دنیای شوپنهاور، دکتر بیژن عبدالکریمی و کامران فانی

Поділитися
Вставка
  • Опубліковано 18 лют 2020
  • نشست بررسی دنیای شوپنهاور
    با حضور دکتر بیژن عبدالکریمی، دکتر کامران فانی و رضا ولی یاری.
    شهریور ۱۳۸۸ در شهر کتاب برگزار شد.
    مؤسسه فرهنگی شهر کتاب مرکزی، در ادامه سلسله نشست‌های خود به بررسی دنیای شوپنهاور با نگاهی به دو اثر وی با نام های «جهان همچو اراده و تصور» و «جهان و تاملات فیلسوف» که به‌تازگی از سوی رضا ولی‌یاری ترجمه و توسط نشر مرکز منتشر شده است، پرداخت. بیژن عبدالکریمی و کامران فانی نیز همراه با مترجم این آثار، سخنرانان این جلسه بودند.
    رضا ولی‌یاری، مترجم جوان این اثر در ابتدای جلسه گفت: به نظر من فلسفه شوپنهاور تا حد زیادی مورد غفلت قرا گرفته، در حالی که در خارج از ایران به‌ویژه در آمریکا بسیار مورد استقبال اهل فلسفه است.
    وی گفت: «جهان و تاملات فیلسوف» به عنوان اولین اثری که ترجمه کردم، کمی احساسی بود و کار ترجمه‌ش حدود سه‌ماه طول کشید. در این اثر بیشتر سعی داشتم خواننده را با شوپنهاور به صورت کلی و عمومی آشنا کنم اما در ترجمه اثر دوم سعی کردم ترجمه دقیق‌تر و نزدیک‌تری به متن داشته باشم.
    ولی‌یاری افزود: اراده و تصور دو پایی است که سیستم اندام‌وار فلسفی شوپنهاور بر روی این دو حرکت می‌کند. از نظر شوپنهاور اراده، شهود ادراک است، اما نه از طریق حواس پنج‌گانه بلکه از طریق شهودی مستقیم و درونی.
    مترجم کتاب «جهان همچو اراده و تصور» گفت: تاکنون بر روی چرایی انتخاب واژه اراده و تصور برای عنوان بحث‌های زیادی شده اما اراده و تصور بهترین معادل ممکن است؛ چنان‌که خود شوپنهاور هم برای این واژگان دلیل آورده و در تعریف تصور گفته است: «فرایند فیزیولوژیکی پیچیده‌ای که نتیجه‌اش آگاهی از تصویر می‌شود، تصور نام دارد.»
    پس از مترجم اثر، کامران فانی، نویسنده حوزه فلسفه و به‌ویژه آثار شوپنهاور گفت: آشنایی من با شوپنهاور پس از خواندن تاریخ فلسفه شروع شد و پس از مطالعه آثارش علاقه شخصی‌‌ام به وی افزایش یافت چرا که فکر کردم او تنها کسی است که هر سه مبحث فلسفه و علم و هنر را با هم دارد.
    وی گفت: کتاب «جهان همچو اراده و تصور» از چهار بخش تشکیل شده و دارای یک نظام سیستماتیک است. عناوین بخش‌های این اثر عبارتند از: تصور، اراده، هنر و اخلاق. بخش سوم اثر با نگاهی به بخش تصور و بخش چهارم با نگاهی به دفتر دوم نوشته شده است.
    فانی افزود: شوپنهاور در بخش اول مطرح می‌کند دنیا تصور است و هر کس از دنیا تصور خودش را دارد. وی در بخش دوم با قبول این که دنیا چیزی است که می‌بینیم، تلاش می‌کند حقیقت و ماهیت واقعی دنیا را پیدا کند و پس از تجربه هنری و تجربه اخلاقی در نهایت به این نتیجه می‌رسد که دنیا رنج دارد.
    فانی درباره کیفیت ترجمه دو کتاب مذکور گفت: ترجمه اثر، ترجمه بسیار خوب و روانی است اما من چند ایراد جدی به کار مترجم دارم و آن هم این که مترجم می‌بایست معادل لاتین اصطلاحات را در پاورقی می‌آورد چون برخی از اصطلاحات کلیدی‌اند. نقد دیگرم این که مترجم می‌بایست کتاب را در همان قالب اصلی خود در دو جلد می‌نوشت، نه در یک جلد که حجیم و خواندنش برای مخاطب دشوار باشد.
    آخرین سخنران جلسه، بیژن عبدالکریمی، نویسنده و مدرس حوزه فلسفه بود. وی گفت: به نظرم دلیل بی‌توجهی به شوپنهاور، مشکل در سیستم آموزشی‌مان به‌ویژه در واحدهای درسی فلسفه است.
    عبدالکریمی در توضیح نقدش گفت: در واحدهای درسی ما جای خالی یک دوره که مربوط به سال‌های1900_1850 است، دیده می‌شود و همین مساله موجب شده به فیلسوفان این دوره مثل شوپنهاور، دیلتای، نیچه و... کم‌توجهی شود.
    وی سپس به بررسی افکار و اندیشه‌های شوپنهاور پرداخت و گفت: از نظر شوپنهاور در دروان جدید نسبت بین زندگی و تفکر فرق کرده و او معتقد است که ما آن‌گونه می‌اندیشیم که زندگی می‌کنیم.
    این هایدگر پژوه گفت: شوپنهاور درک نهیلیستی از جهان دارد و نیچه در این زمینه آرایش مدیون شوپنهاور است.‌ از نظر وی جهان یک کنش کور، بی‌شعور، بی‌عقل و به عبارتی یک کنش محض اما بی‌پایان است.
    عبدالکریمی افزود: قسمت عمده افکار شوپنهاور متاثر از آرای بودا است با این تفاوت که در تفکر بودایی حقیقت یک امر بی‌تعین اما برای شوپنهاور حقیقت یک اراده کور و فاقد شعور ا ست.

КОМЕНТАРІ • 44

  • @zahraavaji
    @zahraavaji Рік тому +1

    تا وقتی اخلاق واقعی مبتنی بر همدردی و زیبایی شناسی از امور و همچنین ذهنی عاری از اراده ورزی در انسان ب مقام ظهور نرسد برای مطالعه آثار شوپنهاور هنوز زود است همچون عمق کم مایه وجود اکثر انسانها فقط میتوان ب لایه سطحی از افکار این بزرگ مرد رسید.

  • @tarokhasadollahi8957
    @tarokhasadollahi8957 9 місяців тому

    لذت بردم.

  • @nooshinroodbari7983
    @nooshinroodbari7983 3 роки тому +5

    عاشق شوپنهاور نیچه و هدایتم♥️🌱💖

    • @SharheArezoomandi
      @SharheArezoomandi  3 роки тому +1

      🌷🌷

    • @mohamadbashar1009
      @mohamadbashar1009 3 роки тому

      عاشق شوپنهاور هستيد با تمام وجود با وجود اين که من خودم بينهايت رسو و نیچه و خيلي زياد پوپر را دوست دارم ولی شوپنهاور ای اگر باشد کسی دیگه نميتواند در فلسفه غیر ممکن هست چرا مثال کانت شگفت انگيز حیرت انگيز بوده ولی اخلاق شفقت شوپنهاور را برگزيدند،،یا هستی بر دیگری از جمله سخنان شوپنهاور هست و اشاره به تنهايي اما نه مدل سارتر مکتب اگزيستانسياليسم،،،نه وقتي که شوپنهاور را چندين بار میخوانیم به شرط آن که حفظ نکنیم بر یک باب خوانده شده خودمان آن را بنویسیم برای خودمان تحليل کنیم،استاد ضد نقیض هم هست،،خیلی مهمه منظور تأمل کنیم مثال در پیش شرط گفته شرط میبندم فلسفه من حرفی برای گفتن ندارد آنجا که دارد به مخاطبان تازه وارد ميگويد،،،شرط و اشاره به چه دارد يعني محال هست کسی حدس بزند ولی وقتي که وارد انجا ميشود دوره زمانی به روش اصول شوپنهاور فلسفه را پیش میبرد دیگر بلافاصله اين موضوع ها را متوجه میشود،،،يعني شوپنهاور ميگويد فلسفه من بدون عمل يك بیماری هست انديشه تفكر،،هرچه باید عمل شود ،مخاطب ما مطلبي را بايد بخوانيم بعد آن را به فهم بدیم تا به قوه ادراک داده شود پس تنها راه درک کردن عمل کردن است

    • @mehdidabiri1398
      @mehdidabiri1398 3 роки тому

      👌

    • @hassant3703
      @hassant3703 7 місяців тому

      @@mohamadbashar1009گ😊
      ‌‌‌‌.

  • @zahraavaji
    @zahraavaji Рік тому

    آرتور شوپنهاور پایان فلسفه انسانی و اخلاقی است و با آن می توان ب منتهای افقی از فهم ک ورای ان سیاهی عظیمی پوشانده است رسید.

  • @samjoy218
    @samjoy218 2 роки тому

    دست مریزاد لذت بردم ممنون👏🙏🏼

  • @yasersedaghati5640
    @yasersedaghati5640 2 роки тому

    از نظر کانت نمیشه اون عینک رو برداشت ولی شوپنهاور میگه باید خود همون عقل را اوبژه قرار داد یا همون خودشناسی

  • @hosseinhosseini8411
    @hosseinhosseini8411 2 роки тому +1

    به نظرم استاد فانی نکته ظریفی که دیدن که گام اول تصور هست بخشی از سیستم دریافتی ماست، لمس کردن، بوییدن و شنیدن هم در درک ما از جهان اثر دارن. ترکیبی از تصور و کارهای عملی هستن که به همه چیز شکل میدن و خود هرکدام ازین مسائل سرشاخه چیزهای جالب و شگفت انگیز ی در خودشون دارن، ولی این ترکیب بدون هریک از اجزا تقریبا بی معناست و در حد بخشی از فرد فراتر نمیره

  • @souriesfahani6783
    @souriesfahani6783 2 роки тому +1

    👍💐

  • @mohamadbashar9755
    @mohamadbashar9755 6 місяців тому

    استاد می‌دانید که در زمان هوبشر دسترسي به منزل ايشان نامه‌ های بسیار زیادی پيدا کردند همه‌ نام داشتند مثال شوپنهاور در نامه‌ های بخود نوشته هدف اصلی از فلسفه ام این بود خواستم کاري کنم که هیچ کس نتواند همنوع خود را فريب دهد از راه مادیات و قدرت و ثروت و تصمیم گرفتم آن زمان و اينجا براي خودم نوشتم روشي و در پيش میگیرم که با وعده و آرزو و امید و پند و اندرز و قدرت و ثروت و شهرت و شهوت هیچ راهي و هیچ قدرتي نتواند انساني، ،،،انسان‌ ديگري را فريب دهد ساهاکیان به‌ این نکته‌ کامل اشاره‌ کرده‌ و می‌گوید که نوع تعليم و تربيت شوپنهاور را در کشورها بهمین دليل نپذیرفتن سیاست مداران و مذهبیان آن ها هرگز دوس نداشتند که در حکومت دموکراسی و غيره نشود تصمیم افراد و تغیر داد فلسفه شوپنهاور هم که اصل تفرد و اعتقاد به آزادی فردي داشت و بهمين دليل لاک و صدا میزد آقای ليبرال ❤❤❤❤❤

  • @hoseinbehzadinia4581
    @hoseinbehzadinia4581 2 роки тому

    6

  • @mohamadbashar9523
    @mohamadbashar9523 3 роки тому +3

    علاقه زیاد به شوپنهاور دارید بهتر در مورد او سخن نگویید،نه کسی در ايران شناخت کامل دارد از عظمت اندیشه او ،فقط زحمت شما حدر خواهد رفت، غول هایی بزرگ هستند در مورد او نوشتن واضح و روشن
    من به شما احترام میگذارم ولی با این نشست ها لطفا آزار ندهید شوپنهاوری ها را بزرگوار

    • @mohamadbashar9523
      @mohamadbashar9523 3 роки тому +1

      جناب استاد فانی و جناب استاد عبدلکریمی با عرض ادب و احترام به هر دو بزرگوار من به نه شما دو بزرگوار هرگز بی ادبی به شما بزرگواران و تمام عزيزان در تلاش و زحمت فلسفه بی ادبی نکرده و نخواهم کرد درود و پاینده باشيد همه عزيزان و جناب رضا یار،مترجم عزیز،،،برقرار باشيد همه عزيزان

    • @souroushsal4405
      @souroushsal4405 2 роки тому

      شما چرا فکر می کنید فقط شما می فهمید. اندیشه تا تجزیه تحلیل نشه و به نقد کشیده نشه و مثل جنس زینتی در ویترین باشه نه بدرد دنیا می خوره نه بدرد آخرت. شوپنهاور و صدتا مثل شوپنهاور هیچ تقدسی ندارند که نشه نقدشون کرد یا نشه فلسفه شون فهمید .برادر بنظرم جهان رو خیلی سخت می گیری یکم کمربنده تو شل کن.بزرگان بخاطر این بزرگ هستند که من و شما جلوشون زانو زدیم

  • @fariborzahmadi9365
    @fariborzahmadi9365 3 роки тому +4

    جناب ولی یاری کاش در ترجمه ی این کتاب ها اندکی دقت و تامل می کردی و کمتر از حضرت گوگل ترنسلیت مدد می جستی و به قول خود شوپنهاور کاش به فکر «انچه که هستیم» می بودی و نه «انچه که می نماییم». کجاست آن نسلی از مترجمان که ترجمه هایشان از خود اثر زیباتر بود؛ نسل داریوش آشوری و عزت الله فولادوند.

    • @parsa2495
      @parsa2495 3 роки тому +1

      اشکال ترجمش چیه؟
      خیلی روون ترجمه شده حداقل ویرایش های امروزی اون

    • @peymanirani7345
      @peymanirani7345 2 роки тому

      خیلی هم ترجمه اش خوبه چه اشکالی داره اتفاقا نوشته هایی که از انگلیسی به فارسی ترجمه شدن خیلی روون ترن.

  • @nima1018
    @nima1018 5 місяців тому

    Arthur Schoppenbauer آرتور شوپنهااوآ درستش هست. هااوآ شوپنهااوآ

  • @mohamadbashar1009
    @mohamadbashar1009 3 роки тому

    کتاب والتر ابندروت،،،ترجمه فيروز ابادی
    فرانک وایت
    پل گایر
    یوهان گلوگ،
    دیدیه ریمون،
    گونتر زولر
    ،،احمد ایرانی،،،،منوچهر بزرگمهر
    فيروز ابادی ،،،،
    نويسندگان غول جهان
    توماس هاردی
    توماس مان
    تورگنیف
    تولستوی ،مارسل پروست،،،
    ساموئل بکت تمام نام برده ها برنده نوبل هستن
    در روانشناسي کارل یونگ،،فرويد
    فلاسفه،،نیچه اصلا بدون شوپنهاور هیچ بود،،،سارتر،،،،ویگتنشتاین
    خورخه لويس بورخه،،،موریس مترلینگ
    واگنر،،،البرت انيشتين،،،،شرودينگر
    برايان مگی استاد دانشگاه ممتاز دانشگاه اکسفورد ییل آمريكا غول بزرگ عصر ما،،،،،او بزرگترين نابغهٔ جهان بوده
    در مورد زنان،،،،در مورد مرد ها بدتر گغته

  • @zahraavaji
    @zahraavaji Рік тому

    درک فلسفه ارتور شوپنهاور ن تنها برای نسل خود او غیر قابل فهم بود بلکه تاکنون هم فهمی از فلسفه او بدست نیامده است ....

  • @saramokhtabad7887
    @saramokhtabad7887 2 роки тому +2

    چقدررررررررر بدبین بود طفلک 😢😢

    • @sepehr-maze6507
      @sepehr-maze6507 2 роки тому

      😑😐

    • @rahman13304
      @rahman13304 Рік тому

      شوپنهاور یکی از شفاف ترین ذهن های تاریخ بشریت بوده
      بدون تردید نابغه ای که چندصدسال پیش حرف های قرن بیست‌و یکمی زده انسان کوچکی نیست

  • @mohamadbashar9755
    @mohamadbashar9755 6 місяців тому

    درود بر شرف شما استاد سپاس از شما در مورد قبل از انقلاب ما فلسفه شوپنهاور را از مهرداد مهرین داریم ۱۳۳۰ و از استاد بزرگمهر داریم باز ۱۳۳۲ کتاب هاي بينهايت زيبا از فلسفه شوپنهاور متاسفانه قبل‌ و بعد از انقلاب توجهي نشد قبل‌ از انقلاب بدليل اين که خيلی اهميت داده نميشد به‌ فلسفه از مردم بعد از انقلاب بدليل اين که مهرین بهایی بود بزرگمهر يهودی اما من از این که نوشتيد جهان‌ شوپنهاور خيلی لذت بردم کتاب‌ ترجمه‌ شده‌ از آن مردان‌ بزرگ بينهايت زيبا و قابل‌ درک و فهم است تا کتاب زیباشناسی ترجمه‌ فوائد کتاب‌ جديد و زحمت بزرگوار بيشتر از فلسفه برایان مگی و هنری توماس و ویل دورانت هست‌ با این وجود خيلی با ارزش است ❤❤❤من در ایران بین فلاسفه احترام خاصي براي شما قائل هستم میدانم که چه‌ اندازه وقت‌ گذاشتيد و عشق واقعي به‌ فلسفه دارید و سپاس از شما بزرگوار ❤❤❤❤

  • @hosseinbastak880
    @hosseinbastak880 2 роки тому

    فیلسوفی که تبلیغ دین کند دیگر یک فیلسوف نیست یک مبلغ دینی است(دکارت)

  • @user-ge3zp6jo5x
    @user-ge3zp6jo5x Рік тому

    آقای بیژن عبدالکریمی میگوید فهم ما از حقیقت جهان تصوری است که ما داریم و توان فهم حقیقت جهان خارج از ذهن را نداریم و اینرا به نقل از کانت و شوپنهاور میگوید که کانت در برابر آن حقیقت بیرونی و آن اراده و نیرو ی بیرونی سکوت میکند و قضاوت نمیکند اما شوپنهاور آن نیرو و آن حقیقت را نیرویی بدون آگاهی و کور و شر میداند البته بدین اذعان میکند که در سخن شوپنهاور تناقصی هست که در جایی میگوید آن نیرو ما را برای ادامه نسل فریب می‌دهد ولی زندگی رنج بی پایان و بی معنی و آن نیرو کنشی پوچ و عبث است و اراده ای است که به قول شوپنهاور شر است سوال این است .که آیا ما تمام فهم و آگاهی را داریم که بتوانیم در مورد آن نیرو قضاوت کنیم به عبارت دیگر ما موقعیت آگاهی خود را میدانیم آیا آنقدر دانایی داریم که توان قضاوت داشته باشیم آنهم در مورد آن اراده و نیرو و یا خواستی که بر جهان تسلط دارد البته جواب این سوال اگر از روی جهل به موقعیت ما نباشد مطمینا خواهیم گفت ما در مرتبه ای نیستیم که بتوانیم در مورد آن نیرو قضاوت کنیم چون ما همه چیز را نمی‌دانیم ما آگاه کل نیستیم ما دانای کل نیستیم قضاوت صییح زمانی است که تمام آنچه تحت عنوان آگاهی است را احاطه داشته باشیم که نداریم پس قضاوت ما صییح نخواهد بود و اگر مقلد صرف نباشیم این انتقاد به شوپنهاور وارد است که بر خلاف کانت که میگوید من در مورد آن حقیقت نمیتوانم قضاوت کنم در مورد آن نیرو یا خواست یا اراده قضاوت میکند و دیگر اینکه به همین نحو آنرا بدون شعور و آگاهی و کور میداند و تلقی می‌کند در حالیکه در جایی دیگر میگوید آن نیرو موجودات زنده را فریب می‌دهد بوسیله نیروی شهوت که در آنها قرار داده برای ادامه نسل و بودن و خود ایشان به این تناقص در گفتار شوپنهاور اشاره میکند که اگر بتوانند به تعبیر ایشان موجودات زنده از جمله انسان را فریب بدهدبرای ادامه نسل و ادامه بودن موجودات پس آنگونه که قبلا گفته این نیرو فاقد شعور و آگاهی و کور نیست بلکه دارای آگاهی و شعور و حتی هوش است که توانایی چنین کاری را دارد پس اگر مقلد صرف نباشیم نمیتوان گفته های شوپنهاور در خصوص قضاوت در مورد آن نیروی خارج از ذهن و تصور و اراده ما را پذیرفت و اینکه آن نیرو کور و بدون آگاهی و شعور است لذا حداکثر آنچه ما میتوانیم با توجه به موقعیت خود و میزان اندک آگاهی خود نسبت به جهان هستی و کل آگاهی جهان بگوییم همان است که کانت یا دکارت گفتند ما نمی دانیم ......اما در مورد رنج و ملالت زندگی .....وقتی اندکی تفکر و تأمل کنیم بسیاری از این رنگها و الام و دردهای بشر نتیجه عملکرد خود بشر است اگر مقایسه ای بین رنج و اسلامی که بلایای طبیعی به بشر وارد کرده با الان و درد و رنجهایی که خود بشر به خودش و همنوعانش وارد کرده بخاطر عملکرد نادرست و منفعت جوییهای خود قابل مقایسه نمی باشد و بیشتر الان و درد و رنج بشر ناشی از عملکرد خود بشر است و خصوصا جنگها و کشتارها و شکنجه ها و ........که هیچ حادثه و بلاهایی طبیعی نمیتونسته چنین اسلامی را به بشر وارد کند و آقای عبدالکریمی ایکاش توجه داشتند که همین الام و دردهای ناشی از بلایای طبیعی هم توسط خودبشر قابلیت و امکان به حداقل رسیدن را دارد مضافاذبه اینکه وقتی گفته میشود زندگی به معنی است این قابلیت وجود دارد که خود انسانها و آدمها به زندگی خود معنی بدهند و این قابلیت را ایشان مد نظر نداشته و بدان اشاره نمی کند زندگی همانند صفحه سفیدی است که یک نقاش که خود ما هستیم میتونیم عکس یک هیولا را نقاشی کنیم یا یک باغ پر از گل و درختان و پرندگان زیبا را به همین قیاس بشر این قابلیت را دارد که زندگی را بر خود و همنوعانش جهنمی کند و هم میتواند و این قابلیت را دارد که آنرا با عشق ورزی و مهر و محبت به همدیگر و درستی و صداقت و پاکی برخود و همنوعانش بهشت کند حتی در زندگی فردی باز هم این امکان وجود دارد که فرد با نحوه نگرش خود و حتی عملکرد خود و آسیب نرساندن به دیگران زندگی و دنیای درونی خود را بر خود بهشتی کند در عین حال که این قابلیت وجود دارد که با نحوه نگرش و عملکردش خود و دنیای خود را با آسیب رساندن به دیگران در همین دنیا برای خود جهنم کند پس اینکه مطلقا بااگاهی ناقص خود و دانایی اندک خود بخواهیم آاراده مسلط بر جهان هستی را قضاوت کنیم از اساس باطل است بدون در نظر گرفتن اینکه بسیاری از آنچه شر می مانیم و بلا و مصیبتها ناشی از عملکرد خود بشر است و نسبت دادن آن به آن حقیقت مسلط بر جهان هستی غیر منصفانه و غیر عادلانه و کاملا به خطا می باشد ........آنان که دنیا را زیبا می دیدند نتیجه دید و عملکرد خودشان بوده و آنان که جهان را شر دیده نتیجه دید و نگرش و عملکرد خودشان به انضمام این نکته مهم که به رفتارهای ستمگرانه و ظالمانه و خودخواهانه خود افراد بشر به همنوعانش را مد نظر نیز قرار نداده است .....اراده مسلط بر جهان که کاملا هوشمند و دارای شعور می باشد آنچه ما می بینم که اداره آنرا به خود ما واگذار کرده که خود در جریان حرکتی کاملا تکاملی و آزمون و خطا و یادگیری یاد بگیریم که خودمان باید دنیای خود را زیبا کنیم و هم می توانیم آنرا زشت کنیم به عبارتی اینکه دنیا برایمان بهشت شود یا جهنم به اراده و عملکرد و نحوه عملکرد خودمان بستگی دارد .....البته در جریان حرکت تکاملی و یادگیری جهان به سمت تکامل و بهتر شدن و زیباتر شدن پیش خواهد رفت چون تجربیات زمینه بالا رفتن سطح آگاهی و توان خرد ما است که حقیقت روح ماست و ارزش آن نسبتی با پرداخت هزینه ای است که برای بدست آوردنش می پردازیم .....و آن را نمیتوان با آمپولی به فردی وارد کرد بلکه یادگیری طریق کسب خود را دارد و به گفتن نیست بلکه به تجربه و پرداخت هزینه آزمون و خطا و یادگیری است و اگر به گفتن بود که اول خلق آدمی تمامی علوم را آن حقیقت و آزاده و نیروی بیرونی از تصور ما یکجا به آدم داد ولی باز این آدم خطا کرد و برای فرشتگان معلوم ساخت که صرف گفتن کافی نیست چون ارزش آن آنچنان زیاد و بی نهایت است که مناسبتی با نحوه فرا گیری آن دارد والا باز هم خطا کرده که علامت عدم یادگیری است ..........یادگیری که از طریق پرداخت هزینه متناسب با آن باشد آدمی را در برابر خطا مصون میکند .....مثلاً اگر به طفلی هزار بار گفته شود مبادا دستت را روی آتش بگذاری والا میسوزد و درد می‌کشی آن طفل یاد نگرفته و دستش را روی آتش میگذارد ولی اگر بجای گفتن یک بار یا بلکه نهایتا دوبار یا یه بار دستش را روی آتش گذارد آنچنان هزینه ای که می پردازد یعنی درد و سوزشی که تحمل میکند در او اثر

  • @hamidhamidy2489
    @hamidhamidy2489 2 роки тому

    متاسفانه در دوره ایکه اندیشه یخ زده و همه دنبال مرادی میگردند که بدون اینکه زحمت اندیشیدن بخود دهند تقلید کنند و مرجع تقلیدی داشته باشند خواه نیچه باشد که نهایتا دیوانه شد وخواه شوپنهاور که سراسر زندگی اش رنج و عذاب بوده که در گفتارش طنین انداخته و غافلند از اینکه خود مستقلند و دارای اندیشه و چرا زحمت اندیشیدن را بخود نمیدهند و یا نمیخواهند بدهند ایا جهان در سیطره نیرویی نا اگاه و بی شعور است ؟؟؟؟؟ .....ایا براستی چنین است......پس چگونه شوپنهاور معتقد است که این اراده با نیروی خود که معطوف به ادامه حیات است اکثریت جانداران و خصوصا انسانها و انهم انسانهای عاقل و باشعور و اگاه را مقهور خواسته خود ساخته .....کدام را باید پذیرفت .....اراده اگاه است یا نا اگاه .....ایا اراده نا اگاه و بی شعور و کور چنین هوشمندانه میتواند عمل کند و خواسته خود را محقق سازد .....پس کجاست اندیشه شما که حتی اندکی اندیشه در ان نیست ....ثانیا شوپنهاور میگوید جهان تصور من است یعنی این تصور ذهن اوست یعنی ممکن است توهمی بیش نباشد پس چگونه بر پایه این توهمات در مورد ان اراده معطوف به حیات قضاوت میکنی ؟؟؟؟؟؟ ......و دنیاییکه وجود عینی ندارد و تصوری بیش نمیدانی پایه قضاوت در مورد ان اراده معطوف به حیات میدانی ؟؟؟؟؟ ......ثالثا تو خود باور داری که این اراده معطوف به حیات است و حتی ان را نا اگاه میدانی پس انگاه که خود را اگاه میدانی میتوانی مقهور ان نشوی و همانطور که نشدی و تا اخر عمر ازدواج نکردی و بچه ای بدنیا نیاوردی پس اراده معطوف به حیات اجبار ظالمانه ای ندارد میتوانی جلو خودت را بگیری و اگر خیلی از زندگیت ناراضی هستی خودت را بکشی خیلی راحت .....بی انضاف چرا نا اگاهانه و بی خردانه ان اراده معطوف به حیات را قضاوت میکنی ؟؟؟؟؟!!!! .........میگوید اراده معطوف به حیات نیروی شر و زندگی فاقد معنی است ِ.........ایا این انصاف است که خلافها و جنایات و اعمال شیطانی افراد بشر که با اعمال نادرست خود دنیا را به فاز نادرستی برده و هدایت انرا با اختیار و با اعمال شرارت بار و ظالمانه خود بسوی قهقرا برده و از خدا که ارامش مطلق است دور ساخته و در دنیاییکه بدست خود در دوری از جلوه های ارامش بخش خدا به سوی رنج و عذاب و فلاکت و بدبختی که نبود ارامش است برده اند ایا واقعا انصاف است این اعمال شرارت بار و ظالمانه انسانها را به اراده معطوف به حیات نسبت داده و او را قابل سرزنش بداند و بدتر اینکه عده ای مقلد بار و با مراجعه به مرجع تقلید خود ( انگار این راحت طلبی و خواب زمستانی و یخ زدگی اندیشه ها عمومیت داشته و مختص منطقه خاصی نیست و همه جا باید مرجع تقلیدی را جستجو کنند ) از گفته های غیر منصفانه و الحادی و کفر امیز او تیعیت کرده و بر ان صحه بگذارند و انکار یادشان رفته که دنیا دار مکافات است و انچه بکاری همان بدروی و اگر الان رنج و عذاب و رنج و رنج و رنج درو میکنی مطمین باشد همنوعانت بیشتر و بیشتر و اسلاف انان و چه بسا خود ما که چه نا حقی ها مرتکب شده و چه اعمال نادرستی را مرتکب شده و اسلاف ما چه جنایات و چه شرارتهایی مرتکب شده که با وجود این اعمال ناصواب و خصوصا بی ایمانی و امادگی برای هر گونه اعمال لاقیدی و منفعت طلبانه بدون هیچ قید و بندی را نادیده گرفته و انتظار کشت باد و برداشت طوفان را نداشته یا انتظار زندگی پر از معنی و لبریز از ارامش را با این همه جنایات داشته که خود دلیلی است بر عدم اندیشه ورزی و عدم خرد ورزی و یخ زدگی و جمود دوره ای فکری .............مسلم است که ایمان به نیرویی که معطوف به حیات که خیر تام است و ارامش مطلق است یا ارامش رابطه ای مستقیم دارد و عدم چنین ایمانی یعنی عدم ارامش و رنج و عذاب ......این دیگر بدست خود انسان است و به قول معروف خود کرده را تدبیر نیست ....کسی که جهان را در چنبره نیرویی شر میداند مسلم است که خودش خواسته و اراده کرده که دنیای خود را ( که به تعبیر خود تصور او است ) به کام خود تلخ و کامل در رنج و عذاب بیاندازد چون بواقع با بی ایمانی خود را از انکه ارامش ناب بوده دور کرده است و این باور اوست که میتواند او را به نیروی ارامش بخش و خیر مطاق نزدیک کند و از ارامش او بهره گیرد فلذا......به اصطلاح خداناباوران تا این اندازه اگاهی دارند که خود باید به زندگی معنی بدهند ولی انقدر اگاه و خردمند نیستند که بفهمند این اراده خداست که خواسته و اراده کرده که سعادت و رفاه و ارامش و رهایی از رنج و معنی دادن به زندگی به اختیار و بدست خود انسان باشد و نه اینکه چون خدا چنین اراده کرده پس نعوذ بالله اصلا خدایی و حقیقتی در کار نیست .......

    • @nimashahraki3124
      @nimashahraki3124 2 роки тому

      سلام. میشه بیشتر با هم صحبت کنیم؟

  • @soroush1437
    @soroush1437 Рік тому

    اراجیف