلها ثبت شدن. یاد همشون بخیر
اقاشهرستانی عشق عشق الگوی من توغزل سلامت باشید انشاالله.💓💓💓💓
مخلص اقاشهرستانی شمااگوی من ب و دیم ت چو غزل 💓💓💓💓💓💓💓💛💚💚💙💙
Borjaloi
خیلیخوشتیپوتودلبروازبچههای نازتهرونقدیمصفاتوعشقاستحسنآقا دوستداریمعشقمن
بادش بخیر .اسمش قهوه خانه اسید کاظم
اگر زنده است خوا حفظش کنه.
Hasan Damet garm,,,💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💙💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💓💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💗💗❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤❤🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡🧡💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💛💯
پند و موعظه خیلی زیبا این فایل
کاش میدونستیم مشوق اصلی و استادش کی بود؟ خیلی عالی و روحنوازا
اقای شهرستانی شما که الحمدالله زنده هستین چرا غزل خونی نمی کنی چقدر صدات دلنشین هست خدا حفظت کنه اینشالله
بياد زنده ياد صادق كويتي كه هميشه غزل هاي در زندان زمزمه ميكرد و در اخر يك نامرد توي خيابون هاي مادريد اسپانيا از پشتسر با چاقو كشتش۔خدا بيامرزتش
بچه های دیروز و امروز هم به تماشای برنامه ها ی«بچه ها ی پریروز»می نشینند! سپاس!
I had his cassettes of Shahrestani, in 1977 because my dad introduced me to his voice. I love koochebaghi. May he rest in eternal peace.
I think he is alive
تو آپاچی نبودی،؟یکی از قدیم
ای جوان هموطن از من نصیحت گوش کن باده فخر و شرافت تا توانی نوش کن
چشم پاکی،صورت صافی،دهن دل.دوکلام: از دل میگویم، سوخته پاک دل.
جالب اینکه همه حاضرین در مجلس در کمال سکوت به خواننده گوش میکردند . آیا امروز هم در ایران چنين است ؟ در هر صورت سلامت باشید
دست مریزاد به گرداوزندگان این مجموعه
دست مریزاد به گرد اورندگان این مجموعه
دمتون گرم حال کردم
یادش بخیر قهوه خونه تهران پارس .ماه رمصان .ترنا بازی و غزل های حسن شهدستانی و بچه های ناب تهرون.کت مشکی .پیرهن مشکی کفش پاشنه تخمه مرغی
بسیارلذت بردیم
❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
دقت کنید اینا نه تنها بچه دیروزند بل بعضی هنر پیشه های کنونی هستند
لطفا متن غزل را بنویسید
💐🌹🥀🥀🌷🌺ممنون
با درود. وسپاس، بسیار زیبا ست، از دوستان کسی میداند که متن شعر از چه کسی است؟
شعر أز كفايي است اسم كوجكيشو نميدونم
سلام حسن اقا عزیز
من غزل میخونم سبک شما ولی
متن خوب ندارم اگه میشه کمکم کنید
در ضمن خیلی دوست دارم شما
رو ببینم منتظر میمونم۰ یا علی
شو رنگارنگ قدیمی هم بذارید ممنون
دمتون گرم نفستون حقه
دم شمام گرم
در جوانی تاختم بر سنگلاخ زندگانی.اری جز من و عشق مجازی در سرم چیزی نبود
یا مرتضی علی
با سلام خدمت حسن اقای گل داداش دیگه غزل نمی خونی ما دلمون با شما خوشه کم لطفی میکنی
جان مولا تکلیف مارو روشن کن یا علی
فیلم و بیخیال، عشقه روح روانش
آقا یکی جواب میده لطفا. حسن شهرستانی همون که رفقاش بهش میگفتن حسن خشتک؟؟؟
به خود خود خودشه
@@makan01 دمت گرم
@@makan01 حالا علت این لقب چی بوده؟؟
بعلههههه
خیلی خوب کامله
ناز نفست، حسن خشتک
سلام عزیز معلومه از بجه های قدیمیی هستی
چون کمتر کسی اونو به نام حسن خشتک میشناسند
در هر صورت زنده باش و زندگی به کامت شیرین
دمت گرم یا علی
EVAL BABA.THANKS
چقدر قشنگ میخوند این سبک اون موقع خیلی مد بوده در قهوه خانه ..بنظرم به حسن شهرستانی لقب حسن خشتک داشته..دقیقا مطمین نیستم البته ولی شنیدم
فقط بسیارتند این غزل راخوانده قبل ازانقلاب این غزل رابانوارکاست گوش کردم بهتروگیراترخوانده بود
واستاپ
من زدربارحسینب علی ماهانه دارم
عشق مجازی؟
جالبه همه ایام این عشق مجازی بوده حتی اون قدیما
بح بح چه صدائی
کاش قدیما بر میگشت
محمد رضا گلزار کاشک لحظات قدیمی نمیشد😌😌😌
ناز نفست
Laatbazihaye khadim
من به عجز و لابه افتادم با رفیق بازی و مسلا مردانگی بازی مرد ندیدم تو این اشفته بازار جز دروغ و نارفیق رفتم و میرم دنبال اخوند بازی و عشق و صفا با خودم فقط خودمو عشقه بقیش همش شعر و وره دنیا خوم ر ا عشقه فقط خودمو عشقه شاشیدم تو این دنیا و ادماش عشقس خودمو همین
صدای حسن شهرستانی در جوانی قشنگ بوده الان گوش خراش شده
اینقدر بخوان بخوان نکنید
کسی خشت ایوان توام از حال من..... میدونه خراباتی است
برو بابا خوشت میاد
م
ای کاش مردم دین نمی خواستن کاش گودتای 57 رخ نمی داد کاش شاه نمی رفت وای کاش مردم میدونستن با اومدن اینا هنه چیز از بین میره حسن شهرستانی ترنا بازیه فلکه دوم تهرانپاری کاباره ها مسجد رفتن پدرامون دوستانمون که با دیتای خودمون تو خاک کردیم چب کار کردیم با خودمون ماها ملت ایران مثل یه اعدامی حلقه دارو خودمون انداختیم کردن خودمون
hamon behtar ke digar nist yek mosht cherto pert khandan tarvij latbazy va trvij etiyad dar jameh bod !
+Dario Banderas دوست عزیز هنر و تئاتر از جامعه گرفته میشود نه جامعه از هنر و تئاتر
اگر کسی شاید مانند شما این قسمتش را هضم و نگاهداری کرده به شادروان استادمحمد و یا اسماعیل خلج مربوط نیست.. دیدۀ خود را گسترش دهید
یکی از چیزهایی که تهرانیان می توانند به عنوان فرهنگ تهران به خود ببالند همین است.. به عنوان مثال آواز « بیات تهران » و غزل کوچه باغی که به موسیقی ایرانی اضافه شده یکی از آنهاست و یا رقص باباکرم.. دیگر چه باقی می ماند رفیق من؟ اهل کجا هستید؟.
+aseyedali mirza دوست عزیز. ..تهران بدبخت گاگول های دیگر مناطق بند کشیدند ...بیات تهران در دستگاه سه گاه.و مخالف است. ..این نوع غزل خوند همون عربست است. که در دهه پنجاه در کافه های تهران رونق داشت. ...و بسیار زیباست. ..حالا مقایسه کن با موزیک پاپ امروز ایران ....فقط برای ریدن در مستراح مناسب.
+razzazan barbod دوست عزیز من نمی فهمم چرا اینها را به من میگید؟ من ترک زبان هستم وموسیقی مقام و سنتی و غزل را دوست دارم
+aseyedali mirza با عرض پوزش اشتباه آمد. .من باقیشلر یانیش گلدی
Honar ra nemishavad tatil ya mahdud kard.
بنازم این شعرش ماله کیست
در یکی از ابیات همین شعر میگه "کفایی"
ببخشیدشعرش ماله کیه بوده نمیدونم ولی خیلی صداش دلنشینه