داستان واقعی : با تهمت بی‌عفتی، پدرم منو فرستاد تهران اونجا تبدیل شدم به...

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 7 жов 2024
  • گفت پدرت سکته کرد و مُرد! همه میگن تو فاحشه شدی و پدرتو دق دادی ...
    عزای پدرم نذاشت درست تصمیم بگیرم
    اون نمیتونست با نادر خان در بیفته درست مثل آقاجانم که نتونست !
    نتونستم درست فکر کنم
    کینه ام باعث شد دلم بخواد داغ رو جیگر نادر بذارم و گفتم ........
    ➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
    قسمت اول :
    • داستان واقعی : با تهمت...
    ➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
    قسمت دوم :
    • داستان واقعی : با تهمت...
    ➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
    قسمت سوم :
    • داستان واقعی : با تهمت...
    ➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️➖️
    در داستان‌گو شما هر روز داستان‌های بسیار خاص و پر چالشی رو میشنوید که مثل یک رویای زیبا شما رو به تماشای داستان زندگی دیگران خواهد برد .
    به دنیای جذاب کتاب خوانی پیش از خواب خوش اومدید 🎧💤
    حتما کانال رو سابسکرایب کنید و دکمه زنگوله رو فشار بدید تا از جدیدترین ویدئوها مطلع بشید 🔔
    ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️ ⚜️
    شما هم میتونید داستان‌های خودتون رو برای ما بفرستید تا بدونِ ذکر نام و با اسم مستعار ، بخونیمش 😍🙏🏻❤️
    برای پیدا کردن کانال داستان گو ، کلمه "داستان‌گو" رو در گوگل یا یوتیوب جستجو کنید 🔍
    #داستان_واقعی
    #داستان_انگیزشی
    #کتاب_صوتی
    #داستان_صوتی
    #داستان_عاشقانه
    #story_adam
    kebab gooya
    novels
    حکایت
    داستان آموزنده
    درس زندگی
    ازدواج سفید
    طلاق

КОМЕНТАРІ • 18